کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۱ خانم‌ها: آسمان (غیر فعال) (حامی: rezvaneh - سرپرست: لئا، عطر رهایی)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
25 25 25 25 25
25 25 19 25 25
25 25 25 25 25
اینکه گفته میشه فقط در حد اعلام وضعیت حرف میزنیم
من به شخصه دلیل دارم
قبلش اعلام وضعیتمو بگم 
مهرخدا، 18 مرداد، 16 روز
و البته دلایلم رو هم بارها مطرح کردم
ولی باز هم میگم
زمانی اومدم تو این کانون که هیچکسی رو نداشتم و هنوزم ندارم
که بتونم در مورد این کار باهاش حرف بزنم 
که بتونم در مورد خودم باهاش حرف بزنم
و حتی تا اون زمان عضو چنین انجمن یا هر چی که اسمش هست نبودم
میخواستم با کمک کانون و کسایی که درش هستن خودمو بالا بکشم
و بهتر شم
فکر میکردم اگر راحت حرف دلمو لااقل اینجا بزنم خیلی کمک حالم خواهد شد
اما خب همیشه واقعیت با اونچه ادم تصور میکنه یکی نیست
از کسایی حرفایی شنیدم، قضاوتهاشونو در مورد خودم خوندم که واقعا شوکه شدم
ادم کینه ایی نیستم یسریاشون رفتن و دیگه نیومدن اینجا و یسریاشونم هستن و هیچ به دل نگرفتم ازشون
بهرحال اونها هم انسان هستند و مث من دچار این بیماری بودن یا هنوز هستن و فقط به سهم خودشون در تلاش بودن کمکم کنن و سهوا حرفی رو زدن که موجب رنجش شد. 
ولی گاهی هر چقدر هم طرف رو ببخشی و به دل نگیری ولی یه سیاهی کوچیک تو دلت میمونه ازشون مث وقتی یه قطره آب رو کاغذ ریخته میشه وقتی خشک میشه خود اب نیست ولی اثرش رو کاغذ مشخصه
و متاسفانه هنوز وقتی پستاشونو میبینم ناخوداگاه ترجیح میدم تو اون جمع سکوت کنم یا شرکت نکنم و یا اگر منو مخاطب قرار دادن زیاد هم صحبت نشم و ادامه بحث رو انجام ندم
و در نهایت همه ی این تجربه ها باعث شد ترجیح بدم
از خودم حرف نزنم، سکوت کنم، و در برابر لطف سایر دوستان کانونی سعی کنم با مسخره بازی هام یکم لبشون لبخند بشینه
همه امون مشکلات خودمون رو داریم
خسته شدم از اینکه بیام اینجا و حرفی بزنم و در اخر چیزی که نصیبم میشه قضاوتهای نادرست دوستان هست که منو بیشتر از اونا دور میکنه و نمیخوام دیگه این اتفاق رح بده
(1399 شهريور 2، 19:45)مهرخدا نوشته است: [ -> ]اینکه گفته میشه فقط در حد اعلام وضعیت حرف میزنیم
من به شخصه دلیل دارم
قبلش اعلام وضعیتمو بگم 
مهرخدا، 18 مرداد، 16 روز
و البته دلایلم رو هم بارها مطرح کردم
ولی باز هم میگم
زمانی اومدم تو این کانون که هیچکسی رو نداشتم و هنوزم ندارم
که بتونم در مورد این کار باهاش حرف بزنم 
که بتونم در مورد خودم باهاش حرف بزنم
و حتی تا اون زمان عضو چنین انجمن یا هر چی که اسمش هست نبودم
میخواستم با کمک کانون و کسایی که درش هستن خودمو بالا بکشم
و بهتر شم
فکر میکردم اگر راحت حرف دلمو لااقل اینجا بزنم خیلی کمک حالم خواهد شد
اما خب همیشه واقعیت با اونچه ادم تصور میکنه یکی نیست
از کسایی حرفایی شنیدم، قضاوتهاشونو در مورد خودم خوندم که واقعا شوکه شدم
ادم کینه ایی نیستم یسریاشون رفتن و دیگه نیومدن اینجا و یسریاشونم هستن و هیچ به دل نگرفتم ازشون
بهرحال اونها هم انسان هستند و مث من دچار این بیماری بودن یا هنوز هستن و فقط به سهم خودشون در تلاش بودن کمکم کنن و سهوا حرفی رو زدن که موجب رنجش شد. 
ولی گاهی هر چقدر هم طرف رو ببخشی و به دل نگیری ولی یه سیاهی کوچیک تو دلت میمونه ازشون مث وقتی یه قطره آب رو کاغذ ریخته میشه وقتی خشک میشه خود اب نیست ولی اثرش رو کاغذ مشخصه
و متاسفانه هنوز وقتی پستاشونو میبینم ناخوداگاه ترجیح میدم تو اون جمع سکوت کنم یا شرکت نکنم و یا اگر منو مخاطب قرار دادن زیاد هم صحبت نشم و ادامه بحث رو انجام ندم
و در نهایت همه ی این تجربه ها باعث شد ترجیح بدم
از خودم حرف نزنم، سکوت کنم، و در برابر لطف سایر دوستان کانونی سعی کنم با مسخره بازی هام یکم لبشون لبخند بشینه
همه امون مشکلات خودمون رو داریم
خسته شدم از اینکه بیام اینجا و حرفی بزنم و در اخر چیزی که نصیبم میشه قضاوتهای نادرست دوستان هست که منو بیشتر از اونا دور میکنه و نمیخوام دیگه این اتفاق رح بده


