1391 شهريور 29، 20:57
1391 شهريور 30، 1:43
سلام دوستان من تمام سوتي ها و خاطراتتون رو خواندم حرف نداشت منم سوتي و خاطره زياد دارم يكيش رو ميگم اگه خوشتون اومد بازم ميگم
من ٥ سالم بود و اين سيگارت زدن ها تو چهارشنبه سوري تازه مد شده بود منم دو بسته خريده بودم رفته بوديم خانه ي پدربزرگم من سر ظهر يه فكري به سرم زد دو تا سيگارت روشن كردم از طبقه هشتم پرت كردم پايين تركيد قيافم اين ريختي شدپدر بزرگم گفت بده منم يدونه بندازم گفتم باشه تجربه دو تا سيگارت قبلي بهم ياد داده بود هر وقت يه صدا فس داد بايد پرتش كرد اما غافل از اينكه بعضي هاشون فقط دود ميدن و اون صدا رو نميدن خلاصه قضيه رو به پدر بزرگم گفتم اونم يه دونه انداخت خوشش اومد اومد دو تا باهم بندازه كه جفتش صدا فس نداد و فقط دود داد من يه چيزي فهميدم به بابا بزرگم گفتم پرتشون كن ولي گوش نداد سرش رو نزديك كرد ببينه صدا ميده يا نه يهو تو دستش تركيد بنده خدا دو تا از انگشتاش تا چهار هفته حس نداشت شيشه عينكشم شكست مدام به من فحش ميداد منم هر بار كه ميديدمش هر هر ميزدم زير خنده بچه بودم حاليم نميشد
من ٥ سالم بود و اين سيگارت زدن ها تو چهارشنبه سوري تازه مد شده بود منم دو بسته خريده بودم رفته بوديم خانه ي پدربزرگم من سر ظهر يه فكري به سرم زد دو تا سيگارت روشن كردم از طبقه هشتم پرت كردم پايين تركيد قيافم اين ريختي شدپدر بزرگم گفت بده منم يدونه بندازم گفتم باشه تجربه دو تا سيگارت قبلي بهم ياد داده بود هر وقت يه صدا فس داد بايد پرتش كرد اما غافل از اينكه بعضي هاشون فقط دود ميدن و اون صدا رو نميدن خلاصه قضيه رو به پدر بزرگم گفتم اونم يه دونه انداخت خوشش اومد اومد دو تا باهم بندازه كه جفتش صدا فس نداد و فقط دود داد من يه چيزي فهميدم به بابا بزرگم گفتم پرتشون كن ولي گوش نداد سرش رو نزديك كرد ببينه صدا ميده يا نه يهو تو دستش تركيد بنده خدا دو تا از انگشتاش تا چهار هفته حس نداشت شيشه عينكشم شكست مدام به من فحش ميداد منم هر بار كه ميديدمش هر هر ميزدم زير خنده بچه بودم حاليم نميشد
1391 شهريور 30، 2:20
سوتی اینکه من اومدم یه بار تیپ بزنم تو بازار چنان پاچه شلوارم گیر کرد به چرخ یه گاری کنار خیابون هر کاری کردم که نیوفتم بنده خدا مامانم جلو بود چنان محکم کشیدمش تا نیفتم که نزدیک بود اونم بیوفته بعدش انقد کنف شدم فک کنم خدا خوشش نیومد از اینکه فیس بدم
1391 شهريور 30، 3:16
يادش بخير دوران دبيرستان
گلاب به روتون يبار تو سرويس نشسته بوديم
اين كناريمون حال و احوالش درست درمون نبود ، هر چي تناول كرده بود رو لباس من بالا اورد
يبار ديگه هم تو صف وايستاده بوديم كه يهو از بيرون مدرسه چندتا تخم مرغ پرت كردن تو حيات بين صفوف
از شانس يكيش خورد تو كله من
اره ديگه ، يه همچين سيبل اي تشريف داريم ما
گلاب به روتون يبار تو سرويس نشسته بوديم
اين كناريمون حال و احوالش درست درمون نبود ، هر چي تناول كرده بود رو لباس من بالا اورد
يبار ديگه هم تو صف وايستاده بوديم كه يهو از بيرون مدرسه چندتا تخم مرغ پرت كردن تو حيات بين صفوف
از شانس يكيش خورد تو كله من
اره ديگه ، يه همچين سيبل اي تشريف داريم ما
1391 شهريور 30، 11:52
(1391 شهريور 30، 3:16)mojtabapilot نوشته است: [ -> ]يادش بخير دوران دبيرستان
گلاب به روتون يبار تو سرويس نشسته بوديم
اين كناريمون حال و احوالش درست درمون نبود ، هر چي تناول كرده بود رو لباس من بالا اورد
يبار ديگه هم تو صف وايستاده بوديم كه يهو از بيرون مدرسه چندتا تخم مرغ پرت كردن تو حيات بين صفوف
از شانس يكيش خورد تو كله من
اره ديگه ، يه همچين سيبل اي تشريف داريم ما
این "گلاب به روتون" منو گمراه کرد و برد به فضای توالت،
تا خط دوم "کناریمون": وای مگه میشه دو نفری
بعد از "لباس" اینا بودم فهمیدم منظورت سرویس مدرسه بوده!
