کانون

سلام 

ستاره / 10 تیر 1400/ ‌73 روز دوستی با کتاب 

از دیشب شروع کردم کتاب برکت داداش رضا رو خوندم امروز تمومش کردم 
کتاب خوبی بود پیشنهاد میشه 
واقعا برکت خیلی تاثیر داشته تو زندگیم 

درود
امیرعلی.د/۷مرداد/ 48روز دوستی با کتاب
بدرود

چقدر بحث و صحبت هست این جا. بیشتر باید سر بزنم انگار.

من نگفتم ثروتمندترین مرد بابل محتوا نداره، گفتم ساده‌س که این اصلا بد نیست. یکی گفته بود سنگینه! واقعا نمی‌تونم بفهمم کجاش سنگین بوده!
این که نظر آدما این قدر متفاوته در مورد کتاب‌ها خیلی جالبه. فکر کنم باید اون کتاب هنر شناخت مردم رو بخونم. اتفاقا همین چند وقت پیش بود که تو سایت 16personalities.com تستش رو دادم.

کتاب های حوزه دفاع مقدس هم غیر از کتابی که دارم می‌خونم، یعنی کوچه نقاش ها، کتاب خط مقدم رو هم دوست داشتم. قضیه موشکی ایران تو زمان جنگ و شهید تهرانی مقدمه. اگه به این حوزه علاقه دارید این دو تا رو هم جزو گزینه‌ها در نظر بگیرید.

ممنون از همه که با بحث و تبادل نظر انتخاب کتاب بعدی رو برای آدم آسون‌تر (شایدم سخت‌تر!) می‌کنن.
یه تشکر ویژه هم از سنا خانم. من قبلا کتاب چگونه یک نماز خوب بخوانیم رو خونده بودم، ولی با خلاصه‌های ایشون این جا قشنگ برام مرور شد.

عرفان/۱۸ مرداد/۴۲ روز

رزا/ 62 روز دوستی با کتاب/ کتابخانه نیمه شب  

تموووم شد  عاااالی بود. آقای کارماا میتونید بیای به رزایی که یه دفعه از 14 سالگی به پیری رسیده بخندید ولی هرچی فکر کردم یادم نیومد درمورد پایان کتاب چی گفته بودید  خیییلی این دو سه روز برنامم شلوغ بود شرمنده ذهنم متمرکز نیست. اگه حوصله داشتید دوباره بگید.


آقای صدای خاموش بله بله واقعا به درد زندکی های پرحسرت امروز میخوره این کتاب.

نقل قول: بهترین جمله ای که از این کتاب یادگرفتم اینه که 

حضرت علی میفرماید:

ممنون سپهر  
میدونی من حدیثی که از امیرالمؤمنین دوست داشتم یه حدیثی بود با این مضمون ( کلمات دقیقش یادم نیست)

نقل قول: مردم به انجام چیزی که میدانند محتاج ترند تا آموختن چیزی که نمی دانند 

خیلی دوسش دارم  

---

خانم سنا من حسودیم شد  
بالاخره رفتم سخنرانی رو گوش دادم نیم ساعت از جلسه اولش رو دیروز گوش کردم 
باشگاه 5 صبحی ها از رابین شارماست نه؟ اون کتاب رو نخوندم ولی رابین شارما کسی نیست که از خوندن کتابش پشیمون بشید هم قلمش روونه هم صحبت هاش آموزنده  

---

طاقچه داره خاطرات سفیر رو و آره نویسنده کتاب " نیلوفر شادمهری" دانشجو توی فرانسه هست که خاطراتش رو نوشته.. زبان کتاب واقعا جذابه.. من بار اول به خاطر محتویات کتاب خوندمش 4 بار بعدی به خاطر ادببات کتاب   خیلی با نمک تعریف میکنه خاطره ها رو   البته اینجوری که گفتم فکر نکنید که کتاب طنزه   نه ولی از طنز هم توی نگارش کمک زیادی گرفته 
عقاید یک دلقک رو نخوندم ولی میدونم زبون تند و تیزی داره خیلی ها از همین خوششون میاد خیلی هام نه اگه مشکلی باهاش ندارید فکر میکنم کتاب خوبی باشه    

---

نقل قول: چه جالب
نخوندمش...
احتمالا فرق دارن ولی نمیدونم تا چه حد/:

اون یه کتاب چه کوچولو بود.. البته فکر نمیکنم خاطره و زندگی نامه خیلی زیادی از شهید آنیلی داشته باشیم 
احتمالا خیلی چیز های مشترک داشته باشن 

---

خانم رزا نگران نباشید هنوز 14 سالتونه 
من که چیزی نگفتم هنوز.. اگه میگفتم که اسپویل می شد آخر کتاب 

به نظرم آخر کتاب رو زیادی کشش داد  میدونید پایان خوبه که تو یکی از قله های هیجانی ناشی از کتاب باشه به نظرم.. و بهترین جا برا پایان همزمان با پایان اون نامه ای که با عنوان " چیزی که آموختم" نوشت بود اون قسمت جایی بود که دقیقا من سنگینی رو قفسه سینم حس میکردم و تند تر نفس میکشیدم و چشم هام تند تند بین خطوط می رفت و میومد.. اونجا اوج داستانش بود و باید همون جا تموم میشد.. نه این که ادامه بده و تازه با پایان به اون خوشی... اصلا با اون پایان خوش موافق نبودم 


نظر شما چیه،؟ 

نقل قول: عقاید یک دلقک رو نخوندم ولی میدونم زبون تند و تیزی داره خیلی ها از همین خوششون میاد خیلی هام نه اگه مشکلی باهاش ندارید فکر میکنم کتاب خوبی باشه 

اره خیلی زبون تیزی داره
به نظرم خیلی کتاب معمولییه.. نمیفهمم چطور اینقد معروف شد.. فک کنم بیشتر اسمش دهن پر کنه
یکمم بازه.. و زیاد از این شاخ به اون شاخه میپره و حاشیه‌اش زیاده.. 
پیشنهادش نمیکنم کلا.. خیلی کتابای بهتری هست برای خوندن..

