کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۱ خانم‌ها: آسمان (غیر فعال) (حامی: rezvaneh - سرپرست: لئا، عطر رهایی)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
(1399 مهر 20، 20:36)مهرخدا نوشته است: [ -> ]من از عصر حالم بد شده، نیم ساعتی میشه حالم یکمی بهتر شده و تونستم گوشی دستم بگیرم. 
دلم گریه میخواد. دیگه کم اوردم
همه چی مثل قبله و پایدار و این حالم طبیعیه
میدونم این کم اوردن بیشتر نشات میگیره از حال و هوای این روزای فامیل که از دست رفته زیاد داشتیم و فضای مشهد و غمی که همیشه رو قلبمون حسش میکنیم
خدا خودش به دادمون برسه
دستام زیاد جون نوشتن نداره از درد احساس ضعف میکنم

(1399 مهر 21، 21:24)مهرخدا نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 21، 18:08)لئا نوشته است: [ -> ]چه سکوت دل انگیزی
65

بیاید فردا هم راجع به موضوع دیگه ای سکوت کنیم

Khansariha (49)
حالا که اینقدر خلوته من یه ذره سوت زدن تمرین کنم با اجازه تون
Smiley-face-whistle-1


مهرخدا جان امروز بهتری؟؟ Khansariha (96)

فکر کنم شلوغ جمع فقط خودمم 65
موضوع سکوت فردا غیبت در مورد یاقوت و حامی رضوانه باشه. خوبه؟  Gigglesmile
لئا جان راستش.... نه متاسفانه. فردا میرم پیش دکترم فکر کنم یسری از داروهامو عوض کنه یا دزشو بالا ببره
از شانس بدم امروز از راه پله های خونه افتادم و ساق پام ضرب دید و بد ورم کرده و درد میکنه. 
سردرد و سرگیجه کم بود که پادردم اضافه شد.

سلام عزیز

غیبت ؟ نچ نچ نچ 

حواست کجااااااست ؟ Swear1 جلوی پاتو نگاه کن نخوری زمین  Swear1  دهه Swear1

بعضی وقتا ادم فقط باید گریه کنه تا حالش خوب شه یا حداقل یه کم سبک بشه  Hanghead
راستی دوستان 
یه سوال 

دیگه قرار نیست بحث گروهی داشته باشیم ؟
(1399 مهر 22، 1:20)rezvaneh نوشته است: [ -> ]راستی دوستان 
یه سوال 

دیگه قرار نیست بحث گروهی داشته باشیم ؟

سلام
نمیدونم، راستش من تایم مشخصی نمیتونم بیام و در مورد موضوعش هم سری قبل پیشنهاد کردم گفتگو زیاد نشد در موردش.
من دیگه نمیدونم چه موضوعی پیشنهاد بدم
هر جور خودتون صلاح میدونید. منم قبول میکنم


مهرخدا، 18خرداد 99، 66 روز
منم آدم کم حرفی نیستم
ولی تو کانون اصلا حرف زدنم نمیاد Shy
دوست دارم بقیه بنویسن من بخونم
(1399 مهر 22، 13:36)لئا نوشته است: [ -> ]منم آدم کم حرفی نیستم
ولی تو کانون اصلا حرف زدنم نمیاد Shy
دوست دارم بقیه بنویسن من بخونم

طفلکی ماها که دوست داریم حرفهاتو بخونیم ولی ازمون دریغ میکنی Hanghead
بابت صندلی داغ ممنونم عالی گفتی خوشم اومد. یاقوت اخرش منو میکشه Khansariha (13)
من معمولا کم حرف ام
البته تو کانون فکر نکنم کم حرف باشم
ولی چندروزه دستهام درد میکنه حوصله ام نمیکشه تایپ کنم بقیه پستهامم از پست های بالاتر کپی میکنم Shy
(1399 مهر 22، 13:29)مهرخدا نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 22، 1:20)rezvaneh نوشته است: [ -> ]راستی دوستان 
یه سوال 

