کانون

نسخه‌ی کامل: § سوتی های بچه ها § خاطرات خنده دار §
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام
عرض شود ک
سوتی از این بزرگتر ک جشن تولده بارون خانومه یعضیا نیستن ؟!
317

بشتابید بشتابید317
سلام دوستان من تمام سوتي ها و خاطراتتون رو خواندم حرف نداشت منم سوتي و خاطره زياد دارم يكيش رو ميگم اگه خوشتون اومد بازم ميگم
من ٥ سالم بود و اين سيگارت زدن ها تو چهارشنبه سوري تازه مد شده بود منم دو بسته خريده بودم رفته بوديم خانه ي پدربزرگم من سر ظهر يه فكري به سرم زد دو تا سيگارت روشن كردم از طبقه هشتم پرت كردم پايين تركيد قيافم اين ريختي شد317پدر بزرگم گفت بده منم يدونه بندازم گفتم باشه تجربه دو تا سيگارت قبلي بهم ياد داده بود هر وقت يه صدا فس داد بايد پرتش كرد اما غافل از اينكه بعضي هاشون فقط دود ميدن و اون صدا رو نميدن خلاصه قضيه رو به پدر بزرگم گفتم اونم يه دونه انداخت خوشش اومد اومد دو تا باهم بندازه كه جفتش صدا فس نداد و فقط دود داد من يه چيزي فهميدم به بابا بزرگم گفتم پرتشون كن ولي گوش نداد سرش رو نزديك كرد ببينه صدا ميده يا نه يهو تو دستش تركيد بنده خدا دو تا از انگشتاش تا چهار هفته حس نداشت شيشه عينكشم شكست مدام به من فحش ميداد منم هر بار كه ميديدمش هر هر ميزدم زير خنده بچه بودم حاليم نميشد
سوتی اینکه من اومدم یه بار تیپ بزنم تو بازار چنان پاچه شلوارم گیر کرد به چرخ یه گاری کنار خیابون هر کاری کردم که نیوفتم بنده خدا مامانم جلو بود چنان محکم کشیدمش تا نیفتم که نزدیک بود اونم بیوفته بعدش انقد کنف شدم فک کنم خدا خوشش نیومد از اینکه فیس بدم
يادش بخير دوران دبيرستان

گلاب به روتون يبار تو سرويس نشسته بوديم
اين كناريمون حال و احوالش درست درمون نبود ، هر چي تناول كرده بود رو لباس من بالا اورد 4fvfcja


يبار ديگه هم تو صف وايستاده بوديم كه يهو از بيرون مدرسه چندتا تخم مرغ پرت كردن تو حيات بين صفوف
از شانس يكيش خورد تو كله من 4fvfcja

اره ديگه ، يه همچين سيبل اي تشريف داريم ما 4fvfcja
(1391 شهريور 30، 3:16)mojtabapilot نوشته است: [ -> ]يادش بخير دوران دبيرستان

گلاب به روتون يبار تو سرويس نشسته بوديم
اين كناريمون حال و احوالش درست درمون نبود ، هر چي تناول كرده بود رو لباس من بالا اورد 4fvfcja


يبار ديگه هم تو صف وايستاده بوديم كه يهو از بيرون مدرسه چندتا تخم مرغ پرت كردن تو حيات بين صفوف
از شانس يكيش خورد تو كله من 4fvfcja

