1392 آبان 15، 13:42
1392 آبان 16، 22:03
خدایم را دوست دارم..
همان خدایی که:
دغدغه ای برای از دست دادنش را ندارم..
همان خدایی که مرا در آغوش گرفته..
و از مسیر گل ولای عبور می دهد..
خدایم را عاشقانه دوست دارم و می پرستم..
نه ترسی دارم برای نابودی اش و نه غمگینم در نبود حضورش..
او همیشه به من لبخند می زند و مرا عاشقانه دوست دارد...
همان خدایی که:
دغدغه ای برای از دست دادنش را ندارم..
همان خدایی که مرا در آغوش گرفته..
و از مسیر گل ولای عبور می دهد..
خدایم را عاشقانه دوست دارم و می پرستم..
نه ترسی دارم برای نابودی اش و نه غمگینم در نبود حضورش..
او همیشه به من لبخند می زند و مرا عاشقانه دوست دارد...
1392 آبان 16، 23:28
خدا، همراه اول
خدا همراه اخر
با شارژ نا محدود،
واقعا دید ما اینگونه است و لی خدا همراه همیشگی، از برای همراهی، از انجا که خداوند است
خدا همراه اخر
با شارژ نا محدود،
واقعا دید ما اینگونه است و لی خدا همراه همیشگی، از برای همراهی، از انجا که خداوند است
1392 آبان 17، 10:38
الهی آرامش درونم را سپاس ،
الهی میل به تحولم را سپاس،
الهی با هم بودنمان را سپاس،
الهی سلامتیم را سپاس،
الهی امیدواری به لطف بی پایانت راسپاس،
الهی زبان سپاس گویم را سپاس،
الهی این آگاهی را سپاس،
الهی داشتن خدایی چون تو را هزاران هزار بار سپاس.
روزتان سرشار از یاد پروردگار عاشق باد
الهی میل به تحولم را سپاس،
الهی با هم بودنمان را سپاس،
الهی سلامتیم را سپاس،
الهی امیدواری به لطف بی پایانت راسپاس،
الهی زبان سپاس گویم را سپاس،
الهی این آگاهی را سپاس،
الهی داشتن خدایی چون تو را هزاران هزار بار سپاس.
روزتان سرشار از یاد پروردگار عاشق باد
1392 آبان 19، 18:38
کاش...
وقتی خدا در حشر بگوید:
چه داشتی؟
سر بر کند حسین، بگوید:
حساب شد...
وقتی خدا در حشر بگوید:
چه داشتی؟
سر بر کند حسین، بگوید:
حساب شد...
1392 آبان 19، 19:27
شب خــــدا را دیدم...!!
که...!!
در آن گوشــــه می گریست...!!
مــــــن نیــــــز گریستم...!!
چون...!!
هــــر دو یک درد داشتیم...!!
آدمــــها...!!
که...!!
در آن گوشــــه می گریست...!!
مــــــن نیــــــز گریستم...!!
چون...!!
هــــر دو یک درد داشتیم...!!
آدمــــها...!!
1392 آبان 21، 9:06
وقتی خدا بخواد بزرگی آدمی رو اندازه بگیره
متر رو بجای قدش دور قلبش میگیره.
متر رو بجای قدش دور قلبش میگیره.
1392 آبان 21، 9:25
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم و تنها شدم ؛ وقتی دوست داشتم و تنها ماندم
دانستم
باید تنها شد و تنها ماند تا "خـــدا" را فهمید ...
وقتی محبت کردم و تنها شدم ؛ وقتی دوست داشتم و تنها ماندم
دانستم
باید تنها شد و تنها ماند تا "خـــدا" را فهمید ...
1392 آبان 24، 11:30
خدایــــــــــــــــــــ♥ـــــــــــــــــــــــا . . .
وقتی همه چيز را به تو مي سپارم ،
نورِ بي كرانِ تو در من جريان مي یابد ؛
و دعايم به بهترين شيوه ی ممكن متجلی می شود . . .
پس هم اكنون خود را در آغوش تو رها مي كنم ،
تا تمام آشفتگی ها و سردرگمي هايم ،
در حضور امن و گرمِ تو ،
به آرامی ذوب شوند و از ميان بروند . . .
