من از وقتی که وارد این مسابقه شدم به عمق مشکلم پی بردم.
قبلا فکر میکردم ذهنم خیلی اکی هستش و ردیفه.
ولی الان که یه خرده میخوام کنترلش کنم. میفهمم که چقدر چموشه و اصلا اختیارش دست خودم نیست.
میگم شاید اون موقع قبل از مسابقه دقت نمیکردین و حواستون نبوده که ذهنتون چقدر این ور اون ور میرفته.
شاید الان که تمرکز و دقت کردین فکر میکنید وضع بدتر شده در حالیکه اوضاع همونه ولی توجه باعث شده عمق رو ببینید.
نظرتون راجع به این قضیه چیه؟
نمیدونم والا دوستان دیگه هم میان نظر میدن ولی من بودم تو این دور از مسابقات شرکت نمیکردم.
البته قبلش مطمئن بشین صداقت شدید دارین با ما نه ها، با خودتون
وای این مسابقه عالیه. یک بار توی خونه درحال ورزش کردن بودم و ناخودآگاه یک صحنه نامناسب رو تصور کردم؛ بعدش یک دفعه بلند داد زدم گفتم: اَه! بی اختیار گفتما! ببینم شما هم مثل من دیگه این فکرها توی ذهنتون نمیاد؟ من اصلا دیگه نمیاد. حتی از عمد هم که می خوام تصور کنم میگم ولش کن. دیگه چه برسه به ناخودآگاه اومدنش! توی کنترل نگاه هم کاملا موفق بودم. البته باید اضافه کنم که من از اول هم به نگاه کردن فیلم ها و عکس های ناجور اعتیاد نداشتم.
رضوان/7 شهریور/کنترل نگاه +8/کنترل ذهن +8
(1394 شهريور 13، 23:51)همساده نوشته است: [ -> ]نمیدونم والا دوستان دیگه هم میان نظر میدن ولی من بودم تو این دور از مسابقات شرکت نمیکردم.
البته قبلش مطمئن بشین صداقت شدید دارین با ما نه ها، با خودتون
البته اگر مثلا شما درحال گوش کردن موسیقی باشید و افکارتون خود به خود درحال جریان باشه و یکهو به جایی که نباید برسه؛ درواقع بی اختیا و بدون هیچ قصدی بوده باشه و تا حواستون جمع شد اون فکر رو از بین ببرید حساب نیست. نباید از عمد و به قصد بد چیزی رو تصور کرد
سلام خیلی جالب بود حرفتون خانم رضوان واقعا خوشمزه بود
این دور از مسابقات تموم شده
و امتیاز شما نهایتا میتونه + 7 باشه...بعد از هر هفته از نو شروع میشه امتیاز دهی
چون فردا قراره لیت برنده ها رو اعلام کنیم.
شما هفته قبل که از شنبه 7 شهریور شروع شد تا جمعه 13 شهریور ادامه داشت. در هر دوتا + 7 شدین؟
شما گفتین راحتتر بوده کنترل ذهنتون قبلش و من برداشتم از حرفهای شما این بود راجع به کنترل ذهن وسواس گرفتین از وقتی تو این مسابقه شرکت کردین. باز هم میگم صداقت شدید با خودمون لازمه رسیدن به این نتیجه ست.
انشاالله خدا خودش به همه ما کمک میکنه
من اینجا خدمت قبول کردم که همین حرفا رو بزنم. وظیفه م اینه که تا صبح هم شده جواب بدم.خودم داوطلبانه این کار رو قبول کردم کسی مجبورم که نکرده، سرمم اصلا درد نمیکنه
واقعا من سعی کردم در حرفام خدا رو در نظر بیارم و ازش کمک بخوام که حرفای خوبی بزنم.امیدوارم رنجش از من نگرفته باشین.
اگه حالتون بد شد کاملا طبیعی هستش چون صداقت با خود درد داره.همین که حس میکنیم قراره با خودمون روبه رو بشیم یه دردی میاد شدید.ولی خب چاره ای نیست.
.............................
الان یه مثال میزنم یه مثال دردآور:
چند شب پیش بود من حس کردم دارم دوتا از بچه های کانون رو کنترل میکنم یعنی داشتم چک میکردم چه پیامهایی تو پروفایل به هم میدن.بعد قضاوتشون کردم پیش خودم. بعد موقع خواب دیدم حالم خوش نیست یه جوری هستم من خودم به خودم میگفتم که بابا تو قصدت خیره میخوای اگه خدای نکرده حرفی زده شد سریع جلوشو بگیری و نزاری باز اخطاری رد و بدل بشه یا کسی بن بشه...اما خوب این صادقانه نبود...وقتی با خودم صداقت شدید به خرج دادم دیدم کار من و کنترل کردن و قضاوت دوستان همدردم مبتنی بر یه پیش داوری ذهنی بوده و من واقعا دارم از کنترل کردن دیگران لذت میبرم از قضاوت کردن دیگران و در جایگاه قاضی قرار گرفتن لذت میبرم.
