کانون

نسخه‌ی کامل: مذهبی از همه نوع
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام

خلقت شیطان رجیم :
خداوند سه گونه موجود عاقل و باشعور آفرید :
1. یکنوع در آسمانها هستند که همان فرشتگانند و از نـــور بوجود آمده اند که شهوت جنسی و خورد و خواب ندارند ، تسلیم محض پروردگــــار می باشند و یک لحظه نافرمانی نمی کنند ، خلقت آنها جلوتر از جن و انس بوده است .
2. نوع دیگر انسان است که خداوند او را با دو دست قدرت خود آفرید و ملائکه بر او سجده کردند و استاد آنان شد . در وجود او عقل و شهوت را قرار داد و از خاک و آب به وجود آمده است .

3. نوع بعدی نژاد جن است که خداوند ایشان را از آتش بی دود پدید آورد و مثل انسان عقل و شهوت به آنها داده شده است . خلقت جن قبل از خلقت آدم بوده است . خداوند درباره خلقت آنان فرموده است : « وَالجانّ خَلَقناهُ مِن قَبلُ مِن نَارِ السُّموم » ، « ما طایفه جن را قبل از انسان از آتش گرم و سوزان و شعله ور بدون دود آفریدیم .» ( سوره مبارکه حجر ، آیه 27)
همانطور که خـــداوند نخست آدم (ع) را خلق نمود و همسرش حــــوا (ع) را بعد از او از جنس خودش آفرید ، پدر جن ها هم که « مـــارج » نام داشت از آتش و سپس همسرش « مارجه » را نیز از او خلق نمود . مارج و مارجه با هم ازدواج کردند و « جان » متولد شد . فرزندان « جان » دو طایفه شدند ، یک طایفه همان جن ها که در میان آنان هم مؤمن پیدا می شود و هم کافر ، طایفه دوم شیاطین هستند که پدر بزرگشان « ابلیس » می باشد و ابلیس یکی از فرزندان « جان » است .
http://www.bitrin.com/ARTICLE22118.html
یا علی
راهی برای رسیدن به خدا


وقتی مسافر هستید دوست دارید خیلی سریع و راحت به مقصد برسید اگر عازم شهر یا کشوری دیگر باشید هواپیما و ماشین و کشتی و ... وسایلی هستند که شما را به مقصدتان می‌رسانند. شاید بهترین گزینه برای یک سفر خوب و راحت هواپیما باشد تا علاوه بر این که خستگی راه را به حداقل می‌رساند سرعت و راحتی آن لحظات خوشی را به شما هدیه می‌کند.

انسان موجودی ایستا و بی حرکت نیست بلکه سالک و رونده است و مقصود این حرکت و سلوک نیز لقا الله است قرآن کریم خطاب به همه انسان‌ها می‌فرماید :

یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه.

همه افراد بشر مؤمن و کافر مسافر الی الله هستند و همگی آنان به ملاقات پروردگارشان خواهند رسید با این تفاوت که مؤمنان جمال و مهر حق را ملاقات می‌کنند و کافران جلال و قهر او را.
یکی خدا را با وصف ارحم‌الراحمین ملاقات می‌کند و دیگری او را به وصف اشد المعاقبین.طریق و راه رسیدن به خداوند و ملاقات او نامحدود است و انسان از هر راهی که برود به خدا می‌رسد تنها یک راه صراط مستقیم و راه هدایت است و دیگر راه‌ها منحرفند.
صراط مستقیم و راه های انحرافی را کتب آسمانی و خصوصاً قرآن کریم معرفی کرده‌اند و این انسان است که باید راه خودش را مستقیم انتخاب کند یا از طریق نهر بزرگ صراط المستقیم به عمق دریا برسد و یا از طریق جویبارهای پیچ در پیچ برود و در کناره های دریا بماند. صراط مستقیم نزدیک‌ترین و سالم‌ترین راه رسیدن به خداست.
[/color]می‌آورد که توان رفتن را از اینان می‌گیرد با گناهانی که مرتکب می‌شوند آن چنان راه می‌روند که تو گویی خزنده ای هستند مانند مار و تمساح.[/color]

وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَیٰ بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَیٰ رِجْلَیْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَیٰ أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
و خدا هر جنبنده‌ای را از آبی [که به صورت نطفه بود] آفرید ، پس گروهی از آن‌ها بر شکمشان راه می‌روند، و برخی از آن‌ها به روی دو پا حرکت می‌کنند، و بعضی از آن‌ها به روی چهار پا راه می‌روند. خدا آنچه را بخواهد می‌آفریند؛ مسلماً خدا بر هر کاری تواناست.(نور/45)


فمنهم من یمشی علی بطنه
غیبت می‌کنند و تهمت می‌زنند و زبانشان نیش دارد و این حرکت واقعی به سمت خدا را از اینان سلب می‌کند. شما بگویید کسی که با شکم راه می‌رود به مقصد می‌رسد؟!
گروهی با خوردن مال حرام و رشوه و ربا و مال یتیم آن چنان اند که چهار پا راه می‌روند .

