1392 تير 25، 21:35
1392 تير 29، 23:42
یه بار یکی از بچه ها که فارغ التحصیل شده از شهرشون اومد برا تجدید دیدار با رفقای قدیمی
همگی بعد دانشگاه جمع شدیم خونه یکی از بچه ها
خونوادشم نبودن
خونشون مشکوک به جن بود
خلاصه بگم
موقع خواب شد
عاقا تا لامپا رو خاموش کردن یه صدا از آشپرخونه اومد
تــــــــــــــــــــــق
همه اینجوری
همه با هم: "بی خیال بابا چیزی نیست،ظرف ها افتادن...عاقا بخوابیم بخوابیم"
دوباره دراز کشیدیم
یهو یه ظرف که رو مبل بود پایین پامون تــــــــــــــــــــــــــــق افتاد
دوباره همه اینجوری شدیم
این یارو که اومده بود تجدید دیدار مثلا
نصف شب ساعت 3 گفت بچه ها من برم...خدافظ
پا شد رفت
منو بگو
تا صبح: "بابا چیزی نبودمگس بودپشه بود"
همگی بعد دانشگاه جمع شدیم خونه یکی از بچه ها
خونوادشم نبودن
خونشون مشکوک به جن بود
خلاصه بگم
موقع خواب شد
عاقا تا لامپا رو خاموش کردن یه صدا از آشپرخونه اومد
تــــــــــــــــــــــق
همه اینجوری
همه با هم: "بی خیال بابا چیزی نیست،ظرف ها افتادن...عاقا بخوابیم بخوابیم"
دوباره دراز کشیدیم
یهو یه ظرف که رو مبل بود پایین پامون تــــــــــــــــــــــــــــق افتاد
دوباره همه اینجوری شدیم
این یارو که اومده بود تجدید دیدار مثلا
نصف شب ساعت 3 گفت بچه ها من برم...خدافظ
پا شد رفت
منو بگو
تا صبح: "بابا چیزی نبودمگس بودپشه بود"
1392 تير 30، 2:29
همین الان گفت و گوی من و مامانم :
- ترلان؟
- بله مامان؟
-یه لحظه بیا
- مامان همینجام میشنوم بگو
-بیا پنجره رو یکم باز کن
-اومدم
**********
رفتم پنجره رو باز کردم اومدم جلو در اتاق
*************
دوباره مامانم : پرده ی بالکنم بزن کنار باد بیاد
من : نمیشد اونور بودم بگید .باشه
رفتم امر مامانو انجام دادم رسیدم جلو در اتاقم
********
بازم مامانم : در حالم یکم باز میکردی هوا بچرخه
من : خب همون سمت بودم میگفتید دیگه:((
رفتم انجام دادم دوباره اومدم بیام پای سیستم
************
همچنان مامانم :
-ترلان؟؟؟؟؟؟
من:
مامان تروخدا نمیشه فقط کولرو روشن کنم؟؟؟؟؟؟؟
من در اون لحظه :
مامانم در اون لحظه :
والا همه با کولر خاموش کردن باباهاشون مشکل دارن
ما مامانمون نمیذاره روشن کنیم:21::21:
- ترلان؟
- بله مامان؟
-یه لحظه بیا
- مامان همینجام میشنوم بگو
-بیا پنجره رو یکم باز کن
-اومدم
**********
رفتم پنجره رو باز کردم اومدم جلو در اتاق
*************
دوباره مامانم : پرده ی بالکنم بزن کنار باد بیاد
من : نمیشد اونور بودم بگید .باشه
رفتم امر مامانو انجام دادم رسیدم جلو در اتاقم
********
بازم مامانم : در حالم یکم باز میکردی هوا بچرخه
من : خب همون سمت بودم میگفتید دیگه:((
رفتم انجام دادم دوباره اومدم بیام پای سیستم
************
همچنان مامانم :
-ترلان؟؟؟؟؟؟
من:
مامان تروخدا نمیشه فقط کولرو روشن کنم؟؟؟؟؟؟؟
من در اون لحظه :
مامانم در اون لحظه :
والا همه با کولر خاموش کردن باباهاشون مشکل دارن
ما مامانمون نمیذاره روشن کنیم:21::21:
1392 تير 30، 12:15
یکی از دوستام نامزد کرده قبلا بهش تبریک گفته بودم البته حضورا نه
همین چند شب پیش همگی جایی افطاری دعوت بودیم یعنی جمع دوستان
عاقا من از رو شوخی برگشتم دقیقا به همین فرد گفتم : تو خجالت نمیکشی هنوز عروس نشدی؟؟!
