(1398 ارديبهشت 16، 12:11)ناشناس! نوشته است: [ -> ]سوال قبلی: بدون سرچ در گوگل یه بیت زیبا و تاثیر گذار یا یه جمله ی الهام بخش بنویس .
پاسخ قبلی:بزرگترین انتقام یک موفقیت عظیم است!...
سوال بعدی:به نظرتون همون طوری که یک معتاد به مواد مخدر قیافه ش تابلو میزنه برای بقیه!....اونوقت یک معتاد به خ.ا ،از روی چهره و حالت بدن قابل شناساییه؟.....اگه جواب بله هست، به نظرتون از روی چه چیزهاییش میشه فهمید که معتاد به خ.ا هست!؟....( این سوالو پرسیدم که بچه ها حواسشون به خودشون باشه که اگه علایمی توی صورت یا بدنشون هست، توی فامیل و در و آشنا تابلو نشن!)
یه بدی یا خوبی اعتیاد به خ ا اینه که با هر درجه ای هم که انجامش بدی علایمی نداره(البته میتونی از روی خستگی الکی یا بی حوصلگی های بی دلیل یا ضعیف بودن تن صدایی طرفت تشخیص بدی ولی راحت طرف میتونه بگه کم بود خواب دلیلشه)
سوال قبلی: چرا بعضی ها فک میکنن خیلی سر در میارن از یه مسئله ای در حالی که هیچی نمیفهمن!؟
جواب قبلی: خب شاید برداشت ما اینطور باشه که هیچی نمیفهمن!...البته آدمای خود بزرگ بین هم وجود دارن اما خب همونا هم چیزهایی میفهمن!
درکل میدونم میخوای چی بگی اما خب نمیشه با یه چوب همه رو زد!.....هر کسی چوب مناسب خودش رو میطلبه!.....یکی چوب نازک و یکی یه چوب بسی کلفت !.....
اما به نظرم هر کسی که چیزی رو نفهمید یا باید به حساب نفهمیش گذاشت و گذشت و رفت!....یا باید حرف درست رو توی صورتش کوبید و لهید و ماند تا حق مطلب را کف دستش نهاند!
سوال بعدی: خ.ا چقدر توی روابط اجتماعی و تحصیل و شغل شما تاثیر گذاشته!؟(لطفا از در و دیوار و پسر و دختر همسایه که چه بر سرشون اومده نگید ، شاید بهتر باشه از خودمون بگیم که چه کرده بر سر زندگیمون که هم خودمون آگاه تر بشیم و هم به نوعی تدریس و عبرتی باشه برای دوستامون برای آگاهی بیشتر و در نهایت ترک راحت تر!)
(1398 ارديبهشت 26، 1:27)ناشناس! نوشته است: [ -> ]سوال بعدی: خ.ا چقدر توی روابط اجتماعی و تحصیل و شغل شما تاثیر گذاشته!؟(لطفا از در و دیوار و پسر و دختر همسایه که چه بر سرشون اومده نگید ، شاید بهتر باشه از خودمون بگیم که چه کرده بر سر زندگیمون که هم خودمون آگاه تر بشیم و هم به نوعی تدریس و عبرتی باشه برای دوستامون برای آگاهی بیشتر و در نهایت ترک راحت تر!)
شدید ترین تاثیر منفی ممکن را روی تحصیل ، روابط اجتماعی شغل و ایمان و رفتار ، احساسات ، خانواده و ... برای من به همراه داشته
مثل دومینویی هست که بعد از آسیب به یک شاخصه شاخصه ی دیگه رو هم تحت تاثیر قرار میده مثلا افسردگی تحصیل ، تحصیل شغل ، شغل روابط اجتماعی
(1398 ارديبهشت 26، 1:27)ناشناس! نوشته است: [ -> ]سوال قبلی: چرا بعضی ها فک میکنن خیلی سر در میارن از یه مسئله ای در حالی که هیچی نمیفهمن!؟
جواب قبلی: خب شاید برداشت ما اینطور باشه که هیچی نمیفهمن!...البته آدمای خود بزرگ بین هم وجود دارن اما خب همونا هم چیزهایی میفهمن!
