سلام بچهها
قبول باشه
صبــــــــــــــــح: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
ظـهـر و عصـر: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
مغرب و عشا: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
سلام. این از شنبه تا امروزه.
ق . ق .
ط . ط .
ط . ط .
سلام به خانم شادن و خانم رضوانه و خانم زینبی و برادر مهدی و خانم دختر پاک
سلام به اون اولین نفر بزرگواری میخواد این هفته به ما بپیونده
و سلام به همه بچه های عزیز کانون
صبــــــــــــــــح: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
ظـهـر و عصـر: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
مغرب و عشا: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
نقل قول: اجازه هست یه سوال بپرسم ؟
تو کتابی که میخونم گفته شده خشوع در نماز برای خدا خیلی خیلی مهمه
اما نمیدونم منظور از خشوع همون توجهه یا معنی دیگه ای داره ؟
اختیار دارید، بزرگوارید
چه مهم و جالب
راستش .. دلیل اینکه بنده در پست قبلی از واژه خشوع استفاده کردم این بود: اومدم بنویسم حضور قلب (یا مثلا توجه)، یه لحظه با خودم گفتم از واژهای که در قرآن اومده استفاده کنم .. خب در ابتدای سوره مومنون داریم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾
برای همین نوشتم خشوع ..
یعنی میخوام بگم اون لحظه شاید همون معنای توجه تو ذهنم بوده
اما با این سوال خوب شما میخواستم پیشنهاد بدم این هفته، قدری بیشتر روی این واژه و مفهوم و اهمیتش و .. درنگ کنیم و هر کس مطلب یا برداشتی داشت به اشتراک بذاره
نقدا به نظرم توجه به این آیه هم میتونه کمکمون کنه:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ ۚ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۚ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آیه ۳۹ سوره مبارکه فصّلت)
و از آیات او این است که زمین را خشک (و بیجان) میبینی، امّا هنگامی که آب (باران) بر آن میفرستیم به جنبش درمیآید و نموّ میکند؛ همان کسی که آن را زنده کرد، مردگان را نیز زنده میکند؛ او بر هر چیز تواناست!
سوال از همگی:
به نظرتون آیا ارتباطی بین خاشع بودن زمین (وقتی آب بهش نازل نشده) و خاشع بودن مومنین در نماز میتونه باشه؟ چه ارتباطی؟ آیا به درک کردن مفهوم خشوع کمکمون میکنه؟ و این فهم باعث میشه خشوعمون بیشتر بشه؟
(1399 شهريور 23، 23:30)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]سلام به خانم شادن و خانم رضوانه و خانم زینبی و برادر مهدی و خانم دختر پاک
سلام به اون اولین نفر بزرگواری میخواد این هفته به ما بپیونده
و سلام به همه بچه های عزیز کانون
صبــــــــــــــــح: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
ظـهـر و عصـر: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
مغرب و عشا: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
نقل قول: اجازه هست یه سوال بپرسم ؟
تو کتابی که میخونم گفته شده خشوع در نماز برای خدا خیلی خیلی مهمه
اما نمیدونم منظور از خشوع همون توجهه یا معنی دیگه ای داره ؟
اختیار دارید، بزرگوارید
چه مهم و جالب
راستش .. دلیل اینکه بنده در پست قبلی از واژه خشوع استفاده کردم این بود: اومدم بنویسم حضور قلب (یا مثلا توجه)، یه لحظه با خودم گفتم از واژهای که در قرآن اومده استفاده کنم .. خب در ابتدای سوره مومنون داریم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾
برای همین نوشتم خشوع ..
یعنی میخوام بگم اون لحظه شاید همون معنای توجه تو ذهنم بوده
اما با این سوال خوب شما میخواستم پیشنهاد بدم این هفته، قدری بیشتر روی این واژه و مفهوم و اهمیتش و .. درنگ کنیم و هر کس مطلب یا برداشتی داشت به اشتراک بذاره
نقدا به نظرم توجه به این آیه هم میتونه کمکمون کنه:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ ۚ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۚ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آیه ۳۹ سوره مبارکه فصّلت)
و از آیات او این است که زمین را خشک (و بیجان) میبینی، امّا هنگامی که آب (باران) بر آن میفرستیم به جنبش درمیآید و نموّ میکند؛ همان کسی که آن را زنده کرد، مردگان را نیز زنده میکند؛ او بر هر چیز تواناست!
