1392 بهمن 19، 1:32
1392 بهمن 22، 15:18
خدایا
مارو ببخش که در کار خیر
یا “جار” زدیم…
یا “جا” زدیم…
مارو ببخش که در کار خیر
یا “جار” زدیم…
یا “جا” زدیم…
1392 بهمن 23، 12:41
خداي من؛
مردم همه شکر نعمت هاي تو را مي کنند؛
اما من، شکر بودنت؛
تو نعمت مني .......
مردم همه شکر نعمت هاي تو را مي کنند؛
اما من، شکر بودنت؛
تو نعمت مني .......
1392 بهمن 28، 9:39
1392 اسفند 5، 14:34
واقعا چی میشدد؟
چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده،
چرا که ما وقت نکردیم دیروز از او تشکر کنیم.
چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد،
چون امروز اطاعتش نکردیم.
چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود،
چرا که دیروز قادر به درکش نبودیم.
چی می شد که دیگه شکوفا شدن گلی را نمی دیدیم،
چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم و شکر نکردیم.
چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد،
چرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم.
چی می شد اگه خدا در خانه اش را می بست،
چرا که ما در قلب های خود را بسته بودیم.
چی می شد اگه خدا امروز به حرف هامون گوش نمی کرد،
چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نکردیم.
چی می شد اگه خدا خواسته هایمان را بی پاسخ می گذاشت،
چون به یادش نبودیم......
چی می شد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده،
چرا که ما وقت نکردیم دیروز از او تشکر کنیم.
چی می شد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد،
چون امروز اطاعتش نکردیم.
چی می شد اگه خدا امروز با ما همراه نبود،
چرا که دیروز قادر به درکش نبودیم.
چی می شد که دیگه شکوفا شدن گلی را نمی دیدیم،
چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم و شکر نکردیم.
چی می شد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ می کرد،
چرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم.
چی می شد اگه خدا در خانه اش را می بست،
چرا که ما در قلب های خود را بسته بودیم.
چی می شد اگه خدا امروز به حرف هامون گوش نمی کرد،
چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نکردیم.
چی می شد اگه خدا خواسته هایمان را بی پاسخ می گذاشت،
چون به یادش نبودیم......
1392 اسفند 6، 15:23
چه عاشقانه ی زیباییست وقتی می گویی :
" الهی. . . "
و او می گوید :
" عبدی. . . "
" الهی. . . "
و او می گوید :
" عبدی. . . "
1392 اسفند 15، 21:52
از همین درختی که دوباره سبز شده است؛
از همین خورشیدی که مهربان تر شده
و از همین بارانی که گاه و بیگاه می بارد
می شود فهمید
خدا هنوز هم حواسش به ما هست...
1392 اسفند 15، 22:05
پروردگار
نه برای خورشید ، نه برای ماه
بلکه
برای گلهایی که برایمان می فرستد
چشم انتظار
پاسخ است
" تاگور" (با تصرف)
نه برای خورشید ، نه برای ماه
بلکه
برای گلهایی که برایمان می فرستد
چشم انتظار
پاسخ است
" تاگور" (با تصرف)
1392 اسفند 15، 23:41
گیله مرد میگفت : دل دادن به گوش دادنه ؛ نمیشه خود رو دلداده کسی دونست، ولی گوش به حرفهاش نداد ،( البته گوش دادنی که عمل در پی داشته باشه )
روی تکه ای کاغذ عکس یک قلب رو کشید.
پرسید : میتونی بگی این چیه ؟
با تعجب گفتم : این شکل یک قلب و علامت عشقه !
کاغذ رو از وسط تا زد و گفت : عشق از دو گوش تشکیل شده ؛
میدونی یعنی چی ؟ نمیشه ادعای خداپرستی و عشق به خدا داشت ولی یک گوش ات به خدا باشه و گوش دیگرت به غیر خدا ...
کاغذ رو به دستم داد و رفت ...
روی تکه ای کاغذ عکس یک قلب رو کشید.
پرسید : میتونی بگی این چیه ؟
با تعجب گفتم : این شکل یک قلب و علامت عشقه !
کاغذ رو از وسط تا زد و گفت : عشق از دو گوش تشکیل شده ؛
میدونی یعنی چی ؟ نمیشه ادعای خداپرستی و عشق به خدا داشت ولی یک گوش ات به خدا باشه و گوش دیگرت به غیر خدا ...
کاغذ رو به دستم داد و رفت ...
1392 اسفند 27، 12:53
خدایا بگذار مانند یک درخت به سوی تو قد بکشم
و مانند یک درخت ریشه هایم را به سوی تو روانه کنم
بگذار برگ هایم تکان بخورند با هر باد شاخه هایم به عشق توسرزنده و شاد شوند
هر برگ یک دعاست و هرچه هست از آن توست
بگذار باران تو فرو ریزد مانند شادی و مانند رنج تا من همیشه به یاد تو باشم ...
