همین الان یهویی دلم میخاد وقتی میرم بخابم، خواب رفتگانم رو ببینم و ازشون بپرسم به نظر شما راه درست زندگی چیه تا زمان مرگم سربلند برم؟ خیلی دلم اینو میخاد
بعدی: عشق چیه؟
عشق:فداکاری..یعنی از خودت بگذری ب خاطر طرف مقابلت..یعنی بدون چشم داشت بری طرفش و محبت بدی بهش..یعنی طرف بتونه بهت تکیه کنه..عشق حس امنیت داشتن پیش طرف مقابلت هستش..عشق اینه ب نظرم..و همچین عشقی پیدا نمیشه
چگونه احمق احساسی نباشیم:سخته ک...وقتی احساس میاد عقل میره کلا و تو حتما تبدیل ب احمق احساسی میشی..من راهی ندارم براش چون برام پیش اومده و الان وقتی بهش فکر میکنم میگم واای چقدر احمق بودم
بعدی:غیر از خ ا کی احساس کردی واقعا ب بن بست خوردی؟!!لحظه شو بگو..
نقل قول: بعدی:چگونه احمق احساسی نباشیم؟
فکر و عقلمون رو دخیل کنیم در تصمیم هامون ..
منطقی باشیم ...
مثلا اگر در یه لحظه خواستیم احساسی یه کاری انجام بدیم .. عمدا انجامش ندیم . بذاریم برای فردا .. این مدت خودش خیلی مفیده . فکرمونو وارد میکنه ..
نقل قول: بعدی:غیر از خ ا کی احساس کردی واقعا ب بن بست خوردی؟!!لحظه شو بگو..
زمانی که حس کردم از خدا دور شدم.. بازم شاید دلیلش خ ا بوده باشه که به این حس رسیدم ..
در کل همون از خدا دور شدن و به فکر دنیا بودن .. مثلا یه موقع هایی با خودم میگم چرا ما اینقدر مشکل داریم .. چرا فلان وسیله رو ندارم .. چرا فلان ویژگی در من نیست ؟؟ چرا فلان کس ارزشی برام قائل نیست ؟
مجموعه ای از اینا و یا تک تکشون باعث میشه حس بن بستی بهم دست بده ..
که من ریششو دوری از خدا میدونم وگرنه با خدا باشی که غمی نداری ..
بعدی قبلی
وقتی که کسی که دوسش داشتم شده بود منفورترین شخص تو زندگیم... و من متعجب از این همه تنفری که تو خودم میدیدم نمیدونستم تصمیم درست چیه و بن بست رو حس میکردم
بن بست ماه ها زندگی بدون لبخند بود که گذشتن و الان فقط گذشتن!
بعدی : قبلی
قبلی تموم شد
چه کادویی خیلی خوشحالت میکنه ؟
چه کادویی خیلی خوشحالت میکنه ؟
بهش زیاد فکر نکردم. لباس و کفش و ... رو دوست ندارم به عنوان کادو (اکثرن هم این ها رو کادو می گیرم)
گوشی هوشمند
این رو دوست دارم کادو بگیرم.
بعدی : قبلی
اگه یکی فکر کنه تو کار دوست دختر بازی و این چیزا هستی چه واکنشی نشون میدی ؟ با خنده ازش رد میشی یا وایمیسی و کلی دلیل و اثبات میاری که اینکاره نیستی !؟
با سکوت یا عوض کردن بحث سعی میکنم که نشون بدم حتی اگه این کاره هم هستم دوست ندارم این قضیه رو به رخم بکشه و ناراحتم از طرح این موضوع و علاقه ای به بحث راجع بهش ندارم
بعدی: قبلی
(1397 فروردين 7، 19:26)aliunknown نوشته است: [ -> ]اگه یکی فکر کنه تو کار دوست دختر بازی و این چیزا هستی چه واکنشی نشون میدی ؟ با خنده ازش رد میشی یا وایمیسی و کلی دلیل و اثبات میاری که اینکاره نیستی !؟
والا واکنش خاصی نداره. میگم نه بابا فلا بهمان. میندازم توی شوخی و ردش میکنم.