1391 شهريور 31، 0:42
يه بار دو تا سيم لخت زير ميز آزمايشگاه شيمي مدرسه بود داشتم به حرف هاي دبير به دقت گوش ميدادم تا اينكه پام خورد به اين دو تا سيم به صورت كاملا اتفاقي سراشون خورد به هم يه جرقه ناجور زد فيوز پريد برق كل مدرسه قطع شد خلاصه بعد از ده دقيقه فيوز رو عوض كردن آخه فيوز فشنگي بود تا آخر ساعت اين شد سوژه دو تا از رفيقام مدام اين سيم ها رو مي زدن بهم معلممون هم پخمه بود نمي فهميد پنج بار فيوز رو عوض كردن قيافه مديرمون اين ريختي شد:smiley-yell: يكي از بچه هاي سوسول كلاس رفته بود به مدير لو داده بود كه جريان از اون دو تا سيمه كه فيوز مي پره ولي لو نداده بود كي اين كار رو كرده من آمارش رو در آوردم كه اون قضيه رو لو داده با كل كلاس قرار گذاشتيم بگيم كار اون پسر سوسوله هست همه هم پايه بودن رفتيم به مدير گفتيم بنده خدا ٤٨ ساعت اخراج شد يه نمره هم از نمره انضباطش كم شد و سال بعد هم از مدرسه ما رفت
1391 شهريور 31، 11:12
پشت مدرسه راهنمايي ما يه مخروبه بود و بين ديوار مدرسه ما و ديوار مخروبه يه ميله نصب شده بود تو مخروبه هم يه نردبون افتاده بود ما هر روز صبح نردبون رو صاف مي كرديم اوايل فقط من و دو تا از رفيقام بعد از حضور غياب جيم ميزديم ما ها لاغر و سبك بوديم تا اينكه يكي از چاق هاي كلاس هم با هامون اومد من رد شدم رفيقم هم رد شد چاقه هم اومد با سرعت رد بشه ميله از وسط شكست ولي سالم رد شد خلاصه به زور دوسر ميله رو به هم وصل كرديم طوري كه معلوم نبود شكسته يكي از رفيقام هم كه باهامون ميومد غايب بود فرداش هر سه تاييمون كه فرار كرده بوديم غيبت كرديم بعد كه اومديم ديديم اون رفيقم كه غيبت كرده بود جفت پاش رو گچ گرفته بود آخه هيچ كس بهش نگفته بود ميله شكسته اونم از طبقه دوم سوت شده بود پايين و هرچي از دهنش در ميومد به ما گفت به ناظم هم گفته بود بچه ها كيفش رو از ميله آويزون كرده بودن اونم مي خواسته برش دارد كه پرت شده پايين
1391 مهر 1، 21:51
حذف شد.
لطفا از الفاض مناسبتری استفاده کنید. ارادتمند. سلام.
لطفا از الفاض مناسبتری استفاده کنید. ارادتمند. سلام.
1391 مهر 2، 17:54
ديروز رفته بودم سوپر ماركت اومدم بگم يه دوغ گاز دار بديد گفتم يه داغ گ...ز دار بديد
به جاي ...... (و) بگذاريد
به جاي ...... (و) بگذاريد
1391 مهر 2، 22:00
سلام.
قول بديد به هم نخنديد. مسخرم نكنيد. خب بچه بودم .