فمنهم من یمشی علی اربع
خوب دقت کنید اعمال انسان طریقه راه رفتن او را بر پل صراط ترسیم می‌کند، چرا که قیامت روز ظهور اعمال ما می‌باشد آنچه در این دنیا انجام دادیم و چشمانمان توان دیدن باطن اعمال را نداشت در قیامت باطن و رفتار و نیت‌هایمان را به ما نشان می‌دهند؛ عده‌ای در طی این مسیر مانند کسانی اند که با صورت بر روی زمین افتاده و خود را می‌کشند .

أَفَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلَیٰ وَجْهِهِ
به معنای زیبایی اینان مانند کسانی راه می‌روند که زمین گیر هستند و ذلیل می‌باشند و تنها گناه و نافرمانی خدا اینان را فلج کرده در این دنیا مصداق‌های فراوانی را می‌بینیم آنان که با اعمالشان در مرداب گناه فرو می‌روند و هر چه دست و پا می‌زنند فقط غرق می شوند. آری هدف‌های پوچ ثروت و لذت و دنیا و شهوت آنان را از خدا غافل ساخته است.

مؤمنان در نور مطلق راه می‌روند
خداوند به صراحت بیان می‌دارد که برای راه رفتن در این دنیا نیاز به نور و روشنایی دارید و این چراغ روشن تنها با ایمان و تقوا حاصل می‌شود خورشید ایمان و هدایت آن چنان راهشان را روشن می‌کند که هیچ گاه گرد گناه و خطا نمی‌روند. آری خدا هدایتشان کرده است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ غڑ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ
ای مؤمنان! از خدا پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا دو سهم از رحمتش را به شما عطا کند، و برای شما نوری قرار دهد که به وسیله آن [در میان مردم] راه سپارید و شما را بیامرزد، و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.(حدید/28)

راست قامتند
رونده صراط مستقیم ایستاده و استوار قدم بر می‌دارد و به سلامتی این راه پرخطر و پر پیچ و تاب را طی می‌کند. حال شما بگویید کدام گروه بهتر راه می‌روند آنان که می‌خزند و زمین‌گیرند و ذلیلانه روی زمین کشان کشان در تاریکی مطلق طی مسیر می‌کنند و یا کسانی که در روشنایی و نور مطلق و در حال ایستاده راه می‌روند؟!

أَفَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلَیٰ وَجْهِهِ أَهْدَیٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلَیٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ آیا کسی که نگون‌سار و به صورت افتاده حرکت می‌کند، هدایت یافته‌تر است یا آنکه راست قامت بر راه مستقیم می‌رود.(ملک/22)

نور چیست؟
مرگ و زندگی به معنای کفر و ایمان و در حقیقت مرگ و زندگی معنوی آمده است. آری ایمان یک عقیده خشک و خالی یا الفاظی تشریفاتی نیست بلکه به منزله روحی است که در جسم و جان افراد با ایمان دیده می‌شود و در تمام وجود و زندگی آدمی اثر می‌کند منظور از نور علاوه بر قرآن و تعلیمات پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) بینش و درک تازه ای است که ایمان به خدا به انسان می‌بخشد و افق دید او را از زندگی مادی و چاردیواری عالم ماده فراتر می‌برد و در عالمی فوق‌العاده وسیع قرار می‌دهد. و پیامبر(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند:

مؤمن با نور خدا نگاه می‌کند.

أَوَ مَنْ کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ به خارجٍ مِنْهَا غڑ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

آیا کسی که [از نظر عقلی و روحی] مرده بود و ما او را [به وسیله هدایت و ایمان] زنده کردیم، و برای وی نوری قرار دادیم تا در پرتو آن در میان مردم [به درستی و سلامت] زندگی کند، مانند کسی است که در تاریکی‌ها [یِ جهل و گمراهی] است و از آن بیرون شدنی نیست؟! اینگونه برای کافران [به خاطر لجاجت و عنادشان] آنچه انجام می‌دادند، آراسته شد [تا گمان کنند اعمالی را که انجام می‌دهند نیکوست.] (انعام/122)
سپس قنفذ را با عمر بن خطاب و خالد بن ولید به خانه ما فرستادند تا پسرعمویم علی را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی‏ساعده بیرون برند. علی كه مشغول انجام وصیّت رسول خدا(ص)، درباره همسران او، تألیف قرآن و پرداخت هشتاد هزار درهم به سفارش آن حضرت بود، با آنان بیرون نرفت.

پس هیزم زیادی در مقابل در خانه ما جمع كردند و آتش آوردند تا خانه، و ما را به آتش كشند. من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم كه دست از ما بردارند و ما را یاری كنند.

عمر، تازیانه را از دست قنفذ - غلام ابوبكر - گرفت و با آن به بازویم زد، چنان كه تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد. عمر لگدی به در كوبید و آن را به طرف من فشار داد و من كه آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله می‏كشید و صورتم را می‏گداخت
.

عمر چنان به صورتم سیلی زد كه گوشنواره‏ام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد. پس محسن را كشته بی‏گناه سقط كردم. این است امّتی كه می‏خواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی كه خدا و رسول از آنان بیزاری جسته‏اند. من نیز از آنان برائت می‏جویم ».