سوال از همگی:
به نظرتون آیا ارتباطی بین خاشع بودن زمین (وقتی آب بهش نازل نشده) و خاشع بودن مومنین در نماز میتونه باشه؟ چه ارتباطی؟ آیا به درک کردن مفهوم خشوع کمکمون میکنه؟ و این فهم باعث میشه خشوعمون بیشتر بشه؟
راستیتش سوالتونو چند بار خوندم و در نهایت متوجه شدم
آدم وقتی نماز میخونه سبک میشه و البته بعضی وقتا که نماز میخونم حس خیلی خوبی بهم دست میده که حس می کنم به خدا نزدیک تر شده ام و تو نمازم تا چند هفته پیش سعی داشتم که خشوع رو با چیزایی مثل تمرکز در نماز و حواس پرت نشدن در نماز و فهمیدن معانی نماز تو ذهن خودم به دست بیارم که البته تو خشوع نماز بی تاثیر نیستند ولی فهمیدم،یعنی دارم می فهمم که به دست آوردن خشوع اصلی تو نماز به این چیزا نیست. البته تو این مسئله یکم مرددم. اون هم اینکه آیا انسان برای خشوع بیشتر تو نماز،باید اون خشوع رو تو نماز به دست بیاره یا نماز یه وسیله هست که آدم به کمک نماز،اون خشوع رو تو زندگی به دست بیاره؟
درباره سخن مرد مجاهد من می تونم بگم که زمین قابلیت رشد و نمو شدن رو داره و انسان مومن هم در نماز می تونه به خوبی رشد کنه و هم می تونه خشوعشو در اون نماز از بین ببره مثل کسایی که نمازشونو فراموش نمی کردند و با طرز فکری خودشون آسیب های زیادی به دین وارد کردند
سلام به همگی خواهران و برادران بزرگوار
نماز ظهر با ارفاق
صبــــــــــــــــح: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
ظـهـر و عصـر: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
مغرب و عشا: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
انقدر حرفهای مهدی جالب و مایه تذکر بود که ترجیح دادم امشب چیز زیادی ننویسم ..
فقط معنای لغوی خشوع (از ریشه خشع) رو از کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم (نوشته مرحوم علامه مصطفوی) میذارم: (با اندکی تصرف)
خشع
حالتي است كه از نرمي، افتادگي، پذيرش و دريافت حاصل ميشود؛
اين حالت {در انسان} در مرتبه اول در قلب محقق ميشود و در مرتبه دوم، در چشم و گوش تجلّي مييابد؛ زيرا اين دو، وسيلههاي پذيرش و دريافت هستند و اين معناي خشوع نگاه و خشوع صوت است؛ يعني قرار دادن چشم و گوش در مقام پذیرش، تسليم، تواضع همراه با محبت، و اطاعت.
اَ لَم يَأنِ لِلَّذينَ آمَنوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِكرِ اللَّهِ (سورۀ مباركۀ حديد آيه 16) ... يعني قلبهايشان، در مقابل ذكر خداي متعال، نرم، مطيع، پذیرا و تسليم شود.
پ.ن: به نظرم این مطلب علامه مصطفوی با مطلبی که مهدی نوشته بود ارتباط جالبی داره .. همچنین با در نظر داشتن اون معنی، باز میشه به ارتباط بین مفهوم زمین خاشع و انسان خاشع فکر کرد.
