کانون

نسخه‌ی کامل: اعلام وضعیت روزانه
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
امروز پر از کوشش بود
شاید خوب عمل نکردم اما حداقل دست رو دست هم نذاشتم
روز بیست و هفت،

نماز صبح دم مرزی1276746pa51mbeg8j ... باید آب شم برم تو زمین ... امشب زود تر میخوابم انشاالله

نماز ظهر و عصر، خوب بود که مشارطه کردم اما قانون یه ربع رو رعایت نکردم و تا آماده شم، یه ربع دیر شد؛
نماز مغرب و عشا، هم مشارطه بود و وضع حضور قلب اندکی بهتر بود.

سجده+
دو ذکر+
مناجات-
قرآن: 3 صفحه؛ امشب رو افسوس که همون سه صفحه
سوره+
ورزش+ ؛ برای اولین بار شاید 1000 طناب بی وقفه زدم؛ خدایا! شکرت.
فردا هم میرم استخر انشاالله
تغذیه: +

جدل مقداری کردم و حرفهای ناامیدانه و اضافی ... که چی؟ ولش کن عزیز من! آخرتت رو ارزون نفروش داداش جون! دعای صحیفه رو یادته؟ حس خضوع داشته باشه نسبت به والدین خصوصا پدر.
باور کن خدا نظر رحمتش رو برمیداره اگه نگاهت و دلت ناصاف و کدر باشه به والدینت ... و قضی ربک الّا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا
سعی کن آرام و شمرده حرف بزنی و جدلی حرف نزنی.

کانون+
مسواک؛ حواسم باشه.
دیشب، اتفاق بد افتاد؛
اتفاق خوب هم این بود که انقدر زود تحصیل طهارت کردم که نمازم قضا نشد شکر خدا،
چشم اعور شیطان کور!

و اتفاق بد دیگه اینکه تا حدود 12 خوبیدم!
چرا هشت روزه اینطور شدم؟

یه علتش عدم برنامه ریزیه
و حالت بلاتکلیفی

اما علت اصلیش اون کاریه که نمیکنم

مرد مجاهد نیستم اگه از فردا تا دوشنبه ی دیگه، در بازه ی نماز صبح تا نماز ظهر، تو خونه ، در بستر بخوابم.

چند بار تاکید کنم که بعد نماز نخواب؟
این همه کار دارم،
خوب یکیش رو برم انجام بدم دیگه!

خدایا! کمکم کن؛
اوضاعم خجالت آور شده.

یه جوون پر انرژی این طور عمرش رو هدر نمیده


دارم کم کم به این فکر میفتم که برا این مشکل خواب،
یه توسل جدی پیدا بکنم؛

نمیدونم با اینکه ورزش میکنم و غذام رو هم کنترل میکنم،
چرا انقدر شدت گرفته.
روز بیست و هشت،

نماز ظهر و عصر نزدیک یه ساعت دیر شد؛ الهی العفو؛ نماز مغرب و عشا خوب بود؛ حضور قلب ها مقداری بهتر شده بود؛ انگار نماز عصر خوب بود؛ مقداری شوق ایجاد شده شکر خدا. باید همتم رو هم زیاد کنم.

ورزش -؛ به خاطر اتفاق شب، نرفتم؛ فکر کنم اشتباه کردم؛ امروز وسوسه ی جسمی نسبتا قابل توجهی داشتم.
مناجات-
تغذیه+

صحبت: در مجموع خوب بود؛ بعد نماز مغرب، مقداری از دستم در رفت.
قرآن+
سوره+
سجده+
دو دعا+

امروز افسوس ترک حفظ به سراغم اومد؛ کاش دوباره خدا توفیق بده و همت کنم.
مسواک+
کانون: یه مورد بی دلیل تحلف کردم؛ تکرار نشه.

فردا انشاالله بعد نماز صبح میرم دانشگاه.

باید جام رو عوض میکردم تا چشمم نگاه اتفاقی نکنه؛
رب انی ظلمت نفسی فاغفرلی
امروز صبح دیر پا شدم
بعدشم یکی در میون از مامان و بابا رنجیدم
دیگه شب حرفایی که بابام با نزدیک شدن عید می زنه
منم دیگه قاطی کردم
اومدم ی عالمه گریه کردم

بعدشم قرص خوردم خوابیدم
کلا طی روز هیچ کدوم از کارامو انجام ندادم
روز بدی هم بود!
الانم پا شدم دارم تمرین می نویسم

برنامه ی فردا:
؛ماز: همه ادا
ورزش: یا یک ساعت پیاده روی یا 2؟ دقیقه دو یا 100 طناب
مناجات و دعا: حتما بعد از نماز از خدا بخواهم

