یه بار سر کلاس خواستم بگم استاد هفته بعد عاشورا تاسوا ست ، تعطیله.
گفتم: استاد هفته بعد تاشورا عاسوا ست، تعطیله.
یه روز یکی از دو تا میز عقب تر سر به سر یکی از بچه ها می زاشتیم
تو نگو حسابی عصبانی شده:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:
بلند شد و برگشت گفت:بچه...میام اونجا می...
.
من در جا چشام چپ شده بود.
حلا فکرشو کنید توی کلاس 100 نفره یکی بلندشه داد بزنه بچه...میام اونجا می...
من دانشجوی پیام نورم
سر جلسه امتحان میان ترم فیزیک 1 استاد خودمون سوالی داده بود که تو اون sin 37 درجه رو لازم داشت ولی تو برگه نداده بود و یه استاد دیگه فیزیک داشت از ما امتحان می گرفت .
بچه ها از استاده پرسیدن استاد sin 37 چنده؟
استاده گفت 0.8
بعد از یه ربع که همه با 0.8 حساب کردن یکی از بچه فهمیده بود که sin 37 یکمی از sin 30 بیشتره و باید 0.6 باشه نه 0.8 به استاد گفت استاد sin 37 0.6 نمیشه؟
استاد که همید بد سوتی داده گفت مهم نیست به این جزییات زیاد توجه نکنید:exclamation:مهم راه حله بهدش هم از کلاس گزاشت رفت و یکی دیگه اومد برگه ها رو جمع کرد.
تو پیشدانشگاهی یه معلم داشتیم خیلی حساس بود.سره کلاسش هم اصلا نمیشد حرف زد.
معلم پایه تخته داشت یه چیزی مینوشت
طبق معمول کلاس ساکت بود . یکی از بچه ها برگشت به نفره پشتی سریع یه چیزی بگه .....
باورتون نمیشه چنان آرررروغ بلـــندی زد که بقیه کلاس ها هم صداشو شنیدن
کلاس هم ساکت ساکت .... میتونم بگم صدایه آروغش تویه کلاس پیچید
دیگه از خنده ، همه منفجر شده بودیم
اونی که جلویه روش آروغ زده شد مگه میتونست قهقهه هاش رو کنترل کنه
از کلاس دوید رفت بیرون
جالبیش میدونین چیه؟
معلممون نفهمید موضوع چیه!!!
فقط دید که یه نفر داره قهقهه میزنه و از کلاس میدوه میره بیرون !
بقیه هم دارن میخندن !
معلمم که حساس!!! فکر کردش داریم به اون میخندیم !!
خیلی شاکی شده بود !
تا مدتها هم از دسته اونی که دویده بود بیرون شاکی بود
بعدا معلممون گفت فکر کردم اون صدایه آروغ ، صدایه پایه صندلی بوده
تایرد جان ! منم از این نوع سوتی سر صف دادم اما نه به این تابلویی!
منم این حس رو داشتم ، تا اخر سال بچه ها تا میدیدنم میخندیدن !
هورا جان ، : نه چیز مهمی نبود ، از این مسابقه علمی ها بود ، تازه از بس تابلو شده بود ، خود مدیر هم خیلی خندش گرفته بود .
یادم افتاد که یه بار سر صف مسابقه خوندن شعرو اینها برگزار شده بود منم رفتم بالا ،
میکرفن رو که بم دادن خواستم شعر شبانگاهان رو بخونم ،
گفتم : شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سو... یه لحظه هول شدم و یادم رفت دوباره از نو شروع کردم بلکه یادم بیاد
...شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سو...
دیدم بچه ها دارن میخندن و زمزمه میکردن : سوسک اومد ....!!
هر کاری کردم یادم نیومد !
منم این چند تا که گفتم یادم نبود ولی وقتی سوتی بچه ها رو خوندم یادم اومد ، تازه سوتی صفحه قبل" پلن" رو که خوندم یاد یه سوتی تابلو از این دست هم در مورد خودم افتادم که بعد میگم
یه بار میخواستم نیمرو درست کنم ،
اول روغن ریختم ، منتها ، انگار چسبیده بود کف ماهی تابه(املاش درسته؟)
وارونش کردم دیدم همچنان چسبیده ،
گفتم چقدر این سری روغن غلیظ شده ، نکنه فاسد شده یا موندست یا یه چیز دیگست ؟
بیشتر دقت کردم دیدم ریکا ریختم
آخه اونم قوطیش زرد بود!!