الهی رضایم به رضای تو
وقتی همه چيز را به تو مي سپارم ،
نورِ بي كرانِ تو در من جريان مي یابد ؛
و دعايم به بهترين شيوه ی ممكن متجلی می شود . . .
پس هم اكنون خود را در آغوش تو رها مي كنم ،
تا تمام آشفتگی ها و سردرگمي هايم ،
در حضور امن و گرمِ تو ،
به آرامی ذوب شوند و از ميان بروند . . .
الهی رضایم به رضای تو
1392 آبان 26، 17:46
"ﺣﯿﺮﺕ "
ﻧﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﻢ
ﺑﻪ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ
ﻭ ﺭﻫﮕﺬﺭﯼ ﺯﻧﮓ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ
" ﺣﯿﺮﺕ "
ﻧﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ
ﻧﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﻢ
ﺑﻪ ﺯﻧﮓ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﺪﺍ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ
ﻭ ﺭﻫﮕﺬﺭﯼ ﺯﻧﮓ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ
" ﺣﯿﺮﺕ "
ﻧﺎﻡ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ
1392 آبان 26، 18:39
گر با سحر خو کنی بانگ خدا را بشنوی
دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی
در آن سکوت جانفزار از عرش می آید صدا
گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی
دل را اگر گیسو کنی ، هرشب ندا را بشنوی
در آن سکوت جانفزار از عرش می آید صدا
گوش دگر باید ترا تا آن صدا را بشنوی
1392 آبان 29، 20:36
به گریه گریه ترا خانه خانه می جویم
نشانه های ترا بی نشانه می جویم
ترا ز هر سر کویی گذشته می بینم
ترا به هر سر راهی فسانه می جویم
بهانه یاد عزیزان راه گمشده بود
بهانه جز تو ندارم ، بهانه می جویم
خیال خانه ات از آشیان برید مرا
شکسته بالیم و آشیانه می جویم
خدا خدا کنم و از خدا نمی ترسم
که ای یگانه ، ترا بی یگانه می جویم
غزل سرایی ما هم در این میان کاریست
و گر نه راه دگر زین میانه می جویم
نشانه های ترا بی نشانه می جویم
ترا ز هر سر کویی گذشته می بینم
ترا به هر سر راهی فسانه می جویم
بهانه یاد عزیزان راه گمشده بود
بهانه جز تو ندارم ، بهانه می جویم
خیال خانه ات از آشیان برید مرا
شکسته بالیم و آشیانه می جویم
خدا خدا کنم و از خدا نمی ترسم
که ای یگانه ، ترا بی یگانه می جویم
غزل سرایی ما هم در این میان کاریست
و گر نه راه دگر زین میانه می جویم
1392 آذر 3، 22:18
خــــــــــــــــدایا :
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر گره ای که به دست تو با شد و من به شانس نسبت دادم
بابت هر کرده ای که به دست خودم کور شد و مقصر تو را دانستم
مرا ببخــــــــــــــــش
کــــــمکم کن که بفهمم، تو کـــنار منی نه روبروی مـــــن
بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام تو آغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر گره ای که به دست تو با شد و من به شانس نسبت دادم
بابت هر کرده ای که به دست خودم کور شد و مقصر تو را دانستم
مرا ببخــــــــــــــــش
کــــــمکم کن که بفهمم، تو کـــنار منی نه روبروی مـــــن
1392 آذر 22، 11:39
.
الهی !
از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی
و دورت پندارند و نزدیک تر از جانی
تو آنی که خود گفتی، و چنان که خود گفتی، آنی
موجود نفس های جوانمردانی
حاضر دل های ذاکرانی ...
( خواجه عبدالله انصاری _ پیر هرات )
الهی !
از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی
و دورت پندارند و نزدیک تر از جانی
تو آنی که خود گفتی، و چنان که خود گفتی، آنی
موجود نفس های جوانمردانی
حاضر دل های ذاکرانی ...
( خواجه عبدالله انصاری _ پیر هرات )
1392 آذر 27، 17:55
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما...
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟؟؟
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم
اما...
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟؟؟