کانون

نسخه‌ی کامل: مذهبی از همه نوع
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام

عفت و حجاب

همان‎گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی‎توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر که حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است.

از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلب‌ها کار دارد»، خود را سرگرم می‌کنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نکته‌ی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاکِ بی‌حجابی نخواهد شد.

در پناه خدا !
سلام

همه شاهد باشين كه من به مديران سايت گفتم كه يه تاپيك براي حجاب درست كنم و مطالب حجاب رو توي اون قرار بدم تا هر كي كه در اين باره ميخواد بخونه ، دچار مشكل نشه و نخواد هي جستوجو كنه توي سايت . ولي اجازه ندادن !!!!Smiley-face-cool-2

زیبا شناختی پوشش !!

آلفرد هیچکاک کارگردان مشهور سینما می‌گوید: من معتقدم زن باید مثل فیلمی پرهیجان و پرآنتریک باشد، یعنی ماهیت خود را کمتر آشکار کند و برای کشف خود مرد را به نیروی‏ تخیل و تصور زیادتری وادارد؛ زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر پوشش جذاب می‏نمودند و همین مسأله جاذبه نیرومندی به آنها می‏داد اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان ‏می‌دهند، از پوشش آنان کاسته می‌گردد و بنابراین از جاذبه شان نیز کاسته می‏شود؛

ویل دورانت می گوید: زنان دریافته‌اند که دست و دل‏ بازی مایه طعن و تحقیر آنهاست؛ خودداری از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است؛ اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می‏کردند توجه ما به آن جلب می‏شد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می ‏گردید؛ مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاء است و بی آن که بداند حس‏ می‏کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می‏دهد!

برتراند راسل می‏گوید: از منظر هنر مایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت و بهتر آن است که وصال زنان دشوار باشد بدون آن که غیر ممکن گردد!

ویل دورانت در لذات فلسفه می‏گوید: آن چه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می‏گردد

در پناه خدا !
4fvfcja خوب به سایه اجازه بدین !

، تاپیک رو میشه با گذاشتن یه سری قوانین برای اون تاپیک کنترل کرد ، منم مطالب جالبی میتونم بذارم ،

میتونن افراد فقط مقاله و مطلب بذارن ولی بحث رو برن توی میزگرد .
كشف رجب در خود
ما دوباره در اين جا تأكيد كنيم ، اين كه در قيامت م يفرمايد: اَينَ الرَّجبِيون يك نكتة دقيقي است و خبر از يك حقيقت بزرگي مي دهد
. مي دانيد كه در قيامت داريم يوم يدع الداعِ يعني روزي كه دعوت كننده اي دعوت مي كند و مي خواند . مي دانيد كه اين خواندن و دعوت كردن منطبق است بر بنياد روح انسان ها ، يعني يك خواندن اعتباري نيست يعني همين طور كه جهنم ، جهنميان را مي خواند و جذب مي كند ، بهشت هم بهشتيان را جذب مي كند
. در همين راستا است رجبيون يعني يك مقامي در بعضي انسان ها به جهت استفاده كردن از ماه رجب پيدا مي شود و در آن عالَم آن مقام ظاهر مي گردد ، آن وقت اين افراد در آن عالَم شاخص هستند ، يعني يك نوع بزرگي و آبرومندي براي آنها در قيامت هست.
. به همين جهت مي خواهيم عرض كنيم رجب يك مقام تكويني است كه هركس مي تواند در درون خودش به نحوي آن ر ا كشف كند و احياء كند ، اگر احياء شد آن وقت ببينيد اين يك مقامي است كه اگر طبق روايت يك روز از آن را روزه بگيريد ، موجب دفع جهنم است ، روزة دوم آن ايجاد صراط است . يعني چه كه از صراط مي گذريم ؟ يعني جاده به سوي بهشت برايمان كشيده مي شود . صراط جاده به سوي بهشت است و لذا روزة دوم ماه رجب موجب پديد آمدن صراطي است كه آن صراط به سوي بهشت است يعني انسان با دومين روزة ماه رجب قلب خود را به سوي بهشت جهت مي دهد ، ديگر سرگردان نيست ، انسانِ جهت دار شد . روزة سوم آن ايجاد بهشت است ، يعني وصل به بهشت . اين ماه داراي يك چنين مقامي است كه خداوند ا ن شاء الله برايمان توفيقاتش را مرحمت كند .

اتصال به بهشت
خود اين ماه ، ماه رحمت بزرگ خداست كه در دعاهاي آن هست . پس تأكيد ما يكي اين است كه كاري كنيم اين ماه را كه در درون ذات هركس نهفته است به نام مقام رجبيت ، با اعمال اين ماه كشف كنيم ، اگر كشف شد خودش بهشت است ، وصل به بهشت است روايتي كه مرحوم شيخ عباس قمي ره در مفاتيح الجنان آورده روايت عجيبي است:

. امام معصوم عليه السلام مي فرمايند كه : رجب نام نهري است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر ، هر كه يك روز رجب را روزه دارد البته از آن نهر بياشامد

پس اولاً رجب يك نهر است ، يعني مقام است . چون مي دانيد كه آب و درخت دربهشت عبارت است از مِما كانُوا تَعملُون يعني عبارت اند از آنچه شما عمل كرديد ، يعني آنچه شما در اين دنيا عمل مي كنيد دو درجه دارد . هركس هركاري بكند يك وجه آن فكر است و يك وجه آن حركت و عمل است . شما امشب كه به لطف خدا نيت روزة ماه رجب را مي كنيد ، اين نيت يك فكر است ، فكر اين كه خدايا مي خواهم رجبي شوم ، اين نيت است . و ديگر يك عمل است كه انجام مي دهيد و آن ترك شهوات مثل غذا و غيره .