درکل میدونم میخوای چی بگی اما خب نمیشه با یه چوب همه رو زد!.....هر کسی چوب مناسب خودش رو میطلبه!.....یکی چوب نازک و یکی یه چوب بسی کلفت !.....
اما به نظرم هر کسی که چیزی رو نفهمید یا باید به حساب نفهمیش گذاشت و گذشت و رفت!....یا باید حرف درست رو توی صورتش کوبید و لهید و ماند تا حق مطلب را کف دستش نهاند!
سوال بعدی: خ.ا چقدر توی روابط اجتماعی و تحصیل و شغل شما تاثیر گذاشته!؟(لطفا از در و دیوار و پسر و دختر همسایه که چه بر سرشون اومده نگید ، شاید بهتر باشه از خودمون بگیم که چه کرده بر سر زندگیمون که هم خودمون آگاه تر بشیم و هم به نوعی تدریس و عبرتی باشه برای دوستامون برای آگاهی بیشتر و در نهایت ترک راحت تر!)
داداش خ ا مثل بمب اتمی بود که تو زندگیم زده شد تمرکزم رو عملا از دست دادم و روابط اجتماعیم به شدت ضعیف شد مخصوصا با جنس مخالف یه گوشه گیر تمام عیار شدم
برام خیلی جالبه وقتی امار پاکی میره بالای 20 روز خیلی چیزها تغییر میکنه مخصوصا تمرکز ولی حیف بعد مدتی به ده ها دلیل دوباره تو مرداب خ ا میریم و همه چیز از اول اغاز میشه
سوال: یه سوال ذهن خودمو درگیر کرده چون خودم رنج سنی دوستام از 19 هست تا 30 سال نظرشون تقریبا نظر خودمه خیلی دوست دارم نظر شما ها رو هم بدونم
با این شرایط کشور ایا به ازدواج فکر میکنید؟
پاسخ:دوست دارم فکر کنم اما هزینه ها جرات رو ازم گرفته....تا میام حرف بزنم. فورا جناب هزینه میگه حرف نزن تو اول راهی!
سوال : سوال قبلی
(1398 خرداد 1، 5:47)ناشناس! نوشته است: [ -> ]پاسخ:دوست دارم فکر کنم اما هزینه ها جرات رو ازم گرفته....تا میام حرف بزنم. فورا جناب هزینه میگه حرف نزن تو اول راهی!
سوال : سوال قبلی
در گل بمانده پای دل
وز اتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
حضرت مولانا بیان فضل نمودند و جواب این سوال را از زبون من گفتند
فکر که اره داداش فکرشا میکنیم ولی تا بیاد عملی بشه و پای ما از این گل و شل ها در بیاد خیلی راه مونده شاید خیلی ها بگن خوب چیزی هم داری(کار،خونه،ماشین) که بخوای بهش فکر کنی ؟
من جوابم اینکه اگه کسیا دوست داشته باشی به هر دری میزنی تا به چیزی که لازم داری تا بهش برسی دست پیدا میکنی
سوال:اگه مشکلات مادی تون حل بشه برای ازدواج بازم مشکلی دارید برای ازدواج یا نه ؟(توضیح دهید)اخرش مثل این سوالای امتحانی شد
جواب: اگه از نظر مادی کامل هم باشم، بازم باید روی چند بعد دیگه از زندگیم کار کنم ( شعار نمیدم اما خب مثل همسرداری یا بچه داری یا روابط اجتماعی و غیره!...که از حوصلم خارجه گفتنش!)....
اولین و ابتدایی ترین و مهم ترین معیار برای شروع یه زندگی پول به اندازه ی کافیه!....اما خب پول فقط یک جنبه از قضیه س!.....باقی قضایا تا به درک خوبی نرسم هیچ وقت کسی رو وارد زندگیم نخواهم کرد.