سلام
خیلی ممنونم از توجهتون و توضیحاتتون
تو قران دیدم همونطور که اقای مجاهد فرمودن به معنای فروتنی و تواضع هست
البته جای دیگه حضور قلب و فروتنی رو در کنار هم اورده بود
هنوز درست نمیدونم چطوری در نماز تواضع داشته باشیم ؟ تواضع قلبی و ظاهری با هم ؟ ایا فقط معناش اینه ؟
یعنی در برابر خدا کوچک شدن ؟ و ظاهری هم احتمالا یه حالات خاصی تو نمازه مثل خاشعه ابصارهم که تو قران اومده یعنی دیدگانشان فرو افتاده؟
دیگه جز این چه حالت ظاهری و قلبی و .. میتونیم تو نماز داشته باشیم ؟
(1399 شهريور 24، 21:17)mahdimontaser نوشته است: [ -> ] آیا انسان برای خشوع بیشتر تو نماز،باید اون خشوع رو تو نماز به دست بیاره یا نماز یه وسیله هست که آدم به کمک نماز،اون خشوع رو تو زندگی به دست بیاره؟
این موضوع رو به دنبال جستجوی سوالم خوندم که نماز وسیله است برای تمرین خشوع ...اگه اشتباه نگفته باشم
همونطور که تمرینیه برای عفت
البته اگه سوالتونو درست متوجه شده باشم
(1399 شهريور 23، 23:30)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]
نقل قول: اجازه هست یه سوال بپرسم ؟
تو کتابی که میخونم گفته شده خشوع در نماز برای خدا خیلی خیلی مهمه
اما نمیدونم منظور از خشوع همون توجهه یا معنی دیگه ای داره ؟
اختیار دارید، بزرگوارید
چه مهم و جالب
راستش .. دلیل اینکه بنده در پست قبلی از واژه خشوع استفاده کردم این بود: اومدم بنویسم حضور قلب (یا مثلا توجه)، یه لحظه با خودم گفتم از واژهای که در قرآن اومده استفاده کنم .. خب در ابتدای سوره مومنون داریم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾
الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾
برای همین نوشتم خشوع ..
یعنی میخوام بگم اون لحظه شاید همون معنای توجه تو ذهنم بوده
اما با این سوال خوب شما میخواستم پیشنهاد بدم این هفته، قدری بیشتر روی این واژه و مفهوم و اهمیتش و .. درنگ کنیم و هر کس مطلب یا برداشتی داشت به اشتراک بذاره
نقدا به نظرم توجه به این آیه هم میتونه کمکمون کنه:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ ۚ إِنَّ الَّذِي أَحْيَاهَا لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۚ إِنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (آیه ۳۹ سوره مبارکه فصّلت)
و از آیات او این است که زمین را خشک (و بیجان) میبینی، امّا هنگامی که آب (باران) بر آن میفرستیم به جنبش درمیآید و نموّ میکند؛ همان کسی که آن را زنده کرد، مردگان را نیز زنده میکند؛ او بر هر چیز تواناست!
سوال از همگی:
به نظرتون آیا ارتباطی بین خاشع بودن زمین (وقتی آب بهش نازل نشده) و خاشع بودن مومنین در نماز میتونه باشه؟ چه ارتباطی؟ آیا به درک کردن مفهوم خشوع کمکمون میکنه؟ و این فهم باعث میشه خشوعمون بیشتر بشه؟
خیلی ممنونم
نمیدونم درست میگم یا نه اما خشوع در برابر خدا شاید فقر رو میرسونه و زمین خشک و بی جان هم فقر داره یعنی فقدان یا کمبود داره و کامل نیست
شاید یعنی اینکه تو نماز حالت خشوع قلبی این باشه که بدونیم خدا کامله و ما نیستیم . خدا بی نیازه ما نیازمندیم . احساس برتری نداشته باشیم . اگه هر کی هستیم در مقابل خدا هیچی نیستیم و خود نماز حالات رکوع و سجده مخصوصا این رو یاداوری می کنه که هر کی باشیم جلوی خدا به سجده می افتیم
(1399 شهريور 24، 21:56)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]خشع
حالتي است كه از نرمي، افتادگي، پذيرش و دريافت حاصل ميشود؛
اين حالت {در انسان} در مرتبه اول در قلب محقق ميشود و در مرتبه دوم، در چشم و گوش تجلّي مييابد؛ زيرا اين دو، وسيلههاي پذيرش و دريافت هستند و اين معناي خشوع نگاه و خشوع صوت است؛ يعني قرار دادن چشم و گوش در مقام پذیرش، تسليم، تواضع همراه با محبت، و اطاعت.
اَ لَم يَأنِ لِلَّذينَ آمَنوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِكرِ اللَّهِ (سورۀ مباركۀ حديد آيه 16) ... يعني قلبهايشان، در مقابل ذكر خداي متعال، نرم، مطيع، پذیرا و تسليم شود.