حالا در اين بهشت يك نهري است كه مي فرمايد : از عسل شيرين تر است و از شير سفيدتر است ، اين نهر اسمش رجب است .پس اولاً كسي كه رجبي شد وصل به اين نهر مي شود . اين نهر در كجاست ؟ در بهشت . پس كسي كه رجبي شد وصل به بهشت مي شود . ثانياً : اين اتصال بعد از مردن ما هست يا همين حالا ؟ امامعليه السلام مي فرمايند : هركس بگويد بهشت بعد است ، از ما نيست . پس اين بهشت همين حالا هست يعني ان شاء الله همين امروز كه تصميم گرفتيم در اين ماه رجبي شويم وارد بهشت شديم ، خدا ميداند كه همين حالا وارد بهشت شديم بزرگان اهل معرفت يك دقت هايي روي اين عسل و شير كرده اند كه اين ها دو حاال و مقام است براي انسان

يكي از مفسرين مي گويد : پيامبرصلي الله عليه وآله به طور كلي هر غذايي كه مي خوردند مي گفتند : الحمدلله
. ولي وقتي شير مي خوردند مي فرمودند كه خدايا زيادش كن . بعد مي گويد پيامبرصلي الله عليه وآله مأمور هستند كه بگويند : خدايا علم مرا زياد كن قُلْ رب زِدنِي عِلْماً
ايشان مي گويد : پس اين شير همان مقام علم است ، ظهورش در نفس انسان علم است . مگر علم ، جان را تغذيه نمي كند ؟ بهترين غذا براي جان مادي ، شير است و براي جان غيبي ، علم است و با هم يك رابطه دارد اين مقام شير در نهر رجب را اهل معرفت مي فرمايند كه در بهشت مقام علم توحيدي است . اگر شما ماه رجب را حفظ كنيد ، ان شاء الله معرفت توحيدي نصيب تان مي شود . آن وقت آن عل م توحيدي ماه رجب علمي است كه به راحتي به دست نم ي آيد ، كسي كه رجبي شد يك معرفت خاصي پيدا مي كند كه ظهورش همان شير بودن آن نهر است كه از قلب او ظهور كرده .
و نيز مي فرمايند : آن نهر از عسل هم شيرين تر است ، چون عسل حركت و گرما مي آورد ، تحرك مي آورد . يعني اراده هاي توحيدي و همت عمل توحيدي آدم را زياد مي كند . ببينيد كه منظورشان چيست ؟ شما گاهي دلتان مي خواهد كه با يك شور وحرارتي بلند شويد و نماز شب بخوانيد ، ولي خواب نمي گذارد . اين ارادة نماز شب خواندن و راحت جلو رفتن به اصطلاح علماء اخلاق يك توان عقل عملي است و اين غير از عقل نظري است . مي گويند : اين همان عسل بهشتي است . يعني حرارت انجام اعمال الهي را رجب به آدم مي دهد . با اين مبنا غفلت نكنيد كه همين حالا بحث جاي خودش دارد مي نشيند كه خبر از شير وعسل دادن آن هم به شدت بهشتي يعني چه .
4fvfcja منبع ، "ماه رجب ماه یگانه شدن با خدا " از استاد طاهر زاده
بهترین و سخت‌ترین آیه قرآن

فرقی نمی‌کند چقدر از قرآن را می‌شناسید
نظر شما درباره تیتر این مطلب چیست؟
فکر می‌کنید موضوع بهترین حرف خدا درباره چه باشد؟
سخت ترین آیه قرآن چه گفته است؟
.
.
.
وقتى كه خداوند سی‌امین آیه از شورى را فرو فرستاد و فرمود: و ما اصابكم من مصیبة فبما كسبت ایدیكم و یعفوا عن كثیر ؛ هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است كه انجام داده‌اید و بسیارى را نیز عفو مى‌كند.

پیامبر اکرم رو به داماد خود، امیر مومنان علی علیهما السلام کرد و گفت: خَیرُ آیةٍ فِى كِتاب اللّهِ هذِهِ الآیة : بهترین آیه‌ی قرآن مجید همین آیه است .

و ادامه داد که: مَا مِن خَدشِ عودٍ وَ لا نَكبَةِ قَدَمٍ الاّ بالذّنب ، وَ ما عَفَى اللّهُ عَنهُ فِى الدُنیا فَهُو اَكرمُ مِن اَن یَعودَ فیه ، وَ مَا عاقَبَ عَلیهِ فِى الدنیا فَهُو اَعدلُ مِن اَن یثنى عَلى عَبدِهِ .

علی جان! هر خراشى كه از چوبى بر تن انسان وارد مى‌شود، و هر لغزش قدمى (زمین خوردنی)، بر اثر گناهى است كه از او سر زده (و جزای آن گناه است)، و خداوند گرامى تر از آن است كه آنچه در دنیا عفو کرده را دوباره (درقیامت ) بازنگری کند و عادلتر از آن است كه در آخرت آنچه را كه در این دنیا عقوبت فرموده را بار دیگر كیفر دهد.

و وقتى حضرت حق سی‌امین آیه از نبأ را نازل نمود که: فذوقوا فلن نزیدكم الاّ عذابا؛ پس بچشید كه جز به عذاب شما نیفزائیم .
این بار پیامبر گرامى اسلام فرمود: هذِهِ الایة اَشدُّ مَا فِى القُرآنِ عَلَى اَهلِ النّار ؛ این آیه سخت ترین آیه در میان همه آیات قرآن در مورد دوزخیان است .
.
.
.
حالا چند دقیقه همین جا بایستید و به این چند نکته فکر کنید:
• هر کاری که می‌کنید باید حسابش را پس بدهید.

• بعضی بلاها از کوچک تا بزرگ، شاید برای تصفیه حساب خدا با شما باشد.

• اینجا کارها خیلی ساده تر است و حسابها زود پاک می‌شود.

• هر مصیبتی که کفاره گناهان نیست. اشتباه نکنید.

• حساب هر کسی را اینجا نمی‌رسند. این امتیازی برای دوستان است.

• دوستان هم باید حواسشان را جمع کنند که اشتباه زیادی نکنند.
.
.
.
چند مورد هم خودتان بگویید.
tebyan.net

در پناه خدا !
در روايت بلند بالايي که ابن عقده از امام باقر عليه السّلام(در مورد نشانه های ظهور) نقل مي کند،آمده است:

"...نداي آسماني جز در ماه رمضان نخواهد بود که ماه رمضان ماه خدا است و آن بانگ جبرئيل است که به سوي حق فرا مي خواند... نداي آسماني در ماه رمضان، در شب جمعه، شب بيست و سوم رمضان است. هرگز در مورد آن دچار شکّ و ترديد نشويد و گوش فرا دهيد، و اطاعت کنيد. و در پايان روز صداي ابليس لعين بلند مي شود که مي گويد: فلاني مظلوم کشته شد. اين بانگ نا بهنگام گروهي را به شک مي اندازد و گروه کثيري با شکّ و ترديد وارد آتش مي شوند. نشانه بانگ جبرئيل اين است که به نام قائم عج و نام پدرش ندا مي کند. دختران پرده نشين نيز با شنيدن آن خوشحال مي شوند و پدران و برادرانشان را تشويق مي کنند که خروج کنند."(کتاب الغيبه: نعماني، ص253* کتاب الغيبه: شيخ طوسي، ص274* بحار الانوار: علامه مجلسي، ج52: ص230و 234و 290و 348و 354* منتخب الاثر: صافي، ص434و 448و 449.)