بحار الانوار، ج 30، ص 348 - 350، به نقل از ارشاد القلوب دیلمی


[تصویر:  14819601771658260803.jpg]


شادی دل حضرت زهرا (س) صلوات

قبل از غذا خوردن چه دعایی بخوانیم؟
امام على عليه‏السلام- خطاب به فرزند خويش امام حسن عليه‏السلام: فرزندم ! هيچ لقمه سرد و گرمى را مخور و هيچ جرعه كم و زيادى را منوش ، مگر آن كه پيش از خوردن و نوشيدن بگويى :
«خداوندا ! من در خوردن و نوشيدن خويش ، سلامت از درد و رنج آن و توان‏يابى با آن براى : انجام دادن طاعت ، ياد آوردن و سپاس‏گزارى تو ، تا زمانى كه اين خورده و نوشيده را در بدنم باقى مى‏گذارى ، مى‏خواهم و نيز [مى‏خواهم كه] با نيرويى كه از اين به من مى‏دهى ، مرا به پرستش خويش برانگيزى و نيكو پرهيز كردن از نافرمانى‏ات را به من الهام فرمايى» .
اگر اين كار را كردى ، از درد و رنج و از گزندهاى احتمالى آن ، در امان مى‏مانى .
به مناسبت شهادت حضرت فاطمه یه شعر از حمید رضا برقعی
گفت : در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن این خانهء مسلمان است
مادرم رفت پشت در، اما
گفت:آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضه ای به پا داریم
پدرم رفته ما عزاداریم
پشت در سوخت بال و پر، اما
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر،اما
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-
گفت: یک روز یک نفر اما...
سلام

جایی بهتر از اینجا پیدا نکردم42

نقل قول: هيچ كس نفهميد...شايد شيطان عاشق حوا بود ك به ادم سجده نكرد!!!

1717

حیف کلمه عشق نیست؟

و اینکه موقع قضیه آفرینش و سجده به آدم که حوا هنوز خلق نشده بود!!!!42

شیطان به خاطر غرورش سجده نکرد
ستّار العیوبی خدا تا کجاست؟




حضرت على (علیه السلام) مى فرمایند: «اَلْحَذَرَ الْحَذَرَ! فَوَ اللهِ لَقَدْ سَتَرَ، حَتّى کأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ ؛ بترس، بترس (از خدا!) به خدا سوگند آن قدر پرده پوشى کرده که گویى تو را بخشیده و آمرزیده است».(1)

چند نکته درباره این حدیث:
نکته اوّل
خداوند پوشنده گناهان و عیب هاى افراد است، مراد از ستّارالعیوب بودن خداوند چیست؟ دو نوع ستّاریّت داریم، یکى تکوینى و دیگر تشریعى.
تکوینى این است که خداوند انسان را چنان آفریده است که بسیارى از عیب هایش پنهان است مثلاً صفات درون انسان مانند حسادت، تکبّر، و خودخواهى و انحرافات اعتقادى پنهان است اگر انسان طورى آفریده مى شد که بشود اخلاق و اعتقادات او را از چهره اش فهمید، زندگى براى او بسیار مشکل مى شد، امّا خداوند به خاطر ستّاریّتى که دارد چنان انسان را آفرید که عیب هایش مخفى است امّا در روز قیامت «یُعْرَفونَ بِسیماهُمْ» که از چهره ها افراد شناخته مى شوند.
ستّار العیوب تشریعى این است که خداوند دستور داده مردم عیب هاى همدیگر را بشناسند، غیبت نکند، تهمت نزنند و آبروى همدیگر را نریزند.

فایده ستّارالعیوب بودن چیست؟
1. شخصیّت و احترام افراد حفظ مى شود که دادن شخصیّت به افراد یکى از موانع سقوط در گناه است چرا که اگر شخصى در جامعه معروف به گناه و زشتى باشد دیگر باکى براى گناه کردن ندارد، و خود را بیشتر آلوده به گناه مى کند، امّا همین که دید گناهش را پوشش دادند، شرم و حیا مانع مى شود که گناه کند، و اینکه اسلام مى گوید غیبت نکن، یکى از دلایلش همین است که وقتى رسوا شد مى گوید: حالا که آبروى ما رفت پس هر کارى که دلمان مى خواهد انجام دهیم، و درباره تربیت بچّه هم اسلام مى گوید او را تحقیر نکن و نزن و نگو که نمى فهمى و بى شعورى، بلکه به او شخصیت بده تا به ارزش خود پى ببرد و کار خلاف انجام ندهد .

2. فایده دوم این است که پایه هاى امتحان الهى محکم شود. اصل آزادى و اختیار با ستّاریّت محفوظ است، چرا که اگر کسى با یک گناه رسوا مى شد دیگر گناه نمى کرد و گناه نکردنش به خاطر ترس از رسوایى بود، نه پایبند بودن به اصول اخلاقى و اسلامى، و تکامل شکل نمى گرفت و مسأله جبر پیش مى آمد.

نکته دوم
مبادا از این ستّاریّت خداوند سوء استفاده کنیم و خیال کنیم خداوند ما را بخشیده است بلکه شاید این مقدّمه عذاب و مجازات دردناک الهى باشد .
و کلام امام على(علیه‌السلام) بر همین مطلب اشاره دارد که بیدار باشید و از ستّارالعیب‌ها بودن خداوند سوء استفاده نکنید.

