کانون

نسخه‌ی کامل: اعلام وضعیت روزانه
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دیشب، نشد زود بخوابم، میخواستم کارم تموم بشه
نمازم خیلی آخر وقت بود،
اما دو روزیه که موقع نماز صبح دلم تکون میخوره،
ان فی ایام دهرکم نفحات ... الان وقت درست کردن خوابه

مثل سالهای اخیر،
از 40 که رد شده،
یه حس تردیدی به وجود اومده
درمانش اینجاست:
عمل قاطع و دقیق و
آسونگیری ذهنی نسبت به خودم؛

مناجات+
قرآن تقریبا+؛ اما توجه خوب نبود؛ فردا انشاالله رو تمرکز کار میکنم.
وقت نماز تقریبا+
حضورقلب: خوب نبود؛ یه تلاشایی صورت گرفت؛ ریشه اش اینه که مشارطه ام جدی نیست.
ورزش-
فردا: حتما تا قبل ساعت پنج و نیم، برنامه ی ورزشم رو اجرا میکنم.
تغذیه: مواد محرک خوردم؛ تو عید کلا تو مهمونی ها رو میوه ها کار کنم؛
شام رو میشد کمتر بخورم؛ اما این بده که از نظر ذهنی هی بترسم؛ سعی کنم مقداریش رو خالی کنم؛
قبل ظهر، مسخره کردن داشتم؛ الهی العفو؛ حواسم باشه
حال تضرع موقع سجده خوب نبود؛ دعا رو هم بخونم.
فردا هم فقط بعد شام و یه کوچک هم آخر شب بایم کانون.
روز چهل و هفتم،

اول بگم که زمان عید برای استراحته و وقتی به دلیل معقول و غیر قابل کنترل نمیشه درس خوند، باید از فراغت لذت ببرم نه ذهنم رو خسته کنم؛
ثانیا، بهترین زمان برای درس خوندن از صبح تا ظهره که نه کسی میاد نه جایی میریم و قسمتیش خونواده خوابن
پس از فردا نمی خوابم و کارهام رو جلو می برم
اینجوری همون اول روز کارهای روزانه ام انجام میشه و خیالم راحت؛

مناجات+
قرآن 3 صفحه؛  میخونم
نماز: حضور قلب خوب نبود اصلا؛ حال ادبار بود؛ خدایا! خوبم کن؛
سوره: امشب رو با توجه بخونم؛
ورزش: به عید دیدنی گذشت و نشد؛ دیگه فردا رو شاخشه انشاالله
تغذیه: کاملا مثبت

رفتارم در مهمونی خوب نبود؛ همیشه باید چارچوب رفتاری خودم رو حفظ کنم و خسته نشم و به حضور دیگران احترام بذارم؛
سجده+؛ دعا: کمرنگ شده
از امشب شروع میکنم دعای توسل رو به یاری خدا

مسواک: دیشب خیلی طول کشید؛ سریع و با تمرکز بزنم و باید عوض کنم مسواک رو.

امروز مقداری وسوسه بود و چشمم می پرید؛
خدایا! رحم کن.
سلام اولین روز فروردین ما 1393
به لطف خدای مهربونی ها پاک و خوب دارم پیش میرم
خدارو شکر که امروز محکم پای عقایدو قولو قرارامون موندم
خدای مهربونی ها من ممنونم که کنارمی وتنهام نمیزاری
5353258zu2qvp1d9v
روز دوم (روند پاکی ادامه داره شکر خدا)(از شروع دعای توسل)


دیشب حدود 3 و نیم به ساعت قدیم خوابیدم و نه و پنجاه به ساعت قدیم بیدار شدم
مناجات -
سجده امروز وضعش بهتر بود
دعای توسل+
نماز: رعایت نکردم؛ قرار بود قبل نماز بلند شم و آماده شم؛ نه اینکه اذانو که گفتن تازه...
قرآن+
سوره: اصلا توجهم خوب نیست؛ فقط به سوره فکر کن؛ حیفه
ورزش+؛ خیلی فاز دادMuscular
تغذیه: اوضاع خوبه شکر خدا؛ البته سر شام مقداری ولع و عجله وجود داشت. (میوه کم خوردم)

زبانم وضع قشنگی نداره؛ گاها صداش بالا میره؛ مسخره میکنه؛ تیکه میندازه؛ ادب نداره با والدین؛ ... میخوای بوی بهشت رو بشنوی؟
مسواک: باز یادم رفت بخرم؛ فردا بخرم

