1401 فروردين 16، 14:06
سلام
silent scream
200 روز دوستی با کتاب
اوضاع جوریه که وقت سر خاروندن هم گیر نمیارم ، ولی برای کتاب خوندن همیشه وقت هست
روز اول با خودم "فارست گامپ" رو بردم مدرسه ک بخونم.
خسته کننده بود.
بیشتر از نصفشو خوندم و کنار گذاشتم. فیلمشم دانلود کردم و هیچ کدوم جذبم نکردن.
البته با شخصیت اصلی خیلی همزاد پنداری می کردم.
همیشه سعی می کرد کار درست رو انحام بده و همیشه گند میزد.. ملموس بود
"یوما" تموم شد. 8.5 از ده بهش میدم. کتاب با محتوا و جالبی بود خیلی از سوالایی ک داشتم رو جواب داد و اطلاعات خیلی خوبی ازش ب دست اوردم.
کتابخونه عمومی یا کتابفروشی تا حداقل اردیبهشت نمیتونم برم؛ تحریمم
برای همین دیروز رفتم کتابخونه مدرسه کتاب بگیرم.
چند وقت پیش میز گذاشته بودن و رمان های "تولد در لی آنحلس " ، "رنج مقدس" ، "تنها گریه کن" و کتابایی از این قبیل ک اسماشون یادم نیست، رو چیده بودن.
فکر می کردم الان با ی کتابخونه پر از رمان های جدید مواجهم.
همه کتاب ها قدیمی و خاک گرفته بودن..
با اون کتابای علمی و سنگین یشتر شبیه کتابخونه دانشگاهی بود تا کتابخونه برای نوجوون ها..
فعلا کتابی برای خوندن ندارم جز چند تا سفرنامه از "رضا امیرخانی" اصلا رغبت نمی کنم برم سمتشون.
نقل قول: نخل و نارنج هم زیباست واقعا
مرسی که گفتی، همیشه توی کتابفروشی های میدیمش ولی جذبم نکرده بود. نخل و نارنج هم از انتشارات جمکرانه اگه اشتباه نکنم.
نقل قول: این رمان درسته مذهبیه ولی هر سبک تفکری بخونه فکر میکنم براش جالب باشه "محمّد (ص) اثر ابراهیم حسن بیگی" روایت رمان از زبان یک یهودیه
جالب بنظر میرسه،
نقل قول: چندان اهل خوندن رمان نیستم ؛ رمان هاییم که خوندنم و میخونم اکثرا خاطرات شهداست اگه تِمشون مذهبیه ، خیلی رمان های جذابی هست تو این حوضه معرفی کنیم
میشه معرفیشون کنی؟
نقل قول: پن: چرا مکتبخونه انقد خلوته ؟ شما را چه شده کتابخوانهای عزیز؟
من ک ی هفته ست کلا نرسیدم درست و حسابی سر بزنم کانون
مدارس حضوری شدن و روزه هم هستیم؛ وقت پیدا نمیشه برای کانون
نقل قول: یه رمان قبلترها بهم معرفی کرده بودن به اسم کوچک اندازه فیل
با وجودی که به نظرم بچگانه میومد و رغبتی به شروعش نداشتم اما باید بگم فوقالعاده بود
کاملا توی دنیای رمان غرق شدم و با شخصیت اصلی همقدم
قصه راجب پسری به اسم جک بود که صبح توی اردوگاهی برای گذراندن تعطیلات از خواب بیدار میشه و میبینه مادرش رفته و قطعا هر پسر دیگهای جای اون به پلیس خبر میده اما نه جک یه بچه عادیه و نه مادرش یه مادر عادی!
و از اینجا سفر جک شروع میشه ، سفری که نویسنده برای شرح دقیقترش چندینبار اون مسیر و موضوع رو مطالعه کرده و حتی یک بار اون سفر رو گذرونده تا همهچیز رو واقعی و دقیق بنویسه
و یه نکته جالب اطلاعاتی بود که راجب فیلها از این کتاب یادگرفتم و واقعا استفادهاشون به عنوان سر فصلهای مرتبط با مطالب کتاب برام جذاب بود
در کل کتاب دوستداشتنیای بود
جذبم کرد..
حتما پیداش می کنم و میخونمش