نکته سوم
باید پرتوى از صفات خداوند در بندگانش باشد، خداوند از هر عیبى منزّه است و بنده هم باید سعى کند خود را از عیب ها منزّه کند، باید متخلّق به اخلاق خداوند بشود و آبروى دیگران را نریزد و تنها نقطه ضعف ها را نبیند.
یکى از ویژگى هاى انسان مؤمن عیب زدایى است و عیب جویى از صفات زشت است که در مؤمن وجود ندارد، انسان وقتى به کمال مى رسد که عیب هاى خویش را بشناسد و آن را برطرف سازد و این در صورتى امکان دارد که انسان اوّل عیب هاى خود را بشناسد چون تا انسان به نواقص خود آگاه نشود نمى تواند چاره جویى کند.

انسان از چند راه مى تواند به عیب های خود آگاه شود:

1. از راه مراقبه و محاسبه، که انسان مواظب اعمال و رفتار خود باشد و خود را مورد حسابرسى قرار دهد، به خصوص اگر بتواند خود را با افراد صالح مقایسه کند، چرا که وقتى خود را فاقد فضایل کمالات آنها مى بیند مى تواند به عیب هاى خود پى ببرد.
2. عبرت گرفتن از رفتار افراد نادرست و بداخلاق که باید ادب را از بى ادبان آموخت یعنى آنچه را که آنها انجام مى دهند انسان برخلافش را انجام دهد.
3. معاشرت با دوستان خوب که او را نصیحت کنند و عیب هایش را به او تذکر دهند چرا که امام صادق(علیه السلام) فرموده اند: «أحَبُّ إخوانى إلَىَّ مَن أهْدى إلَىَّ؛ محبوب ترین برادرانم نزد من، کسى است که عیب‌هایم را به من هدیه کند.»(2)

امام هفتم (علیه السلام) وقتى اوقات شبانه روز را به چهار قسمت تقسیم مى کند یک ساعتش را معاشرت با برادران قرار مى دهد و مى فرماید: «وَ ساعَةٌ لِمُعاشِرَةِ الإخوانِ وَالثِّقاتِ الَّذینَ یُعَرِّفُونکم عیب هاکم وَ یُخْلِصون، لَکمْ فِى الْباطِنِ؛ ساعتى براى رفت و آمد و معاشرت با برادران مورد اعتمادى که شما را به عیب هایتان آگاه مى سازند و قلباً نسبت به شما خلوص و صفا دارند، اختصاص دهید.»(3)
روایات ما دوست واقعى را کسى مى دانند که تو را از کارهاى زشت باز دارد: «صَدیقُک مَنْ نَهاک». (4)
امام على(علیه السلام) مى فرمایند: «لا تَبْتَهِجَنَّ بِخَطَاءِ غَیْرِک فإنَّک لَنْ تَمْلِک الإصَابَةَ أبَداً ؛ از خطاى دیگران هرگز شادمان مشو، زیرا تو نیز براى همیشه از خطا کردن مصون نیستى».(5)
و همان حضرت فرمودند: «مَنْ عابَ عِیْبَ، وَمَنْ شَتَمَ اُجِیبَ ؛ هر کس عیب جویى کند، عیب جویى شود و هر کس دشنام دهد، پاسخ شنود». (6)

به فرموده امام صادق(علیه السلام): «الأثرارُ یَتْبَعونُ مَساوِىءَ النّاسِ وَیَترکونَ مَحاسِنَهُم کما یَتْبَعُ الذُّبابُ المَواضعَ الفاسِدَة مِن الجَسَدِ وَیَتْرُک الصَّحِیحُ؛ افراد عیب جو همانند مگس هستند که روى ناپاکى ها و آلودگى ها مى نشینند و دنبال کارهاى زشت و عیب های مردم هستند و خوبى هاى آنان را نادیده مى گیرند.»(7)

از خداوند مى خواهیم خودش عیب هاى ما را به ما بنمایاند و توفیق دهد تا درصدد رفع آنها برآییم.

________________________________
پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، حکمت 30.
22. تحف العقول، حکمت 89.
3. تحف العقول، حکمت 18.
4. غرر الحکم، ح 5857.
5. همان مدرک، ص 150.
6. میزان الحکمه، ج 7، ص 151.
7. سفینة البحار، ج 2، ص 295.

سلام303


‎من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم، بگذار خلاصه اش را برایت بگویم،

واجباتت را انجام بده، به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بینداز.
اگر قیامت کسی از تو سوال کرد بگو فاضل گفته بود ...
از وصایای مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی قدس الله روحه

دو اهرم نیرومند در برابر مشكلات




ایمان به لقاء اللَّه و باز گشت به سوى خدا حالت خشوع و خداترسى و احساس مسئولیت را در دل انسان زنده مى‏كند و این یكى از آثار تربیتى ایمان به معاد است كه همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم مى‏سازد و به انجام مسئولیتها و حق و عدالت دعوت مى‏كند.


صبر و نماز، دو اهرم نیرومند در برابر مشكلات
وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعِینَ (بقره 45)
و از صبر و نماز یارى جویید و این كار جز براى خاشعان، گران و سنگین است.
هر چند این آیه به دنبال خطاب‏هایى كه به یهود شده آمده است، ولى مخاطب آن همه‏ى مردم هستند. در روایات مى‏خوانیم كه حضرت على علیه السلام هر گاه مسئله‏ى مهمى برایشان رخ مى‏داد به نماز مى‏ایستادند و این آیه را تلاوت مى‏كردند.