دیگه قرار نیست بحث گروهی داشته باشیم ؟

سلام
نمیدونم، راستش من تایم مشخصی نمیتونم بیام و در مورد موضوعش هم سری قبل پیشنهاد کردم گفتگو زیاد نشد در موردش.
من دیگه نمیدونم چه موضوعی پیشنهاد بدم
هر جور خودتون صلاح میدونید. منم قبول میکنم


مهرخدا، 18خرداد 99، 66 روز

(1399 مهر 22، 13:36)لئا نوشته است: [ -> ]منم آدم کم حرفی نیستم
ولی تو کانون اصلا حرف زدنم نمیاد Shy
دوست دارم بقیه بنویسن من بخونم

(1399 مهر 22، 13:56)زینبی نوشته است: [ -> ]من معمولا کم حرف ام
البته تو کانون فکر نکنم کم حرف باشم
ولی چندروزه دستهام درد میکنه حوصله ام نمیکشه تایپ کنم بقیه پستهامم از پست های بالاتر کپی میکنم Shy


سلام
عجججججب 

کی میخواست دوره های فشرده چگونه یک حامی خشن باشیمو برام بخره ؟ زودتر اقدام کنه
(1399 مهر 22، 13:37)مهرخدا نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 22، 13:36)لئا نوشته است: [ -> ]منم آدم کم حرفی نیستم
ولی تو کانون اصلا حرف زدنم نمیاد Shy
دوست دارم بقیه بنویسن من بخونم

طفلکی ماها که دوست داریم حرفهاتو بخونیم ولی ازمون دریغ میکنی Hanghead
بابت صندلی داغ ممنونم عالی گفتی خوشم اومد. یاقوت اخرش منو میکشه Khansariha (13)

آخه حرف هم میزنم بعدش پشیمون میشم  22 

بیچاره رو بستی به رگبار  Gigglesmile
هم مواظب خودت باش هم خودتو واسه انتقام یاقوت آماده کن  Khansariha (58)
لئا جان وا چه اشکال داره حرفی بزنی. چرا پشیمونی دوستم Shy

من مواظب خودم هستم ولی اتی منو اذیت میکنه منکه مظلومم Hanghead

رضوانه من الان درگیر جنگهای داخلی در صندلی داغم از طرفی کویین بهم میخواست گرون بفروشه خودت برو بخر بهت تخفیف بده Gigglesmile
(1399 مهر 22، 17:01)مهرخدا نوشته است: [ -> ]لئا جان وا چه اشکال داره حرفی بزنی. چرا پشیمونی دوستم Shy

من مواظب خودم هستم ولی اتی منو اذیت میکنه منکه مظلومم Hanghead

رضوانه من الان درگیر جنگهای داخلی در صندلی داغم از طرفی کویین بهم میخواست گرون بفروشه خودت برو بخر بهت تخفیف بده Gigglesmile

نمیدونم شاید یک علتش اعتماد به نفس پایین باشه.

امروز نه کتاب خوندم
نه ورزش کردم
نه قرآن
نه کمک به مادر
در کل احساس خوبی به خودم و اطرافیانم ندادم
احساس اضافی بودن می کنم.

گاهی زود دیر میشه
فرصت ها را دریابیم
(1399 مهر 22، 17:01)مهرخدا نوشته است: [ -> ]رضوانه من الان درگیر جنگهای داخلی در صندلی داغم از طرفی کویین بهم میخواست گرون بفروشه خودت برو بخر بهت تخفیف بده Gigglesmile


اون پیام یه نکته اخلاقی داشتا
دلت میخواد اون روی منو ببینی ؟ Cowboypistol
و ببینین ؟
اوکی . خواهید دید Khansariha (58)

(1399 مهر 23، 0:13)لئا نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 22، 17:01)مهرخدا نوشته است: [ -> ]لئا جان وا چه اشکال داره حرفی بزنی. چرا پشیمونی دوستم Shy

من مواظب خودم هستم ولی اتی منو اذیت میکنه منکه مظلومم Hanghead

رضوانه من الان درگیر جنگهای داخلی در صندلی داغم از طرفی کویین بهم میخواست گرون بفروشه خودت برو بخر بهت تخفیف بده Gigglesmile

نمیدونم شاید یک علتش اعتماد به نفس پایین باشه.

