کانون

نسخه‌ی کامل: مذهبی از همه نوع
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
 «شاه کلید» شیخ نخودکی برای خوشبختی


مرحوم آیت‌الله حسنعلی اصفهانی مشهور به «شیخ نخودکی»  بر خواندن نمازهای روزانه در اول وقت تأکید بسیار داشت و این نخستین وصیت او به فرزند خویش بود. این عارف حقیقی می‌گفت: اگر آدمی یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، «هَبَاء مَّنثُورًا» خواهد شد. (اشاره به آیه 23 سوره فرقان و به معنای پراکنده‌شدن ذرات غبار در هوا)
 
جناب شیخ فرزندش را بر تهجد و نماز شب سفارش می‌کرد و می‌گفت: «بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده‌ام، به برکت بیداری شب‌ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری (فرزندان) ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.»
 
نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگی‌ام وجود دارد و سه کلید از شما می‌خواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.
 
 شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!
 
جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!
 
شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت «شاه کلید» است.
امام محمد باقر عليه السلام فرمودند:
در نصايح لقمان به پسرش، اين است كه گفت:
پسرم ! اگر درباره مرگْ ترديد دارى، خواب را از خود دور كن ـ كه نخواهى توانست ـ
و اگر درباره رستاخيزْ ترديد دارى ، بيدار شدن از خواب را از خود دور كن ـ كه نخواهى توانست-؛
زيرا اگر انديشه كنى، می ‏دانى كه جان تو در دست ديگرى است و همانا خواب، به منزله مرگ است و بيدارى پس از خواب، به منزله بر انگيخته شدن پس از مرگ.

لقمان همچنين گفت:

«اى پسرم! آن چنان به مردم نزديك نشو كه از دل‏هاى آنان دور شوى و آن چنان دور نشو كه خوار شوى.
هر موجودى، همنوع خود را دوست مى‏‌دارد و همانا آدميزاد نيز همنوع خود را دوست مى‏‌دارد.
خوبى يا متاع خود را جز در برابر مشترىِ آن، نگستران.

چنان كه ميان قوچ و گرگ، دوستى و رفاقتى نيست، ميان نيكوكار و بدكار نيز دوستى و رفاقتى نيست.
هر كه به زشتى [ياقير ]نزديك شود، پاره‌‏اى از آن به تنش مى‏‌چسبد.
هر كه با بدكارْ همدستى كند، بعضى از روش‏هاى او را مى‏‌آموزد.
هر كه جدال را دوست بدارد، دشنام مى‏‌شنود.
و هر كه وارد جاهاى بد شود، متّهم می‌شود

و هر كه با رفيقِ بد همراهى كند، سالم نمى‏‌ماند،
و هر كه زبانش را در اختيار نگيرد، پشيمان مى‏‌گردد.
اى پسرم ! با صد نفر رفاقت كن ؛ ولى حتّى با يك نفر هم دشمنى نكن.


----------------------------
قصص الأنبياء،ص190ح239
----------------------------

التماس دعا
یا زهرا53
سلام


خداوند در بیابان ها به حیوانات روزی میدهد.حیواناتی که هیچ نمیدانند فردا چه دارند و برای خوردن چه گیرشان میاید و نمیدانند کجا خواهند خوابید. خدا به آنها روزی خواهد داد به ما نخواهد داد؟
راهی را جستجو میکنیم که یا حرام است یا مشتبه به حرام از دست خودمان چه بکنیم؟از دست خودمان به کجا شکایت کنیم؟


