(1400 فروردين 10، 8:36)Setareh tarik نوشته است: [ -> ]خیلی پیشرفت کردم تو همه زمینه ها
و اینکه دوست دارم یه معروف گمنام باشم 
بعدی : قبلیا
دوست دارم سال دیگه این موقع ازدواج کرده باشم
و تو دوران عقد باشیم و دوتایی با هم بیایم اعلام وضعیت یک سال پاکی
دوست دارم استخدام بشم تو یه شرکت خصوصی و وضعیت مالیم هم خیلی خوب بشه.
اصلا دوست ندارم معروف بشم...یه حس خیلی بدی دارم نسبت بهش خیلی رو مخه آدمه...دوست دارم یه آدم ساده و معمولی باشم.
بعدی : از بین ایموجی های کانون 5 تاشونو که بیشتر از همه دوست داری به ترتیب بگو
(1400 فروردين 10، 11:40)NASA نوشته است: [ -> ]نقل قول: از بین ایموجی های کانون 5 تاشونو که بیشتر از همه دوست داری به ترتیب بگو
.gif "Khansariha (69)")
.gif "Khansariha (51)")
بعدی:تصور شما از بُعد زمان چیست؟
من یاد فیلم های علمی تخیلی میفتم . . ..
.gif "Khansariha (56)")
معروفیت : چرا که نه . . .البته محبوبیت روببشتر معروفیت دووسدارم.. مثلا معروفیت شاخاب اینستا رو اصلا. دوووسندارم . . . .
اونجایی که زیاد دنبال آرامش یه زندگی آروم نیستم. . . . از معروفیت استقبال میکنم . .
ایموجی ها :
عاشق اینم
و این
و این پوکر فیس
و این
بعدی قبلیا
نقل قول: بعدی:تصور شما از بُعد زمان چیست؟ ![[تصویر: smiley-face-biggrin.gif]](https://www.ktark.com/images/sheklak/New%20folder6/New%20folder6/smiley-face-biggrin.gif)
تصور خاصی ندارم
چون عموماً برای انسان غیر قابل تصوره
ببین
بعد زمان یکی از ابعاد لازم برای به وجود اومدن هست
اما بدون بعد مکان میشه تصورش کرد؟
مغز ما عادت داره چهار بعد رو(طول، عرض، ارتفاع و زمان) با هم ببینه
آیا میشه دنیای اطراف رو با دو بعد طول و عرض تصور کرد؟!
میشه شبیه سازی کرد اما تصویرش مفهوم خاصی نخواهد داشت
خب حالا تک بعدی چطور؟!
یعنی فقط ارتفاع
حالا زمان هم همینطوره
الآن توی دل سیاهچاله ها تکینگی رو داریم
فضا= صفر
زمان= صفر
چگالی= بینهایت
گرانش= بینهایت
آیا میشه اینو تصور کرد؟
حتی اگه بشه، بازم تصورش دردناکه
بعدی: پسته کیلو چند شد؟!
نقل قول: بعدی: پسته کیلو چند شد؟!
همین الان یکی دارم میشکنم بخورم
دربسته هم هست
قیمتش لابد زیاده دیگه
بعدی:مفید ترین کار امروزکه انجام دادی؟
(1400 فروردين 10، 15:00)NASA نوشته است: [ -> ]نقل قول: بعدی: پسته کیلو چند شد؟!
همین الان یکی دارم میشکنم بخورم دربسته هم هست
قیمتش لابد زیاده دیگه
بعدی:مفید ترین کار امروزکه انجام دادی؟
توبه
بعدی:چقدر به پدر و مادرت احترام میذاری؟
دارم خیلی زیادش میکنم به امید خدا روزی برسه بگم خیلی زیاد
بعدی : قبلی
(1400 فروردين 10، 16:38)Setareh tarik نوشته است: [ -> ]دارم خیلی زیادش میکنم به امید خدا روزی برسه بگم خیلی زیاد
بعدی : قبلی
خیلی کم . . . .
نمی‌خوام دروغ بگم یا اینکه خودم رو بهتر از چیزی که هستم نشون بدم . .
واقعیت اینه که. . .
ازون جایی که از نظر من پدر و مادرم هردو شخصیت های بسیار قابل احترامی دارن . . . و به شدت با شخصیت و بافرهنگ . .هستن. .
من احترامی که پدرو مادرم لایق هستن رو شاید یک درصدش رو انجام میدم . .
و قطعا هرگز نخواهم تونست اینطوری که والدینم شایستگیش رو دارن . .
احترام بزارم . . . . .
و همش بخاطر شخصیت بزرگوار والدینمه
بعدی قبلی
بعدی:چقدر به پدر و مادرت احترام میذاری؟
قبلاً با اینکه می خواستم نمی تونستم و نمی کردم.
اخیرأ خیلی. شاید نه که با هدف بیشتر احترام گذاشتن بوده باشه، بلکه من عوض شدم، به مرور کمتر غر زدم، کمتر بلند حرف زدم، یاد گرفتم خواسته م رو بگم و به جاش بدی نکنم، یادگرفتم با گفتگو خیلی چیزا حل میشه، توقعم رو هم کم کردم و اینکه باور کردم پدرم دوستم داره...شاید خنده دار به نظر برسه و باور ناپذیر ولی من تا چند سال پیش به این موضوع شک داشتم و پدرم رو خیلی از خودم دور می دیدم و حتی مدتی دوستش نداشتم تا اینکه مشاورم در ناباوری وقتی حسمو فهمید بهم گفت پدرت صد تا دوست داره دو تا بلده ابراز کنه، خیلی آدما هستن که صد تا ابراز می کنن دو تا دوست ندارن...
این رو هم اضافه کنم که به مرور به این رسیدم اغلبِ تو خونه کار کردن ها و حرف گوش کردن ها به نفع خودمه در آینده با تجربه میشم.
بعدی قبلی
(1400 فروردين 10، 23:51)عارفه نوشته است: [ -> ]بعدی قبلی
بعدی : قبلی
راستش اوایل زیاد معتقد نبودم
ولی خب
الان میدونم که خیلی اهمیت داره احترام به پدر و مادر و براش ارزش قائل میشم
به مادرم بیشتر محبت می کردم
اما خب
تصمیم گرفتم به پدرم هم زیاد محبت کنم
بعدی : وقتی دروغ میگی (ایشاالله که نگی) چه شکلی میشی؟
.gif "Khansariha (13)")
من خودم خندم میگیره
تا حالا زیاد دروغ نگفتم راستش خلاقیت ساختن دروغ ندارم
ولی اگر بگم همش من من میکنم چشامم میدزدم و پشت سرش راستشو به طرف میگم دو ثانیه هم طول نمیکشه
بعدی : قبلی
(1400 فروردين 17، 15:43)Setareh tarik نوشته است: [ -> ]بعدی : قبلی
گفتم دیگه
خندم میگیره
همه میفهمن
بعدی : اگر دور از جون بهتون بگن یک روز بیشتر زنده نیستید چه می کنید؟
اون روزو زندگی میکنم یه زندگی واقعی بدون ترس
بعدی: تا حالا شده یه اتفاق بدی بیفته ولی به صلاحتون باشه و بعدا بفهمین ؟ تعریف بشه با جزئیات