هیچی دیگه
همه به حافظه در حد جلبک من ایمان آوردن
کلی هم مسخره م کردن ... و حتی لپم رو کشیدن!!
همین چند شب پیش همگی جایی افطاری دعوت بودیم یعنی جمع دوستان
عاقا من از رو شوخی برگشتم دقیقا به همین فرد گفتم : تو خجالت نمیکشی هنوز عروس نشدی؟؟!
هیچی دیگه
همه به حافظه در حد جلبک من ایمان آوردن
کلی هم مسخره م کردن ... و حتی لپم رو کشیدن!!
1392 مرداد 1، 22:44
چن وقت پیش رفته بودیم پارک،اقا به پسر داییم گفتم بیا یه عکس ازت بگیرم گفت نکن رضا گوشیت میسوزه،گفتمش بابا ایقد خرافاتی نباش بیا یه عکس بندازیم بریم خونه بخندیم،اقا همین که دکمه شاتر رو زدم و عکس گرفتم گوشی هنگ کرد ریست شد!! یعنی صد رحمت به ویروس استاکسنت***
چن وقت پیشش هم:دی ،یکی از دوست های خواهرم زنگ زد خونمون،من برداشتم اقا هول شد گفت:الو سلام خستـــــــــه نباشید،اِ چو چی میگم بنده خدا قاط زد،فک کرد زنگ زده بخش پشتیبانی خونمون
چن وقت پیشش هم:دی ،یکی از دوست های خواهرم زنگ زد خونمون،من برداشتم اقا هول شد گفت:الو سلام خستـــــــــه نباشید،اِ چو چی میگم بنده خدا قاط زد،فک کرد زنگ زده بخش پشتیبانی خونمون
1392 مرداد 1، 23:08
امروز ظهر بیکار بودم
با نیمبوز رفتم یه چت روم انگلیسی
تا رفتیم دیدیم یه نفر داره میگه من به خدا اعتقادی ندارم اینا
هیچی درصدد بر اومدیم هدایت کنیم ایشون رو
ما هر چی توضیح میدادیم این یه ذری میزد
میرفت رو مخما
بش گفتم
?do you believe in spirit
?do you like your aunt
طفلک نمیدونست منظورم چیه هی میگفت yes yes
یه بارم رفتم دنبال یه همزبون بومی زبان انگلیسی بگردم (که آخر سرم پیدا نشد)
تو روم گفتم کسی اینجا بومی زبان انگلیسی هست
یکی برگشت گفت me
هیچی مام خوشحال
سلام و علیک و فلان و بهمان اهل کجایی و فلان
گفت london
ما تو پوست خودمون نمیگنجیدیم دیگه...گفتیم یه سفر لندن افتادیم
بعد گفت تو اهل کجایی
گفتم ایران
گفت oh
بش گفتم چی شد
گفت میخوام یه اعترافی بکنم
منم ایرانیم خونمونم تهرانه
پرسیدم چرا گفتی بومی لندنی
گفت آخه کلاس زبان میرم در حد بومی بلدم
در اون لحظه فقط از خدا میخواستم از سقف خونمون یه افق وا شه برم توش محو شم
با نیمبوز رفتم یه چت روم انگلیسی
تا رفتیم دیدیم یه نفر داره میگه من به خدا اعتقادی ندارم اینا
هیچی درصدد بر اومدیم هدایت کنیم ایشون رو
ما هر چی توضیح میدادیم این یه ذری میزد
میرفت رو مخما
بش گفتم
?do you believe in spirit
?do you like your aunt
طفلک نمیدونست منظورم چیه هی میگفت yes yes
یه بارم رفتم دنبال یه همزبون بومی زبان انگلیسی بگردم (که آخر سرم پیدا نشد)
تو روم گفتم کسی اینجا بومی زبان انگلیسی هست
یکی برگشت گفت me
هیچی مام خوشحال
سلام و علیک و فلان و بهمان اهل کجایی و فلان
گفت london
ما تو پوست خودمون نمیگنجیدیم دیگه...گفتیم یه سفر لندن افتادیم
بعد گفت تو اهل کجایی
گفتم ایران
گفت oh
بش گفتم چی شد
گفت میخوام یه اعترافی بکنم
منم ایرانیم خونمونم تهرانه
پرسیدم چرا گفتی بومی لندنی
گفت آخه کلاس زبان میرم در حد بومی بلدم
در اون لحظه فقط از خدا میخواستم از سقف خونمون یه افق وا شه برم توش محو شم
1392 مرداد 13، 15:16
خواهرم دل درد داشت رفتم براش یه قرص ژلوفن بیارم
یه بسته بود که فقط یه قرص توش باقی مونده بود
رفتم لیوان آب بردارم .... تا به خودم اومدم دیدم خودم قرص رو خوردم!!!!!!!