آیت الله بهجت


یا خیرالغافرین
قران درمانی.
.
سوره بقره
.
.
آثار و برکات سوره ی بقره

این سوره ی شریفه آثار و برکات فراوانی دارد که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
رفع سحر
یکی از مشکلاتی که گاه مؤمنان دچار آن می شوند، آزارهایی است که از جانب سحرکنندگان و بدخواهان به آن ها می رسد. در کلامی از پیامبر گرانقدر اسلام (ص) آمده است که قرائت سوره ی بقره موجب رفع سحرها و عدم تسلّط ساحران بر قاری آن می شود
شفای دردها
شفاجویی از آیات قرآن آموزه ای است از قرآن کریم و توصیّه های ارزشمند اهل بیت (ع) و از جمله این شفا دهنده ها سوره ی بقره است. در کتاب المصباح کفعمی آمده است: اگر سوره ی بقره را نوشته و بیماری که درد می کشد و بی تابی می کند و آن که چشم درد دارد و کسی که به بیماری صرع مبتلاست و نیز شخص فقیر آن را با خود همراه داشته باشد، همه ی این ها برطرف می شود. از وجود نورانی امیرالمؤمنین (ع) نیز نقل شده است: هرکس سوره ی بقره را نوشته و برخود بیاویزد، همه ی دردها از او برطرف می شود و اگر بیمار صرعی چنین کند، صرعش زایل می شود.
شفای عمومی
آیات 286- 285 : پیامبر اکرم (ص) می فرماید: دو آیه از قرآن است که شفا بخشند و آیاتی هستند که خداوند آن ها را دوست دارد و آن دو آیه ی آخر سوره ی بقره است.

درد مثانه
آیات 107- 106 : ابوزینب می گوید: یکی از برادران دینی ما، به نزد امام صادق (ع) از درد مثانه شکایت کرد. امام فرمود: اگر با این آیات سه بار هنگام خواب و یک بار بعد از بیدار شدن از خواب تعویذ کنی، دیگر احساس درد نخواهی کرد. آن مرد می گوید: به دستور امام صادق (ع) عمل کردم و دیگر آن درد به سراغم نیامد.
حفظ مطالب در طول روز و رفع فراموشی
آیه ی 286 سوره بقره: در منهاج علّامه سمنانی آمده است که هرکس کثیرالنسیان باشد، یعنی به فراموشی فراوان مبتلا است، این آیه ی شریفه را بعد از نافله ی نماز صبح مداومت نماید: «ربَّنا لا تُواخِذنا اِن نسینا أو أخطانا رَبّنا و لا تَحمِل عَلَینا إصراً کما حَمَلتَهُ علی الَّذینَ مِن قَبلِنا ربَّنا و لا تُحَمِّلنا ما لا طاقَه لنا واعفُ عَنّا و اغفِر لنا و ارحَمنا أنتَ مولانا فانصُرنا علی القَوم الکافرینَ.» و بعد بگوید: «اللَّهُمَ لا تَنسی ما اقرَءُ فی یومی هذا فَانّکَ قُلتَ سَنُقرئکَ فلا تَنسی.»
پس هرچه را در آن روز بخواند و بشنود (در کلاس درس) یاد می گیرد.
ان شاء الله.


روا نیست، مگر آن چه خدا و رسول او و امامان روا دانند؛ و ناروا نیست مگر آن چه آنان ناروا دانند.

خداوند عزوجل، هم روا و هم ناروا را برای من بیان فرموده و آن چه پروردگارم از کتاب خویش و حلال و حرامش به من آموخته در اختیار علی نهاده ام.
هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام

. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سورۀ یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم...»
هان مردمان! از علی رو برنتابید.

و از امامتش نگریزید.
و از سرپرستی اش رو برنگردانید.
او [شما را] به درستی و راستی خوانده و [خود نیز] بدان عمل نماید.
او نادرستی را نابود کند و از آن بازدارد. در راه خدا نکوهش نکوهش گران او را از کار باز ندارد
. او نخستین مؤمن به خدا و رسول اوست و کسی در ایمان، به او سبقت نجسته. و همو جان خود را فدای رسول الله نموده و با او همراه بوده است تنها اوست که همراه رسول خدا عبادت خداوند می کرد و جز او کسی چنین نبود.
اولین نمازگزار و پرستشگر خدا به همراه من است.

از سوی خداوند به او فرمان دادم تا [در شب هجرت] در بستر من بیارامد و او نیز فرمان برده، پذیرفت که جان خود را فدای من کند.


هان مردمان! او رابرتر دانید، که خداوند او را برگزیده؛ و پیشوایی او را بپذیرید، که خداوند او را برپا کرده است.
هان مردمان! او از سوی خدا امام است و هرگز خداوند توبه منکر او را نپذیرد و او را نیامرزد.