رفتار: مرنج و مرنجان حرفم نزن گریه هم ممنوع
قران: سوره ناس
مسواک-کنترل نگاه و ذهن-تغذیه:رژیم محدودیت ها
روز بیست و نه،

خواب: تا 11 و 20 دقیقه خواب بودم ... امشب زودتر میخوابم انشاالله و کلاس صبح رو میرم و نمیخوابم اصلا
وقت+
حضور:عصر بهتر از ظهر بود؛ مغرب و عشا معمولی بود ... زمینه اش فراهم شده شکر خدا ... همت کن ... مشارطه+
قرآن: هنوز نخوندم؛ میخونم انشاالله / سوره-
ورزش+
تغذیه+
مناجات-؛ فردا میخونم انشاالله
اصلا تا شب یاد قرار کنترل زبان نبودم ... حواسم جمع باشه
ذکر:نصفه/دعاها+/ حال تضرع کم بود.
مسواک+
دمم گرم
کلا سوره ناسو خوندم و مسواک زدم
بیرون رفتن از خونه واسم شده مصیبت!
باید خودمو بکشم برم بیرون
نمی دونم چرا
پاک!
53
روز سی و دوم،

الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله؟

آخه تا کی؟
اون فکرهای سطح پایین باید هم به وسوسه منجر بشن؟

اگه یه دستگاه بود که هر چه فکر میکردی مینوشت
آیا حاضر بودی این فکرها رو بکنی؟
ولو بعد مرگت دیگران بخوننشون.

ببین هم مدرسه ای های 25 سال پیشت چه فکری می کردن تو چی؟

تمام این خرابی ها از غفلت است.

نماز صبح آخر وقت بود متاسفانه
خدا رو شکر بعد نماز نخوابیدم و با آرامش کار کردم.
ظهر حدود یه ساعت یه ساعت و نیم مفید خوابیدم. (قبل یک و نیم بخوابم)
نمازهای ظهر تا مغرب حضور قلب خوب نبود؛ عشا خوب بود شکر خدا
مناجات+ کمیل+ ؛ خدا رو شکر
تغذیه+
ورزش-
قرآن+
مسواک دیشب: سه چهار دقیقه تحلف شد.
سوره+ توجه بیشتر شه.

فردا حتما حتما، قبل ظهر یا غروب ورزش کنم.
کانون: بیشتر اومدم استثناءا
پر حرفی و عصبانیت نبود شکر خدا؛ یه مورد شوخی تمسخر ؛ الهی العفو ؛ کم حرفیم بیش از حد بود؛ برا روحیه ام خوب نیست.
تضرع و سجده+
وقت مغرب رعایت نشد؛ دو رکعت از دست دادم. الهی العفو

اصلاتعلل نکن در مبارزه با وسوسه؛
روز به روز دل داره کدرتر میشه اگه کاری نکنیم
حالا اگه گناه کنیم که واویلاست مرد!

ببین چقدر باختی؟
بلند شو.

برنامه ی مبارزه با وسوسه:
وضو گرفتن + دو رکعت نماز آرام + یه صفحه قرآن
در صورت تداوم
دور شدن از کامپیوتر
ورزش: 300 طناب + 30 شکم + 10 شنا + تمرین فرم
در صورت تداوم
بیرون رفتن از خانه
روز سی و سوم،

دیروز خدا رو شکر تونستم پاک تموم کنم داستان وسوسه های شیطانی رو

اما،
دیشب اتفاق بد افتاد ...

من گرچه سیه روی و بدم یا الله
از درگه خود مکن ردم یا الله
گفتم که من و این همه عصیان چه کنم؟
گفتی که بیا، من آمدم یا الله

خدایا! به جوونیم رحم کن؛ شفام بده؛ مستاصل شدم؛
امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء

و نماز صبحم احتمالا قضا شد؛ این ربطی به اون اتفاق نداره ... خوابم باید درست شه ... افتضاحه وضع نماز صبح ... دست رو دست گذاشتی
و انذر هم یوم الحسرة اذ قضی الامر و هم فی غفلة و هم لا یومنون

رفتم زیارت؛ شکر خدا

متاسفانه از حدود 10 و نیم تا 2 خوابیدم ------> باید ساعتم رو واقع بینانه تر کوک کنم و تصمیم بگیرم که به محض شنیدن زنگ کنده شم ... چون کاری مهم تر از خواب دارم.

قرآن+
نماز ظهر و عصر: 3 ساعت تاخیر
مغرب: قرار بود یه ربع زودتر بلند شی کاراتو بکنی ... گول خوردن تا کی؟ ... نرسیدم دو رکعت

حضور قلب: یه کم مراقبت بود ولی کلا حال خوبی نداشتم متاسفانه.
مشارطه هم تا حدودی بود.

