کانون

نسخه‌ی کامل: § سوتی های بچه ها § خاطرات خنده دار §
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
من دیروز داشتم می رفتم سر کلاس نیم ساعت دیر رسیدم. کلاسمونم جاتون خالی مختلط بود.یه دفعه در و باز کردم استادم داشت صحبت می کرد که یه دفعه رو به من کرد و گفت :نه!!! منم گفتم نه؟ یعنی نیام تو؟یه دفعه کلاس رفت رو هوا !!! نگو استاد داشته می گفته بچه ها این شرط برقرار نیست.نه!!!4fvfcja 42 بعدش اومدم در و ببندم لامسب مگه بسته می شد به استاده گفتم بسته نمی شه. گفت اون تویی که بسته نمی شی منظورش دهنم بود!
بعد یه روزه دیگه برای مسخره بازی نه واقعی خواستیم به یه دختره شماره بدیم(سانسور)!!!
سوار ماشین بودیم بعد منم رانندگی میکردم .دوستم گفت حالا چی کار کنیم .منطقه هم خفن بود نمی شد کاری بکنی .گفتم یه راهی به ذهنم رسید.گفت چی؟گفتم :بیا روی کاغذ شماره رو بنویسیم بعد که اومد جلو بگیم خانوم این آدرسو می خواستیم .آخه پلاکمونم فرق می کرد مال یه شهره دیگه بود.آقا ما این کارو کردیم رفتیم جلو دختره اومد جلو گفتیم خانوم این آدرسو می خواستیم حالا منه احمق ماشینو خاموش کرده بودم.کاغذی که داخلش شماره تلفن بود رو دادیم .اومدم روشن کنم ماشینو که فرار کنیم دیدم نمیشه1744337bve7cd1t814fvfcja42
گفتم روشن نمیشه !فقط کم مونده بود ماشینو بداریم در بریم!!!
خلاصه با کلی آبرو ریزیو چند تا استارت روشن شد!!!
2 تا دخترا از خنده غش کرده بودند!!!
به ما نیومده از این کارا بکنیم!53258zu2qvp1d9v
برداشت بد ممنوع .فقط برای این که حال و هوای کانون عوض شه!
317
دوستم تعریف می کرد رفته بود سجده، اشتباهی گفته: خدا چه خبرا؟! haha
من یک مدتی که متاسفانه خیلی وقته ازش میگذره هر شب میرفتم مسجد و اواخر هم نماز ظهر هم مسجد میرفتم.من زیاد مذهبی نیستم چون دوستان با هم میرفتن منم پاتوقم شده بود مسجد.یکبار زمانی که نماز تمام شد و همه داشتند از در میرفتن بیرون با رفیقم تو صف بودیم که از در بریم بیرون.امام جماعت مسجد هم پست سر ما بود و منم از همه جا بی خبر به رفیقم شکایت کردم که:؟؟؟؟؟؟بیاد تو این مسجد با این امام جماعتش...امام جماعت حرف منو شنید اما به روی خودش نیاورد. اصلا نمیدونم چی شد که اسم امام جماعت رو آوردم اما هر چی بود پاک آبروی منو برد منم سعی میکردم کمتر تو چش و چال امام جماعت ظاهر بشم(البته شما به بزرگی خودتون ببخشید)
سلام

من یادمه که وقتی که میرفتم مهد کودک، یه روز داشتم با سرعت میدویدم و سرم هم پایین بود!!!!

بعد با کله رفتم توی شکمه مربی مهد کودک ... یه زن چاق بود !

فکر کنم که 6 متر کلم رفت تو بعد اومد بیرون !
امیر علی کلی خندیدددددددددددددددم hahahahahaha