ینی همچین حواس جمعی دارم من
هیچی دیگه ، یه استامینوفن براش بردم ...
خدا رو هم شکر کردم که ژلوفن بود نه چیز دیگه
یه بسته بود که فقط یه قرص توش باقی مونده بود
رفتم لیوان آب بردارم .... تا به خودم اومدم دیدم خودم قرص رو خوردم!!!!!!!
ینی همچین حواس جمعی دارم من
هیچی دیگه ، یه استامینوفن براش بردم ...
خدا رو هم شکر کردم که ژلوفن بود نه چیز دیگه
1392 مرداد 16، 0:11
سلاممم
وای اگه بدونین امروز چه سوتی دادم ، سوتی ک چه عرض کنم گند زدم
امروز کلاس زبان میانترم داشتم خب منم راستش هیچی نخونده بودم درحد 5 دقیقه قبل از شروع امتحان یه نگا بهش انداختم ، هیچی دیگه سوالارو توزیع کردن دیدم wow چقدر سختن ، اینا کجا بودن من تاحالا ندیدم بودم خلاصه دور و ورم دیدم همه فرماشون با من فرق داره (خیر سرم این دفه گفتم بشینم وسط متمایل به اول کلاس که از رو دست یکی از بچه خرخونا کپ بزنم خب هیچی نخونده بودم دیگه مجبور بودم لِوِل آخر دیگه باید پاس شه راحت شیم...
خلاصه یه مقدار کات دار که رو برگه های بچه ها رو که نگا کردم دیدم تو هر قسمت سوال اول فرم اونا سوال آخر فرم من میشه یه وضعی داشتم با یه فلاکتی نگا میکردم چی میزنن این بچه ها حالا یه بار من خواستم کمکم کننا همشون دستشون رو برگشون بود... حالا به هر ترتیبی بود یه تعداد سوالارو خودم یه تعدادی از رو دست دوستان زدم
دیدم ای بابا 20 تا سوال رو نزدم هنوز یکم فک کردم چیکار کنم ... یهو به ذهنم رسید یواشکی استاد حواسش نباشه از رو برگه جلویی عکس بگیرم ( قبلش موقعیتم رو بگم براتون فک کن 4 ردیف باشه استاد جلو ردیف دوم از طرف چپ نشسته من کجا ردیف سوم نفر دوم ) خلاصه چک کردم ک گوشی رو سایلنت باشه منه از خدا بی خبر دیگه یادم نبود چک کنم فلش گوشیم خاموش باشه خلاصه چشمتون روز نبینه داشتم یواشکی عکس میگرفتم یهو تو کلاس رعد و برق زد @-) بله کار خودم بود اون موقع بود ک استاد یهوو برگشت یه نگاه بهم کرد آروم آروم موبایل رو یه جایی جاسازی کردم هیچی خارجکی گفت برو بمیر گفت عکسه خوب شد بچه ها لطفا عکس نگیرین :21: جوری زل زد بهم یه لحظه کل گذشتم اومد جلو چشمم و من مبهوت =P~ باور کن داشت قلبم منفجر میشد خیلی بدجور فلش زد اصلا کلا جلو کلاس روشن شد تا آخر جلسه دیگه روم نشد سرم رو بالا بیارم قلبم هم عجیب میزد هیچی دیگه بقیه تستارو خودم زدم
نکته اخلاقی : هیچی دیگه مثل آدم درس بخونین ک مجبور نشین از تکنولوژی استفاده کنین اگه لازم شد از خاموش بودن فلش اطمینان حاصل کنین
خدا کنه نندازتم
وای اگه بدونین امروز چه سوتی دادم ، سوتی ک چه عرض کنم گند زدم
امروز کلاس زبان میانترم داشتم خب منم راستش هیچی نخونده بودم درحد 5 دقیقه قبل از شروع امتحان یه نگا بهش انداختم ، هیچی دیگه سوالارو توزیع کردن دیدم wow چقدر سختن ، اینا کجا بودن من تاحالا ندیدم بودم خلاصه دور و ورم دیدم همه فرماشون با من فرق داره (خیر سرم این دفه گفتم بشینم وسط متمایل به اول کلاس که از رو دست یکی از بچه خرخونا کپ بزنم خب هیچی نخونده بودم دیگه مجبور بودم لِوِل آخر دیگه باید پاس شه راحت شیم...