پ.ن: به نظرم این مطلب علامه مصطفوی با مطلبی که مهدی نوشته بود ارتباط جالبی داره .. همچنین با در نظر داشتن اون معنی، باز میشه به ارتباط بین مفهوم زمین خاشع و انسان خاشع فکر کرد.
اینو راستش زیاد متوجه نشدم مخصوصا در مورد گوش ؟
پ.ن : هیچ عجله ای نیست که تو پست های بعدی در مورد سوالات بنده لطف کنید بنویسید . هر موقع که فرصت شد ممنون میشم
سلام به خواهران و برادران خدا دوست
خدایا شکرت که به ما توفیق نماز دادی
صبــــــــــــــــح: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
ظـهـر و عصـر: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
مغرب و عشا: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
خیلی ممنون از مطالب خوب خانم رضوانه
منم امروز قدری درباره خشوع جستجو کردم ..
با این حال به نظرم رسید، امشب دوباره تمرکز بیشتری روی صحبتهای مهم و کلیدی آقا مهدی و خانم رضوانه بکنم و سعی کنم روی عملم تاثیر بذاره
نقل قول: اینو راستش زیاد متوجه نشدم مخصوصا در مورد گوش ؟
برداشتی که بنده داشتم هم از توضیح علامه مصطفوی و هم با استفاده از اون آیه سوره مبارکه فصّلت (درباره ارض خاشعة) این بود که در معنای کلمه خشوع، علاوه بر اون حالت افتادگی و تواضع، حالت پذیرندگی و نرمی و تسلیم هم هست ..
یه زمین ممکنه خشک باشه .. اما آب رو به درون خودش نفوذ نده .. یا اگر داد، نتونه باهاش گیاههای زیادی رو به رویش دربیاره ..
در آیه سوره مبارکه حدید درباره خشوع قلب هم علامه مصطفوی این رو اوردن که در برابر ذکر خداوند و آنچه از حق نازل کرده، حالت تسلیم و پذیرش و اطاعت داشته باشه؛ که در آیه، این حالت در مقابل حالت قساوت قلب قرار گرفته:
أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ
تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَ
قَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ
آيا براى كسانى كه ايمان آوردهاند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد، و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند؟
شبیه همین حرف رو شاید بشه برای گوش هم زد ..
نقل قول: اين حالت {در انسان} در مرتبه اول در قلب محقق ميشود و در مرتبه دوم، در چشم و گوش تجلّي مييابد؛ زيرا اين دو، وسيلههاي پذيرش و دريافت هستند
منظورشون اینه که نرمی و فروتنی و پذیرش و تسلیم، در اصل، کار قلبه ..
اما چشم و گوش، وسیلههای دریافت و ورودیهای قلب هستن .. پس قلبی که خاشع میشه (تسلیم و فروتن و پذیرای حق میشه)، این حالت رو در چشم و گوشش هم ایجاد میکنه و در اونها هم اثرش ظاهر میشه ...
سلام بچهها
قبول باشه
صبــــــــــــــــح: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
ظـهـر و عصـر: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
مغرب و عشا: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
سلام. این از شنبه تا امروزه.
ق . ق . ق . ق .
ط . ط . ط . ط .
ط . ط . ط . ط .
سلام بچهها
قبول باشه
صبــــــــــــــــح: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
ظـهـر و عصـر: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
مغرب و عشا: ★ ★ ★ ★ ★ ★ ★
بنا بر اين، از نظر قرآن ، خشوع، شامل فروتنى ظاهرى و باطنى (در مجموع : خاكسارى) است. در احاديث اهل بيت عليهم السلام نيز خشوع، گاه در فروتنى باطنى و توجّه كامل قلبى به خداوند عزّ وجلّ تفسير شده، چنان كه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله نقل شده كه در تفسير خشوع مىفرمايد:
التَّواضُعُ فى الصَّلاةِ ، وَ أن يُقبِلَ العَبدُ بقَلبِهِ كُلِّهِ على رَبِّهِ عزّ وجلّ .۳تواضع داشتن در نماز و اين كه بنده با تمام دل و وجود به پروردگارش عزّ وجلّ روى آورَد .
