سلام
به به گروه جدید مبارک یکم ذوق مرگ میشویم
بهار خانوم تبریک میگم سرپرستیتونو
دست عوامل اجرایی هم درد نکنه
منم میام اینجارو میگیرم رو سرم
....................
یا صمد
همه فکر میکنند ما از زندگی عقب افتادیم...درصورتی که ما جلوتر از اونهاییم.اونها هنوز درد اعتیاد رانچشیدند.ولی ما کشیدیم و الان خوب داریم میشیم.ما این مرحله رو داریم رد میکنیم.مرحله ی که میشه گفت واقعا سخت بود.ما با اونهایی که گیج هستند و نمیدونند اعتیاد چیه کلی فرق میکنیم.
ما اصلاح میشیم.ما پاک میشیم.و دوباره سراغ همچین بیماری نمیرم.چون میدونیم چقدر سختی کشیدیم.وبراش چه چیزهایی قربانی کردیم.
حالا ما میفهمیم تو باتلاق گیر کردن یعنی چی.
حالا ما میفهمیم که زندگی کردن چه زیباست.
سلام بر تمامی دوستان گل
امیدوارم که طاعات و عباداتتون مورد قبول حق باشه
و روز خوبی رو گذرونده باشین
من که حالم خیلی خوبه امیدوارم که شما هم خوب خوب باشین
ما اینجا هدفی داریم و اون ترک در کنار هم و کمک کردن به دیگران در ترک هست
هر کی مشکلی داره میتونه اینجا بگه
و مطمئنن با جواب دوستان همراهی میشه
.....................
یا راحم
زندگی شادی می خواد.شادی هم با یکم بی خیالی بدست میاد
تمام بدبختی دنیا از فکر کردن بیخوده.مثلا:اخه چرا من؟.....اخه چرا اون؟.....واقعا؟......چرا اون داره من ندارم؟......چرا من اینجوریم؟.....این چه طرز برخورده؟.....یا هزار تا چیزه دیگه که خودتون میدونین......
بی خیالی رو بعضی چیزا تا الان که واسم کارساز بوده......
پس بیا تا اون حد زندگی رو جدی نگیر چون ازش زنده بیرون نمیری...........
بله من در ادامه صحبت درست سهیل خان میگم
که برای خوشبختی و سعادت
کافی توقع های بیجامونو پایین بیاریم یکم به چیزی که داریم قانع باشیم
یکم فروتن باشین یکم دعای خیر داشته باشیم
به جای حسادت . محبت بکاریم و دست نوازش بکشین
تا جزء سعادت مندان بشین
....................
یا جمیل
سلام.من توی این گروهم بخاطر اینکه شما هستید.ماتنها باشیم هم میتونیم ترک کنیم.چون خداوند ماروخیلی قوی درست کرده.من یک چیز خیلی مهم میخوام بگم.اجازه....
وقتی شروع به ترک میکنید.اگر دوستاتون دچار اشتباه شدند وبه هر دلیلی شکست خوردند.شما هم روحیه تون میاد پایین.ولی شما نباید سست بشید.چون دوستتون الان نزدیکترین چیز به شیطان است.و حرفاش میتونه روی احساس وروحیه ی مبارزه ای شما تاثیر بد بذاره.پس باقاطعیت به او جواب بدهید و او را از اشتباه بزرگی که کرده مطلع کنید.اگر شل بشید همان دوست گناهکار شما را با خود در چاه می اندازد.
اینهارو گفتم تابفهمید همیشه حقیقت زیبا نیست.
سلاااااااااااااااااام .. بالاخره چند تا آقا این جا دیدیم ..
دیروز همش فکر می کردم هنوز تو گروه دختروونم ...
(همه یپستها رو بچه های گروه دختروونه زده بودن)
هی عنوان گروه رو نگاه می کردم و هی چشمامو می مالیدم ... ولی نه درست بود .
خوبیییییییییییییین ////
خوشحالم که هستین،
خوشحالم که با نفستون مبارزه می کنین و خوشحالم که تمام تلاشتون رو برای پاکی و نزدیکی به خدای یکتا انجام می دین ...
و خوشحالم که گروه کم کم داره رونق می گیره ... از این همه خیر مقدم ممنون .... و اونهمه عکسای قشنگ .
البته باز هم میگم :امیدوارم هدف اصلی گروه فراموش نشه .. -------------------------------
بهار جان اگه می خوای می تونی این گروه رو به بچه های دیگه هم معرفی کنی ( البته اگه صلاح می دونی و فکر می کنی به این کار احتیاجه )
مثلا با پست زدن تو گروههای دیگه .
---------------------------------
توی کانون ، مقاله زیاده ... درباره ترک و آسیب هاش .. و البته همشون مفیدن و لازمه که حداقل یه بار خونده بشن ..
اما خوب مشکل اینجاست که اینا همشون فراموش می شن ...
و
همینطور تجربیات دیگران یادمون می ره...
پس لازمه که اینها یادآوری بشن ....و گاهی دوباره بیان بشن .. و اما این وسط به راههایی می رسیم که قبلا گفته نشده بودن .
