کانون

نسخه‌ی کامل: مذهبی از همه نوع
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پس از آنكه حضرت نوح (ع ) به قوم گنهكار خود نفرين كرد، و طوفان همه آنها را از بين برد، ابليس نزد نوح (ع ) آمد و گفت : «تو برگردن من ، حقى دارى كه مى خواهم آن را ادا كنم ».
نوح (ع ) فرمود: «چه حقى ؟، خيلى برايم سخت و ناگوار است كه تو بر من ، حقى داشته باشى ؟!».
ابليس گفت : همان كه تو بر قومت نفرين كردى ، و همه آنها به هلاكت رسيدند، و ديگر كسى نمانده كه من او را گمراه سازم ، بنابراين تا مدتى راحت هستم ، تا نسل ديگر بيايد.
نوح فرمود: حالا مى خواهى چه جبرانى كنى ؟
ابليس گفت :
اذكرنى اذا غضبت ، و اذكرنى اذا حكمت بين اثنين ، و اذكرنى اذا كنت مع امرئة خاليا ليس معكما احد.

در سه مورد متوجه باش كه من نزديك ترين فاصله و مرز را با بندگان خدا دارم :


1- هنگامى كه خشمگين شدى بياد من باش .
2- هنگامى كه قضاوت مى كنى ، بياد من باش .
3- و هنگامى كه با زن بيگانه ، تنها هستى و هيچ كس در آنجا نيست ، به ياد من باش



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


خیلی از وقت ها بر اثر کم حوصله‌گی هامون، دلتنگی هامون و فشارایی که بهمون میاد ناخواسته خشمگین میشیم...
خیلی وقت ها در مورد افرادی که نمیشناسیمشون قضاوت هایی انجام میدیم که ناشی از عدم شناختمونه

خدایا قدرت بده به ما که بفهمیم و متذکر شیم که در این زمان ها نزدیک ترین فرد به ما شیطانه...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

التماس دعا
یا زهرا53
                                                                           مکتب عشق
مسیح میگوید:

«نیز شنیده‌اید که گفته شده، ”چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان.“امّا من به شما می‌گویم، در برابر شخص شرور نایستید. اگر کسی به گونۀ راست تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به‌سوی او بگردان.و هرگاه کسی بخواهد تو را به محکمه کشیده، قبایت را از تو بگیرد، عبایت را نیز به او واگذار.اگر کسی مجبورت کند یک میل با او بروی، دو میل همراهش برو.اگر کسی از تو چیزی بخواهد، به او بده و از کسی که از تو قرض خواهد، روی مگردان.

انجیل متی
خدای عیب پوش

یکی ازدوستان شیخ رجیعلی خیاط

به قصد زیارت شیخ از منزل خارج می شود .

در بین راه اندیشه گناهی به سرش می زند .

به منزل شیخ که می رسد و می نشیند ،

شیخ می گوید :فلانی ! در چهره توچه چیزی می بینم ؟

دردل می گوید:// یا ستار العیوب !//

شیخ می خندد و می پرسد :

چه کار کردی آنچه می دیدم محو و ناپدید شد.؟

یا علی
سلام

حضرت ايت ا.. حاج ميرزا سيبويه
در ايامي كه در سامرا مشرف بودم عصر روز جمعه اي به سرداب مقدس رفتم ديدم غير از من احدي نيست ومن حال خوبي بيدا كردم ....در همان حال متوجه مقام صاحب الامر شدم و صدايي از بشت سر شنيدم كه ان حضرت به من فرمود ....به شعييان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب .ع. كه فرج ما را نزديك گردانند...
/اللهم عجل لوليك الفرج/

یا علی
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم

[تصویر:  3465756876.jpg]

سوگند  به  روز  وقتی  نور می گیرد  و به شب  وقتی آرام  می گیرد

که من  نه تو را رها  کرد ه ام و نه با  تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2) 
افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس  30)
و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو  قدرتی نداشته ام(انبیا 87) 
و  مرا به مبارزه طلبیدی  و چنان توهم زده شدی
که  گمان بردی  خودت بر همه چیز  قدرت   داری. (یونس  24)
و این در حالی  بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی
و اگر مگسی از تو چیزی   بگیرد نمی توانی از او پس بگیری  (حج 73)
پس چون   مشکلات از  بالا  و پایین آمدند و  چشمهایت از وحشت فرورفتند، و
قلبت آمد توی گلویت  و تمام  وجودت لرزید چه لرزشی،
گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی
اما به من گمان  بردی چه گمان هایی .( احزاب 10)
تا زمین با  آن فراخی بر تو تنگ آمد
پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری،
پس من به  سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ،
که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118)
وقتی در تاریکی ها  مرا  بزاری خواندی که اگر تو را برهانم  با من می مانی،
تو را از اندوه رهانیدم اما  باز  مرا  با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام  63-64)
این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی
و  رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید  از من ناامید شده ای. (اسرا 83)

آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟ (سوره شرح 2-3)
غیر از من  خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)

پس کجا می روی؟ (تکویر 26)

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
چه چیز    جز بخشندگی ام  باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟(انفطار 6)  
مرا  به یاد می آوری ؟
من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را  در  آسمان پهن کنندو
ابرها را پاره پاره  به هم فشرده می کنم تا  قطره ای باران از  خلال آن  ها بیرون آید
و به خواست من  به تو اصابت کند تا  تو فقط  لبخند بزنی،
و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود  (روم 48)
من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ،
و در شب روحت را  در خواب به تمامی بازمی ستانم
تا به  آن آرامش  دهم و روز  بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم 
و  تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار   ادامه می دهم. (انعام  60)
من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت  می دهم  (قریش 3) 
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه  با هم باشیم (فجر 28-29)
تا یک بار دیگه  دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54)

منبع:http://rahi-besuye-aseman.blogfa.com/cat-5.aspx


رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در آخرین روزهای حیات خویش به امیرالمومنین (علیه السلام)فرمودند که سه مطلب مهم را به مردم برساند. امیرالمومنین (علیه السلام) در میان مدینه ندا زد: «أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ...»؛ آگاه باشید هرکس در مورد اجر اجیری ظلم کند پس لعنت خداوند بر او باد ...

دوستی  حضرت زهرا (علیها السلام) اجر رسالت

عمر بن خطاب به علی (علیه السلام) گفت آیا برای این ندایی که در میان مردم دادی تفسیری هم هست؟ امیر المومنین علی(علیه السلام) فرمود: «خدا و رسولش عالم‌تر هستند» عمر و جماعتی از مردم مدینه خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) رفتند تا از تفسیر این کلمات آگاه شوند. عمر از پیامبر پرسید آیا برای این کلمات تفسیری هم هست؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «بله من علی (علیه السلام) را امر کردم که در میان مردم فریاد بزند «أَلَا مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ»؛ آگاه باشید هرکس در مورد اجر اجیری ظلم کند پس لعنت خداوند بر او باد . و خداوند می فرماید: « قُلْ لاأَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏»؛ ای پیامبر به مردم بگو من از شما اجری نمی خواهم جز مودت و دوستی با نزدیکانم پس هرکس که به ما ظلم کند پس لعنت خداوند بر او باد» (1)


پ. ن :
الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى منظور پیامبر( ص) : اهل بیت بود که در آیه تطهیر و مباهله ازشون یاد شده علی (ع) فاطمه (س) حسن(ع) حسین(ع) و فرزاندان ایشان
یا علی رفتم بقیع اما چه سود 
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود 
یا علی قبر پرستویت کجاست؟ 
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟ 
هرچه باشد من نمک پرورده ام 
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام 
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است 
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است


[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcTSxGtXHe_H4b6Us_ixob_...HkYCwadPgv]
فاطمه ی زهرا علیها السلام، از واسطه ها ی شفاعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم


از جمله واسطه های شفاعت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم دختر ایشان فاطمه زهرا  علیها السلام هستند. در روایات آمده است که در محشر ایشان را در محاصره ی ملائکه در حالیکه زمام ناقه شان در دست جبرئیل است وارد محشر می کنند؛ منادی به همه ی اهل محشر ندا می دهد:غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ[39]؛ چشم ها را فرو بخوابانید. «حَتَّى تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وسلم[40]» تا فاطمه  علیها السلام از محشر عبور کند. هیچ نبی و شهیدی باقی نمی ماند، مگر اینکه چشم ها را به احترام فاطمه  علیها السلام فرو می خواباند تا ایشان از صحنه ی محشر عبور می کنند و پای عرش الهی آمده و آنجا شکایت و شفاعت می کنند. ایشان آنقدر شفاعت می کنند که همه آرزو می کنند ای کاش فاطمی بودند. حتی اگر کسی در محبت حضرت جرعه ی آبی به دست دیگری داده باشد او را شفاعت می کنند، این شفاعت همان شفاعت نبی اکرم و مقام محمود ایشان است؛ به واسطه ی بلایی که صدیقه ی طاهره در مسیر نبی اکرم تحمل نمودند.
دیروز شیطان را دیدم
در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ؛
فریب می فروخت!!
مردم دورش جمع شده بودند،هیاهو میکردند،هول میدادند و بیشترمیخواستند
توی بساطش همه چیز بود : غرور،حرص،دروغ،جنایت و...
هرکس چیزی می خریدو در ازایش چیزی می داد
بعضی ها تکه ای از قلبشان را میدادند
و بعضی پاره ای از روحشان را
بعضی ها ایمانشان را میدادند
و بعضی آزادگیشان را
شیطان میخندیدو دهانش بوی گند جهنم میداد،حالم را به هممیزد،انگار ذهنم را خواند
موذیانه خندید و گفت :
من کاری با کسی ندارم
فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا میکنم
نه قیلوقال میکنم و نه کسی را مجبور میکنم چیزی از من بخرد
می بینی! آدم ها خودشان دور من جمع شده اند
آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت:
البته تو با اینها فرق میکنی
تو زیرکی و مومن،زیرکی و ایمان آدم را نجات می دهد
اینها ساده اند و گرسنه،در ازای هرچیز فریب میخورند
ساعتها کنار بساطش نشستم تا اینکه چشمم به جعبه ی عبادتافتاد ک لابه لای چیز دیگر بود
دور از چشم شیطان آنرا برداشتم و توی جیبم گذاشتم
با خود گفتم:بگذار یکبارم که شده کسی چیزی را از شیطانبدزدد
به خانه آمدم و در کوچک جعبه ی عبادت را باز کردم
توی آن اما جز غرور چیزی نبود
جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت
فریب خورده بودم،فریب
دستم را روی قلبم گذاشتم ، نبود!
فهمیدم ک آنرا کنار بساط شیطان جاگذاشتم
تمام راه دویدم،تمام را لعنتش کردم،تمام راه خدا خدا کردم
میخواستم عبادت دروغی اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پسبگیرم
به میدان رسیدم،شیطان اما نبود
آنوقت نشستم و های های گریه کردم،اشک هایم ک تمام شد
بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم
ک صدایی شنیدم....
صدای قلبم را
و همانجا بی اختیار ب سجده افتادم و زمین را بوسیدم
به شکرانه قلبی ک پیدا شده بود.
تو در پی خود قافـــــله در قافـــــله داری
در سلسله ی زهد، دو صد سلسله داری

دانم که تو از منتظــــــرانت گله داری
سوگند به اشکی که تو در نافله داری

با یک نگه خود مس مــا را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن


[تصویر:  2_11.jpg]
از هر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست.

نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست.

اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری.

هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربّت تعریف کن.

بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او.

هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمۆمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله.

حاج اسماعیل دولابی
...یرون مقامی و یسمعون کلامی...
 
جز تو
با هر که حرف زدم
صدایم رانشنید...
به فرموده جناب شیخ :

اگر چشم برای خدا کار کند می شود عین الله و اگر گوش برای خدا کار کند می شود اُذُن الله و اگر دست برای خدا کار کند می شود یدالله تا می رسد به قلب انسان ، که جای خداست که فرموده اند:

قلب مومن عرش خداوند رحمان است.

بررسی دقیق و منصفانه احوالات جناب شیخ ،نشان می دهد که پس از جهشی عظیم که در نتیجه پشت پا زدن به شهوت جنسی برای رضای خدا،

در زندگی معنوی او پیش آمد و در نتیجه تربیت الهی و الهام ها و امدادهای غیبی به این نقطه از کمالات معنوی دست یافت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویرایش توسط ام اچ بی گرافا: در اینجا منظور از شیخ، شیخ رجبعلی خیاط (ره) هست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

التماس دعا
یا زهرا53
آیتـــ الله بـهـجـت :

✔ اگـر جلـوے خود را در ارتـکاب معاصـے نگیـریم،
حـالمان بـه انکـار و تـکذیـب و اسـتهـزا بـه آیـات الـهـے،
و یـا بـه جایـے مےرسد کـه از رحـمت خـدا نـا امـید مےشـویم!




کتـاب "در محضر بهـجت"

یا علی
داستانی از شیخ رجبعلی خیاط

فرزند این عارف بزرگوار میگوید:
پدرم با چشم برزخی چیزهایی میدید که دیگران نمی دیدند. .یکی از دوستان پدرم می گفت :یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم، یکددفعه من دیدم جناب شیخ با تعجب و حیرت به زنی که موی بلند و لباس شیکی داشت نگاه می کند! از ذهنم گذشت که جناب شیخ به ما می گوید: چشمتان را از نامحرم برگردانید و حالا خودش اینطور نگاه می کند! فهمید. گفت: تو هم می خواهی ببینی که من چه می بینم ؟ببین"من نگاه کردم
دیدم همینطور از بدن آن زن،مثل سرب گداخته، آتش و سرب مذاب به زمین می ریزد و آتش او به کسانی که چشم هایشان به دنبال اوست سرایت می کند. 

جناب شیخ گفت:این زن راه می رود و روحش یقه مراگرفته، او راه می رود و مردم را همین طور با خودش به آتش جهنم می برد.


صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36