حالا من بگم

یه بار با بابام بودم ، تو یه جای شلوغ دنبال جای پارک میگشتیم
یه لحظه من یه جارو دیدم اما ازش یه 10 متری رد شده بودیم
سریع پریدم پایین گفتم بابا شما دنده عقب بگیر من میرم جا رو نگه دارم
رفتم ایستادم تو جای پارک ، دیدم یه دختره همینطوری با ماشین مستقیم داره میاد تو جای پارک
دستمو به نشانه ی ایست گرفتم جلوش ، همینجوری داشتم با حرف و ایما و اشاره توضیح میدادم که ماشین ما داره دنده عقب میگیره که بیاد تو پارک ، البته دختره نمیشنید ، چون شیشه هاش بالا بود ، فقط ایما و اشاره ی منو میدید
من هی به عقبم اشاره میکردم که منظورم ماشینمون بود
بعد دختره با دست اشاره کرد ، چی میگییی ؟!!!!!
من اومدم به عقبم اشاره کنم که ماشین ما داره میادو از این حرفا .. وقتی برگشتم عقب ، دیدم از ماشین ما خبری نیست
بعدا فهمیدم بابام جلوتر یه جای پارک پیدا کرده بود ، رفته بود اونجا
دختره فک کرد من خل و چلم
منم که کلی ضایع شدم 4fvfcja4fvfcja
تو كانون داشتم گشت ميزدم تو گفت گو هاي آزاد
يه تاپيك ديدم اينجوري : تالار شهوت

به مدت كسري از ثانيه به خودم گفتم ببخشيد؟!
يعني تو اين كانون چه خبره؟!

اينم اونجا:
http://www.ktark.com/thread-401.html

سعي كردم لينك باشه با موبايل بودن نشد
موقعی که من بچه بودم میخواستم برای اولین بار برم نونوایی و نون بخرم.یک سبد گنده گرفتم که برم 7 یا 10 تا نون لواش بخرم (سبده اندازه نونوایی بود).رسیدم نونوایی دیدم همه وایستادن منم فکر کردم الکی وایسادن.رفتم جلو پولم رو جلو گرفتم گفتم اقا 10 تا بده.اون مردی که جلو ایستاده بود میگفت کوچولو برو ته صف.منم بهش میگفتم خودت برو ته صف.بعد از کلی رد و بدل شدن اطلاعات و خواهش و تمنا به من فهموندن که اینجا صفه (اخه من فکر میکردم یارو میخواد سر منو شیره بماله)
سلام
چتد وقت پيش داشتم از چهار راه تازه تاسيس محلمون رد ميشدم و وجدان احترام به قوانين هم بيدار بود !
اصرار داشتم كه حتما چراغ عابر پياده سبز باشه بعد رد بشم..

دو بار تا چراغ سبز شد اومدم حركت كنم كه ديدم 1744337bve7cd1t81 ماشين ها هم دارن با سرعت ميان..با وجودي كه چراغ عبور پياده سبز بود!!
دفعه سوم (با توجه به اين كه چراغ عبور ماشينها تو ديدم نبود) بالاخره به اون نگاه كردم..

ديدم اين دو تا با هم تغيير ميكنن ولي با رنگ موافق!!

خلاصه كه به شدت احساس دوربين مخفي ميكردم!!!42

موفق باشين و شاد..4fvfcja
ياعلي.
حس سوتی یابی زده بالا 4fvfcja
سه تا سوتی باحال از کانون خودمون
سعی کردم اسما تا حد امکان ناشناس باشن اما بازم تابلوه ماله کیاست

سوتی شماره 1 :

نقل قول: ... ????? عزیز،بحث ها کماکان ادامه دارند،اما به دلیل امتحانات وکار پایان نامه و ...از تراکم و ترافیک اونها کم شده تا پشمای شمام یه کم استراحت کنه...
!!!!!!Khansariha (134)
سوتی که معنی رو عوض کنه چی بشه
ولی ؟؟؟؟ عزیز تکرار نکنم دیگه حتما بذار استراحت کنه!!!



سوتی شماره 2:

نقل قول: ...تولد 49 جان موضوع بحثم بررسی...

تولد40 تو کی 9 تا اضافه کردی ما خبر نداشتیم؟؟؟!4fvfcja


سوتی شماره 3:

[تصویر:  f97ed50ccd1b2ed14a42e3301fc88e50.png]

این یکی که تقصیره کانونه
کانون زیادی حال می کرده با این کاربر عزیز یه پست تشکر اشانتیون داده!

به ما هم از اینا بدین خواهشاTearscheshmak

ضمن اینکه همون طور که استحضار دارین نهایت تلاشمو کردم که به طور کاملا با سلیقه! آمارهایی که نیازی بهش نداشتیم رو حذف کنم بلکه کمتر مشمول خشم این کابر عزیز بشم!


