چه شلوغ شد یهو
سلام
یکم دقت کنین ببینم متوجه تغییر خاصی تو صورتم میشین >>>
یکم بیشتر >>>>
بیشتر تر >>>>>>>>
دندونامو نگاه >>>>>>>>
تازه مسواک زدم
آقایان آرمین ؛ اراده ؛ عاشق و سالک ... خیلی خوش اومدین .
یه طرح بهبود یکساله است که ان شاءالله قراره تا اربعین سال دیگه این روند زندگی رو عوض کنیم و بهبود بخشیم
ان شاءالله میخواییم محکم باشیم و بصورت جدی زندگیمون رو سازیم .
خوشحال میشم هر روز به این جمع اضافه بشه و قدم محکمی در این راه برداریم
بچه هایی که میخوان تو این مسیر با ما همراه باشن ؛ یه توبه از ته دلشون انجام بدن ؛ نیت کنن برای این پاکی و ثوابش رو هدیه کنیم به روح سید الشهدا
چیزی که خیلی مهمه اینه که دیگه نمیخوام ترک رو شوخی بگیریم و از کنارش راحت رد شیم . این شروع ان شاءالله آخرین شروع زندگیمون خواهد بود
خب
خیلی دیگه ادبی و قشنگ صحبت کردم خودم از خودم انتظار نداشتم بتونم انقدر خوب جمع کنم مطلب رو
این چند روزه رو با مرد مجاهد بودم کمال همنشین در من اثر کرده
(1397 آبان 18، 11:40)مرد مجاهد نوشته است: [ -> ]خدا قوت مخصوص به برادر رامین عزیزم ... همسفر بزرگوار ... حاجی من کی جسارت کردم به شما اعتراض کنم؟ اگه همچین چیزی بوده معذرت میخوام .. اگه همچین چیزی نبوده معذرت بخواه
آقا من اوایل که اومده بودم کانون طفلی بیش نبودم (طفل 18 ساله!)
کلی انرزی داشتم اون موقع . دوران پاکی رو هم پشت سر میذاشتم حدود 70 روزی پاک بودم
بعد قشنگ تو اعلام وضعیت هام جلفیت میچکید ...
اون دوران پخش اهنگ آنلاین رو بلد نبودم ؛ اگه بلد بودم قشنگ پتانسیل اینو داشتم که کمربند انتحاری ببندم به خودم و کانون رو بفرستم رو هوا
یعنی هر تاپیکی رو باز میکردی میگفت امشو شو شه
خرداد ماه سال 91 بود . حالت خوب نبود و میخواستی از کانون بری ؛ در یک حرکت انتحاری اومدی تو تاپیک انتقادات و تروریستی همه رو بستی به رگبار
بعد از اون پست هم چند مدت از کانون رفتی
یه تیکه از پستت رو یادمه گفتی بعضی ها هم موقع اعلام وضعیت بجای اینکه یکم حرف مفید بزنن که موثر باشه میان شلوغ میکنن و فکر میکنن جذابه کارشون
از اون روز به بعد کلا چشمه ی جلفیت من خشکید
الان اینی که میبینی چشمه ی خشک شده ی منه .حالا ببین اگه من مثل قبل جاری بودم چی میشدم
ولی خداییش در حقم برادری کردی
واقعا خیلی نابود بود اعلام وضعیتام
میومدم تاپیک جیغ و سوت و هلهله و ... یکی نبود بگه مگه عروسی بخش زنونه است . بگیر بشین سرجات دیگه
هم دوره هم بودیم ؛ داشتیم با هم دیگه میومدیم بالا . همیشه مجبور بودی منو تحمل کنی
(1397 آبان 17، 22:53)آرمین نوشته است: [ -> ]یکی این رامین رو بگیره. نمی دونم چه کتابی رو مطالعه می کنه که این حد از جلفی گری رو رقم می زنه
من بعید می دونم اینها صرفاً اثر کتاب باشه. یه چیزهایی هم حتماً میزنه. (رامین برادر چی می زنی؟ )
شیشه
برادر آرمین هر روز بیا . وقتی میایی انرژی میره بالا
کلا یه کلاس خاصی داره وقتی میبینی مدیر کل پستت رو لایک میکنه
هر چند تو پست های منو لایک نمیکنی . چرا واقعا ؟
امروز رفتم دیدم تو شبانه روزی خانوم سها پستم رو لایک کرده بسی شادمان گشتیم و خرکیف
(1397 آبان 17، 22:11)آقای اراده نوشته است: [ -> ]مکتب خونه جای درس خوندنه رفتی کشمشو بررسی میکنی
کلا نمیدونم چرا من هر تاپیکی میرم اون تاپیک ار حالت عادی خارج میشه
قبلا تاپیک قرار عاشقی فعالیت میکردم
یعنی دورانی بود که کلا از جو مذهبی تبدیل شده بود به جو دیسکو
یکی نبود بیاد بگه اخه لامصب موقع اعلام نماز نمیان که وسط تاپیک جیغ و هلهله بکشن
اون موقع احسان هم بود
ته تاپیک فروش لوازم ارایش زده بودیم
البته من نظرم رو فلافلی بود اخر به اصرار بچه ها مغازه مون تبدیل شد به لوازم ارایشی
(1397 آبان 18، 17:35)سالِک نوشته است: [ -> ]سلام
....
چ سر و صدایی راه انداختید
دمتون گررررررررررررررررم
منم هستــــم
خوش اومدی
ان شاءالله همیشه پاک باشی
(1397 آبان 17، 23:02)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بچه ها من روزم خراب شد
یه کی به من دگزامتازون و سرم قندی تزریق کنه لطفا ...
فردا ان شاء الله اولین روز خوب محمد رقم خواهد خورد
دایی ...
قراره از امروز بیایی اعلام وضعیت
منتظریم .
و عـامـــــــا اعلام وضعیت خودم:
امروز هم کله صبح پاشدم . کمی مطالعه بعد رفتم آرایشگاه پیش بهزاد چمن زن
اگه مدیریت اجازه میده میخوام از طریق همین تریبون استفاده کنم و بگم بهزاد تو روحت ... این چیه اخه زدی
بعد از آرایشگاه اومد خونه خوابیدم
چرا آخه؟
دیگه نباید از فردا اینجور باشه . دیگه نمیخوابم تا شب
فردا باید خیلی بهتر از امروز باشم
ان شاءالله
رامین / 16 آبان / 3 روز ســـــبز