خلاصه یه مقدار کات دار که رو برگه های بچه ها رو که نگا کردم دیدم تو هر قسمت سوال اول فرم اونا سوال آخر فرم من میشه یه وضعی داشتم با یه فلاکتی نگا میکردم چی میزنن این بچه ها حالا یه بار من خواستم کمکم کننا همشون دستشون رو برگشون بود... حالا به هر ترتیبی بود یه تعداد سوالارو خودم یه تعدادی از رو دست دوستان زدم
دیدم ای بابا 20 تا سوال رو نزدم هنوز یکم فک کردم چیکار کنم ... یهو به ذهنم رسید یواشکی استاد حواسش نباشه از رو برگه جلویی عکس بگیرم ( قبلش موقعیتم رو بگم براتون فک کن 4 ردیف باشه استاد جلو ردیف دوم از طرف چپ نشسته من کجا ردیف سوم نفر دوم ) خلاصه چک کردم ک گوشی رو سایلنت باشه منه از خدا بی خبر دیگه یادم نبود چک کنم فلش گوشیم خاموش باشه خلاصه چشمتون روز نبینه داشتم یواشکی عکس میگرفتم یهو تو کلاس رعد و برق زد @-) بله کار خودم بود اون موقع بود ک استاد یهوو برگشت یه نگاه بهم کرد آروم آروم موبایل رو یه جایی جاسازی کردم هیچی خارجکی گفت برو بمیر گفت عکسه خوب شد بچه ها لطفا عکس نگیرین :21: جوری زل زد بهم یه لحظه کل گذشتم اومد جلو چشمم و من مبهوت =P~ باور کن داشت قلبم منفجر میشد خیلی بدجور فلش زد اصلا کلا جلو کلاس روشن شد تا آخر جلسه دیگه روم نشد سرم رو بالا بیارم قلبم هم عجیب میزد هیچی دیگه بقیه تستارو خودم زدم
نکته اخلاقی : هیچی دیگه مثل آدم درس بخونین ک مجبور نشین از تکنولوژی استفاده کنین اگه لازم شد از خاموش بودن فلش اطمینان حاصل کنین
خدا کنه نندازتم
1392 مرداد 16، 0:48
سلام
چند روز پیش تو مترو
دختره داشت تل میفروخت:
خانم ها تل های نشکن دارم
به هیچ وجه نمیشکنه! به هیچ وجه نمیشکنه!
همینطور که داشت تکرار میکرد به هیچ وجه نمیشکنه رو خود تل هم نشون میداد که به هیچ وجه نمیشکنه!!
اصن در مورد هیچ چیز دیگه ی تل مثل طرحش قیمتش هیچ چیزش توضیح نمیداد جز اینکه نشکنه ...
هی این تلو باز کرد این ور کرد اون ور کرد تا....
تله شکست
اصن واگن رفت هوا
منم ک تو ابرا بودم :21:
بنده خدا فک کنم فروش نداشته اعصابش خورد بوده
اقا ب جون خودم خیلی خنده دار بود بخندین دیگه
چند روز پیش تو مترو
دختره داشت تل میفروخت:
خانم ها تل های نشکن دارم
به هیچ وجه نمیشکنه! به هیچ وجه نمیشکنه!
همینطور که داشت تکرار میکرد به هیچ وجه نمیشکنه رو خود تل هم نشون میداد که به هیچ وجه نمیشکنه!!
اصن در مورد هیچ چیز دیگه ی تل مثل طرحش قیمتش هیچ چیزش توضیح نمیداد جز اینکه نشکنه ...
هی این تلو باز کرد این ور کرد اون ور کرد تا....