خوب روبه رو شدن به این واقعیت برام درد داشت.حالم خیلی بد شد.
ولی این رو پذیرفتم سریع همون نصفه شب به دوستای نزدیکم تو کانون هم گفتم این رو...حتی اگه اون دو تا دوستم که کنترل کرده بودمشون مطمئن بودم دچار رنجش نمیشن به اونا هم میگفتم.
سلام
هفته گذشته که بد بود برای همین دیگه آمارش رو نمی نویسم... ان شاء الله از فردا هستم . تا خدا چی بخواد و خودم چی نشون بدم.
(1394 شهريور 13، 23:48)MeHreKhODaa نوشته است: [ -> ]متاسفانه کلاس زبانم برخلاف میل باطنیم مختلط شد امسال تابستون برای اولین بار. من از اول تابستون تا قبل از هفته پیش ک تصمیم به کنترل ذهن کنم هیچ مشکلی نداشتم دقیقا تو این هفته ذهنم درگیر شده و رو اعصابه بخصوص سر کلاس
قبلا ذهنم درگیر میشد اما راحت کنترلش میکردم حتی دو سه نمونه پیش اومد در موقعیتای دیگه و تونستم از پسش بربیام ولی هفته پیشو اصلا به هیج وجه من الوجهی نتونستم فقط یکار تونستم کنترل بکنم در این مورد ک اونم نرفتن کلاسم بود. ولی این راهش نیست نمیشه من تا اخرین جلسه نرم سرکلاس!!!و یا زبان نخونم تا یاد همکلاسیام نیوفتم!!!
از نظر کنترل ذهن مشکلتونرو درک میکنم اما از نظر کنترل نگاه نمی فهمم توی کلاس زبان چه مشکلی دارین شما که دخترین؟ دیگه توی بدترین شرایط جامعه 90% نگاه های تصادفی یا ارادی تون که باید پاک و از نظر شرعی بی اشکال باشه؟ و اذیت نشین؟ برخلاف ما پسرها که بالای 90% نگاه های حتی تصادفی مون بی اشکال نیست و رو اعصابه و اذیتمون میکنه
(1394 شهريور 14، 0:03)همساده نوشته است: [ -> ]شما گفتین راحتتر بوده کنترل ذهنتون قبلش و من برداشتم از حرفهای شما این بود راجع به کنترل ذهن وسواس گرفتین از وقتی تو این مسابقه شرکت کردین. باز هم میگم صداقت شدید با خودمون لازمه رسیدن به این نتیجه ست.
حرف ایشون تأیید میشه احتمالا شما به یک وسواس فکری رسیدین که اصرار دارین حتما حتما حتما فرایند کنترلتون 100% کامل و بیخطا باشه ... که واضحه در کوتاه مدت نمیشه به این سطح رسید ... به خودتون زمان بدین
(1394 شهريور 14، 0:03)همساده نوشته است: [ -> ]انشاالله خدا خودش به همه ما کمک میکنه
ان شاء الله
دوستان، ما در گروه رهروان راجع به سختگیری به خودمون یه بحثی داشتیم. الان قسمت مهمشو اینجا میزارم تجربه یکی از بچه هاست
پست طولانی هستش بقیه نخوندن عیب نداره ولی خانم مهر خدا فکر کنم خیلی به دردتون بخوره. شما لطفا بخونیدتا انتها و به دقت هم بخونید:
سوال این بود:
بچه ها نظر بدین دیگه.
راه درست چیه؟ باید به نفسمون سخت بگیریم یا نه؟
موقعی که وسوسه می شیم و موقعی که وسوسه نمی شیم. فرق می کنه؟
به نظرم بستگی داره...
این که کجای مسیر پاکی باشیم... هدف مون هنوز ترک خ.ا باشه یا پا رو فراتر گذاشتیم برای خودسازی؟
این که حال و هوای این روزهامون چطور باشه... چقدر اوضاع روحی مون بحرانیه؟
این که کلا آدم سخت گیری باشیم یا سهل گیر؟
این که سخت گیری رو تو چه چیزهایی بخوایم اعمال کنیم؟
من هنوز تو ابتدای راه ترک خ.ا ام... اوضاع روحیم به شدت نابسامانه... خودمم به اندازه ی کافی که چه عرض کنم، بیش از حد آدم سخت گیریم...