امروز نه کتاب خوندم
نه ورزش کردم
نه قرآن
نه کمک به مادر
در کل احساس خوبی به خودم و اطرافیانم ندادم
احساس اضافی بودن می کنم.

گاهی زود دیر میشه
فرصت ها را دریابیم


بعضی وقتا اینطوری میشه 
منم با اینکه با زینبی قرار ورزش گذاشتیم اونقدر وضعیتم بد بود که نتونستم . زینبی ببخشید 

اما چرا احساس اضافی بودن داری ؟
این احساس اشتباهه عزیز

باید خودتو دوست داشته باشی 
چطوری خودتو دوست داشته باشی ؟
میشه با یاداوری نعمت هات : سلامتی . خانواده . داشتن سقف بالای سر . بودن تو مسیر پاکی . و ....
با یاداوری توانایی هات : میتونی قران بخونی . میتونی ورزش بکنی . میتونی به مادر محترمت کمک کنی . میتونی کتاب بخونی و ...
با یاداوری چالش هایی که تا حالا از پسشون بر اومدی
با یاداوری اینکه تو ارزشمندی . اینو باید باورش کنی 
تو از پس خیلی کارها برمیای 
از پس خیلی کارها تا حالا براومدی
خیلی توانایی ها داری
خیلی کارها میتونی انجام بدی
و....
تو ادم ارزشمندی هستی لئا جان . اینو باید باور داشته باشی . با تمام وجود 
تو در تمام دنیا یکی هستی . کپی نیستی . تو خودتی . با توانایی ها و استعدادهای عالی که داری
اوهوم خیلی  Thankyou
(1399 مهر 23، 1:50)rezvaneh نوشته است: [ -> ]بعضی وقتا اینطوری میشه 
منم با اینکه با زینبی قرار ورزش گذاشتیم اونقدر وضعیتم بد بود که نتونستم . زینبی ببخشید 

اما چرا احساس اضافی بودن داری ؟

این احساس اشتباهه عزیز

باید خودتو دوست داشته باشی 
چطوری خودتو دوست داشته باشی ؟
میشه با یاداوری نعمت هات : سلامتی . خانواده . داشتن سقف بالای سر . بودن تو مسیر پاکی . و ....
با یاداوری توانایی هات : میتونی قران بخونی . میتونی ورزش بکنی . میتونی به مادر محترمت کمک کنی . میتونی کتاب بخونی و ...
با یاداوری چالش هایی که تا حالا از پسشون بر اومدی
با یاداوری اینکه تو ارزشمندی . اینو باید باورش کنی 
تو از پس خیلی کارها برمیای 
از پس خیلی کارها تا حالا براومدی
خیلی توانایی ها داری
خیلی کارها میتونی انجام بدی
و....
تو ادم ارزشمندی هستی لئا جان . اینو باید باور داشته باشی . با تمام وجود 
تو در تمام دنیا یکی هستی . کپی نیستی . تو خودتی . با توانایی ها و استعدادهای عالی که داری

دارم سعی می کنم خوب بشم 
ولی احساس اضافی بودن رو بابام بهم میده  Hanghead
و تقریبا هر روز اینو بهم میگه

راستش اینقدر خسته ام از این وضعیت که ممکنه برای ازدواج انتخاب اشتباه داشته باشم


بیخیال 
ممنون که حواستون هست Khansariha (96)

راستی امروز دختر خوبی بودم
کتاب خوندم
قرآن خوندم
زبان هم خوندم
و زیاد از گوشی استفاده نکردم 128fs318181
سلام دوستان 
چطورین ؟

لئا جان آفرین که سعیتو میکنی 49-2
مهم اینه که تو خودت میدونی که ارزشمندی   Khansariha (69)



منم 
قرآن خوندم 
زبان خوندم
کتاب خوندم
ورزش کردم . زینبی فقط بخاطر تو 302 . بخاطر قرارمون . اونم کی ؟ ساعت ده شب Khansariha (56)

خداروشکر
مهرخدا، هفته اول، سبز
مهرخدا، 18خرداد 99، 69 روز
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48