کانون

نسخه‌ی کامل: § سوتی های بچه ها § خاطرات خنده دار §
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام

دوستای خوبم...
پایین هر پست یه دکمه هست به عنوان "تشکر" اگر از پست خوشتون اومد فشارش بدین و در غیر این صورت بی تفاوت عبور کنین...

محض یاد آوری گفتم!!!!13

یاعلی.
چند روز پیش رفته بودم مغازه
صدای بارون+صدای ماشینا یکم مزاحم بود

به مرده گفتم یه جفت باطری قلمی میخوام

بهم پاستیل میوه ای داد 4fvfcja
(1389 ارديبهشت 20، 10:18)امیرعلی نوشته است: [ -> ]سلام

اي بابا ! سها خانم نفستون از جاي گرم بلند ميشه ها !!!

كو دكمه تشكر ؟؟!!!!

اينقدر سر اين موضوع حرص خورديد كه دكمه تشكر خجالت كشيد رفت !


حالا كجا رفت ؟ 4fvfcja
سلام..
4fvfcja
اینقدر ازش استفاده نکردیم..نکردن...که گذاشت رفت!!!!

اما میاد..به زودی....
آقا پوریا شده بره منت کشی هم بکنه میارتش...cheshmak

موفق باشین..یاعلی.
سلام

چند روز پيش توي دانشگاه ، سر كلاس بوديم . فرض كنيد 70 80 نفر سر كلاس بود و 7 يا 8 نفر پسر !!!!1744337bve7cd1t81

كلاس ساكت ساكت بود ! استاد داشت جزوه ميگفت و همه مينوشتن ! ما هم در حال نوشتن !

ميخواستم بنويسم " هلالي شكل " ، از دوستم سوال كردم كه با ه جيمي هست يا با ه دوچشم ؟؟!!!Khansariha (134)

باور كنيد من آروم سوال كردم ، ولي همه شنيدن !!

كلاس منفجر شدا يعني ! خود استاد هم خندش گرفته بود !4fvfcja

در پناه خدا !
سوتی دیشب بابام :
دیشب مهمون بودیم همه ساکت داشتن قضا میخوردن وسط یهو بابام دستشو دراز کرد که نوشابه رو ورداره نوشابه از دستش افتاد ریخت تو سوپ اینم هول کرد شیش از دستش افتاد تو دیس برنج دیگه مردن همه از خنده.......
یه سوتی دیگه از کانون!

[تصویر:  man.jpg]

hahahahahahahahahahahahahaha

هیچ کس هم حواسش نیست که درستش کنه17

من ستاره نداشتم42

ما که عکس یادگاری رو هم گرفتیم4fvfcja

میتونید درستش کنید!cheshmak
من تا چند روز پیش فکر میکردم که تلفظ "سها" با "فتحه" است ولی فهمیدم که با "ضمه" است4fvfcja4fvfcja

بی سوادیه دیگه4fvfcja

سها (soha) خانوم ببخشید4253258zu2qvp1d9v53258zu2qvp1d9v
منم یه سوتی توی ترم گذشته که تموم شد براتون می گم:
بعد از ظهر بود و دانشگاه تقریبا خلوت بود...دوستام رفته بودن و من چون کمی تو دانشگاه کار داشتم موندم...کارم که تموم شد از پله ها داشتم میومد پایین در حالی که دستم زیر چونه ام بود و به قول معروف سر به جیب تفکر فرو برده بودم...آخر راهرو L شکل بود و من همچنان با همین حالت داشتم می رفتم و تو خودم غرق بودم...یهویی یه دختر اومد جلوم و بهم خوردیم...این اتفاق اینقدر ناگهانی پیش اومد که نفهمیدم چی شد انگار مثه جن بو داده از پشت دیوار بیرون اومد ...با تعجب بهش نگاه کردم دیدم چشش را گرفته می مالونه دستشو که برداشت دیدم چشش سرخ سرخه...گفتم:معذرت می خوام چشتون چیزیش شد؟...دختره یه نگاه چپ چپ بهم انداخت و گفت از موهاتون بپرسید...اینو گفت و رفت و من تازه فهمیدم یکی از تیغ های روی سرم فرو رفته تو چشمش...بیچاره خیلی دلم براش سوخت...از اون به بعد تصمیم گرفتم ارتفاع موهای سیخ شده ام را کمتر کنم تا ایجاد مزاحمت نکنم..4fvfcja
من هنوز موندم چطوری اون مو رفت تو چشمش haha1744337bve7cd1t81
چه اتفاقی بود یادش بخیر از خجالت آب شدم اون روز خدا را شکر دیگه هم اون دختره رو ندیدمSmiley-face-cool-2
یادمه یه روز با بچه ها داشتیم از جلوی یه گلفروشی رد میشدیم یهو یه گل خیلی قشنگ دیدم رفتم خم شدم که بوش کنم دیدم بچه ها زدن زیر خنده سرمو آوردم بالا دیدم مغازه گل مصنوعی فروشیهhaha
دیروز شهرداری داشت یه خیابونی رو آسفالت میکرد یه ماشین داغون بود که آسفالت رو صاف میکنه دیدین حتما پشتش نوشته بود "خودتی" به نظرم باحال بود 4fvfcja
این سوتی خیلی با حاله - مثل این که کانون اصلا حالش خوب نیست!4fvfcja