در روایتى از پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله نقل شده كه‏:
صبر بر سه نوع است: 1 صبر در برابر مصیبت. 2 صبر در برابر معصیت. 3 صبر در برابر عبادت. (بحار، ج 71، ص 77)
بنابراین آنچه در روایات آمده كه مراد از صبر در این آیه روزه است، اشاره به یكى از مصادیق صبر دارد.
نماز براى رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و امثال او نور چشم است(بحار، ج 16، ص 249) و لكن براى بعضى‏ها كه خشوع ندارند، چون بار سنگین است. خشوع، مربوط به قلب و روح و خضوع، مربوط به اعضاى بدن است.
نمازِ با توجّه، انسان را به یاد قدرت بى‏نهایت خدا مى‏اندازد و غیر او را هر چه باشد كوچك جلوه مى‏دهد. مِهر او را در دل زیاد مى‏كند، روحیّه‏ى توكّل را تقویت مى‏كند و انسان را از وابستگى‏هاى مادّى مى‏رهاند. همه‏ى این آثار، انسان را در برابر مشكلات مقاوم مى‏سازد.

صبر و مقاومت، كلید تمام عبادات است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مى‏كنند، امّا نه به خاطر نماز و حج و زكات، بلكه به خاطر مقاومت و پایدارى آنها «سَلامٌ عَلَیْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» (رعد، 249) چون اگر مقاومت نباشد، نماز و جهاد و حج و زكات نیز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبرى الهى، صبر است «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا» (سجده، 24)

خاطره‏
شاعرى به نام نجاشى، كه یكى از دوستداران حضرت على علیه السلام بود، در ماه رمضان شراب خورد. به دستور امام، هشتاد ضربه تازیانه به او زدند و بیست ضربه نیز به خاطر ارتكاب گناه در ماه رمضان اضافه زدند. او ناراحت شد و به معاویه پیوست و علیه حضرت شعر گفت! اطرافیانِ نجاشى كه قبیله‏اى مهم در كوفه بودند از امام على علیه السلام گلایه كردند كه چرا یاران خود را نگه نمى‏دارد؟! طارق بن عبداللّه رئیس آنها با ناراحتى به امام گفت: شما چرا بین دوست و بیگانه تفاوت قائل نمى‏شوید؟ شخصى همانند نجاشى نباید شلّاق بخورد، ما این گونه رفتار را تحمّل نمى‏كنیم. امام در جواب او این آیه را تلاوت فرمود: «وَ إِنَّها لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ» طارق نیز به معاویه پیوست.

بنابراین گرچه آیه درباره نماز است، ولى در موارد مشابه مى‏توان از آیات قرآن استمداد كرد.

پیام‏های آیه:
1 ـ صبر و نماز، دو اهرم نیرومند در برابر مشكلات است. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
2ـ هر چه در آستان خدا اظهار عجز و بندگى بیشتر كنیم، امدادهاى او را بیشتر دریافت كرده و بر مشكلات پیروز خواهیم شد. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»
3ـ استعانت از خداوند در آیه‏ى «إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ» منافاتى با استعانت از آنچه به دستور اوست، ندارد. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
4ـ سنگین بودن نماز، نشانه‏ى تكبّر در برابر خداست. «لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ»


خاشع، در نماز احساس ملاقات با خداوند را دارد!!

الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیْهِ راجِعُونَ (بقره 46)؛ (خاشعان) كسانى هستند كه به (قیامت و) ملاقات (با حساب) پروردگارشان و بازگشت به او ایمان دارند.
"یظنون" از ماده "ظن" گاه به معنى گمان و گاه به معنى یقین مى‏آید» و در اینجا مسلما به معنى ایمان و یقین قطعى است، زیرا ایمان به لقاء اللَّه و بازگشت به سوى او حالت خشوع و خداترسى و احساس مسئولیت را در دل انسان زنده مى‏كند و این یكى از آثار تربیتى ایمان به معاد است كه همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم مى‏سازد و به انجام مسئولیتها و حق و عدالت دعوت مى‏كند.

صبر و مقاومت، كلید تمام عبادات است. فرشتگان به اهل بهشت سلام مى‏كنند، امّا نه به خاطر نماز و حج و زكات، بلكه به خاطر مقاومت و پایدارى آنها «سَلامٌ عَلَیْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ».چون اگر مقاومت نباشد، نماز و جهاد و حج و زكات نیز وجود نخواهد داشت. حتّى شرط رسیدن به مقام هدایت و رهبرى الهى، صبر است «جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا»


