(1399 شهريور 16، 0:26)khodaaa نوشته است: [ -> ]دقیقا موقع هایی که تنها هستم ومطمئنم هیشکی نمیاد وسوسه میشم ومیرم تواینترنت سرچ میکنم ... بعدش دیگه کنترلمو ازدست میدم وبعدازانجامش چنان حالم بدمیشه واززندگی ناامیدمیشم ودوباره تصمیم میگیرم ترکش کنم خیلی تصمیم میگرفتم تا چندی توترک بودم بعدش دوباره لغزش میکردم ?
معمولا زیاد پیش میاد تنها بمونی ؟
میتونی کاری کنی که از این به بعد دیگه تنها نمونی ؟
مثلا اگه خانواده جایی میرن شما هم حتی اگه دلت میخواد تنها بمونی حتما باهاشون برو
برنامه ریزی می کنی برای روزهات ؟
(1399 شهريور 15، 0:47)Aurora نوشته است: [ -> ]اهم اهم
سلام سلام . . .
خب من الان در دوروز پاکی به سر میبرم با عرض پوزش پریروز کاملا اگاهانه و خودخواسته شکستم و بعدش احساس عذاب وجدان نداشتم .. و فقط یکم گریه کردم
به شدت منفی نگر شدم....
در یک تصمیم انی میخواستم کلا از کانون برم و دیگه بر نگردم اما حقیقتش با خودم فکر کردم دلم برای اتریسا تنگ میشه خب باید اعتراف کنم از بعضی کاراش خوشم میاد. . .
همش توی خونه هستم.... کم میرم بیرون.... حوصله چت کردن تو اسنپ چت و یا تلگرامو دیگه ندارم و همش توی گذشته سیر میکنم....
مثلا میام فیلم میبینم غصه میخورم .. کتاب میخونم... غصه میخورم.....
همش حس افسردگی دارم...
اینا که داره میگذره اسمش جوونیه . . . .
وقتم داره میره و من هنوز اندر خم یک کوچه ام . . .
همش تو خیال و رویام .. همش رویا میبافم..... دوستای خیالی.... مکان خیالی .. زندگی خیالی.....
حوصله ادما رو ندارم . .. انگار حتی نمیخوام پاک باشم... یعنی برام مهم نیست...... پاک بشم که چی؟؟؟؟
من واقعا به خوده خود..ا .ر..... اعتیاد ندارم فقط به اون فرار از واقعیت با پ..ن اعتیاد دارم....
لذت بخش ترین قسمتش اینه که یه مدتی به هیچ چیزفکر نمیکنم...... اون خلسه ی قبلش رو دوستدارم نه این عملو...
فیلمای تینیجری میبینم و یادم میوفته من دیگه دختر دبیرستانی نیستم....
ایـــــــــنی که داره میگذره عمــــــره .. جوونیه......
همش تمایل به اسیب رسوندن به خودمو دارم. . . . دلم میخواد واقعا خودزنی کنم . . و دارم نهایت سعیمو میکنم دوباره اینکارو شروع نکنم...
نمــــــــــــیدونم چه مرگمه.... به شدت موودی شدم افتضاح موودی شدم...
مامانم امروز گفت پاشو صبحا بهم کمک کن .. حدااقل یکم غذا درست کردن یادت بدم ... یکم کار خونه کن...
واای ازین یکی که دیگه کلا بیزارم......
کلا مغزم از نظر روحی دچار چالش شدید شده . .
چندسال پیش که حالتهام دوباره اینجوری شده بود مشاور به مامانم گفت بخاطر کمالگرایی و ارکانگرایی بیش از حدمه
زندگیم عین زامبی ها شده ... دلخوشیم همین کتابا و فیلماییه که میبینم
سلام
از کانون بری ؟ همینطوری الکی ؟
دلت فقط برای اتریسا تنگ میشد ؟
(خدایا این اتریسا کیه؟
ملت که بخاطرش از کانون نمیرن . هربار میام هم اعتباراش بیست تا زیاد شده . یه کم از لاکچری بودن این بشر به منم ببخش . الهی آمین
)
اهو جان روزی که تو کانون ثبت نام کردی دلیل اینکه پاکی رو انتخاب کردی چی بود ؟
یه مدت به هیچی فکر نکنی . به روش دیگه نمیتونی فکر نکنی ؟ گفتی تو مسافرت اوضاع خوب بوده . پس مشکلت بی برنامگیه
چرا برای روزهات برنامه ریزی نمی کنی ؟
اینکه از هر چیزی غصه میخوری و دوست داری به خودت اسیب بزنی ،
بخاطر این نیست که از یه چیزی ناراحتی یا استرس داری اما خودشو به این شکل نشون میده ؟
بعدشم خانم جان مگه چندبار قراره زندگی کنی ؟
انقدر خودتو ازار نده
هیچی وجود نداره که روحیه ات رو شاد کنه ؟
18 مرداد، مهرخدا، 30
از شنیده ها حاکیست فردی خاطی که اول اسمش ز هست میخواد بیاد اینجا حامی راش ندین میخواد منو اذیت کنه اتی هم شاهدمه
(1399 شهريور 16، 11:09)مهرخدا نوشته است: [ -> ] (1399 شهريور 15، 19:58)AtrisA نوشته است: [ -> ] (1399 شهريور 15، 11:41)مهرخدا نوشته است: [ -> ]نقل قول: واقعا میگی؟چنین حسی داری؟
ی نوع سرکوب نمیشه؟
دقیقا، و همیشه از همین نقطه ضربه میخورم
این بده
بهش فکر میکنم اما راهی پیدا نمیکنم.