..........................................................................................
یه بار دوستم زنگ زد گفت فلان کتاب رو احتیاج داره ، گفتم باشه ، ساعت 5 بیا دم انقلاب تا بت بدم ،
میخواستم سر وقت بیام ، آماده شدم و رفتم و به موقع هم رسیدم ، منتها دیدم دوستم داره بم چپ نگاه میکنه
گفتم خوبی ! .. گفت تو واقعا برا چی اومدی الان ساعت 5 دم انقلاب ..
یادم رفته بود کتاب رو ببرم
.........................................................................
این تکیه کلام هم بد چیزیه ها...
به شکل متواتر نقل شده که استادی توی دانشکده ریاضی یه مدت عادت کرده بود برای صمیمیت بیشتر میگفت این مساله رو باید انگول کنیم تا به جواب برسیم-اون رابطه داره این قضیه رو انگول میکنه و قس علی هذا.
یه دفعه استاد توی حال و هوای درس بوده که یه دختره یه سوال می پرسه و استاد یه همچین جوابی میده: ... بله و همین مساله س که شما رو انگول می کنه تا از یه روش بهتر استفاده کنید...
بعد دیگه نتونست درستش کنه.
چندسال پیش بود. میخواستیم انتخاب واحد کنیم.
دو سه روز قبل از شروع انتخاب واحد این درس توی برنامه سایت دانشگاه بود:
درس ......................... توضیحات......................جنسیت
ریاضی ۱..................... شنای خواهران..................... مختلط
حیف شد بعدا ورش داشتن...
بچه ها من یه سوتی می گم از یک از استاد
اخه نه که خودم اصلا سوتی نمید م..........
یه بار یه خانوم دکتری که استاد بهداشت بوده میاد سر کلاس
این خانم دکتره بهداشت درس می داده
و به یکی از پسر هام که خیلی حرف میزده خیلی گیر میداده
همش بهش میگفته بیا ردیف جلو بشین
این بارم تا میاد میگه اقای فلانی بیا جلو بشین ببینم
و شروع می کنه درس دادن
وسطای درسش داشته درباره ی شاخص های سلامت و اینکه روم به دیوار مدفوع یکی از اون هاست صحبت میکرده
خلاصه میگفته:
مثلا حجم مدفوع یه نشونه ی شاخص سلامتیه
اقای فلانی خب شما بگید تو کدوم شهر زندگی میکنید
اون پسره هم میگه اصفهان بعد
استاده دستشو یه طوری مثل کاسه میگیره که گویی مقداری از شی مذکور هم اکنون در دستهای ایشان می باشد ومیگه
خب تو شهر شما مثلا حجم مدفوع چطوریه
بعد پسره یه خورده فکر میکنه و میگه : بد نیست
وای خیلی خنده دار بود نههههههههههههه؟
لحن گفتنش خیلی خنده دار بوده که نمی شه نوشت
حالا اگرم فکر می کنید مناسب نیست پاکش کنید
ولی اول کلی بخندید
منم درس بهداشت عمومی رو پاس کردم(با این که رشتم مهندسیه!)
الآن یاد اون کلاس افتادم
یادش بخیر
و اتفاقا استادمونم یه خانوم بود
ایشونم ما یه خورده سره کلاسش شیطونی میکردیم
ولی ما که والا خدارو شکر برامون این شاخص ها رو ذکر نمیکردن!!!!!!!!!!!
احتمالا استاده خیلی دلش از دانشجوش پر بوده, میخواسته حالشو بگیره!!
خودمم سوتی داشتم ولی الان یادم نمیاد. یه سوتی بگم از یه دانشجو تو کلاس فیزیک.
استادمون که یه خانمه بود سر کلاس داشت با یه پسره صحبت میکرد راجع به اینکه پسره مال این کلاس هست یا نه.
پسره هم گفتش نه مال این کلاس نیستم. بعد ازش پرسید اسم استادتون چیه.