جانم من خودم گاهی وقت ها خواستم کمک کنم اما بعدش پشیمون شدم از پیام هام چون اشتباه برداشت شده یا حالا اون تاثیری رو ک باید میذاشته اتفاق نیوفتاده.اینکه ندونسته باعث ناراحتی بشیم تو مجازی زیاد پیش میاد.
مثلا من با شقایق تو کانون صمیمی بودم اما تهش ب بلاک کردن رسید چون نفهمیدیم همو و نوشته ها متفاوت خونده شد.در حالی ک ن من قصد بدی داشتم ن اون .
---------
سکوت زیاد کارساز نیست: )
برای همه چ باید حرف زد،نوشت و راه حل پیدا کرد .تنهایی نمیشه ب نتیجه رسید اما با همفکری حداقل با دوتا دیدگاه بیشتر برخورد میکنیم و چ بسا ک اون نظر برای ما موثر باشه.
من نظرم اینه و اینکه بعضی ها سکووت و ترجیح میدن نمیفهمم .بعضی ها شخصیتشون سکوته و حتی میتونم اسم ببرم ک کی سکوت هست و فقط ختم ب چندتا پست میشه تو ماه ،اما ب اکثر دوستان نمیاد ک سکوت کنند.
اینجا همه دلشون میخواد حتی اگر ذره ای شده ب بقیه کمکی کنند حالا بعضی وقت هاهم از دست در میره و اتفاق میوفته ک این کمک عکس عمل میکنه.
وقتی تو سکوت کنی منم اینطور برداشت میکنم ک حرف زدن از خودم زیادم درست نیست و مشکلم و نمینویسم .این حرف نزدن ها جمع میشه و جا میوفته و کانون تبدیل میشه ب سکوت کده.
------
در آخرم بگم ک قرار نیست ک از مشکلات و خودمون بگیم ،قرار بذاریم هر هفته ی موضوع رو انتخاب کنیم و در موردش بحث کنیم و ب نتیجه برسبم.
من برای شروع خ ا رو پیشنهاد دادم،بعدش گفتم برسیم ب پ و ر ن و مجازی و مشکلاتی ک همه درگیرش شدیم بعدشم میتونیم از چیزهای دیگه حرف بزنیم .
هرهفته ی موضوعی انتخاب کنیم در موردش بنویسیم ،ی عالمه موضوع هست 4chsmu1
نقل قول: جانم من خودم گاهی وقت ها خواستم کمک کنم اما بعدش پشیمون شدم از پیام هام چون اشتباه برداشت شده یا حالا اون تاثیری رو ک باید میذاشته اتفاق نیوفتاده.اینکه ندونسته باعث ناراحتی بشیم تو مجازی زیاد پیش میاد.
مثلا من با شقایق تو کانون صمیمی بودم اما تهش ب بلاک کردن رسید چون نفهمیدیم همو و نوشته ها متفاوت خونده شد.در حالی ک ن من قصد بدی داشتم ن اون .