بعضی ها می گویند با توجه به اینکه در آخرالزمان به سر می بریم و خیلی از نشانه ها ظاهر شده است و علمایی هم گفته اند که ظهور نزدیک است از جمله آیت الله بهجت که مژده داده پیرهای این دوره نیز حضرت ولی عصر (عج) را می بینند صیحه ی آسمانی امسال شنیده می شود...امسال 23 ماه رمضان جمعه است...البته این ها فقط حدس و گمان است اما ما دوست داریم این حدس و گمان ها به واقعیت بپیوندد و ما هر چه زودتر مولایمان را دیدار کنیم....به امید آن روز
شفا يافته: آندره (رضا) سيمونيان
اهل ازبكستان، مقيم همدان
نوع بيماري:لال بودن



آندره- آندره، شنيد كه كسي او را به نام صدا مي كند.صدايي كه از جنس خاك نبود آبي بود،آسماني بود، آندره از خواب بيدار شد.
نگاهش بي تاب و هراسان به هر سو دويد، اما همه در خواب بودند.
جز خادم پيري كه كمي آن سو تر ايستاده بود و خيره نگاهش مي كرد. پيرمرد كه متوجه حالات آندره شده بود به سويش آمد و با لبخندي مهربان رو به روي او ايستاد. چي شده پسرم؟ آندره سكوت كرد، اما دلش هواي فرياد داشت. هواي گريه، دوست داشت خودش را در آغوش پيرمرد بياندازد و گريه كند. از ته دل فرياد برآورد، شيون كند، بغض كند، بغض بد جوري گلويش را گرفته بود، دلش مي خواست آن را بتركاند و عقده هايش را خالي كند.
پيرمرد رو به روي او نشست. دستي به شانه اش زد و دوباره پرسيد: چيزي شده؟ آندره وا مانده از خواب، خود را در آغوش پيرمرد انداخت، ديگر طاقت نياورد. هاي هاي گريه كرد، پيرمرد دستي به پشت آندره زد وگفت: گريه كن فرزندم، فرياد بزن، گريه عقده ها رو خالي مي كند، درد رو تسكين مي ده، گريه كن آندره همچنان مي گريست.
حالا ديگر همه بيدار شده بودند و با نگاههاي پر سووال، آندره را مي نگريستد، پيرمرد پرسيد چي شده؟ تعريف كن. آندره خودش را از آغوش پيرمرد كند، تكيه اش را به ديوار داد و نگاه خويش را به آسمان دوخت، آي آسمان با همه ستاره گان در نگاهش ريخت، دسته اي كبوتر از برابرش گذشتند و در پهنه اسمان گم شدند اندره نگاهش را بست و بي آن كه كه جواب پيرمرد را بدهد در دل گفت اي كاش هرگز بيدار نمي شدم.
صداي پيرمرد را شنيد، باز مي پرسيد چرا حرف نمي زني؟ بگو چي شده؟ خواب ديدي؟ تعريف كن! آنرده چشمانش را گشود و نگاهش را درنگاه مهربان پيرمرد دوخت و با ز بان اشاره به او فهماند كه حرف زدن نمي تواند پيرمرد غمگين از جابرخاست، سعي كرد بغض و اشكش را از آندره پنهان نمايد.
رو گرداند و پشت به او دور شد، آندره ديد كه شانه هاي پيرمرد مي لرزيد. آندره مسلمان نبود، اما پس از قطع اميد از همه جا به درگاه امام رضا(ع) آمده بود، بارها از خود پرسيده بود آيا امام (ع) با وجود آن همه دردمند و حاجتمند مسلمان، نظري هم به بنده خداي مسيحي خواهد داشت؟ بعد خود را نويد داده بود كه بي شك حاجتش روا خواهد شد.
پس با اميد به التجا نشسته بود. پدر چه شوق وشعفي داشت. مادردرپوست خود نمي گنجيد، پس از سالها دوري و فراق قرار بود به ايران برگردند وخويشاني كه شايد هيچ كدامشان را نديده بودند. ببينند آندره و خواهرش النا ايران را نديده بودند. شوق ديدار اين سرزمين را داشتند، آنها را هي شدند از مرز كه گذشتند ديگر سر از پا نمي شناختند، پدر مادر با شوق جاي جاي سرزمين ايران رابه فرزندان نشان مي داد و با ذوقي فراوان از خاطرات دورش تعريف مي كرد.
آنقدر غرق در شعف و شادماني بود كه اصلا متوجه تريلي سنگيني كه با سرعت از روبه رو مي آمد نشد و تابه خود آمد صداي فرياد جگر خراش زن و فرزندانش باصداي مهيب برخورد تريلي و اتومبيل او در آميخت.
پدر و مادر آندره در دم جان سپردند و آندره و النا به بيمارستان منتقل شدند. بعد از بهبودي، النا طاقت اين سوگ بزرگ را نياورد و عازم ازبكستان شد. اما آندره با همه اصرار خواهرش با او نرفت وتصميم گرفت درايران بماند.
آندره در اثر شدت تصادف قدرت تكلمش را از دست داده بود اوكه سرنوشت آندره را رقم مي زد پاي او را به منزل زن و مرد جواني كشاند كه پس از گذشتن سالها ازدواج هنوز صاحب فرزندي نشده بودند. پدر و مادر جديد آندره براي بهبودي او از هيچ تلاشي فرو گذار نكردند، اما تو گويي سرنوشت او اين چنين رقم خورده بود كه لال بماند.
آندره هر روز مشاهده مي كرد كه پدر ومادر خوانده اش بعد از راز و نياز به درگاه خداوند طلب شادي او را از خداي مي كردند. او هم با دل شكسته اش رو به خدا طلب شفا مي كرد.
سالها گذشت آندره بزرگتر شده بود و درمغازه ساعت سازي مشغول به كار گرديد و بر اثر دردي كه داشت گوشه گير و منزوي شده بود.
روزي پدر با چشماني اشكبار به سراغش آمد و گفت درسته كه همه دكترها جوابت كرده اند اما ما مسلمونا يك دكتر ديگر هم داريم كه هر وقت ازهمه جا نا اميد مي شيم مي ريم سراغش، اگر تو بخواي مي برمت پيش اين دكتر تا ازش شفا بگيري.
آندره نگاه پرتمنايش را به پدر دوخت، چهره پدر در برابر نگاه گريان اودرهم مغشوش وگم شد.
اين اولين باري بود كه آندره چنين مكاني را مي ديد.
هيچ شباهتي به كليساي كه او هر يكشنبه همراه پدرو مادر و خواهرش مي رفت نداشت.
حرم پر از جمعيت بود، همه دستها به دعا بلند بود. پرواز كبوتران بر بالاي گنبد طلايي امام، توجه آندره را سختبه خود جلب كرده بود.
پدر، آندره را تا كنار پنجرة فولاد همراهي كرد. بعد ريسماني برگردن او آويخت و آن سرطناب را به پنجره فولاد بست.
آندره متحير به پدر و حركات و اعمال او نگاه مي كرد و با خود مي گفت اين ديگر چه نوع دكتري است؟ پدر كه رفت، آندره خسته از راه طولاني بر زمين نشست و سر را تكيه ديوار داد و خواب رفت.
نوري سريع به سمتش آمد، سعي كرد نور را بگيرد، نتوانست، نور ناپديد شد، دوباره نوري آنجا مشاهده كرد كه به سويش مي آيد، از ميان نور صدايي شنيد، صدايي كه او را با نام مي خواند.
آندره! آندره! بي تاب از خواب بيدار شد، شب آمده بود با آسماني مهتابي، حرم در سكوتي روحاني غرق شده بود، خادم پيري كمي آن سوتر ايستاده بود و او را مي نگريست.
ساعت حرم چند بار نواخت، آندره دلش مي خواست باز هم بخوابد و آن نور را ببيند و آن صداي ملكوتي را بشنود، خانم پير به سمت او مي آمد. همان نور بود.
آبي- سبز-سفيد، نه نمي توانست تشخيص بدهد، نوري بود به همه رنگها، مرتب به سمت او مي آمد و باز دور مي شد، آندره مانده بود متحير، هر بار دستش را دراز مي كرد تا نور را بگيرد، اما نور از او مي گريخت.
ناگهان شنيد كه از ميان نور صدايي برخاست صدايي كه از جنس خاك نبود، آبي بود، آسماني بود، صدا او را به نام خواند.
آندره! آندره! خواست فرياد بزند، نتوانست، نور ناپديد شد، آندره دوباره از خواب بيدار شد، همان پيرمرد با تحير به صليب گردنش نگاه مي كرد، تو.....تو مسيحي هستي! آندره با سر پاسخ مثبت داد.
پيرمرد صليب را از گردن او گشود. با دستمالي عرق را از سرورويش پاك كرد و بعد سر او را روي زانويش گذاشت و گفت راحت بخواب آندره پلكهايش را روي هم گذاشت، خواب خيلي زود به سراغش آمد. باز نوري ديگر اين بار سبز سبز، به خوبي مي توانست تشخيص بدهد.
نور به سمتش آمد و از ميانه آن صدايي برخاست. نامت چيست؟ تكاني خورد.
متحير بود شنيده بود كه او را به نام صدا كرده بود.
پس دليل اين سوؤال چه بود؟ شگفت زده وامانده بود از پاسخ، از نور صدايي ديگر برخاست: نامت را بگو: آنقدر اشاره به زبانش كرد كه قادر به تكلم نيست.
از ميانه نور دستي روشن بيرون آمد. حالا بر زبان آندره كشيد و گفت؟ حالا بگو نامت چيست؟ آندره آرام آرام زبان گشود گفت: آن.....آند....آندر.... اما نتوانست نامش را كامل بگويد.
دوباره از ميان نور صدايي شنيد كه : بگو نامت را بگو، اندره دهان باز كرد وبا صداي موكد فرياد زد: اسم من رضاست، رضا....رضا همچون بلمي بر امواج دستها مي رفت، لباسش هزار پاره شده بود، هزار تكه براي تبرك.
نقاره خانه با شادي او همنوا شده بود و مي نواخت، چه معنوي و روحاني چه پر عظمت و جاودانه53258zu2qvp1d9v
چقدر خنـده داره که...

یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست ولی 90 دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره

چقدر خنده داره که...

صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی با همون پول میریم خرید، مبلغ ناچیزیه...

چقدر خنده داره که...

یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یکساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره

چقدر خنده داره که...

وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم، چیزی یادمون نمی آد که بگیم ، اما وقتی می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم.

چقدر خنده داره که ...

خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته، اما خوندن صد سطر از پرفروش ترین کتاب رمان دنیا آسونه.

چقدر خنده داره که...

برای عبادت و کارهای مذهبی وقت کافی در برنامه روزمره پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام دهیم.

چقدر خنده داره که ...

شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم ، اما سخنان قرآن رو به سختی باور می کنیم.

چقدر خنده داره که...

همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد داشته باشند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت بروند.

چقدر خنده داره .......اینطور نیست ؟

دارید می خندید ؟ ..........دارید فکر میکنید ؟

این حرف ها رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشیم که او خدای دوست داشتنی است

آیا خنده دار نیست که وقتی می خوایم این حرف ها رو به بقیه بزنیم خیلی ها رو از لیست پاک می کنیم. چون مطمئنیم که به چیزی اعتقاد ندارند.

این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنیم اعتقاد دیگران از ما ضعیف تره
سلام

عشق خداوند به بندگانش بر طبق آيات قرآن

قرآن, سوره ۳, آيات ۳۱ و ۳۲

“بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است”
“بگو خدا و پيامبر [او] را اطاعت كنيد پس اگر رويگردان شدند قطعا خداوند كافران را دوست ندارد”

تصويري كه از خداوند در قرآن مجيد رسم شده است , متفاوت با تصويري است كه بعضي اديان بزرگ ديگر نمايش مي دهند. بر طبق نظر مسلمانان, رفتار خداوند مجموعه اي است از عشق و محبت به انسانهاي خوب و ابراز انزجار از انسانهاي بد. به اين موضوع حداقل در چهل آيه از آيات قرآن بر مبناي تصويري روشن از انسانهاي خوب و بد اشاره شده است. هدف اين مقاله اين است كه اين تصوير از انسانهايي كه خداوند آنها را دوست دارد برمبناي آياتي از قرآن تصوير شود.

