(1398 اسفند 8، 18:56)زینبی نوشته است: [ -> ]از اول شروع میکنیم
اگر خدا بخواد فقط یکی از آرزوهاتو امشب براورده کنه چه آرزویی میکنی؟
اینکه امام زمان ظهور کنن و من هم جز یاران و سرباز امام زمان باشم
یعنی میشه که بشه
(1398 اسفند 9، 1:06)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ] (1398 اسفند 8، 18:56)زینبی نوشته است: [ -> ]از اول شروع میکنیم
اگر خدا بخواد فقط یکی از آرزوهاتو امشب براورده کنه چه آرزویی میکنی؟
اینکه امام زمان ظهور کنن و من هم جز یاران و سرباز امام زمان باشم
یعنی میشه که بشه
منم همینطور
بعدش هم دعا می کنم کرونا از کل جهان محو و نابود بشه
اونایی که مبتلا هستن همشون خوب بشن و زنده بمونن
بنظرتون امام زمان چند سال دیگه ظهور میکنن؟؟؟؟؟؟
(1398 اسفند 10، 0:43)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]بنظرتون امام زمان چند سال دیگه ظهور میکنن؟؟؟؟؟؟
ظهور نزدیکه..
خیلی نزدیکه....
فقط خروج سفیانی خروج یمانی و قتل نفس زکیه مونده از علایم
البته یادمه ایت الله بهجت که در قید حیات بودن به گروهی از جوانان گفتند شما ظهور رو میبینین
حالا این دیگه بستگی به این داره که ما چقدر شرایط رو مهیا کنیم برای ظهور
ما شیعه با گناهامون یا صوابامون؟؟؟
و اینکه یک سری شرایط دیگه هم نیازه قطعا ارتش امام زمان نباید از بین ادمای علاف و مریض و بی سواد باشه
باید خود سازی بشه برای ظهور و وقتی شرایط مهیا شد....
انشاالله ظهور مهدی فاطمه اتفاق میوفته....
یه حدیثی هم هست میگه : کذب الوقاتون تعیین کنددگان وقت برای ظهور دروغ گویند
مهدی نمی اید مگر ناگهانی
البته من شنیدم وقت ظهور متغیره یعنی با یه کاری که ما انجام میدیم ممکنه مثلا 1000سال ظهورو عقب بندازیم یا با یه کار دیگه 1000 سال ظهور رو جاو بیاید
و اما سوال از بعدی: گناه الود ترین لذت به نظرتون چیه؟؟ (خیلی درگیرم کرده)
(1398 اسفند 10، 9:00)Aurora نوشته است: [ -> ] (1398 اسفند 10، 0:43)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]بنظرتون امام زمان چند سال دیگه ظهور میکنن؟؟؟؟؟؟
ظهور نزدیکه..
خیلی نزدیکه....
فقط خروج سفیانی خروج یمانی و قتل نفس زکیه مونده از علایم
البته یادمه ایت الله بهجت که در قید حیات بودن به گروهی از جوانان گفتند شما ظهور رو میبینین
حالا این دیگه بستگی به این داره که ما چقدر شرایط رو مهیا کنیم برای ظهور
ما شیعه با گناهامون یا صوابامون؟؟؟
و اینکه یک سری شرایط دیگه هم نیازه قطعا ارتش امام زمان نباید از بین ادمای علاف و مریض و بی سواد باشه
باید خود سازی بشه برای ظهور و وقتی شرایط مهیا شد....
انشاالله ظهور مهدی فاطمه اتفاق میوفته....