و گاه به فروتنى ظاهرى تفسير گرديده، چنان كه امام صادق عليه السلام در تفسير آيه دوم سوره مؤمنون مىفرمايد:
الخُشوعُ غَضُّ البَصَرِ فِى الصَّلاةِ .۴فروتنى ، پايين انداختن نگاه در نماز است .
و گاه در فروتنى قلبى و توجّه نكردن به اين سو و آن سو به كار رفته، چنان كه در حديثى از امام على عليه السلام در تفسير همان آيه آمده:
الخُشوعُ فِى القَلبِ ، وَ أن تُلينَ كِتفَكَ لِلمَرءِ المُسلِمِ ، وَ أن لا تَلتَفِتَ فى صَلاتِكَ .۱ منظور ، فروتنى در دل است و اين كه براى مسلمانان فروتن و نرم باشى و در نماز به اين سو و آن سو رو نكنى .
و در برخى از احاديث ، «خشوع» در فروتنى مطلق و با همه وجود در برابر آفريدگار به كار رفته است ، مانند آنچه در دعاى ركوع از امام باقر عليه السلام نقل شده كه مىفرمايد:
اللَّهُمَّ ... خَشَعَ لَكَ قَلبى وَ سَمعى وَ بَصَرى وَ شَعرى وَ بَشَرى وَ لَحمى وَ دَمى وَ مُخّى وَ عِظامى وَ عَصَبى وَ ما أقَلَّتهُ قَدَماىَ غَيرَ مُستَنكِفٍ ولا مُستَكبِرٍ ولا مُستَحسِرٍ .۲پروردگار من ... دل و چشم و گوش و مو و پوست و گوشت و خون و مغز و استخوانها و رگ و پىام ، و آنچه پاهايم حمل مىكنند در برابر تو فروتن اند ، بى هيچ امتناع و سركشى و درماندگى .
خشوع مطلوب در نماز
نكته قابل توجّه در تفسير خشوع، اين است كه هر چند از نظر قرآن و حديث، خشوع شامل فروتنى ظاهر و باطن مىگردد، ليكن ترديدى نيست كه مطلوب اصلى، خشوع قلبى و باطنى است؛ زيرا در صورتى كه اين معنا تحقّق يابد، خشوع ظاهرى به دنبال آن خود به خود حاصل مىشود، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود:
مَن خَشَعَ قَلبُهُ للَّهِِ عزّ وجلّ خَشَعَت جَوارِحُهُ فَلا يَعبَثُ بِشَىءٍ .۳اگر كسى دلش براى خداى عزّ وجلّ فروتن باشد، اندامش نيز فروتن مىشوند و با چيزى بازى نمىكند .
و در حديثى ديگر مىفرمايد كه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله شخصى را ديد كه در نماز با ريش خود بازى مىكند . خطاب به او فرمود :
إنّه لَو خَشَعَ قَلبُهُ لَخَشَعَت جَوارِحُهُ .۱اگر دلش خاشع بود اندامش نيز خاشع مىشد .
اما خشوع ظاهرى بدون خشوع باطن، نه تنها مطلوب نيست، بلكه بسيار مذموم و نكوهيده است، چنان كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله مىفرمايد:
إيّاكُم وَ تَخَشُّعَ النِّفاقِ ، وَ هُو أن يُرى الجَسَدُ خاشِعاً وَ القَلبُ لَيس بِخاشِعٍ .۲از خشوع منافقانه بپرهيزيد و آن، چنين است كه بدن خاشع نشان داده شود در حالى كه دل خاشع نيست .
و در حديثى ديگر از ايشان آمده:
ما زادَ خُشوعُ الجَسَدِ على ما فى القَلبِ فهُو عندَنا نِفاقٌ .۳كسى كه جسمش، بيش از دلش خاشع باشد، اين در نزد ما، نفاق است .
بنا بر اين، چكيده سخن در تفسير خشوع مطلوب در نماز، عبارت است از: احساسِ حضور در محضر خداى سبحان با همه وجود، و توجّه تامّ قلب به ذات كبريايى او، به گونهاى كه آثار آن، در اعضا و جوارح نمازگزار ظاهر گردد.