همانطور كه در دو آيه بالا به آن اشاره شده است, قدم اول براي دريافت عشق خداوند, دنبال كردن مسيري است كه پيامبرانش به ما نشان داده اند. اين زيباترين تصويري است كه مي توان از عشق دو طرفه خالق و مخلوق ترسيم كرد. اگر خداوند را دوست داريد, قرآن شما را راهنمايي مي كند تا خود را آماده دريافت عشق خداوند بكنيد. ولي در عين حال به اين موضوع نيز اشاره شده است كه اگر از راه راستي كه پيامبران نشان داده اند پيروي نكنيد, مشمول عشق خداوند نخواهيد شد.ش

اين موضوع, احتياج به توضيحات بيشتري دارد تا منظور قرآن از راه درست و خصايل انسانهاي خوب آشكار شود. شايد بتوان گفت كه بارزترين مشخصه انسانهاي خوب كه در پنج آيه (۲:۱۹۵, ۳:۱۳۴, ۳:۱۴۸, ۵:۱۳ و ۵:۹۳) از آيات قرآن به آن اشاره شده است,نيكوكاري نسبت به بقيه انسانهاست. نيكوكاري مي تواند كمك به انسانهاي فقير, حمايت از يتيمان و يا حتي احترام به پدر و مادر باشد.ش

علاوه بر اين, بر طبق قرآن, انسانهايي كه خداوند دوستشان دارد انسانهايي هستند كه:ش

از خود در برابر گناه محافظت مي كنند (۳:۷۶, ۹:۴, ۹:۷)ش
منصفانه قضاوت مي كنند (۵:۴۲, ۴۹:۹, ۶۰:۸)ش
در راه خدا تلاش و مجاهده مي كنند (۶۱:۴)ش
خود را براي خداوند خالص مي كنند (۲:۲۲۲, ۹:۱۰۸)ش
از كارهاي بد توبه مي كنند (۲:۲۲۲)ش
به خداوند توكل مي كنند (۳:۱۵۹)ش
و در برابرمشكلات صبور هستند (۳:۱۴۶) ش

از سويي ديگر, خداوند فردي را دوست ندارد كه:ش

به او معتقد نباشد (۳:۳۲, ۳۰:۴۵)ش
متكبر باشد (۱۶:۲۳, ۴:۳۶, ۳۱:۱۸, ۵۷:۲۳)ش
به ديگران بدي كند (۳:۵۷, ۳:۱۴۰, ۴۲:۴۰)ش
ناسپاس باشد (۲:۲۷۶, ۲۲:۳۸)ش
تجاوزكار باشد (۲:۱۹۰, ۵:۸۷, ۷:۵۵)ش
اسرافكار باشد (۶:۱۴۱, ۷:۳۱)ش
ديگران را گمراه كند (۲:۲۰۵, ۵:۶۴, ۲۸:۷۷)ش
عهد و پيمانش را بشكند (۸:۵۸, ۴:۱۰۷)ش
وبه داشتن مال و ثروت شادي كند (۲۸:۷۶)ش

در پناه خدا !
سلام

اولین قربانی شهوت

قسمت اول-

آدم و حوا از بهشت به زمین دنیا هبوط کردند و مشقت ها تحمل کردند . پس از مدت ها وقتی حوا برای اولین بار فرزندش را در آغوش گرفت و بوسید نخستین شکوفه های باغ انسانیت شکفت. حضرت حوا در دو نوبت زایمان چهار فرزند به دنیا آورد هابیل و خواهرش و قابیل و خواهرش آنان در سایه محبت و نگه داری پدر و مادر خود بالیدند و رشد کردند تا به سن بلوغ رسیدند و تمایلات مختلفی در آنان قوت گرفت.

آنها برای تحصیل روزی خود در زمین کار میکردند تا از منافع آن بهره برند قابیل کشاورزی را بر گزید و هابیل چوپانی پیشه کرد. تا اینکه تمایلات جنسی آنان را به سمت انتخاب همسر سوق داد در این هنگام خداوند به آدم ابوالبشر وحی کرد: «خواهر همزاد هابیل به عقد قابیل در آید و خواهر همزاد قابیل به عقد هابیل در آید ».

چون آدم فرمان الهی را به دو فرزند خویش ابلاغ کرد، امیدوار بود که از فرمان و ارشاد او پیروی کنند. اما قابیل عصبانی شد و تسلیم حکم الهی و پدرش نگشت، زیرا خواهر توأم هابیل از نظر جمال و زیبایی به توأم قابیل نمی رسید، لذا قابیل حسادت ورزید و به این تصمیم راضی نشد و تمایل داشت که همزاد خویش از آن وی گردد و از آن برادرش نباشد، زیرا خود را برای همسری توام خویش شایسته تر می دید.

چه می توان کرد؟ همیشه زیبایی اندام، طوفانی بوده که غبار شهوت را در چشم عقل افشانده و با روح انسان در نبرد بوده و گاهی بشریت را به دام مرگ و هلاکت، بی آبرویی و رسوایی کشانده است. باری، مسئله زیبایی سبب اختلاف و جدایی دو برادر شد و یکی از دو برادر از فرمان پدر سر بر تافت و حکم پدر را نقض کرد و از زیر بار دستور او شانه خالی نمود.

آدم علیه السلام بر حسب ارشاد و هدایت الهی از دو فرزندش خواست تا برای خدا از بهترین محصول خود قربانی کنند و قربانی هر کس که قبول شد، سزاوارتر است به آنچه میل دارد و اراده می نماید. هابیل چوپان یک شتر نر، از میان حیوانات خود برای قربانی حاضر ساخت و قابیل مقداری از محصول کشاورزی خود (گندم نامرغوب) آورد. این دو برادر آرزو داشتند در این مسابقه پیروز و سربلند شوند و از جایزه آن بهره مند گردند.

امّا قربانی هابیل پذیرفته شد و آتش به عنوان علامت پذیرش، شتر را بسوزاند ولی قربانی قابیل پذیرفته نشد زیرا در این عمل نیز خلوص نیت نداشت و نافرمانی پدر کرده بود.

