مصاحبه ی خوب از سایت تبیان.
این جا
خلاصه اش رو می آرم.
* لطفا بفرمائید توکل به چه معناست؟ و چگونه عمل کنیم تا مصداق توکل کنندگان در آیه «من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شیء قدراً »(طلاق/2) شویم؟
هر چیزی قانون و اندازه ای دارد، دلخواه نیست.
در عالم هرج و مرج نیست، عالم بر پایه قانون و علم استوار شده، دین نیز بر پایه قانون استوار شده است و هیچ چیز بدون قانون نیست.
قدر یعنی اندازه، یعنی هر چه را که می خواهی، مثلا می خواهی زیبا شوی، فقیر شوی، فیلسوف شوی ... حساب دارد، قانون دارد.
پیامبر اسلام 1400سال پیش همان پیامبری که امی بوده یعنی درس نخوانده بود می فرماید:
«قد جعل الله لکل شی قدرا » یعنی هر چیزی اندازه و مقیاس دارد،
هیچ چیز تصادفی نیست زیرا تصادف در مقابل قانون است، در حالی که قانون در عالم حکومت می کند.
اینکه می گوییم هر چیزی را خدا می خواهد به این معناست که:
قانون جعل کرده یعنی قانون قرار داده است. قرآن کتاب عقل است و دین هم بر پایه عقل بنا شده.
دنیای امروز نیز می گوید همه چیز بر پایه قانون استوار است،
قرآن 1400 سال پیش به این مطلب اشاره کرده و می گوید هیچ چیز تصادف نیست بلکه بر پایه قانون است.
اما توکل یعنی انسان در مسیر اسباب موجود در عالم قدم بگذارد
و با اعتماد برخدا کار خویش را انجام دهد نه اینکه سستی و تنبلی کرده و وظیفه خود را انجام ندهد
و تنها بگوید توکل برخدا. مثلا شب درب منزل را نبسته و بخوابد و بگوید توکل برخدا و بعد دزد بیاید ،
این هرج و مرج است نه توکل ، اسلام این را نمی پسندد.
مردم معنای واقعی توکل را نفهمیدند در حالی که توکل همانطور که گفتیم این است که به اسباب عالم
و به آنچه که سبب و علت کارهاست دست بزنی ، مثلا می خواهی عالم بشوی راهش را باید طی کنی
زیرا هر چیزی مقدماتی دارد پس مقدمات را باید انجام داد آن وقت به خدا توکل کرد، خدا هم کمک می کند.
توکل در مسیر قوانین خلقت است و قوانین را هم خدا گذاشته، این معنای توکل بر خداست.
بنابراین آنچه که دین به آن خلقت و قانون می گوید اگر پیروی کردی یعنی توکل کرده ای.
مثلا اگر مریض شدی باید معالجه کنی و این معالجه در واقع توکل است
زیرا برای معالجه باید به طبیب مراجعه کرد، باید دارو خورد
بعد گفته شود خدایا من به تکلیف عمل کردم هر چه تو صلاح بدانی ،این معنای حقیقی توکل است.
* انسان دیندار توکل می کند و انسان بی دین فقط قوانین طبیعت را اخذ می کند آیا بین آنها تفاوتی وجود دارد؟
هر دو در استفاده از قوانین مشترک هستند اما شخص دیندار یک پشتوانه به نام خدا دارد
که اگر یک وقت اشتباه کرد، ممکن است خدا کمکش کند زیرا خیانت نکرده و خلاف راه نرفته، ممکن است خدا او را به راه راست هدایت کند.
در دنیا خیلی اشتباهات می شود زمانی که شخص آگاه می شود، می فهمد سپس از خدا می خواهد خدایا من در اشتباه قرار نگیرم
و در راه راست و حقیقت قرار بگیرم.
پس اگر به دنبال همه اسبابی که در عالم برای سلامتی، رزق، علم، ترقی و ... وجود دارد بروید
و در دل وابسته و دلبسته به خدا باشید و از او کمک بخواهید در واقع به معنای حقیقی توکل عمل کرده اید.
* بر اساس آیه «و علی الله فلیتوکل المتوکلون» می توان واجب بودن توکل را نتیجه گرفت؟
آیه می گوید: بین شخصی که خدا، آن قدرت نامتناهی را قبول دارد
نسبت به آن که به آن شک دارد یا قبول ندارد فرق است،
یعنی شخص مومن می تواند تکیه گاه داشته باشد و به واسطه این پشتوانه آرامش روحی دارد
ولی کافر این تکیه گاه را ندارد و بدبخت و بیچاره است و دستش به جایی بند نیست.
پزشک می گوید اگر به نسخه عمل کنی خوب می شوی
پس اگر خوب شدن را می خواهی باید به آن عمل کنی در غیر این صورت رها کن و برو .
اگر شخصی هم، پشتوانه ای مثل خدا را می خواهد باید توکل کند.