تجربه ثابت کرده که "تنهایی" ، ترک خیلی سخت می شه ... نمی شه به اونجایی رسید که دوست داریم .. و یا اگر هم موفق بشیم ، موقتیه ..
اما وقتی کنار همیم ... با هم تعامل می کنیم ... به هم دلداری میدیم ...و با هم پیش می ریم ... همه چیز فرق می کنه ...
اونوقت خودمون دوست داریم که پاک باشیم .. اونوقت راه آسونتر می شه .
پس دوستان .. خانوما و آقایون زمزمه ی پاکی ...
تجربیات ،کمک ها و همدلی ها و حتی انرژیتون رو از دوستانتون دریغ نکنین ...
--------------------------------------------
درسته .. شادی خوبه ...و لبخند حلال نیمی از مشکلاته ...( )
می شه شاد بود و شاد بودن رو به دیگران یاد داد ... میشه لبخند و لحظه های شاد رو با دیگران قسمت کرد ...
و اونطوری دنیا مثل رنگین کمون قشنگ می شه ...
امیدوارم دنیای همتون به زیبایی رنگین کمون باشه .
توی این شبهای پر برکت ، ما رو هم دعا کنین ...
سلام من آمدم
اما یه چیزی داره منو خفه میکنه و باید با صدای بلند بگم
حیف که جایی را جز اینجا پیدا نکردم
من از پدرم متنفرم
من از پدرم خیلی متنفرم
من از پدرم خیلی خیلی متنفرم
واییییییییییییی داداش چرا؟؟؟؟؟؟؟
چی شده اخه؟
فک کنم مشکل منو داره..............
پدرش هر وقت میاد تو خونه شروع میکنه به گیر دادن که چرا تو اینجوری ای؟ چرا اونجوری ای؟.....
لب تابم و میدم دستش کارای پایان نامشو بنویسه میگه چرا این عکسو گذاشتی رو صفحه؟چرا فلان فونت و نداری؟چرا ورد 2010 نصب کردی؟ همه 2007 دارن.......
چند وقت پیش انقدر پیله کرد من برم تصدیق بگیرم من هی میگفتم نه چون حوصله ندارم.اینقدر سرکوفت زد و گفت میترسی که من جوش اوردم و واسه اینکه ثابت کنم نمیترسم رفتم تصدیق گرفتم اونم چه جوری؟یه ضرب.همون روزی که ایین نامه دادم با 2 غلط قبول شدم 2 ساعت بعدم رفتم سرهنگ اولین نفر از من امتحان گرفت اولین نفرم من قبول شدم.......
حالا میاد میگه برو دوباره تمرین ببین مسلط تر شی تا ماشین بدم دستت(دریغ از یه ذره اعتماد).....
الانم که دارم این و مینویسم اومده تو میگه چشات کور میشه اینقدر با سیستم ور نرو.........
چه جالب همین الانم مادرم اومد تو دادو بیداد که چرا تو نمی خوابی؟پسره ی کم ظرفیت.بیخود واسش لب تاب خریدیم.
خوبه به قول خودشون هدیه قبولی تو دانشگاهه.اگه هدیه ست چرا منت میزاری....
ای بابا بیخود سرتونو درد اوردم.فقط چون اقا سحرگاه دست رو دلم گذاشت با اون نوشته اش اینارو گفتم......
ببین داداش من..... همه تو زندگی مشکل دارن نه فقط تو......الان میگی از پدرم متنفرم بعدا که پدرت یه کار واست کرد تو دلت از اون حرف پشیمون میشی...بعدا دوباره پدرت اعصابتو خورد میکنه دوباره روز از نو روزی از نو....
البته نمیخوام بگم من بی تقصیرم.اونها هم بچه های فامیلو مقایسه میکنن میگن:پسرعموتو نگاه کن چه قدر مجلسو خوب گرم میکنه یا چیزای دیگه...
من خیلی اهل درس نبودم ولی اگه تعریف از خود نباشه اراده ی قوی ای دارم....
بعد از اینکه ساله اول کنکور قبول نشدم نمیدونین چه زجری کشیدم...
واسه همین نشستم یه سال واسه اینکه دهن فامیلو ببندم درس خوندم اونم با معدل 14 وتو یکی از بهترین دانشگاها و تو یکی از بهترین رشته ها قبول شدم.خوب بود .یکی دو ماه خبری از غر غر نبود..ولی باز شروع شد که چرا معدلت پایینه؟کار گیر نمیاری و فلان و بهمان و بیسار..........اینارو نگفتم کلاس بزارم چون هیچکدومش واسم مهم نیست.صرفا جهت درد و دل.
یاد بگیر مثل من بگی:بی خیالش
داداش بعضی وقتا پدر و مادرا میخوان راه رفتنا بهمون یاد بدن اما روش غلطا انتخاب میکنند اما ما که اخلاقشون دستمون اومده باید باهاشون راه بیایم ااما از مسیر زندگی خارج نشیم و باعث نشه تصمیمات اشتباه بگیریم