یه مورد عصبانی شدم ... یعنی انقدر شخصیتت کوچیکه که عصبانیتت پول خردته؟ روحم رو بزرگ باید بکنم.
کانون: دو سه تار سر زدن کوتاه داشتم؛ اما در کل خوب بود ... برای تقویت ارده همین سر زدنای کوچک رو هم ترک می کنم ... با موبایل اصلا نمی ایم یا اگه بیام یه بار حساب میشه

مسواک: 2 دقیقه زیاد شد
ذکر+
دو دعا+
تضرع: کم بود
ورزش-

با مادرم باید ملایم تر صحبت میکردم؛ الهی العفو
نسبت به پدرم خوش دل نبودم؛ الهی العفو

تغذیه: کمیتش خوب بود؛ اما مواد محرک زیاد خوردم ... فردا اصلا نمیخورم / مقداری حرص و ولع هم بود؛ ارزشم بالاتر از ایناست
سلام امیر حسین گلم

روزایی که خوش هستیم معمولا می گیم خدایا شکرت
ولی وقتی مثلا مریض میشیم یا یه اتفاقی می افته
واویلاست

برعکس تو مواقع مشکلات باید اینجوری رفیق باشیم با خدا
خوشحالم روبه راهی
بسم الله الرحمن الرحیم؛

روز سی و چهارم،

دیشب باز ...
ولی چرا صبح خوابیدم؟
خدایا! این بدی و این بیماری همش تقصیر منه،
میشه لطف کنی کمکم کنی؟
شرمنده اتم
این شرمندگی همراه همیشگیم شده

خدایا! نماز صبح امروزم هم شاید قضا شده باشه
خدایا! اسراف کردم تو غسل
اصلا نباید میکردم شاید
و باید سریع تر باشه
خدایا! کمکم کن اینا رو درست کنم
اصلا وضعم خوب نیست.

نماز ظهر و عصر وقتش رعایت نشد ... حضور قلب در نماز ظهر بسیار بد بود.
حضور قلب در مغرب و عشا خوب بود خدا رو شکر //// آفت: وقتی حس میکنم حضور قلب خوبه، شیطان ذهنم رو منحرف میکنه ... اعوذ بالله
قرآن: میخونم انشاالله
سوره+ ؛ توجه میخوام از خودم
مناجات-
تغذیه+
تو کار پدر و مادرم و تعاملشون با هم دخالت نکنم؛ الهی العفو

دعا+/ذکر+
تضرع باید باشه
کانون+
روز سی و ششم،

دیشب زود خوابیدم و زود بیدار شدم؛ امشب م انشاالله قبل 1 می خوابم.
حضور قلب هام تعریفی نداشت ... اما بی تلاش هم نبودم ... دوباره از فردا با جدیت و علاقه انشاالله
ورزش+ ؛ فشار خیلی بالا نبود
قرآن: سه صفحه و نیم
سوره-
مناجات-
تغذیه: چیز محرک خوردم؛ و شام هم مقداری زیاد خوردم ... حواسم رو جمع کنم ... توجیه و تزیین زیاده ... آدم باید عاقل باشه ... فردا رعایت میکنم انشاالله
مسخره کردن بود/پر حرفی بود / با صدای بلند حرف زدن بود / کلا بد بود / فردا مشارطه و مراقبه میکنم انشاالله
سجده: نصفه
دعا: نصفه
تضرع: بیشتر باشه بهتره


یه مقداری از مسیر خارج شده بودم
الهی العفو
مراقب زاویه های کوچک باید باشم
روز خیلی سختی برام بود،حالم اصلا خوب نبود،ولی خداروشکر بخیر گذشت.الان بهترم.#:-S

التماس دعا....53
روز سی و هفتم،

دیشب کم خوابیدم؛ امشب تا قبل 12 بخوابم؛
نماز: ظهر رو نرسیدم
قرآن: تقریبا+
سوره+
ورزش+
مناجات+
تغذیه+
پر حرفی و مسخره بازی زیاد بود / مسخره کردن هم بود؛ حواسم رو جمع کنم.
خصوصا حواسم باشه بلند حرف زدنم مزاحم دیگران نشه
سجده: نصفه؛ دعاها: کم بود؛ تضرع: نسبت به حالم کم بود؛ این حال رو خداست که خوب میکنه

رب!
خدای من!
پروردگار من!
رب! انی لما انزلت الی من خیر فقیر
مسواک: 10 دقیقه زیادی شد؛ با تمرکز
سلام بچه ها

من 21 روزه پاکم . 

برام دعا کنید دیگه تنبلی نکنم و نمازامو بخونم و همه ی روزام خوب باشن .Khansariha (8)

منم واسه همتون دعا می کنم.