کافیه یکم سخت گیری به نفسم رو در پیش بگیرم دیگه واویلا! بیچاره میشم...
همین جوریش به اندازه ی کافی خودخوری و حساب کشیدن از خودم دارم... دیگه جای اضافه ای واسه سخت گرفتن باقی نمی مونه...
واسه یکی مث من سخت گیری جواب نمیده... اما بازم بستگی داره کجاها باشه...
اگه چشممو کنترل نکنم معلومه هوایی میشم...
اگه مراقب ذهنم نباشم معلومه کارم به کجا میکشه...
اگه حواسم به اینا نباشه، معلومه نتیجه اش چی میشه...
نفسم خیلی چیزا دلش می خواد... ولی باید حواسم باشه کدوم ها رو بهش بدم کدوم ها رو ندم...
به نظر من...
سخت گیری اگه هم باید باشه، باید طبق اصولی باشه...
همین جوری نیست که من راه سخت گیری به نفس رو در پیش بگیرم و برم جلو...
باید بدونم کجاها اعمالش کنم کجاها نکنم...
وگرنه نه تنها سودمند نیست، که بدتر مانع مسیر و پیشرفت من میشه...
.........................................
بحث یکی از کلاس هایی که این چند وقته رفتم در مورد ویژگی نرم بودن مؤمنین بود...
این که مؤمن ها آدم های نرمی هستن... رحم دارن... ملایمت دارن... مدارا می کنن... بخشنده هستن...
مؤمن ها آدم های خشنی نیستن... عصبی نیستن... صداشون بالا نمیره... تندخو نیستن... دعوا نمی کنن...
وقتی ویژگی ها رو استاد می گفت به این نتیجه رسیدم که نسبت به آدمای دیگه چقدر من نرم هستم...
اما در عوض نسبت به خودم چقدر آدم بدی ام... چقدر خودمو اذیت می کنم... چقدر بی رحمم!
نرم بودن فقط با دیگران نیست... آدم باید با خودشم نرم باشه...
اصلا نرم بودن اول از خود آدم شروع میشه... وقتی من با خودم نتونم نرم باشم، معلومه با دیگران نمی تونم نرمی کنم...
همین خودی که دارم میگم با دیگران نرمه، اگه بره تو بطن قضیه، می بینه تو ضمیر ناخودآگاهش خیلی هم با بقیه نرم نیست...
صرفا شاید نرمی رو به نمایش میذاره...
خیلی باید رو خودم کار کنم تا با خودم آدم خوش برخوردتری بشم...
تا با هر فکری خودمو آزار ندم... به هر شکلی خودمو شکنجه ی روحی ندم... با هر کاری خودمو اذیت نکنم...
نماز اول وقت خوبه... ولی موقعی که حالت خوب باشه... گرسنه نباشی... شرایطش رو داشته باشی...
انجام کارهای برنامه ریزی شده خوبه... ولی موقعی که وقتش رو داشته باشی... چیزی برنامه ات رو به هم نزده باشه... و بتونی!
سخت گیری های اشتباه کمک که نمی کنه هیچ... بدتر آدمو از چاله به چاه میندازه...
به نام خدا
زمان معرفی قهرمانهای دور قبلی فرا رسید.
نفرات اول و دوم (7 شهویور)
نفرات اول : خانم ها s.h ، رضوان، حدیث و آقای جناب خان ( در هر دو مورد 7+ )
نفر دوم : آقای مهربان سرسخت (هر دو مورد + 6)
نتایح قابل تغییره ذوستان اگه اسمی جا افتاده همینجا بگن
(1394 شهريور 14، 11:49)آفتابگردون نوشته است: [ -> ]ینی من این هفته بودم؟؟؟
آره که تشریف داشتین دوتا عضو فعال هم واسمون اوردین
همه جوره ممنون
مهربان سرسخت/کنترل نگاه +6 / کنترل ذهن +6
سلام
اسم بنده رو هم برای این هفته بنویسین
ان شاءالله :
شازده کوچولو / 14 شهریور /
کنترل نگاه +1 / کنترل ذهن +1
سلام
سحر/14شهریور/کنترل نگاه:+1/کنترل ذهن:+1
14 شهریور / کنترل نگاه +1 / کنترل ذهن +1