در واقع چ یگم وقتی منم دارم ازش فرار میکنم
ممنونم
(1399 شهريور 15، 23:19)rezvaneh نوشته است: [ -> ] (1399 شهريور 15، 4:45)مهرخدا نوشته است: [ -> ]نقل قول: معمولا وقتی وسوسه میاد چجوری مقاومت می کنید ؟ از روش های مقاومت بگید . از حسی که بعد از مقاومت و رفتن وسوسه دارید؟
معمولا وقتی وسوسه میاد به سختی مقاومت میکنم، از روشهای مقاومت میتوان به شرح زیر نام برد:
روش اول، روش دوم، روش سوم و در نهایت روش چهارم
حسم بعد از مقاومت و رفتن وسوسه باز هم مقاومت هست چون هیچوقت وسوسه برای من از بین نرفته
تعارف نکنید سوالی دیگه داشتبن بپرسید جواب بدم معلومات و دانشتون افزایش پیدا کنه
مهرخدا یعنی نگاه و ذهن رو کنترل می کنی و
غذاهای محرک نمیخوری و
بقیه چیزا رو کنترل می کنی و این وضعیت هست ؟؟
اوهوووم
چون حسش نبود بقیه پستها رو بخونم و این دو مورد هم به سختی پیداشون کردم دیدم به من مربوطه.
پس دسته جمعی، جمیعا سلام، سلام به تازه واردا، سلام به متوسط واردا، سلام به قدیمیا، سلام به حامی و سرپرست که ترکوندن اینجا رو، مرسی از بودنتون و همراهی و کمک به ما
(1399 شهريور 16، 11:12)مهرخدا نوشته است: [ -> ]18 مرداد، مهرخدا، 30
سلام عزیزم
اول از همه ماشاءالله به سی روز خوبت
ستاره جدید مبارک
دوم
آیا با ورزش کردن وضعیت بهتر نمیشه ؟
آیا زیاد گرمیجات استفاده می کنی ؟ یعنی گرمیجات بیشتر استفاده می کنی نسب به سردی ها ؟ نمیگم سردی خوبه . متعادل خوبه تا جایی که اطلاع دارم
یه چیزی میگم ولی خودت تحقیق کن
من شنیدم خوردن سرکه خوبه یعنی جایی خوندم
اگه مشکلی ایجاد نمی کنه و مشکل و ناراحتی معده نداری و البته بعد از تحقیق و صحتش شاید مفید باشه برات
و البته بعضی مواد غذایی هست که میتونه تاثیرداشته باشه . البته تحقیق کن . بعضی مواد برای خانوم ها خوبه همون برای اقایون خوب نیست و برعکس
عاغا این روزها حالم خوب نیست .همین.
------
زیاد اورژانسی میشم: )
-----------
امروز ۴۸ روز شدمظاهرا
بهنام خدا
اعلام وضعیت ها
عطر رهایی / 28 خرداد 99 /
80 روز خوب ......................... در حال جهاد
مهرخدا / 18 مرداد 99 / 30 روز خوب ........................... در انتظار ستاره پانزدهم
لئا / 21 مرداد 99 / 8 روز خوب
............................. در انتظار ستاره دهم
AtrisA ا / 1مرداد 99 / 48 روز خوب
.................................. در انتظار ستاره دوم
Aurora ا/ 13 شهریور 99 / 4 روز خوب
.................................. در انتظار ستاره اول
G.o ا/ 20 تیر 99 / 25 روز خوب
............................. در انتظار 30 روز خوب
Khodaaa ا/ 15 شهریور 99 / 2روز خوب
............................... در انتظار 10 روز خوب