[تصویر:  poorya.png]
به نظر شما این فردی که در بالا رجیستر نشده ولی پست می زنه کیه؟؟؟؟1717

(تعجب نکنید ،پوریای خودمونه ها)
سلام

تا حالا از دیدن یه کرم خوشحال شدی؟cheshmak

جاتون خالی دیروز داشتم یه آلو رو گاز میزدم که از صمیم قلبم از دیدن کرم سالم درونش خوشحال شدم...4fvfcja

از تصور اینکه کرمه نصف بوده باشه حالم بد میشه!!!!42
_____________________
تو دورن جوونیم !!! عادت داشتم شبها برنامه های رادیو رو گوش بدم..کلا رادیو رو خیلی دوست داشتم..رسانه برتر بود از نظر من ..
و بعضی از برنامه های شبها هم خیلی قشنگ بودن..برنامه های که از ساعت 12 تا 2 پخش میشد ..
منم واسه اینکه بتونم با صدای بلند گوش کنم و در ضمن صدا هم بقیه رو اذیت نکنه از هدفون استفاده میکردم..

یه شب که داشتم به جیغ جیغای مجری گوش میدادم تو رختخوابم غلط زدم.....
13
هدفون از رادیو در اومد و صدا پیچید تو کل خونه.....

بیچاره مامان اینا فکر کردن من کابوس دیدم و با عجله اومدن پیش من ....و منم با خجالت نگاشون کردم.....1276746pa51mbeg8j

تا یک هفته رادیوم توقیف بود!!!!4fvfcja
________________
در پناه امن یاد خدا؛ایام به کام..یاعلی.
دیروز داشتم از خونه میرفتم بیرون اصلا حواسم نبود یهو یه نالون دیدم دست یکی که شیشه ای بود سرمو چرخوندم که عکس رو نایلونو ببینم یهو با سر خوردم به تیر چراغ برق 4fvfcja، دوستمم که بام بود داشت از خنده منفجر میشد آخه بد خوردم به تیر
من همين چند دقيقه پيش رفتم سر يخچال ديدم توش پر از خاليه كه يهو چشمم افتاد به بطري رب انار
من ميميرم واسه چيز ميزاي ترش، (بچه من تو آينده دختر ميشه)
در بطري رو باز كردم... نصف شيشه رو كشيدم بالا....

حالا فكرشو بكن چي شد... وقتي ميخواستم در بطري رو ببندم ديدم روش نوشته:
expired date: 87-6-27
ميدونيد اين يعني چي؟؟؟ يعني من الان اينطوريم wacko2
از فعل و انفعالات شيميايي معدم معلومه يكمي داره با اين چيزايي (واقعا ديگه ايني كه من خوردم رب انار نبود چيز بود) كه نوش جان كردم غريبي ميكنه، فكر كنم امشب بايد بست بشينم واسه معدم لالايي بخونم
به نظرتون دكتر برم؟؟؟17
الان يكم حال دارم اما معلوم نيست 5-6 دقيقه بعد چه جوري بشم، آخرش اين شكم يه كاري دست ما ميده
سلام،
یکی از امتحانای این ترمو استاد خیلی سخت گرفت،
همش 4تا تشریحی داده بود با 4تا مسئله،
که مسائلش قابل حل نبود،
بعد از جلسه هرکیو میدیدم داشت میخندید،
همه زده بود به سرشون،الکی میخندیدن،
یکی از بچه ها یه کار جالب کرده بود،
دیده بود برگش سفیده،هیچیم بلد نیست بنویسه،
نشسته بود واسه خودش تو پاسخبرگ سوال طرح کرده بود بعد جوابشونم داده بود،
وقت امتحان تموم میشه نمیرسه به یکی از سوالایی که طرح کرده جواب بده،
بجاش مینویسه که،استاد بخدا جوابشو بلدم ولی وقت تموم شده،
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50