ضمن عذرخواهی فراوان از بچه های گل و عزیز و باجنبه کانون که باهاشون شوخی شد
حلالم کنینTears




موفق باشین و شاد
یا علی
1744337bve7cd1t811744337bve7cd1t811744337bve7cd1t81

پدرسوخته این تکیه کلام کی بود آخر متنت نوشتی؟؟؟!!!:smiley-yell:



بن شدم , از همین جا از همه بای بای:13::13::13:
cheshmak
(1389 آذر 21، 17:19)آرشام نوشته است: [ -> ]تو كانون داشتم گشت ميزدم تو گفت گو هاي آزاد
يه تاپيك ديدم اينجوري : تالار شهوت

به مدت كسري از ثانيه به خودم گفتم ببخشيد؟!
يعني تو اين كانون چه خبره؟!

اينم اونجا:
http://www.ktark.com/thread-401.html

سعي كردم لينك باشه با موبايل بودن نشد

شرمنده اخلاق ورزشكاري دوستان
پستم رو اصلاح كردم 1
(1389 دي 20، 20:16) نوشته است: [ -> ]177240
+
120
=
1712360


یه بنده خدایی انگار ماشین حسابش خراب بوده
یه کوچولو تو جمع این دو عدد اشتباه کردهwacko2
همش 1535000 تا بین جواب بدست اومده و جواب درست تفاوت وجود داره
زیاد نیست نه!haha
hahahahahahahaha

امیدوارم صاحب سوتی ناراحت نشهSmiley-talk038
نقل قول: بابا میگم خدای نکرده ما مدیریم اینجا ها!!!!!!
من هی تذکر بدم هی شماها به حرف نکنید!!!!
قبل از ارسال یک نگاه به پستهای قبلیتون بندازید!!!


نمیدونم چرا این مدیرا اینقدر جدیدا دارن سوتی میدن
خب حتما کارشون زیادهwacko2
ولی فکر کنم این مدیر ایقده عصبانی شده که ...haha
"هی شماها به حرف نکنید!!!!" ها اینی که گفتی یعنی چه؟cheshmak
سلام
تولد خان خودتون يه سوتي دادين در حد تيم ملي......haha شرمنده ها..

اما اعتبارهاي آقا امير علي رو نگاه كنين..!!!! برادر، اون كه سخنراني ها رو آپلود كرد آقا مجتبي بود!!!4fvfcja

موفق باشين و شاد..
ياعلي.
(1389 دي 22، 15:28)تولد40 نوشته است: [ -> ]
نقل قول: بابا میگم خدای نکرده ما مدیریم اینجا ها!!!!!!
من هی تذکر بدم هی شماها به حرف نکنید!!!!
قبل از ارسال یک نگاه به پستهای قبلیتون بندازید!!!

نمیدونم چرا این مدیرا اینقدر جدیدا دارن سوتی میدن
خب حتما کارشون زیادهwacko2
ولی فکر کنم این مدیر ایقده عصبانی شده که ...haha
"هی شماها به حرف نکنید!!!!" ها اینی که گفتی یعنی چه؟cheshmak
فشار کاری زیاد شده4fvfcja
در مورد عصبانیت هم که من اصلا عصبانی نشدم ها!4fvfcja مثل اینکه یک جوری حرف زدم که همه فکر کردن عصبانی هستمKhansariha (134). ولی خوب اصلا این طوری نیست ها.
حالا برسیم به سوتی؟
سوتی نبود که؟Khansariha (134)
اشکالش رو نمی فهمKhansariha (134)
یعنی من یک چیز می گم شما برعکسش عمل می کنید!
شاید از اون کلمه های مشهدی به کار بردم که کسی نمی فهمه ولی خودم می فهمم4fvfcja
نقل قول: در مورد عصبانیت هم که من اصلا عصبانی نشدم ها! مثل اینکه یک جوری حرف زدم که همه فکر کردن عصبانی هستم. ولی خوب اصلا این طوری نیست ها.

نه بابا این حرفا چیه هادی جان ما میشناسیمت باهات شوخی میکنیمcheshmak

نقل قول: اشکالش رو نمی فهم
هیچی فقط یه لغت"گوش" اون وسط کم داره
اگه مشهدی ها اینجوری میگن که دیگه پس تیرمون به سنگ خورد
کلی خوشحال بودم گفتم یه سوتی گیر آوردم نگو هادی خان از کلمات مشهدی استفاده کرده Khansariha (134)
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50