موافقم
---------
سکوت زیاد کارساز نیست: )
برای همه چ باید حرف زد،نوشت و راه حل پیدا کرد .تنهایی نمیشه ب نتیجه رسید اما با همفکری حداقل با دوتا دیدگاه بیشتر برخورد میکنیم و چ بسا ک اون نظر برای ما موثر باشه.

مخالفم

من نظرم اینه و اینکه بعضی ها سکووت و ترجیح میدن نمیفهمم .بعضی ها شخصیتشون سکوته و حتی میتونم اسم ببرم ک کی سکوت هست و فقط ختم ب چندتا پست میشه تو ماه ،اما ب اکثر دوستان نمیاد ک سکوت کنند.
اینجا همه دلشون میخواد حتی اگر ذره ای شده ب بقیه کمکی کنند حالا بعضی وقت هاهم از دست در میره و اتفاق میوفته ک این کمک عکس عمل میکنه.

موافق بودم اما جدیدا مخالفم

وقتی تو سکوت کنی منم اینطور برداشت میکنم ک حرف زدن از خودم زیادم درست نیست و مشکلم و نمینویسم .این حرف نزدن ها جمع میشه و جا میوفته و کانون تبدیل میشه ب سکوت کده.

موافقم اما بازم سکوتو ترجیح میدم 
------
در آخرم بگم ک قرار نیست ک از مشکلات و خودمون بگیم ،قرار بذاریم هر هفته ی موضوع رو انتخاب کنیم و در موردش بحث کنیم و ب نتیجه برسبم.
من برای شروع خ ا رو پیشنهاد دادم،بعدش گفتم برسیم ب پ و ر ن و مجازی و مشکلاتی ک همه درگیرش شدیم بعدشم میتونیم از چیزهای دیگه حرف بزنیم .
هرهفته ی موضوعی انتخاب کنیم در موردش بنویسیم ،ی عالمه موضوع هست [تصویر:  4chsmu1.gif]

موافقم
مهریییییییی 4chsmu1 دیگه چ خبر؟؟؟؟ 4chsmu1
ما وقتی میگیم دیگه چ خبریعنی حرف تموم شده  9
_________
دعوت میکنم از حامی جان رضوانه ،سرپرست جان لئا و عطررهایی جان و البته عضو جدید خانم گلی تا در مورد موضوع مورد بحثمون نظر بدن و مشارکت کنند 4chsmu1 Khansariha (89)
(1399 شهريور 2، 1:11)AtrisA نوشته است: [ -> ]نظرتون در مورد گردهمایی و بحث چیه؟راستش من هستم ولی الان ک نگاه میکنم دیگه ته ته سکوت هستیم و خسته.
دلم میخواد حداقل از خودمون و مشکل و خ ا این ها بگیم.
ما نباید گردهمایی و بحث داشته باشیم؟؟؟؟

سلام
من از نوجوانی درگیر شدم با خیالبافی و فانتزی سازی
شکر خدا درگیر پ و ر ن نیستم
خ.ا به صورت ذهنی صورت می گرفت
متاسفانه خ.ا با دست رو تو کانون یاد گرفتم Shy
که بعد از اون کار برام سخت تر شد

الان حدودا یک سال و نیم هست که تصمیم جدی گرفتم که با توسل و کمک امام زمان (عج) شروع شد
بیشترین موفقیتم حدود 6 ماه ترک بود
چسبیدم به زندگی واقعی و خیالبافی رو رها کردم

مشکلم نزدیکای پریود بدتر میشه چون حس نیاز عاطفی به شدت بالا میره

فعلا که در جنگم با نفسم
خدا رو سفیدمون کنه و عاقبت بخیر
(1399 شهريور 3، 20:18)لئا نوشته است: [ -> ]
(1399 شهريور 2، 1:11)AtrisA نوشته است: [ -> ]نظرتون در مورد گردهمایی و بحث چیه؟راستش من هستم ولی الان ک نگاه میکنم دیگه ته ته سکوت هستیم و خسته.
دلم میخواد حداقل از خودمون و مشکل و خ ا این ها بگیم.
ما نباید گردهمایی و بحث داشته باشیم؟؟؟؟