تله شکست
اصن واگن رفت هوا
منم ک تو ابرا بودم :21:
بنده خدا فک کنم فروش نداشته اعصابش خورد بوده
اقا ب جون خودم خیلی خنده دار بود بخندین دیگه
1392 مرداد 17، 18:36
دیشب داشتم با هادی میچتیدم
یهو هادی گفت : "عید شده راستی؟"
من اون علامت سوال رو ندیدم فکر کردم میگه عید شده
هیچی سریع رفتم تو حال داد زدم عید شده عید شده همه رو بیدار کردم
تازه بعدش برگشتم به هادی گفتم منبع خبر چیه؟
هادی طفلک گیج شده بود میگفت ها؟چی؟کی؟عید؟من؟نَرین؟ شله مشهدی؟هلند؟مراجع؟...
یهو هادی گفت : "عید شده راستی؟"
من اون علامت سوال رو ندیدم فکر کردم میگه عید شده
هیچی سریع رفتم تو حال داد زدم عید شده عید شده همه رو بیدار کردم
تازه بعدش برگشتم به هادی گفتم منبع خبر چیه؟
هادی طفلک گیج شده بود میگفت ها؟چی؟کی؟عید؟من؟نَرین؟ شله مشهدی؟هلند؟مراجع؟...
1392 مرداد 17، 22:53
ههه ي سوتى دادم فراسوتى بود هنوز ك هنوزه وقتى يادش ميفتم عرق شرم رو پيشونيم مياد.
پارسال بود.امتحان فيزيك ترم اول داشتم. درحاله برگشت ب خونه بودم گفتم بذار سر راه برم سوپرى ي شارژهم بخرم.
من و دوستم اسم پسر فروشندهه رو گذاشتيم زشتول. بيكاريم ديگه واسه ملت اسم ميذاريم.
دروباز كردمو خيلى شيك رفتم داخل. يعنى فقط شانس آوردم هيچكس تو مغازه نبود گيج ميزدم فجيــــــــــــــــــع.
بش گفتم:سلام.ايرانسل دوتومانى لطفا.
زشتول: تمام كردم.
من "ت" رو "س" فرض كردم براهمين فكركردم ميگه سلام كردم.
گفتم بسم الله اين چــــــــــــــــى ميگه؟ كر بود سلاممو نشنيد؟!!!
تعجب كردم. گفتم: خب منم سلام كردم.حالا ايرانسل دوتومانى بدين.
زشتول: تمام كردم.
بازم فك كردم ميگه سلام كردم. ديگه داشتم شاخ درمياورم خدااايا اين چــــــــــــــــــــــى ميگه؟ يكم درو ديوارو نگاه كردمو سرمو خاروندمو گفتم: خب باشه. دوتومانى ايرانسل بدين.
زشتول: بابا ميگم تـــــــــــــــــــــــــــمام كردم.
اينو ك گفت آب شدم از خجالت تنها كارى ك تونستم بكنم اين بود ك نيش بازمو نشونش بدمو بگم: آهاااااا خب زودتر ميگفتين!
و پريدم بيرون، تو خيابون ديگه داشتم ريسه ميرفتم از خنده.
تا يك ماهم روم نشد برم مغازش....
پارسال بود.امتحان فيزيك ترم اول داشتم. درحاله برگشت ب خونه بودم گفتم بذار سر راه برم سوپرى ي شارژهم بخرم.
من و دوستم اسم پسر فروشندهه رو گذاشتيم زشتول. بيكاريم ديگه واسه ملت اسم ميذاريم.
دروباز كردمو خيلى شيك رفتم داخل. يعنى فقط شانس آوردم هيچكس تو مغازه نبود گيج ميزدم فجيــــــــــــــــــع.
بش گفتم:سلام.ايرانسل دوتومانى لطفا.
زشتول: تمام كردم.
من "ت" رو "س" فرض كردم براهمين فكركردم ميگه سلام كردم.
گفتم بسم الله اين چــــــــــــــــى ميگه؟ كر بود سلاممو نشنيد؟!!!
تعجب كردم. گفتم: خب منم سلام كردم.حالا ايرانسل دوتومانى بدين.
زشتول: تمام كردم.
بازم فك كردم ميگه سلام كردم. ديگه داشتم شاخ درمياورم خدااايا اين چــــــــــــــــــــــى ميگه؟ يكم درو ديوارو نگاه كردمو سرمو خاروندمو گفتم: خب باشه. دوتومانى ايرانسل بدين.