البته اين حقيقت، مراتبى دارد كه بالاترين مراتب آن ، به اولياى خاصّ الهى اختصاص دارد ۴ كه در حال نماز در قلّه انقطاع از غير بارى تعالى و توجّه تام به حضرت حق قرار مىگيرند، و ديگران، به ميزان مجاهدت و خودسازى، مىتوانند به اين قلّه، نزديك شوند.
بر اساس احاديث پيامبر صلى اللَّه عليه وآله و اهل بيت عليهم السلام ، ۱ نماز، به همان اندازهاى كه از حضور قلب، برخوردار است ، مورد قبول حق تعالى واقع مىشود و در نامه عمل نمازگزار ثبت مىگردد. امام صادق عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
اِشغَل قَلبَكَ بِصَلاتِكَ ؛ فَإِنَّهُ لا يُقبَلُ مِن صَلاتِكَ إلّا ما أقبَلتَ عَلَيهِ مِنها بِقَلبِكَ ، حَتّى أنَّهُ رُبَّما قُبِلَ مِن صَلاةِ العَبدِ رُبُعُها أو ثُلُثُها أو نِصفُها .۲دلت را به نمازت مشغول بدار كه از نمازت ، جز آنچه با دلت به آن توجّه داشتهاى ، پذيرفته نمىشود ، حتّى گاه از نماز نمازگزار ، يك چهارم و يك سوم و يك دوم آن پذيرفته مىشود .
رهنمودهايى براى تحصيل خشوع در نماز
پيش از اين اشاره كرديم كه خشوع در نماز، حاصل حضور قلب نمازگزار در محضر جمال و جلال مطلق است. در دعاى صباح كه از امير مؤمنان عليه السلام نقل شده ، مىخوانيم:
وَ أغرِس اللَّهُمَّ بِعَظَمَتِكَ فى شِربِ حَياتى يَنابيعَ الخُشوعِ .۲به عظمتت در آبشخور زندگىام ، چشمه فروتنى را جارى ساز .
اين سخن، بدين معناست كه وقتى نيازمند مطلق و بىنهايت كوچك ، خود را در محضر بىنياز مطلق و عظمت وصفناپذير آفريدگار جهان ببيند، بى اختيار ، احساس فروتنى مىكند و خشوع ظاهرى و باطنى بر سراسر وجودش حاكم مىگردد. بنا بر اين، نخستين راه تحصيل خشوع، دعاست تا خداوند سبحان، خود زمينه شهود عظمت خود را فراهم سازد.
البته بايد توجّه داشت كه تنها دعا، كافى نيست و اصولاً دعا در فرهنگ اسلام، در كنار برنامهريزى و تلاش است، نه در برابر آن . از اين رو هنگامى كه اين جانب (رى شهرى) از فقيه بزرگوار و عالم ربّانى، آية اللَّه محمّدتقى بهجت - رضوان اللَّه عليه - تقاضا كردم كه دعا كنند تا بتوانم در نماز ، حضور قلب داشته باشم، فرمودند:
دوايى است؛ دعايى نيست!
اشاره به اين كه دعا بدون برنامهريزى و تلاش، نتيجه ندارد، نه اين كه دعا در اين باره مطلقاً بىفايده است.
1. تداوم خواندن نمازهاى پنجگانه در اوّل وقت
آية اللَّه بهجت قدّس سرّه از استاد الهى خود، آية اللَّه آقا سيّد على قاضى ، نقل كردند:
هر كس نمازهاى واجب يوميه را اوّل وقت بخواند، به همه مقامات معنوى خواهد رسيد و اگر نرسيد ، مرا لعنت كند.
ايشان، در تبيين فرمايش آية اللَّه قاضى، فرمودند:
نگفت «خوب بخواند» . معلوم مىشود نماز اوّل وقت خواندن، حضور قلبآور هم هست.
اين سخن، اشاره به اين است كه تجربه آية اللَّه بهجت و استاد بزرگوارش اين است كه «مقيّد بودن به نماز اوّل وقت»، زمينهساز حضور قلب و دستيابى به صفت خشوع است.
2. لحظات توجّه را عمداً از دست ندادن
از حضرت آية اللَّه بهجت رحمة اللَّه عليه پرسيدم: راه رسيدن نمازگزار به حضور قلب در نماز چيست؟
ايشان فرمودند:
دو كار، در كنار هم:
۱. به وسوسههاى شيطانى كه غير اختيارى پيش مىآيد ، كارى نداشته باشد.