این احتمال نیز وجود دارد كه "ظن" در اینجا به معنى"گمان" باشد، و این در حقیقت یك نوع مبالغه و تاكید است كه اگر انسان فرضا به آن دادگاه بزرگ‏ ایمان نداشته باشد و فقط گمان كند، كافى است كه از هر گونه خلافكارى خوددارى نماید و در واقع سرزنش به علماء یهود است كه اگر ایمان شما حتى به درجه ظن و گمان برسد باز باید احساس مسئولیت كنید و دست از اینگونه تحریفات بردارید.(المنار، ج 1، ص 302- المیزان، ج 1، ص 154- تفسیر روح المعانى، ج 1، ص 228، در آیات دیگر قرآن اشاره به این معنا دیده مى‏شود مانند "فَمَنْ كانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً" (سوره كهف آیه 110)
«لقاء» به معنى دیدن نیست، بلكه به معنى حضور است. چنان كه اگر شخصى نابینا به حضور كسى برود، مى‏گوید با او ملاقات كردم، گرچه او را ندیده است.
صاحب مجمع البیان نیز مى‏گوید: مراد از لقاى پروردگارش، ملاقات با پاداش و كیفر خداست.
شاید مراد از ملاقات پروردگار، همان حالت عرفانى باشد كه خاشعان در نماز پیدا مى‏كنند، زیرا نماز حضور در برابر خداست.
اگر «ظن» و گمان در برابر علم باشد، مورد انتقاد است «ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» (نجم، 28) امّا اگر مراد از گمان، اطمینان باشد ارزش است، گرچه یقین قوى نباشد. چنان كه خداوند نیز از رزمندگان شجاع و مخلص، به صاحبان گمان تعبیر نموده است: «قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرَةً» (بقره، 249)

پیام‏های آیه:
1ـ گمان به وجود قیامت هم، براى كنترل رفتارها كافى است.«یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا»
2ـ خاشع، در نماز احساس ملاقات با خداوند را دارد. «الْخاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ»

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
منابع:
1- تفسیر نور، ج1
2- تفسیر نمونه، ج1
3- المنار، ج 1
4- المیزان، ج 1
5- تفسیر روح المعانى، ج 1
6- بحارالانوار، ج 16ـ ج71
سلام
نمیدونستم تو کدوم تایپیک بزنم
ولی جالبه

[تصویر:  icon14.png] ◙ سایتی که فقط دائم ترتیل قرآن پخش میکنه ( حتما سر بزنید ) ◙ [تصویر:  16812089505639462824.jpg]


[تصویر:  50155740338132760115.gif]برای ورود به سایت اینجا کلیک کنید[تصویر:  50155740338132760115.gif]
http://www.kalkol.com/
سلام دوستان گلم
یه سوالی داشتم نمیدونستم کجا بذارم اگه جاش غلط هست جابجاش کنید. هر کی هم میدونه جواب بده
خدا در آیه ای از قرآن میفرمایند که به اندازه ذره ای کار خیر یا بد داشته باشید در آن دنیا میبینید
در آیه دیگر میفرمایند که خداوند توابین را دوست دارد و اینکه خداوند اگر بنده خوب بشود کارهای زشت او را تبدیل به کارهای خوب میکند
حالا کدام آیه محکم هست کدام متشابه ؟
این وسط من که گناه کرده ام به کرات و الان دارم توبه واقعی میکنم و از کارم پشیمانم تکلیفم چیست؟
ممنون میشم جواب بدید( صلوات برای سلامتی امام زمان بفرستید دوستان)
رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمودند:
"اِنّی تارِکُ فیکم الثَقَلینَ کِتاب الله وَ عِترَتی"

قران بنال از دست اکثر ما مسلمانان که :
از تو نوایی ساخته ایم که وقتی آن نوا را میشنویم اول چیزی که به ذهنمان میرسد این است:چه کسی مرده؟

قران ما سختمان است به آیه ی"خُذِ الکتابَ بِقُوّه"عمل کنیم! اما برای عمل به آیه ی" کُلُوا وَ شرَبُوا" اهتمام تام داریم! و در ادامه "وَ لا تُسرِفُوا"را عطف به"خُذِ الکتابَ بِقُوّه"میکنیم!

قران سخت است که برای درک عظمت خدا و اوج قدرتش در"اَلَم تَرَ کَیفَ فَعَلَ رَبُکَ بِاصحابِ الفیلِ"غرق شویم اما میتوانیم برای خنداندن ملت به "نادر"بگوییم مثل ابرهه از همه جا بر سرش سنگ میبارد!

قران"فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرةٍ شَرًا یَرَه"را چه کار کنیم! نیستی در زندگیمان! که ببینی چقدر از این آیه متاثر هستیم!! ذره ای شر نداریم! شر شده اشرار! و ما به فکر طرح جمع آوری اشرار هستیم!

قران میخوانیم"اِهدِنَا الصِراطَ المُستَقیم"اما بدمان نمی آید خدا راه راست را به سویمان کج کند!

قران ببخش که گفتی"اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللهِ اَتقاکُم" ولی ما به جای "اَتقاکُم"صفات تفضیلی دیگری گذاشتیم!

قران گفتی"لَتَجِدَنَّ اَشدَ الناسِ عَداوَةً لِلَّذينَ امَنُوا اليَهودَ وَ الذينَ اَشرَكُوا و..."مائده‌/ آيه 82 و چقدر راست گفتی! ببین! همین دشمنان که برای ما شناساندی علیه ما دست به کار شده اند! ولی ما درس دشمن شناسی را خوب یاد نگرفتیم! و مقابله به مثلمان خوب نبود! هنوز با خودمان درگیریم! چرا که یادنگرفتیم"خُذِ الکتابَ بِقُوّه"!

همان دشمنانی که معرفی کردی "فرقان الحق"را ساخته اند و گفتند ورژن جدید قران این است!!