بعدی: قبلی
بهم بر میخوره
سعی می کنم تند برخورد نکنم که کسی جری نشه و آتو دست طرف ندم
: اگه یکی فکر کنه تو کار دوست دختر بازی و این چیزا هستی چه واکنشی نشون میدی ؟ با خنده ازش رد میشی یا وایمیسی و کلی دلیل و اثبات میاری که اینکاره نیستی !؟
aliunknown نوشته است: نوشته است:اگه یکی فکر کنه تو کار دوست دختر بازی و این چیزا هستی چه واکنشی نشون میدی ؟ با خنده ازش رد میشی یا وایمیسی و کلی دلیل و اثبات میاری که اینکاره نیستی !؟
کلا به نظر من دلیل و مدرک آوردن واسه چیزی که هستیم یا چیزی که نیستیم کار قشنگی نیست. (و بسی مایه ی بی کلاسی)
تو این جور موارد معمولا اولین واکنش من یه لبخند ملیح هست. از همون ها که طرف بفهمه سوال بی جایی پرسیده یا حرف نامربوطی زده.
بعد چند ثانیه سکوت.
بقیه اش بسته به این داره که طرف مقابلم کی باشه. شاید همون سکوت بسش باشه. شاید هم با عباراتی مثل «جدی؟» «واقعاً؟» «از کجا فهمیدی؟»
بعدی:
اگه برای کسی بلندشید و حواسش نباشه به احترامش پاشدید. رد شه و بره.
چه احساسی بهتون دست میده؟
ضایع میشم میشینم
البته حواسش نباشه ناراحت
نمیشم
بعدی:فکر کن رفتی اون دنیا بهت میگن ادمهای محروم از نیاز اولیه زندگی رو دیدی ،فلانی نون شبش رو نداشت،فلان جا فلان نیاز رو داشتن و....چیکار کردی براشون،چی میگی؟
دیدم سعی کردم واسطه ای باشم برای کمک حتا ی قدم کوچیک
هممون اندازه ی قدم هم بریم میتونیم حداقل ترین کمک ها رو بکنیم
واسطه باشیم
خدا خودش میرسونه همه چیزو وصل میکنه جوری ک خودتم نمیفهمی چجوری
فقط کافیه بخایم دستی باشیم از وسیله و اسباب خدا تا باهاش خدا بتونه همه چیز رو بهم وصل کنه
شکی نیست خدا روزی رسونه ولی با وسیله های خودش
بعدی : قبلی
سوال: اگه موقعیتش فراهم باشه دوست دارین از ایران برین؟ اگر میخوایین برین چرا؟ اگر نمیخوایین برین چرا؟
(1397 ارديبهشت 18، 11:34)رامین. نوشته است: [ -> ]سوال: اگه موقعیتش فراهم باشه دوست دارین از ایران برین؟ اگر میخوایین برین چرا؟ اگر نمیخوایین برین چرا؟
سالهاست این موقعیت برای من فراهمه و هنوز هم برام جای ابهام وجود داره (در این حد که من همه موانع رو رفع کردم تا حالا )
دلایل علاقه به موندنم در کشورم : 1- کشورمو دوست دارم و نسبت بهش دغدغه دارم
2- تنها نمیتونم زندگی کنم چون بشدت آدم اجتماعی هستم (غربت )
3- پدر و مادرم - پدر و مادر بزرگم
4- می ترسم این گناهو نتونم هیچ وقت ترک کنم (وضعیت آزادی در کشور های بخصوص اروپایی)
دلایل علاقه به رفتنم : 1- مشکلات اقتصادی و مالی منو نسبت به آینده دچار بحران کرده
2- تا حالا زیاد تلاش کردم و اندازه تلاشم نتیجه نگرفتم
3- راهی هستش که سریع آدمو پیشرفت میده در زندگی
4- گاهی اوقات در مشکلات عدیده اطرافم به بن بست میرسم (کیفیت آب زندگی هوا و و.... )
بعدی : قبلی
صد وپنجاه درصد میرم , بدون شک
چون اینجا نه اب هست نه هوا نه امنیت نه امید به بهتر شدن ,هیچی نیست خلاصه
بعدی : اگه خود کشی گناه نبود , انجامش میدادین؟ اصلا تا حالا بهش فکر کردین که زندگیتونو خودتون تموم کنید ؟