فردا: فقط و فقط 40 دقیقه بعد شام و آخر شب برای تاپیک تحصیلات

فردا ورزش: تمرین فرم
مراقبت به حضور قلب
امروز سخت گذشت
هم مریض بودم نمیتونستم از تو جام پا شم
هم فکر و خیال برم داشته بود
خیلی نگران وضع جسمیم هستم
باز خدا رو شکر که پاکم
12 روز
روز سوم


خواب حدود 4 و نیم و بیداری 11 و نیم؛ اوضاع خوب نیست ... فردا بیدار میمونم و میرم بیرون؛ اینطور راحت میگذره؛ خواهشا رعایت کن؛ یه نماز صبح درست درمون نخوندم!
ظهر ده دقیقه دیر شد ... قبل نماز بلند نشدم
مناجات-؛ فردا مثبت شه انشاالله
ورزش-؛ امروز فیلم دیدم، ترجیح دادم وقت رو ورزش نذارم؛ فردا مثل دیروز ورزش خوب بکنم انشااله
قرآن: سه صفحه؛ میخونم انشاالله؛ چند وقتیه توجهم به نماز و قرآن کم شده ... همینه که وسوسه بیدار شده ؛ همینه که شیطان داره بذر شک میپاشه.
عزیز من! کلام خالق، صحبت با خالق؛ اینا رو به چی می فروشی؟
سجده: بعد عشا نشد؛ جبران میکنم.
سوره: دیشب خوابم برد فکر کنم ... وقتی میخونم، با دقت به مفاهیم سوره توجه کنم.
مسواک، خریدم ... امشب رعایت کنم ... دیشب 5 دقیقه زیاد شد.
امروز یه کم توجه به زبان بهتر بود؛ اما خوب نبود.
تغذیه:
تا قبل شام، زیاد خوردم و مواد محرک هم خوردم ... شام سعی کردم کمتر بخورم ... باز هم جا داشت ... فردا زیاد نخورم و گرمیجات هم نخورم.
حس تضرعم کم شده؛ دعا کن ... دعا

به مرحله ی حساسی رسیدم؛
در مورد

نماز و قرآن
ورزش
تغذیه
خواب
چشم 

کوچکترین غفلت، میتونه به حسرت بزرگی منجر شه؛

خذوا حذرکم ...

امروز مقداری چشم سودای پرش داشت ... مراقبش باش ... نزدیک گناه نبرش.
52 روز گذشته؛

هنوز سر پیمان اولیه هستی؟

تو دلت چی میگذره

شک داری؟

دوباره باید توبه کنی

باید تازه بشی

با این عزم و اراده و دل نمیتونی گردنه های سخت رو طی کنی

باید توبه کنی

فکر کن می خوای از اول شروع کنی
فکر کن دوباره بهت فرصت دادن

فکر کن قیامت شد و خداوند بهت فرمود که چه حسابی کرده بودی که برای اون کوله بار سنگین گناهت تلاشهای بی رمق و ناقص و پر از ریا رو کردی فقط؟
فکر کردی که با گذر زمان گناه پوسیده میشه؟
نه تنها جبران نکردی،
که حریص بودی همچنان بر گناه

فرض کن
طوری شدی که
مهطعین مقنعی رووسهم
لا یرتد الیهم طرفهم
و افئدتهم هوا

و فرض کن انقدر زاری کردی و خدا رو به جود و کرمش صدا زدی
فرض کن تا دروازه های جهنم بردنت و انقدر اعلام دوستی خدا کردی
انقدر به هر کی رسیدی گفتی من خدا رو دوست داشتم
تا خدا دروغت رو کریمانه پذیرفت
و بهت فرصت برگشت داد
چیکار میکنی؟
امروز همون روز جدیده؟

همه ی راهها باز
تنت هم شکر خدا دوباره سالم و سر حاله

یه کم به خودت بیا.

دنبال چی هستی؟
روز پنجاه و ششم،

الهی به امید تو!
دعای توسل وقفه افتاد و نخوندمم؛ خدایا! راهم بنداز بخونم یا کریم یا رب!

دیشب حدود 3 و نیم خوابیدم و صبح حدود 11 و 45 بیدار؛ حدود یه ساعتی بعد نماز بیدار بودم؛
فردا انشاالله نمیخوابم ... اگه نتونستم بدرسم میرم پارک.
چند روزیه تمرکزم رو روی درس ندارم ... از همین ساعت میشم مرد مجاهد در درس؛ باید نگاهم رو بشورم.
نمازها بهتر شد و رفتم مسجد؛ وقت هم رعایت شد.
نماز صبح هم شکر خدا زودتر بلند شدم یه کم.ولی دیره باز هم.
خیلی عدد پرست شدم.
ترس کاذب دارم از گناه، با اینکه تحریکی وجود نداره.
مقداری مسخره کردن و زخم زبون زدن بود؛ الهی العفو؛ فردا نباشه.
قرآن+
مناجات-
سوره-
تغذیه: توجهم کم شده؛ البته زیاد خوری هم نکردم.
ورزش: پیاده روی حدود 75 دقیقه
سجده: مقداری بود امروز.
تضرعم کم شده کلا.
وضع خواب  و اراده یه چیزی شبیه به افتضاح شده؛

دیشب 3 و نیم خوابیدم و 12 و نیم امروز بیدار شدم.
با اینکه قبلش جند بار بیدار شدم، اما دوباره خوابیدم؛ در واقع خودم رو به خواب زدم.