یه حدیثی هم هست میگه : کذب الوقاتون تعیین کنددگان وقت برای ظهور دروغ گویند
مهدی نمی اید مگر ناگهانی
البته من شنیدم وقت ظهور متغیره یعنی با یه کاری که ما انجام میدیم ممکنه مثلا 1000سال ظهورو عقب بندازیم یا با یه کار دیگه 1000 سال ظهور رو جاو بیاید
و اما سوال از بعدی: گناه الود ترین لذت به نظرتون چیه؟؟ (خیلی درگیرم کرده)
چه دقیق آفرین
جواب سوالتم حقیقتا اومدم بدم اول گفتم زنا بعد گفتم قتل بعد خیانت بعد اووووو خیلی شد
بنظر من پایه همه این ها دروغ
تا دروغ نگی هیچ کاری نمی تونی انجام بدی
پس دروغ را انتخاب کردم
(1398 اسفند 10، 11:45)Toxic Headshot نوشته است: [ -> ] (1398 اسفند 10، 11:15)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]چه دقیق آفرین
جواب سوالتم حقیقتا اومدم بدم اول گفتم زنا بعد گفتم قتل بعد خیانت بعد اووووو خیلی شد
بنظر من پایه همه این ها دروغ
تا دروغ نگی هیچ کاری نمی تونی انجام بدی
پس دروغ را انتخاب کردم
یعنی کسی با دروغ ، خ ا میکنه مثلا؟
نه خب
مثلا من یادمه قدیما برای اینکه بتونم خونه تنها بمونم و فرصت برای خ.ا داشته باشم دروغ میگفتم حوصله ندارم
اعصاب بیرون را ندارم
نه مثل الان که واقعا میخواهم ترک کنم و از هر کاری که باعثش بشه واقعا دوری میکنم ولی باز یه جاهایی دیگه تحملم تموم میشه و میشکنم
یه زمانی هم دنبال لحظه ای بودم که فقط این کار لعنتی را انجام بدم
اون موقع ها خیلی دروغ گفتم
بنظرت چند سال عمر میکنی؟؟؟؟
من همش فکر میکنم زود میمیرم
خیلی عمر کنم ۴۰ سال
نمیدونم چرا
(1398 اسفند 14، 16:06)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]بنظرت چند سال عمر میکنی؟؟؟؟
من همش فکر میکنم زود میمیرم
خیلی عمر کنم ۴۰ سال
نمیدونم چرا
نمیدونم چند سال ولی خیلی دوست دارم تا قبل از زمین گیر شدن بمیرم
تا زمانی که خودم میتونم کارهام رو انجام بدم زنده باشم .
سوال بعدی:
بهترین خاطره تون تو کلاس درس از اول ابتدایی تا امروز چی بوده؟
من خودم هر چی فکر میکنم قشنگ ترین خاطره هام مربوط به درس تنظیم خانواده است و غیر قابل پخش
خداییش درس شیرینی بود
البته الان اسم درس عوض شده نمیدونم چی میگن بهش
(1398 اسفند 14، 18:50)رامین. نوشته است: [ -> ] (1398 اسفند 14، 16:06)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]بنظرت چند سال عمر میکنی؟؟؟؟
من همش فکر میکنم زود میمیرم
خیلی عمر کنم ۴۰ سال
نمیدونم چرا
نمیدونم چند سال ولی خیلی دوست دارم تا قبل از زمین گیر شدن بمیرم
تا زمانی که خودم میتونم کارهام رو انجام بدم زنده باشم .
سوال بعدی:
بهترین خاطره تون تو کلاس درس از اول ابتدایی تا امروز چی بوده؟
من خودم هر چی فکر میکنم قشنگ ترین خاطره هام مربوط به درس تنظیم خانواده است و غیر قابل پخش
خداییش درس شیرینی بود
البته الان اسم درس عوض شده نمیدونم چی میگن بهش
والا این خاطره ام ، اون موقع خیلی بد بود . در یه لحظه خیلی استرس بهم وارد شد . ولی الان بهش میخندم .
کلاس هفتم بودم . اون موقع خیلی وقت نبود که تلگرام اومده بود . منم تازه باهاش آشنا شده بودم و خوب با محیطش آشنا نبودم . بچه ها عضو گروهم کردن . نکته اینکه معلما هم اونجا عضو بودن . (فکر کنم باید کلیتش رو حدس زده باشید با این جمله
)
آقا یه روزی امتحان داشتیم . من هم شب قبلش با یکی از بچه ها تو گروه حسابی چت میکردم . از هر موضوعی با هم صحبت میکردیم .
بعدش یکی از معلما آنلاین شد . وقتی چتامونو دید ، پیام نوشت : د بچه چقدر چت میکنی برو بشین درستو بخون دیگه .
وقتی پیامو فرستاد ، من بیرون تلگرام بود و پیام از نوتیفیکیشن برام اومد . معلممون واسه پروفایلش ، اسم خودشو گذاشته بود و چون اسم و فامیلش نسبتا طولانی بود ، واسه من تو نوتیفیکیشن نوشته شده بود : مهدی ..... . فقط مهدی اومده بود . بقیش رو نیورد .
منم فکر کردم یکی از بچه هاست
(دوستان بقیشو نخونین خواهشا
)
آقا منم نرفتم تو خود تلگرام . از همون نوتیفیکیشن جواب دادم بهش . براش نوشتم
: تو چته احمق ، اصلا به تو چه . ناراحتی نگاه نکن .
بعد که رفتم تو تلگرام ، فهمیدم چه گندی زدم .
آقا این معلم فردا با یه قیافه ای اومد تو کلاس
(اینجا بود که گفتم خیلی استرس کشیدم )
اومد دستگیرمون کنه
بعد یه چیز دیگه .