ولی ما در تفسیر و تاویل قران خودمان مانده ایم! قران را در جامعه عملی نکرده ایم.بوسیده ایم گذاشته ایم برسر طاقچه! البته دروغ نباشد! هنگام آمدن عروس تیمناْ و تبرکاْ ذکری از قران میکنیم!

"آیات شیطانی"همین اسفند 88 دو بار در عراق تجدید چاپ شد! ما هم شنیدیم! یاد شهید مازح هم نیفتادیم! اصلا مگر چقدر مهم است؟

در فیلم" فتنه " آیه ی جهاد قران شد نماد خشونت و ترویج تروریسم! ما هم نشستیم و فیلمش را دیدم و محکومش کردیم! البته شنیدم جهت مقابله با این توطئه ایران هم کار میکند ولی هنوز خبر تازه ای نشنیده ایم!

در هالیوود"مصائب مسیح" و "وسوسه ی مسیح" و"ده فرمان" و "یوسف و زلیخا" میسازند اما مسیح و موسی و یوسف آن ها مسیح و یوسف و موسای تو نیست! البته یوسف و زلیخای ما هم زیاد جالب نبود!

"سنگسار ثریا" هم اسلام و احکام آن را هدف قرار دادند. ماهم سی دی اش را دیدیم و باز محکومشان کردیم! دخترخاله ام بعد دیدن فیلم چقدر هم گریه کرده بود! آخی! خدا میداند چند تا از این دخترخاله ها در ایران است!

قران اصلا مگر خودت نگفتی"اِنّا نَحنُ نَزّلنَا الذِّکرَ وَ اِنّا لَه لَحافِظُون" 9/حجر . پس بگذار راحت باشیم! و در کل قران حلالمان کن!
بسم الله الرحمن الرحیم
خواب آیت الله العظمی مرعشی نجفی و شعر "علی ای همای رحمت" شهریار
"شهریار شعرت را بخوان ! "
از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل شده است : شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب ، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و مولا امیرالمؤمنین با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید ؛ آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .
مولا فرمودند: شهریار ما کجاست ؟
شهریار آمد ، حضرت خطاب به شهریار فرمودند:
شهریار شعرت را بخوان !
و شهریار این شعر را خواند:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا . . . . . . . . . . . . . . . .
ایشان فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد ، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار کیست؟
گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند
گفتم : از جانب من اورا دعوت کنید که به قم نزد من بیاید . چند روز بعد ساعت شش صبح شهریار به خانه آیت الله می رسد خادم از او نامش را می پرسد میگوید من سید محمد بهجت تبریزی مشهور به شهریار از تبریز آمد ه ام پس از کمی تعلل خدام او را می پذیرند ؛ آیت الله پس از دیدن شهریار می گویند این همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر ( ع ) دیده ام .
آیت الله می پرسند : این شعر (( علی ای همای رحمت )) را کِی ساخته ای ؟
شهریار با حالت تعجب سؤال می کنند که شما از کجا خبر دارید ! که من این شعر را ساخته ام ؟
چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام . ولی من فلان شب
این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم، تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر
قرار نداده ام !
آنگاه آیت الله سری تکان می دهد ومی گو ید می دانم ولی تو ای: "شهریار شعرت را بخوان ! "
و او متحیر و حیران می خواند :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا. . . . .

منبع:
جزوه " فرازهایی از وصیتنامه الهی-اخلاقی آیت الله العظمی مرعشی نجفی"
صفحهً 50 تا
سلام


به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب (س) این اسطوره تاریخ را می گویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه های زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دل های حق جویان می رسد.
اسیران بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر می گشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که "زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی." و زینب اکنون آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دل همراه قافله شده بود.
زینب (علیهاالسلام) در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته، و در دامان کرامت پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده بود و به آداب و اخلاق اسلامی مزین گشته بود. زینب (س) فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند و رضا بود.
حضرت زینب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شب ها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح می رساند و همواره قرآن تلاوت می کرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب (س) در طول حیات پربرکتش نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبت های دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد (ع) می فرماید: " آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است." و نیز از آن حضرت نقل شده که "عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد" و نیز روایت می کنند: "چون امام حسین (ع) برای وداع با زینب (س) آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن."
زینب (علیهاالسلام) در ایام کودکی، با برادرش حسین (ع) انس و الفتی عجیب داشت و در کنار برادر، آرامش می یافت و دیده از دیدارش بر نمی بست و از حضور مبارکش دور نمی شد. روزی حضرت فاطمه (س) نزد پدر رفت و عرض کرد: "پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد." رسول خدا (ص) چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: "ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد."
حضرت زینب (س) تنها 56 سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمر آن بانوی بزرگ، در مدینه منوره قحطی پیش آمد. عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (س) در شام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش باز گرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمه های آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب (س) پلک ها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: و به برادر پیوست.
عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهور در پانزدهم رجب سال 62 قمری رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت در دمشق (سوریه) است.
تأثير عبادات در پالايش روح



[تصویر:  70577490145299836272.jpg]


اين مسأله در روايات اسلامى بازتاب بسيار وسيع و گسترده‏اى دارد، از جمله:

1- در تمام رواياتى كه سخن از فلسفه احكام به ميان آمده، اشاره به تأثيرعبادت در تهذيب نفوس و پالايش روح و صفاى دل شده است؛

از جمله، در كلمات قصار اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است:
«فرض الله الايمان تطهيرا من الشرك، والصلوة تنزيها عن الكبر و الزكاة تسبيبا للرزق، و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق؛

خداوند ايمان را براى تطهير دل از شرك واجب فرموده، و نماز را براى پاك شدن از تكبر، و زكات را سبب روزى قرار داده، و روزه را وسيله‏اى براى پرورش اخلاص بندگان ». (نهج البلاغه، كلمات قصار، جمله .252)


2- در حديث معروفى كه درباره نماز از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله آمده، نماز را تشبيه به نهر آب زلال جارى مى‏كند كه بر در خانه انسان باشد و همه روز انسان خود را پنج بار در آن شست‏وشو كند؛ بديهى است كه براثرآن، چيزى از آلودگيها در وى باقى نمى‏ماند؛ اين حديث نيز دليل روشنى بر اين مدعاست. (محجةالبيضاء، جلد 1، صفحه‏339)


3- در حديث ديگرى از امام على‏بن‏موسى‏الرضا عليهما السلام درباره آثار عبادت بطور كلى چنين مى‏خوانيم:

«فان قال فلم تعبدهم؟ قيل لئلا يكونوا ناسين لذكره و لا تاركين لادبه، و لا لاهين عن امره و نهيه، اذا كان فيه صلاحهم و قوامهم، فلو تركوا بغير تعبد، لطال عليهم الامد فقست قلوبهم؛

اگر كسى بگويد: چرا خداوند به بندگانش دستور عبادات داده (مگر نياز به عبادت آنها دارد؟) در پاسخ گفته مى‏شود، اين به خاطر آن است كه ياد خدا را به فراموشى نسپارند، و ادب را در پيشگاه او ترك نكنند، و از امر و نهى او غافل نشوند، چرا كه در آن صلاح و قوام آنها است، و اگر مردم بدون پرستش و عبادت رها شوند، مدت زيادى بر آنها مى‏گذرد (و از ياد خدا غافل مى‏شوند) لذا دلهاى آنها قساوت پيدا مى‏كند» .


4- در حديث ديگرى از امام على‏بن‏موسى‏الرضا عليهما السلام مى‏خوانيم كه در ضمن بر شمردن آثار سازنده نماز مى‏فرمايد:
«مع ما فيه من الايجاب و المداومة على ذكر الله عزوجل بالليل و النهار لئلا ينسى العبد سيده و م ـ دبره و خالق ـ ه، فيب ـ طر و يط ـ غى و يكون فى ذكره ل ـ ربه و قيامه بين يديه زاجرا له عن المعاصى و مانعا له عن انواع الفساد؛

علاوه بر اين كه عبادت، سبب تداوم ذكر خداوند متعال در شب و روز مى‏شود، تا بنده مولى و مدبر و خالقش را فراموش نكند، و نعمتهاى الهى مايه مستى و غرور او نشود، و به طغيان بر نخيزد، و ياد پروردگار و قيام در برابر او، وى را از معاصى باز مى‏دارد و مانع انواع فساد مى‏شود» . (وسائل الشيعه، جلد3، صفحه .4)


5- در حديث ديگرى، از امام صادق عليه السلام در مورد آثار نماز و ميزان قبولى آن چنين آمده است:

«من احب ان يعلم ان قبلت صلاته ام لم تقبل فلينظر هل منعت صلاته عن الفحشاء و المنكر، فبقدر ما منعته قبلت؛

هر كس مى‏خواهد بداند آيا نماز او قبول شده يا نه ببيند آيا نمازش او را از زشتيها و بديها باز داشته است يا نه؟ به همان اندازه كه او را باز داشته نمازش قبول شده است»( مجمع البيان، جلد 8، صفحه 285، ذيل آيه‏45 سوره عنكبوت)


6- در حديث ديگرى از رسول‏خدا صلى الله عليه و آله در مورد فلسفه روزه چنين مى‏خوانيم :

«ان الصوم يميت مراد النفس و شهوة الطبع الحيوانى، و فيه صفاء القلب و طهارة الجوارح، و عمارة الظاهر و الباطن، و الشكر على النعم، و الاحسان الى الفقراء، و زيادة التضرع و الخشوع، و البكاء و جعل الالتجاء الى الله، و سبب انكسار الهمة، و تخفيف السيئات، و تضعيف الحسنات، و فيه من الفوائد ما لا يحصى؛

روزه هواى نفس و شهوت طبيعت حيوانى را مى‏ميراند (و طغيان آن را فرو مى‏نشاند)، و در آن صفاى قلب و پاكى اعضاء، و آبادى بيرون و درون انسان، و شكر بر نعمتها، و احسان به فقرا، و فزونى تضرع و خشوع و گريه است؛ و وسيله‏اى است براى التجاء به پروردگار، و سبب شكستن دلبستگيها و كم شدن سيئات، و فزونى حسنات است؛ و در آن فوائد بيشمارى است»( بحارالانوار، جلد93، صفحه .254)

كتاب: اخلاق در قرآن، ج 1، ص 335
نويسنده: آيت الله مكارم شيرازى
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36