اره ديگه ، يه همچين سيبل اي تشريف داريم ما 4fvfcja

این "گلاب به روتون" منو گمراه کرد و برد به فضای توالت،4fvfcja
تا خط دوم "کناریمون": وای مگه میشه دو نفری
بعد از "لباس" اینا بودم فهمیدم منظورت سرویس مدرسه بوده!
53
يه بار دو تا سيم لخت زير ميز آزمايشگاه شيمي مدرسه بود داشتم به حرف هاي دبير به دقت گوش ميدادم تا اينكه پام خورد به اين دو تا سيم به صورت كاملا اتفاقي سراشون خورد به هم يه جرقه ناجور زد فيوز پريد برق كل مدرسه قطع شد خلاصه بعد از ده دقيقه فيوز رو عوض كردن آخه فيوز فشنگي بود تا آخر ساعت اين شد سوژه دو تا از رفيقام مدام اين سيم ها رو مي زدن بهم معلممون هم پخمه بود نمي فهميد پنج بار فيوز رو عوض كردن قيافه مديرمون اين ريختي شد:smiley-yell: يكي از بچه هاي سوسول كلاس رفته بود به مدير لو داده بود كه جريان از اون دو تا سيمه كه فيوز مي پره ولي لو نداده بود كي اين كار رو كرده من آمارش رو در آوردم كه اون قضيه رو لو داده با كل كلاس قرار گذاشتيم بگيم كار اون پسر سوسوله هست همه هم پايه بودن رفتيم به مدير گفتيم بنده خدا ٤٨ ساعت اخراج شد يه نمره هم از نمره انضباطش كم شد و سال بعد هم از مدرسه ما رفت Tears
پشت مدرسه راهنمايي ما يه مخروبه بود و بين ديوار مدرسه ما و ديوار مخروبه يه ميله نصب شده بود تو مخروبه هم يه نردبون افتاده بود ما هر روز صبح نردبون رو صاف مي كرديم اوايل فقط من و دو تا از رفيقام بعد از حضور غياب جيم ميزديم ما ها لاغر و سبك بوديم تا اينكه يكي از چاق هاي كلاس هم با هامون اومد من رد شدم رفيقم هم رد شد چاقه هم اومد با سرعت رد بشه ميله از وسط شكست ولي سالم رد شد خلاصه به زور دوسر ميله رو به هم وصل كرديم طوري كه معلوم نبود شكسته يكي از رفيقام هم كه باهامون ميومد غايب بود فرداش هر سه تاييمون كه فرار كرده بوديم غيبت كرديم بعد كه اومديم ديديم اون رفيقم كه غيبت كرده بود جفت پاش رو گچ گرفته بود آخه هيچ كس بهش نگفته بود ميله شكسته اونم از طبقه دوم سوت شده بود پايين و هرچي از دهنش در ميومد به ما گفت به ناظم هم گفته بود بچه ها كيفش رو از ميله آويزون كرده بودن اونم مي خواسته برش دارد كه پرت شده پايين 4fvfcja
حذف شد.
لطفا از الفاض مناسبتری استفاده کنید. ارادتمند. سلام.
ديروز رفته بودم سوپر ماركت اومدم بگم يه دوغ گاز دار بديد گفتم يه داغ گ...ز دار بديد wacko2
به جاي ...... (و) بگذاريد
سلام.
قول بديد به هم نخنديد. مسخرم نكنيد. خب بچه بودم .
كلاس پنجم بودم بعد امتحان فارسي داشتيم. معلممون گفته بود تو مستمرتون تاثير مي دم بعد من شدم 18.75 و از تمام رقيبام عقب افتادم1276746pa51mbeg8j
خيلي خجالت كشيدم. حالا اين اول ماجراست....

از اين نمره خراب تصميم به خودكشي گرفتم1744337bve7cd1t81 حدس بزنيد چي كار كردم؟


يك بسته كامل ادولت كلد خوردم:ashamed
بعدش پشيمون شدم بعد تا دو سه روز هي دعا مي كردم نمي رم13:
جاهل بودم ديگه!
لطفا بهم نخنديد.1276746pa51mbeg8j
سوتي از سوتي كلاه كج بازيكن سپاهان بد تر مي خواهيد ديده يه نارنجك صوتي رو زمين بازي افتاده پرتش مي كنه كنار تابلو تبليغاتي هاي كنار زمين
یه بنده خدایی بهم پی ام داده که:شما عربین؟میتونی عربی صحبت کنی؟

من جواب دادم که:نه خیر!در حد مکالمه نمی تونم!

جواب داده:منم فارسی نمی فهمم!!!


من:22

نمی فهمم!خوب چه اجباریه بچه جون!.....واه!!!!
مدرسه ما يه فوتبال دستي خريده بود گذاشته بود تو حياط زنگ هاي تفريح بازي كنيم خلاصه داشتيم بازي مي كرديم منم تو جو بودم يه دفعه دسته را محكم حل دادم جلو صاف خورد تو جا حساس همكلاسي ام اون هم يه داد بلند زد يه دفعه از حال رفته منم كه ترسيده بودم فقط ايستاده بودمتماشا مي كردم تا اينكه ناظممون اومد روش يه ليوان آب پاشيد بعد بهش آب قند داد حالش كه جا اومد دوباره خودش رو زد به غش ناضممون اومد بالا سرش اونم يه پخ كرد ناضممون ٤ متر پريد هوا بعد به علت تمارض ٠.٥ نمره از نمره انضباطش كم كرد
با دوستانم رفته بودم پيست آبعلي اسكي كنم يهو تعادلم بهم خورد دو تا خانوم رو از پشت هاچ بك كردم تو اون سرما عرق شرم از پيشاني ام چكيد داشتم عذر خواهي مي كردم كه رفيقم من رو ديد اومد با سرعت از بقلم رد بشه اما اون خانوم ها رو نديد بعد كه ديدشون اومد از روشون بپره آخه دير شده بود براي تغيير مسير كه يكي از خانوم ها اومد بلند بشه بي خبر از همه جا رفيقم چوب اسكي اش خورد به سرش سرش شكست رفيقم هم كله پا شد پايش پيچ خورد من مونده بودم به حال اون دو تا گريه كنم بهشون بخندم يا برم كمك بيارم يا فرار كنم تا اينكه همشون رو انجام دادمcheshmak
من قبل از اينكه مدرسه ها باز بشه معلم الكترونيكمون رو تو خيابون ديدم بهم گفت اه مدرسه ها داره باز ميشه دوباره بايد با شما ها بيايم سر كلاس منم نا خدا گاه گفتم بله آقا دوباره بايد ريخت شما رو امسال تحمل كنيم. اون داغ كرده بود منم كه از خجالت داشتم آب مي شدم
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50