این است روش قطعی خداوند درباره ناسازگار علی و هرآینه او را به عذاب دردناک پایدار کیفر کند. از مخالفت او بهراسید و گرنه در آتشی درخواهید شد که آتش گیرۀ آن مردمانند؛ و سنگ، که برای حق ستیزان آماده شده است.
هان مردمان! به خدا سوگند که پیامبران پیشین به ظهورم مژده داده اند و اکنون من فرجام پیامبران و برهان بر آفریدگان آسمانیان و زمینیانم.
 آن کس که راستی و درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی درآمده و تردید در سخنان امروزم همسنگ تردید در تمامی محتوای رسالت من است،
 و شک و ناباوری در امامت یکی از امامان، به سان شک و ناباوری در تمامی آنان است. و هرآینه جایگاه ناباوران ما آتش دوزخ خواهد بود.


متن کامل خطبه ی غدیر

(حتما بخونیدش ،فوق العاده است)

Khansariha (8)
«مباهله» رسول خدا با مسيحيان نجران

پس از گفتگوى فراوان نصاراى نجران با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره حضرت مسيح(عليه السلام) سرانجام علماى نصارا از پذيرفتن حق خوددارى كردند و كار به مباهله كشيده شد. (مباهله يعنى نفرين كردن دو نفر نسبت به يكديگر كه هركس ناحق مى گويد گرفتار مجازات الهى شود).
براين امر توافق شد كه در چنين روزى مسيحيان نجران با رسول خدا «مباهله» نمايند و نفرين كنند كه هر گروه و جمعيّتى كه ناحق مى گويد، رسوا و مجازات شود.
خداوند طبق آيه 61 سوره آل عمران به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «(فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْنائَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُم وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكاذبِينَ); هرگاه بعد از علم و دانشى كه (درباره حضرت مسيح(عليه السلام)) به تو رسيده، كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خويش را دعوت نماييم شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله كنيم; و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
پيرو اين دستور الهى، رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حالى كه فرزندش حسين(عليه السلام) را در آغوش داشت و دست حسن(عليه السلام) را در دست گرفته بود و على و فاطمه(عليهما السلام) نيز همراه او بودند، به سمت محلّ مباهله حركت كرد. نصارا، چون چنين جمعيّتى و نشانه هايى را از نزديك شدن كيفر
الهى ديدند، وحشت كردند و از «مباهله» منصرف شدند و حاضر به پذيرفتن جزيه گرديدند.(3)
اين داستان نشانه ديگرى از عظمت اهل بيت(عليهم السلام) و حقّانيّت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و دين اسلام است.
بنابراين، بسيار شايسته است مسلمانان در چنين روزى، با يادآورى و آگاهى بيشتر از اين جريان، عظمت و بزرگى رسول خدا و اهل بيت پاكش را به خاطر آورند و بر معرفت خويش نسبت به آنان بيفزايند، و به شكرانه آن به نيازمندان انفاق كنند
.

_________________________________________
3. براى آگاهى بيشتر از داستان مباهله و كتب فراوانى كه آن را نقل كرده اند، به تفسير نمونه، جلد 2، صفحه 437 به بعد (ذيل تفسير آيه 61 سوره آل عمران) مراجعه كنيد.
سلام303




شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.

در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند !


استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟


شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!


استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟


شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.


استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟


شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .


استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟


شاگردگفت: خوب راستش نه…!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!


استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!


شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!



استاد گفت :


پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!


همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.

تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی


تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .


او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد.



http://www.naabrestaurant.com/ghazaye_rouh/

یا سند
استهزا

به بزرگی گفتند: فلانی، بر تو می خندد. او گفت: اِنَّ الّذینَ اَجْرَموا کانوا مِنَ الّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ؛ همانا بدکاران بر اهل ایمان می خندند (المطففّین: 29)


http://www.askdin.com
وصیتنامه مسلم

اول وصیتم این است که شهادت می دهم خدایی جز خدای یگانه نیست وشریکی ندارد و شهادت می دهم که محمدبنده وپیامبر خداست وعلی ولی خداست دوم این زره مرا بفروشید و هزار درهم قرضی را که در این شهر از سما نموده ام اداءکنید سوم اینکه به آقایم حسین(ع)بنویسید که برگردد به من خبر رسیده که آن حضرت با زنان و اولادش خارج شده است می ترسم که او هم به مصیبت من گرفتار شود.
عمربن سعد گفت:اما شهادتی که دادی همه ی ما به آن اقرار داریم اما فروختن زره تو و اداء قرضت به اختیار خودمان است اگر بخواهیم می پردازیم واگر نخواهیم نمی پردازیم واما حسین (ع)باید نزد ما بیاید تا مرگ را جرعه جرعه به او بچشانیم.
سپس رو به ابن زیاد کرد ووصایای مسلم را به او گفت:ابن زیاد گفت:خدا تو را زشت گرداند که عجب امانتداری راز کردی!به خدا قسم اگر سرش را به من می سپرد افشا نمی کردم و حاجتش را برآورده می ساختم حال که راز او را فاش کردی کسی جز تو به جنگ حسین0ع)نخواهد رفت.
سپس ابن زیاد دستور داد مسلم را به بالای قصر برند وبا سر به پایین بیندازند.
حكایت باقیات الصالحات