فکر می کنم اولین خاطره م که خیلی واضح باشه اینه که مامامانمینا یه ماشین لباسشویی خریده بودن
دقیقا یادمه لحظه ای که آوردنش دم در و بعد تو خونه
من انقدر قدم کوتاه بود که کل خاطره مربوط به قسمت پایین نرده هاست که من از پشت نرده ها تماشا می کردم که کارگرا دارن ماشین رو میارن بالا و بابام هم راهنمایی می کردن
احساس خوبی دارم از یادآوری این خاطره
بعدی:اولین خاطره ای که تو ذهنتون هست چیه؟
من هم از این خاطره ها دارم توی ذهنم
اولییییش؟؟؟؟؟
الان این یادم می آد که سوار سه چرخه بودم و سه چرخه از عقب بلند میشه و با مغز می خورم زمین، کلم هم قاچ می خوره و می برندم بیمارستان
البته من فقط قسمت اولش رو یادم می آد
بعدی:اولین خاطره ای که تو ذهنتون هست چیه؟
(1398 خرداد 8، 10:29)AufBau نوشته است: [ -> ]
بعدی: منظور حضرت امام در این حدیث که فرمودند من ورزشکار نیستم ولی بدنم همیشه رو فورمه چی بوده؟
فکر کنم منظور امام این بوده که طرفدار تراکتورسازی تبریز هستن
اقا نپرسین از این سوالا .. خلاصه اینکه سایت تابع قوانین جمهوری اسلامی و این حرفا دیگه .. بلد نیستم مثل آرمین خوب صحبت کنم ولی منم از همونایی که آرمین میگه
اولین خاطره ای که یادمه ..
اقا من حتی 3 ؛ 4 سالگیم هم یادمه .. تازه عقب تر هم یادمه زیاد عقب نمیخوام برم که منکراتی نشه ..
ولی یادمه گریه کردم مامانم برام ساندیس خرید
بعدی: اولین خاطره ای که یادته چی بوده؟
(1398 خرداد 8، 12:23)رامین. نوشته است: [ -> ]اولین خاطره ای که یادمه ..
اقا من حتی 3 ؛ 4 سالگیم هم یادمه .. تازه عقب تر هم یادمه زیاد عقب نمیخوام برم که منکراتی نشه ..
ولی یادمه گریه کردم مامانم برام ساندیس خرید
بعدی: اولین خاطره ای که یادته چی بوده؟
منم یادمه
موقعی که بچه رو از شیر میگیرن یادمه
دو تا از دختر خاله های مامانم خونمون بودن منم مشغول شیر خوردن بودم بعد یکی از اینا گفت اخه پیفه فلانه سرمو چرخونده بودم عقب حرفاشو گوش میکردم
بعدم انگار نه انگار مشغول کارم شدم
حتی محل نشستن مامانمم یادمه
بعدی: قبلی
میون این خاطره بازی ها بگم بعضی از خاطراتی که فکر میکنیم مال ما هستن در واقع خاطرات بقیه هستن که ما هم توی اونا بودیم و اینقدر که تعریف کردن برامون الان فکر میکنیم اون خاطره واسه خودمون بوده. این یه اصله که هر خاطره ای با هربار تعریف کردن تغییر میکنه و از یه نفر به یه نفر دیگه میرسه
مخصوصا اون خاطراتی که خیلی قدیمی یا مربوط به دوران بچگی هستن اینطوری میشن
اولین خاطره که یادمه مال 4.5 سالگیمه که خونه پدربزرگم اینا بودیم ازین خونه قدیمیا دیگه...........
تو حیاط مشغول بازی اینا بقیه هم رو ایوان نشسته بودن داشتن چایی میخوردن در این حد جزییات یادمه
بعد ازین حفاظ اهنی ها هستن دزگیر پنجره یکی ازون قدیمی هاش تو حیاط بود میخواستن وصلش کنن منتها اون موقع هنوز به جایی وصل نبود همین طوری تکیه داده بودنش رو دیوار....
چشم ما هم همونو گرفت رفتم روش شروع کردم بالا رفتن ازش ...ازونجایی که به جایی بند نبود از روش افتادم اون حفاظم برگشت روم دگه بعدشو یادم نیست مثه اینکه تا دم مرگ رفتم برگشتم تو بیمارستانم یه جاهای رو گذری یادمه با اینکه میگن خون سرت لخته شده بود و کاملا بیهوش بودی........
بعدی:خاطره ای از دوران مدرسه
دبیرستان فک کنم دیگه همه یادشونه...............