پسره بجای اینکه فامیلی طرف رو بگه یه ذره فکرد و گفت: ... نمیدونم ... فکر کنم سارا خانم بود!
یه دفعه کلاس منفجر شد از خنده. هم برای اینکه اسم کوچیک خانمه رو گفته هم واسه اینکه اسم کوچیک استاد ما هم سارا بود.
سلام بچه ها
نه سلام
استاده نمی خواست حالشو بگیره
فقط یه کمی کاراش و حرفاش ضایعه
مواظب حرف زدنش نیست
فکر می کنه چون استاده بهداشته میتونه هر چیزی بگه
.
ترم یک بودم ، اولین جلسه درس "زبان" بود ، ...
استاد که اومد سر کلاس از اول کلی حرف زد تا به اینجا رسید :
"
بچه ها از چند لحظه دیگه میخواییم تا پایان کلاس این درس فقط انگلیسی صحبت کنیم .."
هنوز جمله رو تموم نکرده بود
که یکی از دوست ام با یه لحن خاصی بلند گفت :
? what
................................................................
من هر وقت یاد این خاطره میفتم خندم میگیره ،..خیلی با حال گفت ..کلی خندیدیم..
...............................................................
بحث بهداشت و تنظیم خانواده شد یاد این سوتی افتادم ...
با چند تا از بچه های فامیل رفته بودیم یه گلخونه ی بزرگ رو ببینیم ، اکثرا تاهلی اومده بودن و تازه ازدواج کردن ....
یکی گفت اسم این درخت چیه(شبیه کاکتوس بزرگ ها بود)...پسر عمم گفت فکر کنم کاکتوس باشه ...نه ولی یادمه اولش "ک" داشت
یه هو من حدسی که به ذهنم اومد رو گفتم ، گفتم کلیتوریس!!
..
..............................
اخه اول فکر کردم حدس درستی درباره اسم یه درخت گفتم ...اما چند لحظه بعد یادم اومد انگار این کلمه یه معنی دیگه داشت ، خیلیم ضایع...
......................................................................................................
سلام
یه استادی داشتیم ..ادعا مییکرد همه جای دنیا رو دیده..
خیلی فخر میفروخت..
یه بار یکی از بچه ها مثلا خواست پارازیت بندازه..
یهو از استاد پرسید :استاد تا حالا آمازون هم رفتین؟
استادمون هم کم نیاورد..گفت :پس فکر کردی اینجا کجاست؟؟؟!!!!!
__________________________________________________
یه بار داشتم تو کانون پست مینوشتم برادر زاده ام (سه سالشه) اصرار کرد که بغلش کنم..
و گفت فقط نگاه میکنه..
یه کم که به صفحه نگاه کرد گفت: عمه صداشو زیاد میکنی؟
گفتم: عمه جون چیزی نمیخونه که صدا داشته باشه...
اشاره کرد به شکلکا و گفت : اونا چیزی نمیگن اما ( :smiley-yell: )این داره یه چیزی میگه...
من این شکلی شدم
موندم به بچه بگم این چی میگه..!!!!
یاعلی.
بچه ها فکر نمی کردم اینقدر از اون سوتی قبلی که نوشتم استقبال بشه
به خاطر استقبال شما منم سر شوق اومدمو کم کم داره سوتی ها یادم میاد
یه اصلی تو روانشناسی هست که میگه تشویق کردن باعث تشدید رفتار می شه ها
حالا بی خیال بریم سر سوتی
یه بار عقد خواهرم بود ... خب؟؟؟؟؟؟/
بعدش عاقد هنوز نرفته بود نشسته بود یه گوشه
البته عاقدش خیلی روحانی با حالی بود
یه ادم خیلی جالب
بعدش همینطور که نشسته بود... خب؟؟؟؟؟؟؟؟/
خیلی ساکت بود
مامانم حواسش نبود یه لحظه فکر کرد که اقا رفته بعد یه دفعه بلند گفت خب پس نوار و روشن کنین دیگه
یه هو عاقد از اون گوشه ای که بود گفت نوار نه
حالا نوار نمی خواد بذارین
نوار بعدا
کلی به مامانم خندیدیم
تا سال ها تو فامیل سوژه خنده شده بود