سلام
من از نوجوانی درگیر شدم با خیالبافی و فانتزی سازی
شکر خدا درگیر پ و ر ن نیستم
خ.ا به صورت ذهنی صورت می گرفت
متاسفانه خ.ا با دست رو تو کانون یاد گرفتم Shy
که بعد از اون کار برام سخت تر شد

الان حدودا یک سال و نیم هست که تصمیم جدی گرفتم که با توسل و کمک امام زمان (عج) شروع شد
بیشترین موفقیتم حدود 6 ماه ترک بود
چسبیدم به زندگی واقعی و خیالبافی رو رها کردم

مشکلم نزدیکای پریود بدتر میشه چون حس نیاز عاطفی به شدت بالا میره

فعلا که در جنگم با نفسم
خدا رو سفیدمون کنه و عاقبت بخیر


خ ا ک ب دنبال خیال پردازی ها و فانتزی ها میاد خیلی خیلی خوب تر از اینه ک درگیر پ و ر ن بشی.من آسیبی ک از تصاویر دیدم اینه ک تو ذهنم تکرار میشن ،وقت و بی وقت میان ذهنم و خیلی اذیت میشم .و تو خواب هام تکرار میشن .

---------
واقعا ناراحت شدم ب خاطر این حرفت:( هرچقدر کمتر بدونی سالم تری .منم قبلا یکی از دوستان تو تاپیک ی مشکلی رو درمورد خ ا مطرح کرده بود ک اولین بار بود میشنیدم ک متاسفانه بعد از دیدن اون مشکل و سوال دقیقا دیدم همون مشکل داره برام ب وود میاد.
ب حق همین روزها و ب کمک خدا انشالله ک موفق میشیم و همه چ عالی پیش میره .
البته اینم بگم ک تو خیلی از منی جلوتری ک سنم ازت کوچیکتره اما تجربه ی خ ا طولانی تر و البته ب همراه تصاویر و دارم.خیلی خوشبختی ک از بچگی آشنا نشدی و از نوجوانی با چنین مشکلی مواجه شدی .
مرسی از مشارکتت  302
سلام خدمت دوستان عزیزم
302
(1399 شهريور 2، 19:45)مهرخدا نوشته است: [ -> ]...
مهرخدا، 18 مرداد، 16 روز
....

باریکلا مهرخدا جانم  49-2
آفرییییییین  Khansariha (69)
لطفا با همین فرمون برو جلو 
ماشاءالله  317


تشکر از لئای عزیزم بابت مشارکت  302
ان شاءالله امام زمان کمکمون کنن  53



ممنون از مشارکت و دعوت اتریسا جانم Thankyou
مدیریت رو یک بار دیگه تبریک میگم  Confetti 6
شیرینی هم نمیدی دیگه ؟؟ 65



نقل قول: از کی خ ا داشتن؟بیشترین مدت ترک؟از کی دنبال ترک افتادن؟چ تاثیری داشته براشون؟چطوری با کانون آشنا شدن.

بیشترین آسیب از خ ا؟نظرشون در مورد خ ا و ترک و روش های ترک؟کلا همه چ دیگه.

من هم کاملا تصادفی متوجه شدم این کار گناهه
سال 91 بود
همون موقع تصمیم به ترک گرفتم و یکسال و خورده ای پاک بودم 
بعد از اون مدت متاسفانه شکستم
تا اینکه سال 94 تو کانون ثبت نام کردم 
و 40 روز با کانون دوباره ترک رو تجربه کردم اما با سختی زیاد 
چرا ؟ چون سبک زندگی رو تغییر نداده بودم
بعد از 40 روز هم شکستم و به مدت یکسال و نیم از کانون رفتم 
چرا رفتم ؟ چون روم نمیشد بیام بگم شکستم
که البته طرز فکر اشتباهیه . من اگه مشکلی نداشتم که دیگه ثبت نام نمیکردم
(از همین تریبون خواهش می کنم اگه شکستی داشتید از کانون نرید )
آیا این یکسال و نیم دوری نتیجه ای داشت برام ؟ 
تو این یکسال و نیم فقط یکبار تونستم به دوهفته پاک برسم و بقیه دوران پاکی کمتر بود . در واقع بدون کانون نمیتونستم ترک کنم
اواخر این یکسال و نیم دوری ، وضعیت خیلی بدتر شد     
گفتم فقط یه سر برم کانون یه جمله یه حرف یه نشونه منو به خودم بیاره 
یه سر بیام کانون شده سه سال و خوده ای که در خدمتتونیم 4chsmu1



خ.ا هیچییی نداره . یه کار بی فایده و بیهوده که انرژی رو میگیره ، حس و حال خوبو میگیره  ، عذاب وجدان میاره و ....