همین طور دارم آتیش میزنم به عمرم.

از مرد مجاهد فقط یه اسم مونده؛
اونم میخوای عوض کنم راحت شی؟
مرد تنبل بهتر نیست؟
اصلا میشه به این آدم گفت مرد؟

میدونی چرا باهات اینطوری حرف میزنم؟
چون تقصیر خودته
و همین الان اگه اراده کنی، می تونی همه چیزو بهتر کنی. همه چیزو عالی کنی.
بشی همون مرد مجاهدی که باید.
اون موقعه که به جای این سرکوفتها، تشویق خواهی شد.

این دنیا، برای آدمای تنبل و تن پرور و بی خیال و خوش گذرون
و در یک کلام
کم همت
جایی برای رشد و تعالی نداره.

قول مردونه: بین خودم و شرافت و غیرت و مردونگیم.

از فردا تا جمعه، 22 فرودین،بعد نماز صبح تا ساعت 11 صبح نمی خوابم؛ هر نیم ساعتی که بخوابم، 4000 تومن صدقه میدم.

ضمنا، تا جمعه، قانون سر زدن به کانون اجرا میشه: یه بار بین صبح تا ظهر؛ یه بار بعد نهار؛ یه بار بعد نماز مغرب و عشا؛ یه بار آخر شب.
فقط 4 بار ورود.

امروز: جزوه ی مخابرات تموم میشه و تمرین بی اس اس شروع میشه و لااقل نصفش نوشته میشه.
وقت نماز+
حضور قلب: خوب نبود؛ کلا در همه ی کارها تمرکزم کم شده و جدیتم هم. برای همین احتیاج دارم که مشارطه رو جدی تر بگیرم.
قرآن: امروز بهتر بود و توجهم بیشتر.+
سوره: دیشب نتونستم تموم کنم.
مناجات -
سجده+
تضرع: کمی بهتر
درس، دارم راه میفتم. امشب قراره مخاب تموم شه و بی اس شروع.
زبان: موقعیتش کمتر بود؛ اما باز هم طعنه بود؛ الهی العغو
ورزش-
تغذیه: نهار کم خوردم؛ شام متعادل خوردم؛ اما ریزه خوری داشتم؛ این ریزه خوری ها تخمینم رو به هم میزنه. حواسم باشه.
وضعيت اين روزا..
داغون..نكبت!!..تظاهر به داغون نبودن
روند تخريبي در مسافرت پيش اومد..
ادامه افكار پس زمينه اش شد اين..
وجود روزنه،حالا هم هر روزنه رو ميبنديم،روزنه بعدي..
تظاهر به فرصت مناسب نبودن براي فكر كردن به چيزي..
و واقعيت اينكه اصلا فرصت مناسبي براي داغون بودن نيست..
به هم ريختگي برنامه..
هراس از آينده !!!
ميسر نبودن محروميت لوازم الكتريكي
ديگه نگم بهتره..
1276746pa51mbeg8j
نميدونم چرا يهو وسط بعد نصف شب اومدم اينجا!
بررسي طرح تنبيهي كوتاه..
دیشب حدود یه ربع به چهار خوابیدم و بعد نماز نخوابیدم و 11 تا 14 خوابیدم؛+
نماز صبح احتمالا قضا شد؛ الهی العفو
نماز ظهر با نزدیک دو ساعت تاخیر؛
امروز خوب درس نخوندم؛ یه مقداری کارهای خونه و بعد تلویزیون و کانون وقفه انداخت؛ تا آخر تعطیلات این رو میخوام انشاالله: انجام تکالیف + خوندن مقاله ی استاد.
نماز مغرب: وقت+
حضور قلب: خوب نبود.
امروز حس حسادت داشتم، سعی کردم درمانش کنم؛ اما کاش نباشه؛ انما یتقبل الله من المتقین
یه مورد به خاطر یه مساله ی بچگانه، برخورد جدلی داشتم با والدینم؛ خدایا! روم سیاهه؛ درستم کن. ...> جریمه رو دقیق انجام بده: لااقل با وضو 70 مرتبه از طرف استغفار کن.
سوره: دیشب ناقص خوابم برد.
مناجات-؛ فردا مثبت بشه انشاالله.
قرآن+
تغذیه: در مجموع + بود؛ یه کم شام داشت از دستم در میرفت؛ یعنی حرص و ولع بود مقداری. مراعات باید بکنم؛ حساسه.
امروز دم صبح مقداری وسوسه ی جسمی داشتم که رفع شد شکر خدا.
سجده: تا حدودی +؛ تضرع-
ورزش-
مسواک+
کانون+
وقت صبح زیاد شد؛ پیش میاد دیگه.