بدنبال شکستی که متوجه قابیل شد، نور امید در او خاموش شد و حس خودخواهی و کینه او شعله ور گشت، روح تبهکاری در او زنده شد و آتش حسد در وجودش زبانه کشید، و برادر را به قتل تهدید کرد.

ادامه دارد ...

در پناه خدا !
سلام

خیلی ممنون که خوشتون اومد!
یادمه وقتی که فیلم "درچشم باد" رو میذاشت من خیلی حرص میخوردم که یهو تموم میشه و باید یه هفته صبر کنم تا قسمت بعدی 4fvfcja !!! به خاط همین چون خودم این انتظار رو دوست ندارم، قسمت دوم رو زود مینویسم !!!

اولین قربانی شهوت

قسمت دوم و آخر-

هابیل در عین اینکه برادر را پند می داد در خود نیرویی خداداد می دید و به همین جهت غرور، خودخواهی و عصیان قابیل در روحیه او تأثیری نگذاشت.

او منتظر تقدیر الهی بود و هیچگاه فکر آزار برادر در ذهن او خطور نکرد، زیرا خدا پاکی و پرهیزکاری را در فطرت هابیل به ودیعت گذاشت بود، لذا از خدای جهانیان می ترسید و به فکر آزار برادر خویش نمی افتد و تنها هدفش جلب رضایت و خشنودی پروردگار بود. او از سر مهر قابیل را پندها داد .

اما عاطفه ی برادری و پیوند اخوت نتوانست آتش شعله ور کینه و حسد قابیل را مهار کند، مهر و محبت برادری نتوانست از طغیان آتشفشان خشم او بکاهد، ترس از خدا و رعایت حقوق پدر و مادر نتوانست شهوت قابیل را مهار کند و اولین جنایت بشری بر روی زمین اتفاق افتاد و سرانجام هنگامی که طوفان شهوت و غرایز جنسی به اوج خود رسید و عقل و ادراک قابیل را تیره کرد، هابیل به خاک و خون غلطید و جسد بی جانش در مقابل برادر بر زمین افتاد.

نهال جوانی هابیل پژمرده و چراغ زندگیش خاموش گشت و ستاره ی او در افقی که پدرش او را جستجو می کرد غروب کرد؛ آدم وحشت زده و با جدیت تمام به جستجوی فرزند خود هابیل پرداخت، شاید اثری از او بدست آورد ولی هر چه جستجو کرد کمتر یافت تا ناچار از قابیل جویای حال برادرش شد، ولی قابیل با بی اعتنایی و خشونت گفت: من ضامن، نگهبان و یا حافظ او نبوده ام.

آدم علیه السلام از برخورد قابیل فهمید که فرزندش کشته شده، لذا غم و اندوه توأم با سکوت را پیشه ی خود ساخت و آتش شعله ور مرگ فرزند و خیانت قابیل را در نهاد خود نگهداشت و مضمون شعر زیر را زمزمه می کرد: «من خود باید خویشتن را تسلیت گویم که یک دستم، دست دیگرم را از من گرفت.»

در پناه خدا !
توبه بدنبال توبه

عطار در « منطق الطير » روايت مى كند : مردى پس از گناه روى گناه و كثرت معصيت توفيق توبه يافت ، پس از توبه بر اثر غلبه ى هواى نفس دچار معصيت شد ، بار ديگر توبه كرد ولى توبه ى خود را شكست و گرفتار گناه شد تا جايى كه به عقوبت و جريمه و مكافات و كيفر بعضى از گناهانش مبتلا شد و به اين حقيقت آگاهى پيدا كرد كه عمرش را به بى حاصلى تباه كرده و نزديك به رحلت شده به خيال توبه افتاد ، ولى از خجالت و شرمسارى روى توبه نداشت و چون دانه ى گندم روى تابه ى سرخ شده از آتش در سوز و گداز بود ، تا وقت سحر از منادى غيبى شنيد : اى گنهكار خداى مهربان مى فرمايد : چون اول توبه كردى تو را بخشيدم ، وقتى توبه شكستى در حالى كه مى توانستم از تو انتقام بگيرم مهلتت دادم تا توبه كردى و توبه ات را پذيرفتم تا بار سوم كه توبه شكستى و خود را در معصيت غرق كردى ; اكنون اگر به خيال توبه هستى توبه كن كه توبه ات را مى پذيرم.

در پناه خدا !
سلام

پذیرایی ویژه خدا از زنان

[تصویر:  982284313122419616721559104158187151865550.jpg]

چرا زن‏ها 6 سال زودتر از مردها مجبور به انجام نماز و روزه و سایر تكالیف شده‏اند؟ آیا این ظلم در حق زن‏ها نیست؟

این سوالی است که ممکن است در ذهن و زبان خیلی از زنان جامعه طرح شده باشد که براستی آیا این بلوغ زودهنگام زن نسبت به مرد، مطابق با قانون فراگیر عدل خداوندی است؟ مکلف شدن زودهنگام زنان به تکالیف سنگین شریعت، آیا تبعیض ناروا نسبت به او انگاشته نمی شود؟

حکیم و مفسر فرزانه قرآن، استاد جوادی آملی در کتاب وزین "زن در آئینه جمال و جلال خداوند" این سوال را چنین پاسخ گفته اند:



نه تنها در حق زنها ظلم نشده است بلكه آنها مورد عنایت ویژه قرار گرفته‏اند. شما بارگاهی را تصور كنید كه بدون اذن ورود، نمی‏توان وارد آن شد؛ اگر در آن بارگاه رفیع، كسی زن را شش سال زودتر از مرد راه بدهد معلوم می‏شود كه این زن بیش از مرد مورد عنایت صاحب بارگاه قرار گرفته است. دین عنایت خاصی نسبت به زن داشته است كه او را زودتر از مرد مشرّف به درگاه حضرت حق نموده است. بلوغ در واقع مشرف شدن است نه مكلّف شدن، بزرگان اهل سلوك می‏گویند ما با بلوغ مشرف شده‏ایم نه مكلف، چون زحمت و مشقتی در كار نیست. بلكه شرف در كار است، امام سجادعلیه السلام در مناجات الذاكرین می‏فرمایند: «یا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ» یعنی ‏ای خدایی كه نام تو مایه شرافت است. بنابراین اگر كسی به جایی برسد كه لیاقت ذكر خدا را پیدا كند و به یاد خدا باشد و خدا هم به یاد او باشد، شرافتی نصیب او گردیده است و زن شش سال قبل از مرد به این شرافت می‏رسد. زن باید این مطلب را خوب درك كند كه دین صریحاً به مرد می‏گوید تو برو و شش سال دیگر بازی كن، ولی زن را به حضور می‏پذیرد. مثل این‏كه در یك مجمع علمی به بچه‏ها بگویند شما بروید بازی كنید، اینجا جای شما نیست، امّا بزرگترها را اجازه ورود بدهند. این شش سال زودتر مكلف شدن نه برای آن است كه زن ناقص است بلكه برای آن است كه زن ریحانه است و این گل فقط باید به دست باغبان باشد و باغبانِ این گل، فقط قرآن و عترت و ذات اقدس اله است. درست است كه باغبان هر انسانی خداست1 منتها همان باغبان بهتر می‏داند كه كدام گل را بهتر و زودتر از دیگر گلها باید حفظ كرد. كدام نهال را باید بیشتر پذیرائی كرد. این پذیرائی ویژه الهی نشانه عظمت زن است. وقتی زن عظمت خود را می‏یابد كه بداند خدا او را شش سال زودتر از مرد می‏پذیرد. با این بینش در می‏یابیم كه نه تنها در این مورد به زن‏ها ظلمی نشده بلكه آنها مورد عنایت ویژه قرار گرفته‏اند [چون سازنده و تربیت‏كننده زنان و مردان صالح و نمونه هستند].2

فرآوری: شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان
--------------------------------------------------------------------------------
1) وَ اللَّهُ اَنْبَتَكُمْ مِنَ الْاَرضِ نَباتاً» و خداست كه شما را مانند گیاهی از زمین می‏رویاند. سوره نوح، آیه 17.
2) زن در آیینه جلال و جمال، ص 217 - 216.

در پناه خدا !
سلام

نقش سازنده عذر خواهى و عذر پذیرى

امام على (علیه السلام ) مى فرماید:
اعقل الناس اعذرهم للناس 1 ؛ خردمندترین مردم كسى است كه عذر دیگران پیشتر پذیرد.

ایـن كـه آدمى كارى كند كه ناچار شود، عذر بخواهد، خود یک نقص است . تا جایى كه ممكن اسـت آدمـى نـبـایـد دسـت بـه كـارى بـزنـد كـه نـاچـار بـه عـذر خـواهـى شـود ولو از آن جـا كـه انسان ممکن الخطا است هرگونه اشتباهى نسبت به دیگران ، یا نسبت به خداوند ممكن است از او سر بزند.
گاه ممكن است فرزند در برابر پدر و مادر خطایى كند یا والدین نسبت به فرزند خویش یـا كـسـى نـسـبـت بـه همسر خود یا استاد نسبت به شاگرد یا شاگرد نسبت به استاد كه شایسته نبوده و موجب رنجش و ناخشنودى گردد.
خـردمـنـدتـریـن راه بـراى جـبـران ، معذرت خواهى است كه البته همان اعتراف به خطا خود گونه اى عذر خواهى است .

چنان كه مولا على (علیه السلام ) مى فرماید: الاقرار اعتذار 2؛ اقرار به گناه ، گونه اى عذر خواهى است .
بـه هـرحـال ، خـطـا را پـذیـرفـتـن و از طـرف مـقـابـل عـذر خـواسـتـن ، كـمـال عـقـل و خـردمـنـدى اسـت ؛ چـنـان كـه عذر را پذیرفتن و خطا را نادیده گرفتن نیز از خردمندى است .
امام على (علیه السلام ) فرمود: المعذره برهان العقل 3 ؛ عذر خواهى و عذر پذیرى دلیل بر خرد است .
اعقل الناس اعذرهم للناس 4؛ خردمندترین مردم عذر پذیرترین آنان است .
اذا جنیت فاعتذره 5؛ همان دم كه به گناه مى افتى ، عذر خواهى كن .
نعم الشفیع الاعتذار 6 ؛ عذر خواهى ، خوب شفیعى است .

اهـل بـیـت (عـلیـهم السلام ) در دعاهاى خویش به مردم آموخته اند كه در برابر خداوند عذر خـواهـى كـنـنـد و رحـمـت خـداونـد را بـه جـوش آورنـد؛ چـنـان كـه در دعـاى كمیل آمده است : و قد اتیتك معتذرا نادما ؛ و با حال پشیمانى به عذر خواهى آمده ام .
بـنـابـر ایـن ، پس از اشتباه و خطا، بهترین راه جبران ، عذر خواهى است . ولى مهمتر از آن عـذر پـذیـرى است ، زیرا به گفته امام على (علیه السلام ) كسى كه عذر خواهى مى كند، همانند این است كه گناهى مرتكب نشده است .

امام على (علیه السلام ) مى فرماید: اعقل الناس اعذرهم للناس؛ خردمندترین مردم كسى است كه عذر دیگران پیشتر پذیرد
ما اذنب من اعتدر7 ؛ گویى گناه نكرده است كسى كه عذر بخواهد.
شر الناس من لا یقبل العذر و لا یقبل الذنب 8 ؛ بدترین مردم كسى است كه عذر نپذیرد و از گناه نگذرد.
ما اقبح العقوبه مع الاعتذار9 ؛ چه زشت است عقوبت كردن پس از عذر خواستن .

عـذر پـذیـرى نـه تـنها از مقام انسان نمى كاهد، بلكه نشان بزرگوارى و بلندى روح و كمال او است .
قبول عذر المجرم من مواجب الكرم و محاسن الشیم 10 ؛ پذیرفتن عذر گنهكار، نشان بزرگوارى و خلق و خوى زیبا است .
من احسن الفضل قبول عذر الجانى 11؛ از نیكوترین فضیلت ها پذیرفتن عذر خطاكار است .
نـكـتـه جـالب دیگرى است كه در این موضوع نباید از آن غفلت شود این كه پذیرفتن عذر گناه كار چنان مهم است كه حضرت امیر (علیه السلام ) فرمود: سعى كن عذر برادرت را بپذیرى و اگر مجرم عذرى نداشت یا عذرى نیاورد، خود براى او عذرى دست و پا كن و تا جایى كه مى توانى ، او را معذور بدارى .