طولانی نشد ؟؟ هنوز کلی حرف مونده  42

خلاصه می کنم
در مورد ترک  
سبک زندگی رو تغییر دادم
علاوه بر کنترل نگاه و ذهن ، 
مهمترین تاثیر رو خواندن یا گوش دادن به قرآن برام داشت
سوره لقمان فوق العاده تاثیر داشت 128fs318181
برنامه ریزی هم از تاثیرگذار ترین کارها بود
ورزش وارد زندگیم شد  studsmatta
مطالعه هم اضافه شد Khansariha (66)




این بود انشای من  4chsmu1


خانم اجازه نمرمون چند شد ؟ Khansariha (56)
(1399 شهريور 4، 0:22)rezvaneh نوشته است: [ -> ]سلام خدمت دوستان عزیزم
302
(1399 شهريور 2، 19:45)مهرخدا نوشته است: [ -> ]...
مهرخدا، 18 مرداد، 16 روز
....

باریکلا مهرخدا جانم  49-2
آفرییییییین  Khansariha (69)
لطفا با همین فرمون برو جلو 
ماشاءالله  317


تشکر از لئای عزیزم بابت مشارکت  302
ان شاءالله امام زمان کمکمون کنن  53



ممنون از مشارکت و دعوت اتریسا جانم Thankyou
مدیریت رو یک بار دیگه تبریک میگم  Confetti 6
شیرینی هم نمیدی دیگه ؟؟ 65



نقل قول: از کی خ ا داشتن؟بیشترین مدت ترک؟از کی دنبال ترک افتادن؟چ تاثیری داشته براشون؟چطوری با کانون آشنا شدن.

بیشترین آسیب از خ ا؟نظرشون در مورد خ ا و ترک و روش های ترک؟کلا همه چ دیگه.

من هم کاملا تصادفی متوجه شدم این کار گناهه
سال 91 بود
همون موقع تصمیم به ترک گرفتم و یکسال و خورده ای پاک بودم 
بعد از اون مدت متاسفانه شکستم
تا اینکه سال 94 تو کانون ثبت نام کردم 
تا 40 روز با کانون دوباره ترک رو تجربه کردم اما با سختی زیاد 
چرا ؟ چون سبک زندگی رو تغییر نداده بودم
بعد از 40 روز هم شکستم و به مدت یکسال و نیم از کانون رفتم 
چرا رفتم ؟ چون روم نمیشد بیام بگم شکستم
که البته طرز فکر اشتباهیه . من اگه مشکلی نداشتم که دیگه ثبت نام نمیکردم
(از همین تریبون خواهش می کنم اگه شکستی داشتید از کانون نرید )
آیا این یکسال و نیم دوری نتیجه ای داشت برام ؟ 
تو این یکسال و نیم فقط یکبار تونستم به دوهفته پاک برسم و بقیه دوران پاکی کمتر بود . در واقع بدون کانون نمیتونستم ترک کنم
اواخر این یکسال و نیم دوری ، وضعیت خیلی بدتر شد     
گفتم فقط یه سر برم کانون یه جمله یه حرف یه نشونه منو به خودم بیاره 
یه سر بیام کانون شده سه سال و خوده ای که در خدمتتونیم 4chsmu1



خ.ا هیچییی نداره . یه کار بی فایده و بیهوده که انرژی رو میگیره ، حس و حال خوبو میگیره  ، عذاب وجدان میاره و ....