۲. هر وقت در نماز ، توجّه [قلبى به خدا] پيدا كرد ، ولو يك لحظه، عمداً و اختياراً آن توجّه را از دست ندهد و اختياراً به غير خدا توجّه نكند.
و در توضيح اين مطلب فرمودند:
شيطان مىخواهد اختياراً انسان را متوجّه غير خدا كند. وقتى ديد كه در حال اختيار، به غير خدا توجّه نمىكند، او را رها مىكند.
و در ديدارى ديگر افزودند:
برهان اين مطلب را كسى مىداند كه عمل كند و نتيجه بگيرد. شيطان هم قبول ندارد كه كسى بدون اختيار، عبادتش كند.
3. اجتناب از لغو (كار و سخن بيهوده)
يكى ديگر از امورى كه بر اساس رهنمودهاى آية اللَّه بهجت رحمة اللَّه عليه مىتواند در دستيابى به حضور قلب و خشوع در نماز مؤثر باشد، اجتناب از بيهودهكارى است. روزى ايشان از نگارنده (رى شهرى) پرسيد: چرا در سوره مؤمنون ، 1 اجتناب از لغو، در كنار خشوع در نماز آمده است؟
عرض كردم: نمىدانم. ايشان در پاسخ به سؤال خود، فرمود:
ممكن است راز آمدنِ «خشوع در نماز» در كنار «اجتناب از لغو» در آيات ياد شده، اين باشد كه اجتناب از سخن و كار بيهوده در دستيابى به خشوع در نماز مؤثّر است و نمازگزار تا از لغو اجتناب نكند، نمىتواند در نمازش خاشع باشد.
4. تلقين اذكار نماز به قلب
امام خمينى رحمة اللَّه عليه در كتاب سرّ الصلاة ، رهنمود ديگرى براى حضور قلب در نماز ذكر كردهاند، كه متن آن، اين است:
شيخ عارف كامل، شاهآبادى - روحى فداه - مىفرمود: «بايد انسان در وقت ذكر، مثل كسى باشد كه كلام، دهان طفل مىگذارد و به او تلقين مىكند، براى اين كه او را به زبان بياورد. و همين طور انسان بايد ذكر را تلقين كند. و مادام كه انسان با زبان، ذكر مىگويد و مشغول تعليم قلب است، ظاهر به باطن، مدد مىكند. همين كه زبانِ طفلِ قلب، باز شد، از باطن به ظاهر، مدد مىشود، چنان كه در تلقين طفل نيز چنين است: مادام كه انسان، كلام، دهان او مىگذارد، او را مدد مىكند. همين كه او آن كلام را به زبان اجرا كرد، نشاطى در انسان توليد مىشود كه خستگى سابق را برطرف مىكند. پس در اوّل، از معلّم به او مدد مىشود و در آخر، از او به معلّم مدد مىشود.
انسان اگر مدّتى در نماز و اذكار و ادعيه، به اين ترتيب مواظبت كند، البتّه نفس عادى مىشود، و اعمال عبادى هم مثل اعمال عاديّه مىشود كه در حضور قلب در آنها محتاج به رويّه نيست؛ بلكه مثل امور طبيعيّه عاديّه مىشود. 1
به بيان سادهتر، بر اساس اين رهنمود ، نمازگزار براى به دست آوردن حضور قلب، در وقت گفتن هر ذكرى در نماز، بايد معناى آن را به قلب خود، تلقين كند؛ يعنى همان طور كه براى ياد دادن الفاظ به كودك، به او تلقين مىكند كه بگو: «بابا»، نمازگزار نيز بايد معناى تكبير، تحميد، تسبيح و ساير اذكار را به قلب خود، تلقين نمايد تا توجّه به معناى نماز، عادت و ملكه روح شود و پس از رسوخ معانى نماز در دل، ذكر قلبى، پشتوانه ذكر زبانى گردد.
سلام و خداقوت
آقای مجاهد خیلی ممنونم ازتون . جواب همه سوالاتم رو گرفتم . خیلی لطف کردید