به اندازه ای که حرف میزنم، عمل هم بکنم بلکه بیشتر.
امروز بدقولی کردم و با اینکه دیشب زودتر خوابیدم (حدود 2 و نیم تا 3)
اما بعد نماز خوابیدم تا 12

همیشه باید اینو یادم میمونده
صبر خوبه
اما صبر بر صبره که آدمه رو بالا میبره
دیروز صبر کردم
امروز صبر بر صبر میخواستن

اگه سه روز آینده رو مراعات کنم، جریمه اش پاک میشه. وگرنه باید بدم 32 تومن رو.
وقت نماز ظهر: حدود یه ساعت دیر شد: دیر بلند شدم و اینم جریمه اش بود؛ الهی العفو
وقت نماز مغرب: باز هم شیطان گول زد و دیر بلند شدم؛ الهی العفو و مغرب نرسیدم.
حضور قلب: یه مقداری در مشارطه بهتر بودم و شاید یه مقداری بهتر بود؛ خوب نبود ولی. (مغرب فک کنم خوب نبود؛) عشا یه سری فکرای مفید داشتم میکردم؛ ولی جاش سر نماز نیست.
قرآن+
بد شد امروز خواب رو بدقولی کردم؛
مناجات-؛ فردا دعای عهد یادم نره
سوره+؛ توجه بیشتر شه؛ لااقل صفحه ی آخر
ورزش: یه کم پیاده روی
غذا: نهار گرسنه بودم و ولع داشتم؛ شام کمتر خوردم برای جبرانش.
یه مورد برخورد بد داشتم (هل دادم)؛ الهی العفو
پشت سر پدرم ازش انتقاد کردم و شاید غیبت شنیدم و تاییدش کردم؛ الهی العفو العفو العفو؛ براشون باید استغفار کنم(طبق جریمه)
سجده+
تضرع: یه کم بهتر
مسواک+
کانون+؛ زمانهاش طولانی میشه؛ از دستم در میره
روز شصت،

خدایا! می بینی بنده ات رو؟! این اشکهای قدردانی بنده اته؛ حسرتی که به دلم بود سه سال از بدکاری خودم، تو برام قابل دسترسش کردی؛
خدای من! هیچی ندارم، جز همین اشکای سپاس!
خدایا! بیماری شبهای من رو هم خوب کن؛ اونم تقصیر من بود از اول تا آخرش و الانم کوتاهی منه؛
بهم رحم کن.
و برای همیشه ما رو از این جهنم و هر جهنم گناهی نجات بده؛
خدایا! به تو پناه می برم از لغزیدن.
خدایا! به تو پناه می برم از کم کاری.
خدایا! به سوی تو میام و از درگاهت روزهای بهتر رو مسالت دارم.
مولای من! ارباب من! اله من! معبود من! آقای من! خدای من!
کمکم کن.

خواب: یه جورایی +؛ اصل اساسی اینه، اگه توان داری استقامت کن، تا آخرین لحظه و تا حد امکان. فردا انشاالله کامل رعایت میکنم و امشب هم زودتر بخوابم.
مناجات+
سوره+
وقت نماز: مغرب تعلل کردم و دو رکعت از دست دادم.
حضور قلب: فقط دو رکعت از عشا خوب بود که اونم با اضطراب درس خراب کردم؛ اینم معضلیه؛ خراب کردن حضور قلب.
سجده: بهتر بود شکر خدا.
دعای نماز: ناقص؛ الان وقت تضرع و دعاست برای همه ی حاجات.
ورزش-
شام: زیاده روی کردم؛ قرار بود اضافه های سفره رو نخورم؛ بعد نهار هم می تونستم کمتر چیزی بخورم. حواسم باشه. (مقداری وسوسه جسمی فعال شده.) مواد محرک هم خوردم؛ فردا تغذیه رو کم کنم.
چند بار به شوخی مسخره کردم؛ نکن این کار رو؛ این کار زشت رو نکن؛ تشویق کن، شان خودت میره بالا.
مسواک+
کانون یه کم انحراف
قرآن+