آنوقت آواز سرخواهم داد وهربرگ من ستایش تو را زمزمه خواهد کرد ....
و مانند یک درخت ریشه هایم را به سوی تو روانه کنم
بگذار برگ هایم تکان بخورند با هر باد شاخه هایم به عشق توسرزنده و شاد شوند
هر برگ یک دعاست و هرچه هست از آن توست
بگذار باران تو فرو ریزد مانند شادی و مانند رنج تا من همیشه به یاد تو باشم ...
آنوقت آواز سرخواهم داد وهربرگ من ستایش تو را زمزمه خواهد کرد ....
1393 فروردين 3، 14:30
خداوند... کلید آسمان را به کسی می بخشد که شبی ؛
با کلید اشک چشمانش را گشوده باشد...
یا با محبت ، اشک چشمی را بسته باشد.
با کلید اشک چشمانش را گشوده باشد...
یا با محبت ، اشک چشمی را بسته باشد.
1393 فروردين 5، 14:16
چه زیبا خالقی دارم
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا با آنکه می داند گنهکارم
اگر رخ بر بتابانم ، دو باره می نشیند بر سر راهم
دلم را می رباید با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک و کبریایی قهر نازیباست
چه زیبا عاشقی را دوست می دارم ، دلم گرم است
می دانم که می داند بدون لطف او تنهای تنهایم
خدای من ، خدایی خوب می داند
می داند که سائل را نباید دست خالی راند
چه ترس از ظلمت شبها به هنگامی که می گوید
عزیزم ، حاجتی داری اگر ، اینک بخوان من را
که من حاجت روا کردن , برای بنده ام را دوست می دارم
...
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا با آنکه می داند گنهکارم
اگر رخ بر بتابانم ، دو باره می نشیند بر سر راهم
دلم را می رباید با طنین گرم و زیبایش
که در قاموس پاک و کبریایی قهر نازیباست
چه زیبا عاشقی را دوست می دارم ، دلم گرم است
می دانم که می داند بدون لطف او تنهای تنهایم
خدای من ، خدایی خوب می داند
می داند که سائل را نباید دست خالی راند
چه ترس از ظلمت شبها به هنگامی که می گوید
عزیزم ، حاجتی داری اگر ، اینک بخوان من را
که من حاجت روا کردن , برای بنده ام را دوست می دارم
...
1393 فروردين 9، 17:28
به او”توکل” کن.
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به
چاه مى اندازند
سر از
خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به “تدبیرش” اعتماد کن
به “حکمتش” دل بسپار
توکل” کن به او
آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” را
و دریایى غرق نمی کند “موسى” را
کودکی، مادرش او را به دست موجهاى “نیل” می سپارد
تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش
دیگری را برادرانش به
چاه مى اندازند
سر از
خانه ی عزیز مصر درمی آورد
مکر زلیخا زندانیش می کند
اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند
از این “قِصَص” قرآنى هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد
نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست !
پس
به “تدبیرش” اعتماد کن
به “حکمتش” دل بسپار
توکل” کن به او
1393 فروردين 26، 13:34
یا رب نظر تو بر نگردد،
برگشتن روزگار سهل است ...
1393 خرداد 2، 10:21
الهی العوف
بویِ نابِ بهشت می دهد، همه ی نام های قشنگِ تو
می گذارمش رویِ زخم های دِ لَ م . . .
گفته بودی الجَبّار
یعنی کسی که جبران می کند
همه ی شکستگی های دِ لَ ت را
گفته بودی المُصَوَّر
یعنی کسی که از نو می سازد
همه ی آنچه را ویران شده درون دِ لَ ت
گفته بودی الشّافی
یعنی کسی که شفا می دهد
تمام زخمهای عمیق و لاعلاج را
هوای دلم سبک میشود با زمزمه ی نام های زیبایت
نفس می کشم در هوایِ مهربانیِِ نابت
بویِ نابِ بهشت می دهد، همه ی نام های قشنگِ تو
می گذارمش رویِ زخم های دِ لَ م . . .
گفته بودی الجَبّار
یعنی کسی که جبران می کند
همه ی شکستگی های دِ لَ ت را
گفته بودی المُصَوَّر
یعنی کسی که از نو می سازد
همه ی آنچه را ویران شده درون دِ لَ ت
گفته بودی الشّافی
یعنی کسی که شفا می دهد
تمام زخمهای عمیق و لاعلاج را
هوای دلم سبک میشود با زمزمه ی نام های زیبایت
نفس می کشم در هوایِ مهربانیِِ نابت