نقل قول: خانم رزا نگران نباشید هنوز 14 سالتونه  

من که چیزی نگفتم هنوز.. اگه میگفتم که اسپویل می شد آخر کتاب  

خب شکر خدا پس تو سن و سال همیشگیم بمونم  

نقل قول: به نظرم آخر کتاب رو زیادی کشش داد  میدونید پایان خوبه که تو یکی از قله های هیجانی ناشی از کتاب باشه به نظرم.. و بهترین جا برا پایان همزمان با پایان اون نامه ای که با عنوان " چیزی که آموختم" نوشت بود اون قسمت جایی بود که دقیقا من سنگینی رو قفسه سینم حس میکردم و تند تر نفس میکشیدم و چشم هام تند تند بین خطوط می رفت و میومد.. اونجا اوج داستانش بود و باید همون جا تموم میشد.. نه این که ادامه بده و تازه با پایان به اون خوشی... اصلا با اون پایان خوش موافق نبودم 

منم حسم نسبت به بخش "چیزی که آموختم" دقیقا مشابه شماست. فوق العاده بود. بله اگه کتاب همین جا هم تموم میشد به نظرم مسئولیتشو انجام داده بود منتها من از جملاتقسمتای آخر هم لذت بردم به خاطر همین باهاش مشکلی نداشتم. مخصوصا قسمتی که مضمونش این بود که نورا فهمید اگه یکم صبر میکرد ممکن بود چقدر همه چیز متفاوت پیش بره. این حسو بارها تجربه کردم. مثلاشب دارم از اندوه و ناامیدی از پا درمیام و فردا یهو همه چی دست به دست هم میده که بهم بگه زندگیم چقدر فوق العادست. حس آشنایی که داشت تو این جملات دوست داشتم. اثبات اینکه نورا هیچ وقت فقط یه سرباز ساده نبود (مثلا برای خانم الم) هم توقسمت آخر دوست داشتنی بود. به هرحال اگه این قسمتا حذف میشدن چیزی از ارزش های کتاب کم نمیشد اما شیرررین بودن برای من.

                                                                                                      
                                                                                                       سپهر/ 22

                                                                                                                 
                                                                                                                 هیچ/ 3

ضمنا دو نفر مدال جدید کتابخوانی خواهند گرفت  آقای عرفان و سنا جان که مبارکشون باشه

SILENT SCRAEM
47روز کتابخوانی
دیروز و امروز
عقاید یک دلقک 

نقل قول: به نظرم خیلی کتاب معمولییه.. نمیفهمم چطور اینقد معروف شد.. فک کنم بیشتر اسمش دهن پر کنه 

راستش من به نظرم به خاطر همون تندیش مورد استقبال روشنفکر ها ( البته روشنفکر نماها) و بعد اون هم بقیه قرار گرفته

---

خانم رزا 
به نظرم ما توی آخر کتاب جذب دو تا نکته مختلف شدیم
شما سمت اون موضوع که اگه صبر کنی بالاخره دنیا روی خوشش رو نشون میده رفتید

ولی من بیشتر ذهنم رفت سمت قضیه پذیرش شرایطی که برامون به وجود اومده و قبول کردن زندگیمون همون جوری که هست ( همون قضیه درخت انجیر که موقع سخنرانی گفت) 

که خب البته اگه چیزی که شما دیدید رو بخوایم دنبال کنیم ادامه داستان خیلی حیاتی بود 

ولی یه موضوع دیگم هست : کتاب در مورد حسرت نوشته شده بود.. برای کمک به اون هایی که درگیر حسرت هستن و پایانش که همه چیز یه دفعه شروع به گل و بلبل شدن کرد خیلی با دنیای واقعی جور در نمیاد.. این جا معمولا چیزی غیر از نگرش ما تغییر نمیکنه 

برا همین میگم اگه اون لحظه تغییر دیدگاه و نامه تمومش میکرد کتابو تاثیرش بیشتر بود

سلام
هیچ=) / 5روز دوستی با کتاب

حس میکنم خیلی دارم کند پیش میرم/:
نهایت روزی 2، 3 صفحه میتونم بخونم
البته بیشتر برا اینه ک کتاب زبان اصلیه
هم ذوق دارم زودتر تموم شه هم نمیتونم  

عاشق فاطمه زهرا / ۲۴۱ روز دوستی با کتاب


دارم کتابی رو در مورد مکانیک کوانتومی می خونم. خیلی خوب توضیح داده مباحث رو.
البته کمی ریاضیات هم داره. برای کسی که علاقه داره می تونه مفید باشه.


به دلایلی از آوردن نام کتاب معذورم.