من خدا را به عنوان یه بانک مفت برای گرفتن وام بدون بهره ازدواج قبول ندارم
من خدا را به عنوان حمایت کننده قبول دارم
اگه این کفر است
من این کفر را با تمام وجود قبول میکنم
واقعا بحث جالبي پيش اومد
از طرفي حرف رايتوس درسته كه با اعتماد به خدا ميشه دلو زد به دريا از طرفي هم حرف سحرگاه كه نميشه بدون فكر دلو زد به دريا
براي هر كدوم هم مثال تاييد كننده و مثال نقض زياده. واقعا آدم ميمونه:s:
با سحرگاه موافقم ،به این راحتی هم نیست.
به نظر من ما میتونیم از هر جمله ای یه برداشت کنیم
برداشت من اینه : اگه وضعت مناسب است و از نظر اقتصادی مشکلی نداری ولی مییترسی که با ازدواج وضعت خراب میشه - اشتباه میکنی - چون خدا هوات را داره
برداشت من اینه
سلام
(1390 دي 12، 6:27)سحرگاه نوشته است: [ -> ]به نظر من ما میتونیم از هر جمله ای یه برداشت کنیم
برداشت من اینه : اگه وضعت مناسب است و از نظر اقتصادی مشکلی نداری ولی مییترسی که با ازدواج وضعت خراب میشه - اشتباه میکنی - چون خدا هوات را داره
شما منظورتون مشکل نداشتن از نظر اقتصادی چیه؟؟!!
والا الان اونایی هم که 30 سال از ازدواجشون میگذره مشکل اقتصادی دارن
درسته که با جیب خالی نمیشه ازدواج کرد اما این دلیل بر نداشتن مشکل اقتصادی نیست
به نظر من اگه در حدی باشن که بتونن 2-3 سال بدون بچه، زندگی در حد متوسط جامعه یا کمی
پایینتر داشته باشن دیگه حله! بقیه شم با خدا... بالاخره ما باید پیوسته در حال تلاش و کوشش
باشیم ... توکل بر او
من نمیخوام سر این موضوع لج بازی کنم و....
شما برید به اون خانواده هایی که الان مشکل اقتصادی دارن نگته کنین
من شرط میبندم که اونا هم همین را گفتن و ازدواج کردن
پیش خودشان گفتن : ما ازدواج میکنیم و بقیه اش با خدا
خوب ما باید عبرت بگیریم و مواضب باشیم به مشکل اونا دوچار نشیم
همه اش بستگی به افراد داره... بستگی به دیدگاه آدما داره...
همونایی هم که ازدواج کردن و مشکل اقتصادی دارن همشون ناراضی نیستن
مشکل اقتصادی داشتن فرق میکنه با شب گرسنه خوابیدن!
حالا این بستگی داره به خود زن و شوهر که با چه پیش زمینه ای به زندگی نگاه میکنن
اگر ما در این دنیا اومدیم که مثل حیوانات سرمون تو آخور خودمون باشه و فقط بخوریم و بخوابیم ، بله این زندگی با کوچکتریم مشکلی
دچار مشکل میشه همون چیزی که الان داره تو جامعه ما اتفاق میوفته! که آدما ازدواج میکنن برای آسایش نه آرامش!
آرامش یعنی بتونی به همسرت اعتماد کنی بهش تکیه کنی و او فردی باشه که در تلخ و شرین روزگار همراهت باشه...
مسداره خانوم
من احساس میکنم که سنتون هنوز خیلی کم است و بیشتر واقعیات اجتماعی را هنوز ندیدن
به هر حال به طور خلاصه بهتون میگم
من یه دختری را مثل خدا پرستش میکردم ( خودش هم میدانست) هر کاری که میخواست میکردم و هر طور که میخواست رفتار میکردم
بعد از مدت ۴ سال بهش گفتم دوستت دارم و میخوام باهات ازدواج کنم - اون به منن گفت: بدیخت بی چاره تو چی از خودت داری( ازحرفاش این را فهمدیم
) منم گفتم علاقه ای که هرگز تمام نمیشه و با مردنم هم شاید رد دنیای دیگه ادامه داشته باشه
اونم گفت: با این علاقه میتونی خرج زندگی را بدی ؟؟ من گفتم : هر کاری بگی میکنم . اگه میخوای بهم فرصت بده
اون گفت : شرمنده . حس تو نسبت به من فقط هوس است و بعد از شب عروسی همه اینا میشه کشک
بهش گفتم: چیکار کنم که بهت ثابت بشه؟؟
گفت : هیچی . فقط برو
بعد از یه مدت که مشکل خونه و... یه خورده حل شد. کم کم روی خوش نشان داد ( اما اون اصلآ منو دوست نداشت و نداره) چون مثل من کشته و مرده زیاد داشت
آیا اسم این عشق نبود ؟؟؟
هنوز هم دوستش دارم - ولی چون منو دوست نداره به سمتش نمیرم :(
خلاصه سرتان را درد نیارم.
دخترا همشون اینطوری هستند. تا میگی دوست دارم و میخوام باهات ازدواج کنم- میگه : چی داری؟ پول داری؟ خونه داری؟ کار داری؟ ماشین چی؟همچنین باید قید مادرت را بزنی و به من آزادی بدی
نمیخوام توهین کنم هاااا
ولی اینا واقعیت است
سلام بر شما
فقط می خواستم بگم که بدون هیچ شکی این اشتباهه که همه رو به یک چشم ببینید و حتما خودتون هم می دونید این مسئله رو.
شرمنده که دخالت کردم در این بحث.
یا حق