كلاس پنجم بودم بعد امتحان فارسي داشتيم. معلممون گفته بود تو مستمرتون تاثير مي دم بعد من شدم 18.75 و از تمام رقيبام عقب افتادم
خيلي خجالت كشيدم. حالا اين اول ماجراست....
از اين نمره خراب تصميم به خودكشي گرفتم حدس بزنيد چي كار كردم؟
يك بسته كامل ادولت كلد خوردم:ashamed
بعدش پشيمون شدم بعد تا دو سه روز هي دعا مي كردم نمي رم:
جاهل بودم ديگه!
لطفا بهم نخنديد.
قول بديد به هم نخنديد. مسخرم نكنيد. خب بچه بودم .
كلاس پنجم بودم بعد امتحان فارسي داشتيم. معلممون گفته بود تو مستمرتون تاثير مي دم بعد من شدم 18.75 و از تمام رقيبام عقب افتادم
خيلي خجالت كشيدم. حالا اين اول ماجراست....
از اين نمره خراب تصميم به خودكشي گرفتم حدس بزنيد چي كار كردم؟
يك بسته كامل ادولت كلد خوردم:ashamed
بعدش پشيمون شدم بعد تا دو سه روز هي دعا مي كردم نمي رم:
جاهل بودم ديگه!
لطفا بهم نخنديد.
1391 مهر 3، 17:30
سوتي از سوتي كلاه كج بازيكن سپاهان بد تر مي خواهيد ديده يه نارنجك صوتي رو زمين بازي افتاده پرتش مي كنه كنار تابلو تبليغاتي هاي كنار زمين
1391 مهر 4، 20:11
یه بنده خدایی بهم پی ام داده که:شما عربین؟میتونی عربی صحبت کنی؟
من جواب دادم که:نه خیر!در حد مکالمه نمی تونم!
جواب داده:منم فارسی نمی فهمم!!!
من:
نمی فهمم!خوب چه اجباریه بچه جون!.....واه!!!!
من جواب دادم که:نه خیر!در حد مکالمه نمی تونم!
جواب داده:منم فارسی نمی فهمم!!!
من:
نمی فهمم!خوب چه اجباریه بچه جون!.....واه!!!!
1391 مهر 4، 22:43
مدرسه ما يه فوتبال دستي خريده بود گذاشته بود تو حياط زنگ هاي تفريح بازي كنيم خلاصه داشتيم بازي مي كرديم منم تو جو بودم يه دفعه دسته را محكم حل دادم جلو صاف خورد تو جا حساس همكلاسي ام اون هم يه داد بلند زد يه دفعه از حال رفته منم كه ترسيده بودم فقط ايستاده بودمتماشا مي كردم تا اينكه ناظممون اومد روش يه ليوان آب پاشيد بعد بهش آب قند داد حالش كه جا اومد دوباره خودش رو زد به غش ناضممون اومد بالا سرش اونم يه پخ كرد ناضممون ٤ متر پريد هوا بعد به علت تمارض ٠.٥ نمره از نمره انضباطش كم كرد
1391 مهر 5، 20:56
با دوستانم رفته بودم پيست آبعلي اسكي كنم يهو تعادلم بهم خورد دو تا خانوم رو از پشت هاچ بك كردم تو اون سرما عرق شرم از پيشاني ام چكيد داشتم عذر خواهي مي كردم كه رفيقم من رو ديد اومد با سرعت از بقلم رد بشه اما اون خانوم ها رو نديد بعد كه ديدشون اومد از روشون بپره آخه دير شده بود براي تغيير مسير كه يكي از خانوم ها اومد بلند بشه بي خبر از همه جا رفيقم چوب اسكي اش خورد به سرش سرش شكست رفيقم هم كله پا شد پايش پيچ خورد من مونده بودم به حال اون دو تا گريه كنم بهشون بخندم يا برم كمك بيارم يا فرار كنم تا اينكه همشون رو انجام دادم
1391 مهر 6، 12:30
من قبل از اينكه مدرسه ها باز بشه معلم الكترونيكمون رو تو خيابون ديدم بهم گفت اه مدرسه ها داره باز ميشه دوباره بايد با شما ها بيايم سر كلاس منم نا خدا گاه گفتم بله آقا دوباره بايد ريخت شما رو امسال تحمل كنيم. اون داغ كرده بود منم كه از خجالت داشتم آب مي شدم