فامیلی من با یکی از فامیلی های بچه ها خیلی شبیه بود . به جای اینکه م
(1398 اسفند 14، 18:50)رامین. نوشته است: [ -> ] (1398 اسفند 14، 16:06)123Sanaz123 نوشته است: [ -> ]بنظرت چند سال عمر میکنی؟؟؟؟
من همش فکر میکنم زود میمیرم
خیلی عمر کنم ۴۰ سال
نمیدونم چرا
نمیدونم چند سال ولی خیلی دوست دارم تا قبل از زمین گیر شدن بمیرم
تا زمانی که خودم میتونم کارهام رو انجام بدم زنده باشم .
سوال بعدی:
بهترین خاطره تون تو کلاس درس از اول ابتدایی تا امروز چی بوده؟
من خودم هر چی فکر میکنم قشنگ ترین خاطره هام مربوط به درس تنظیم خانواده است و غیر قابل پخش
خداییش درس شیرینی بود
البته الان اسم درس عوض شده نمیدونم چی میگن بهش
وای من دوم دبیرستان بودم( یعنی دهم )
بعد رفته بودیم راهیان نور اکببپمون خیلی خلاف بود از بس تیپ بچه ها جفنگ بود یه چهارتا ناظر برای ما فرستادن تو اتوبوس که بچه ها چادرشونو سرشون کنن. .. . . رقصیدنا و اهنگ خوندن و غیره بماند
نزدیک اهواز بودیم بعد من سرم تو گوشی بود تند تند داشتم یه جریانیو ( که راجع به کات کردن یکی از بچه ها با دوس پسرش بود رو برای اون یکی تعریف میکردم)
هی دیدم یه دستی از صندلی پشت میاد اروم میزنه کنار گوشم بدون اینکه برگردم گفتم : اه نکن دیوانه
دو سه بار دیگه هم طرف اینکارو کرد یهو باز بدون اینکه برگردم گفتم الاغ مگه نفهمی ؟ نکن دیگه یه دفعه دیدم بقل دستیم یه جیغ ریز کشید گفت وای اهــــــــــــو بدبخت شدی
بعله دیگه ناظممون بود
منم فقط گفتم چیزه خانم فکر کردم یکی از بچه هاست بعد تو افق محو شدم
یه بارم سوم راهنمایی بودم (نهم) یه معلمی داشتیم خیلی چاق بود هروقت میخواست بره بین کلاس ما نیمکتارو بهم نزدیک میکردیم تا رد نشه....
یکی از دوست داشتنی ترین خاطره هام صدای زنبور دراوردن وسط کلاس فیزیک بود و حرکت هماهنگ پاها ( معلمای زن خیلی بی اعصابن و زود گریه میوفتن
خدا مارو ببخشه خیلی اذیت کردیم و برگه سفید تحویل دادیم)
خدا میدونه چقدر برای سی دی فلش مارئ بردن دفتر ولی چون همه ی بچه های کلاس درس خون بودن نمیتونستن کاری کنن
بیشعــــــــــورا هیچوقت کلاس مارو اردو نمیبردن
وای سال پیش دانشگاهیم فکر کنم سال 96 بود
تو حیاط مدرسه بودیم بعد بچه ها هی داشتن مشخصات دوست پسراشونو بهم میدادن(
نگید یه وقت من منحرفما کلا تو مدرسه ی دخترونه فقط همین چیزا سوژه است) که مثلا فلان مدل مو رو زده بود فلان کفش و پوشیده بود انقدر قیمتش بودو اینا ما حواسمون نبود ناظم داره گوش میکنه خلاصه کل 7 نفرمون رفتیم دفتر . و.. .. انظباط و ..
تا اخر سال هروقت مارو میدید میگفت حالا قیافه اش قشنگ بود؟؟؟
. اما سوال بعدی
: بدترین سوتی هایی که دادین رو بگید.. مخصوصا اگه خواستگاری رفتید یا براتون خواستگار اومده
کلاس زبان که میرفتم کلاس مختلط بود و یه معلم خانم داشتیم یه توی یکی از درس ها در مورد تاخیر و وقت تلف کردن تو رانندگی و اینا بود بعد یه جاش گفت مثلا خان ها هم پشت چراغ قرمز خودشون رو توی آینه مرتب میکنن و کلی وقت میزارن هم توی خونه منم برگشتم به یکی از پسرا که بغل دستم نشسته بود گفتم خب هرچی باشه دیر رسیدن بهتر از زشت رسیدن است
اینو که گفتم کلاس رفت هوا
البته بماند معلممون خوب جوابمو داد
بعدی:دوست داری کدوم یکی از بچه های کانون رو ببینی/اگه یکی از بچه ها رو ببینی چیکار میکنی