زشتول: بابا ميگم تـــــــــــــــــــــــــــمام كردم.
اينو ك گفت آب شدم از خجالت تنها كارى ك تونستم بكنم اين بود ك نيش بازمو نشونش بدمو بگم: آهاااااا خب زودتر ميگفتين!
و پريدم بيرون، تو خيابون ديگه داشتم ريسه ميرفتم از خنده.
تا يك ماهم روم نشد برم مغازش....
1392 مرداد 20، 15:45
ســــلام
همین چندروز پیش عید فطــر رفتیم خونه پدر بزرگم
همه میگفتن عیدتون مبارک و از این حرفا، منم هول شدم گفتم سال نو مبارک
همین چندروز پیش عید فطــر رفتیم خونه پدر بزرگم
همه میگفتن عیدتون مبارک و از این حرفا، منم هول شدم گفتم سال نو مبارک
1392 شهريور 1، 17:39
وسطای ماه رمضون امسال نزدیکای اذان صبح
شدید خوابم میومد
داشتم تو بالکن طبقه بالا مسواک میزدمو قدم میزدم
داداشم اومد جلوم اذیتم کنه
با یه حالت عصبانی بش گفتم: الان از این پایین میندازمت بالا
شدید خوابم میومد
داشتم تو بالکن طبقه بالا مسواک میزدمو قدم میزدم
داداشم اومد جلوم اذیتم کنه
با یه حالت عصبانی بش گفتم: الان از این پایین میندازمت بالا
1392 شهريور 1، 22:30
این مسافرتی ک با دوستم رفتیم خیلی بهم خوش گذشت
اتفاقامون 4 تخته بود....تازه رسیده بودیم مشهد،
داشتم وسایلمو جمع و جور میکردم ک یکی از هم اتاقیام صدام کرد
گفتم بله؟؟گفتم بیا اینجا در یخچال بسته نمیشه!!
ببین تو میتونی درستش کنی؟!؟!
منم ک میخواستم ضایع نشم ؛
اول کاری نشون بدم به همشون ک همه فن حریفم
به خودم گفتم هرجوری شده باید در این یخچالو یجور ببندم
آقا یه نگاه کردم دیدم ایراد از جا یخی شه،
درست بسته نمیشه همش میفته پایین
هرکاری کردم سرجاش واینساد
یه دفه ی فکر به ذهنم رسید
در جا یخی رو کندم و در یخچال بسته شد
به همین راحتی
گفتم ثابت میکنم بهشون
اقا یروز دیگه هم کولرمون درست کار نمیکرد،بچه ها صدام کردن
میخواستم یه طرف کولرو از بین ببرم
دیگه کولر خودش به جوونیش رحم کرد و خودش درست شد
اتفاقامون 4 تخته بود....تازه رسیده بودیم مشهد،
داشتم وسایلمو جمع و جور میکردم ک یکی از هم اتاقیام صدام کرد
گفتم بله؟؟گفتم بیا اینجا در یخچال بسته نمیشه!!
ببین تو میتونی درستش کنی؟!؟!
منم ک میخواستم ضایع نشم ؛
اول کاری نشون بدم به همشون ک همه فن حریفم
به خودم گفتم هرجوری شده باید در این یخچالو یجور ببندم
آقا یه نگاه کردم دیدم ایراد از جا یخی شه،
درست بسته نمیشه همش میفته پایین
هرکاری کردم سرجاش واینساد
یه دفه ی فکر به ذهنم رسید
در جا یخی رو کندم و در یخچال بسته شد
به همین راحتی
گفتم ثابت میکنم بهشون
اقا یروز دیگه هم کولرمون درست کار نمیکرد،بچه ها صدام کردن
میخواستم یه طرف کولرو از بین ببرم
دیگه کولر خودش به جوونیش رحم کرد و خودش درست شد
1392 شهريور 2، 18:53
چند روز پیش رفته بودم گلپر بخرم
به فروشنده گفتم گلپر دارین؟
گفت: نه ولی سماغ داریم
مثل این میمونه که بگی مسواک دارین؟
بگه نه ولی شامپو داریم
به فروشنده گفتم گلپر دارین؟
گفت: نه ولی سماغ داریم
مثل این میمونه که بگی مسواک دارین؟
بگه نه ولی شامپو داریم