طولانی نشد ؟؟ هنوز کلی حرف مونده  42

خلاصه می کنم
در مورد ترک  
سبک زندگی رو تغییر دادم
علاوه بر کنترل نگاه و ذهن ، 
مهمترین تاثیر رو خواندن یا گوش دادن به قرآن برام داشت
سوره لقمان فوق العاده تاثیر داشت 128fs318181
برنامه ریزی هم از تاثیرگذار ترین کارها بود
ورزش وارد زندگیم شد  studsmatta
مطالعه هم اضافه شد Khansariha (66)




این بود انشای من  4chsmu1


خانم اجازه نمرمون چند شد ؟ Khansariha (56)

من خودمم منتظر چنین اتفاقی نبودم ،انشالله در روزهای آینده ک این ایام بگذره مفصل در خدمت خواهیم بود 4
--------------
من سوره ی ناس برام خیلی تاثیر گذاره.ی اعتقاد عجیبی بهش دارم.
اصلا ی حس خاصی بهش دارم.زیاد قرآن نمیخونم من .اما سوره ی ناس و خیلی دوست دارم.بعد از هر نماز تا ۱۰تا سوره ی ناس میخونم،آیه الکرسی و ۳تاهم توحید .اینارو از معلمم یاد گرفتم مونده تو ذهنم دیگه.
------------
منم بعد از سال ها فقط چند ماهه ک ب اورژانس مراجعه میکنم و مواقع اورژانسی مقاومت میکنم.
-----
مرسی از شما خانم گل 302
----------
موند فقط خانم گلی و عطررهایی جانم ک از خ ا و تجربه هاشون بنویسند ک تا آخر هفته وقت بذاریم .هفته ی بعدم ی موضوع بذاریم نظرمون و بگیم ،نظر مثبتتون؟ی موضوع و ۷ روز وقت و ۶نفر اعضا .گروه زیادم شلوغ نمیشه ک .
میتونیم در مورد هرچیزی ک هست بحث کنیم  Hanghead
آتریسا یه چند ساعت شیطنت نکن بذار من بخوابم Swear1
[تصویر:  1562_635446523139192420_l.jpg]
(1399 شهريور 4، 4:36)مهرخدا نوشته است: [ -> ]آتریسا یه چند ساعت شیطنت نکن بذار من بخوابم Swear1
[تصویر:  1562_635446523139192420_l.jpg]

تو آروم بخواب 25 

[تصویر:  tmgj_20191114_141733.jpg]
اهم  اهم
منم عضو این گروه بودما 65 65 65 65 65 65 
باید اعلام کنم که سریالی شدم Hanghead Hanghead Hanghead Hanghead Hanghead
یعنی من تا سه روز پیش 40 روز پاک داشتم ولییییییییییییییییییییی Hanghead Hanghead Hanghead Hanghead Hanghead    سه روزه نابودم
امروز واقعا از ته دل خواستم کاش پسری وجود نداشت Hanghead
ظهر رفته بودم بیرون یکی هی کنارم زمزمه کرد باعام ازدواج میکنی و من هیچوقت جوابی ب تیکه ها ندادم ک اینبارم بدم.مسیرم و عوض کردم و فکر کردم تموم شد اما دسته ی کیفم ک کشیده شد واقعا زبون و مغزم قفل کرد.هیچ چیزی نتونستم بگم،نتونستم صدام و بلند کنم بگم بیشعور خیابون جای تیکه انداختن نیست ،انسان باش.چون ترسیدم مردم توجهشون جلب بشه و نمایشی براشون ایجاد بشه .
فقط وایسادم تا طرف بره ک اگر نمیرفت فکر کنم باید از یکی کمک میگرفتم.
اکثرا میگن دخترها باید نوع پوششون اینطور باشه اونطور باشه اما یادمون باشه مریض هایی هم هستند ک ب هیچ جنس مخالفی رحم نمیکنن و تیکه و نگاه هرزه روانه شون میکنند.
چقدر ناراحت شدم امروز Hanghead
------------------
آهو راستش انقدر حالم ب خاطر ترکم خوبه ک واقعا نمیتونم شکست و قبول کنم و باعث حال بد خودم باشم.
شکست استرس داره،تشویش،سرزنش،تمام احسایات بد دنیا میریزه تو دل آدم .لطفارو  کنترل نگاه و ذهنت خیلی تمرکز کن .اینا شاید خودمون پی نبریم اما خیلی تاثیر دارن 53258zu2qvp1d9v
سلام

عضویت خانم Aurora در گروه آسمان ، فعال شد.
از این پس میتوانید در این گروه فعالیت کنید.

باتشکر
مدیریت گروه های ترک
16 روز پاک

هدف : پاکی تا اربعین حسینی
صلی الله علیک یا اباعبدلله
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48