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

روزی عیسی علیه السلام به سر قبری رسید که صاحبش معذّب بود. پس از یک سال، دوباره به سر آن قبر آمد، دید که صاحبش معذب نیست. عرض کرد: خداوندا، سال گذشته بر این قبر عبور کردم، دیدم صاحبش معذب است ولی امسال که آمدم، میبینم که معذب نیست، علت این کار چیست؟

خداوند به حضرت عیسی علیه السلام وحی فرمود: ای روح الله ! فرزند این شخص بالغ شده و راه صالح را گرفت (یا راهی را برای مردم اصلاح کرد) و به یتیمی جا داد. من به خاطر عمل فرزندش، از گناه این شخص صرف نظر کردم.

کلیات حدیث قدسی، ص229
سلام

لقمان حکیم پسر را گفت:

امروز طعام مخور و روزه دار، و هرچه بر
زبان راندى، بنویس . شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان! آنگاه
روزه‏ات را بگشا و طعام خور.

شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خوانددیروقت شد و طعام نتوانست خورد

روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد

روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند،آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد

روز چهارم، هیچ نگفت . شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته‏ها بخواند

پسر گفت:
امروز هیچ نگفته‏ام تا برخوانم لقمان گفت:پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز

قیامت آنان که کم گفته اند حال خوشی رادارندکه تواکنون داری...
53آجرک الله بقیه الله53
وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
بر نیزه بود جاذبه انتقام ها


بازی کودکانه اطفال گشته بود
پرتاب سنگ از وسط پشت بام ها


آن روز از تمامی دیوار های شهر
با سنگ میرسید جواب سلام ها


در مدخل ورودی آن سرزمین درد
از بین رفته بود دگر احترام ها


وای از محله های یهودی نشین شهر
وای از صدای هلهله و ازدحام ها


یک کاروان به ناقه عریان گذر نمود
آهسته از میان نگاه امام ها
ش
[تصویر:  1_Picture68329.jpg]
من با پدرم قول و قراری دارم
جان باختن از من است و دل بردن از اوست
فیسبوک : آخرین بازدید ؛ 10 دقیقه قبل...
پلاس : آخرین بازدید ؛ 8 دقیقه قبل...
ویچت : آخرین بازدید ؛ 12 دقیقه قبل...
وایبر : آخرین بازدید ؛ 14 دقیقه قبل....
قرآن : آخرین بازدید ؛ رمضان سال گذشته!

اَلَم یَانِ لِلَذینَ اَمَنُوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ اللَه

آیا هنوز وقت آن نرسیده است که دل های مومنان برای خدا خشوع کند؟!
شعر علی اکبر لطیفیان برای شهادت امام حسن مجتبی(ع)

در وصف ذات، صحبت ما احتیاج نیست 
زیرا که در صفات خدا «احتیاج» نیست
باید به بال رفت و درآورد گیوه را    
در بارگاه قرب تو پا احتیاج نیست
تو بی ‌وسیله هم بلدی معجزه کنی   
دست تو را به لطف عصا احتیاج نیست
بوی طعام سفره، خودش می‌کشد مرا  
تا خانه‌ی تو راهنما احتیاج نیست
خواهش نکرده اهل کرم لطف می‌کنند
این جا به التماس گدا احتیاج نیست
اصلاً پی معالجه ی این جگر مباش
"بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست"
محشر برای رو شدن اعتبار توست  
کی گفته است روز جزا احتیاج نیست؟
تو با سکوت کردن خود، جنگ می‌کنی
 تیغ تو را به کرب و بلا احتیاج نیست
×××
وقتی نداشت  مادر تو سنگ قبر هم
دیگر تو را به صحن و سرا احتیاج نیست
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36