آرى ، از آن جـا كـه سـلامت جامعه و وحدت و صمیمیت میان افراد جامعه امرى ضرورى و مورد تـاكـیـد اسـلام اسـت ، تـا راه بـراى عـفـو و گذشت و محبت باز است و با عذر خواهى و عذر پـذیـرى مى توان از مجازات و سرزنش دورى نمود و كینه ها و عقده ها را كاهش داد، راه هاى دیگر عاقلانه نیست.

منبع : زندگى موفق رازهاى خوب زیستن ، عباس رحیمى
--------------------------------------------------------------------------------
1- غرر، ص 52...2- همان ، ج 2، ص 101...3- همان ، ص 447...4- همان ، ص 52...5- همان ، ص 695...6- غرر الحكم،ص447...7- همان ، ص 695...8- غرر الحكم ...9- غرر الحكم ...10- غرر الحكم ...11- غرر الحكم ...12- بحار، ج 74، ص 164.

در پناه خدا !
سپید

پیرایه ها را بر داریم...

حس کنیم که خداوند همین نزدیکیست

لای این شب بو ها

پای هر سرو روان

جلوی پنجره پیرزنی در دل یک دهکده نیز...

میتوان سایه او را حس کرد

برهانیم خدا را از پندار...

و بدانیم که او مثل بهاران که فرو می چکد از روح زمان

چه حقیقت دارد....

با خدا نرد محبت بزنیم

آن خدایی که بسی دور و مخوف است بیا

از دل دفترمان خط بزنیم...

منبع: http://ilgod.blogfa.com
سلام

یاد

وقتی حضرت آدم از درخت ممنوعه خورد پشیمان شد ، و خواست توبه کنه . اما با توسل به پنج تن از خدا استغفار خواست . طبق آیه قرآن :

«آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت، سخنانى مؤثر و دگرگون كننده، و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت» (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ).
«چرا كه او توّاب و رحيم است» (إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ).
بقره - آیه 37

از حضرت محمد(ص) نقل شده که این کلمات ما اهل بیت(ع) هستیم .

امام حسین و یاد مادر
يكي از پرشورترين يادآوريهاي امام حسين (ع) از مادر عزيزش در لحظه‏ي بسيار حساس و سرنوشت‏ساز ايام حركت به سوي كربلا است. در آن هنگام كه لحظات مي‏رفتند تا عظيم‏ترين حادثه‏ي تاريخ خونبار اسلام را در تداوم توقف‏ناپذير خويش ثبت كنند، امام حسين (ع) با شكيبايي و متانتي كه از چنان بزرگمرد جاودانه‏اي سزاوار و شايسته است، با تعبيري بسيار زيبا و باشكوه از مادر عزيز ياد مي‏كند و با زيباترين و شايسته‏ترين كلمات، طهارت و عصمت و عظمت مادر خويش را بيان مي‏دارد. آن جا كه مي‏فرمايد: «الا إن الدعي بن الدعي قد ركزني بين اثنين، بين الذلة والسلة، هيهات مني الذلة يأبي اللَّه ذلك لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت». (3)
(عبيداللَّه بن زياد، مرا بين دو امر، مخيّر ساخته است (كه يكي از آن دو را انتخاب كنم) يا تن به شمشير دهم و كشته شوم، يا ذلّت و زبوني را اختيار كنم و با او بيعت نمايم. ولي هرگز دامن ما به ذلت آلوده نخواهد شد. زيرا دامن هاي پاكي كه مرا تربيت كرده، همواره از پذيرش ذلت إبا و اجتناب دارد. من در دامن صديقه اطهر بار آمده‏ام، و از پستان فضيلت و شرف شير نوشيده‏ام. خانه‏ي كوچك ما، كانون فضيلت و شخصيت بوده و هرگز زبوني و خواري به آن راه پيدا نكرده است. من در دامن هايي تربيت شده‏ام كه عمري با آزادگي و عزت و سربلندي زندگي كرده‏اند. آنان هرگز رضايت نمي‏دهند كه من زير بار ذلّت و پستي، و قبول بيعت از فردي فرومايه همچون يزيد بروم...)
آري، حتي در آن بحبوحه‏ي مرگ و زندگي، در لحظاتي كه امام مي‏دانست تا لحظات تاريخي شهادت سرخ خويش و ياران و عزيزان خانواده‏اش فاصله‏ي چنداني ندارد، باز به ياد مادر عزيز بود و افتخار مي‏كرد كه در چنان دامن پاكي تربيت يافته است...

امام باقر و یاد مادر
امام باقر (ع) هرگاه كه گرفتار تب شديد مي‏گرديد و در بستر بيماري مي‏افتاد، آب خنك طلب مي‏كرد. وقتي آب به دستش مي‏رسيد و جرعه‏اي چند از آن ميل مي‏كرد، لحظه‏اي از نوشيدن بازمي‏ماند و سپس با صداي بلند، به حدي كه در بيرون خانه نيز شنيده شود، از ته دل مادرش زهرا (ع) را صدا مي‏كرد و مي‏فرمود: مادرم، فاطمه، اي دختر رسول‏اللَّه!
و بدين‏گونه در آن لحظات سوز تب، نوعي تشفّي دل و مرهم غم و تسكين خاطر مي‏جست، و جان و روح خود را با نام زيباي محبوب و معشوق و مادر عزيز خود، عطرآگين و سكون‏آميز مي‏ساخت.

امام صادق و یاد مادر
روزی سكوني (از علماي بزرگ اهل سنت) به امام صادق(ع) مي‏گويد: من وارد محضر امام صادق شدم، قيافه‏ام گرفته و محزون بود. حضرت از علت آن پرسيد. جواب دادم: خداوند دختري برايم داد. حضرت فرمودند: يا سكوني! سنگيني آن بر زمين و روزيش با خداست، او عمر خودش را مي‏كند و از روزي خويش مي‏خورد (تو چرا ناراحتي؟) سپس فرمود: اسم او را چه گذاشتي؟ گفتم: فاطمه! امام چون نام فاطمه (س) را شنيد سه بار فرمود: آه، آه، آه، گويا با شنيدن اين نام تمام مصائب و مظلوميت هاي مادر را تداعي كرد و لذا دست خويش را بر پيشانيش گذاشته و خطاب به من فرمود: چون نام او را فاطمه گذاشته‏اي، مبادا بر وي ناسزا بگويي و يا او را لعن كني و يا بزني.

در پناه خدا !
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36