کانون

نسخه‌ی کامل: § سوتی های بچه ها § خاطرات خنده دار §
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دادا سهيل ديدي چقدر الكي روزتو باطل كردي،Smiley-happy114Smiley-happy114
یه بار یکی از بچه ها که فارغ التحصیل شده از شهرشون اومد برا تجدید دیدار با رفقای قدیمی
همگی بعد دانشگاه جمع شدیم خونه یکی از بچه ها
خونوادشم نبودن
خونشون مشکوک به جن بود 42
خلاصه بگم
موقع خواب شد
عاقا تا لامپا رو خاموش کردن یه صدا از آشپرخونه اومد
تــــــــــــــــــــــق
همه اینجوری42
همه با هم: "بی خیال بابا چیزی نیست19،ظرف ها افتادن19...عاقا بخوابیم بخوابیم19"
دوباره دراز کشیدیم
یهو یه ظرف که رو مبل بود پایین پامون تــــــــــــــــــــــــــــق افتاد
دوباره همه اینجوری شدیم 42

این یارو که اومده بود تجدید دیدار مثلا
نصف شب ساعت 3 گفت بچه ها من برم...خدافظ4fvfcja
پا شد رفت 4fvfcja

منو بگو
تا صبح: "بابا چیزی نبود19مگس بود19پشه بود19"
همین الان گفت و گوی من و مامانم :

- ترلان؟
- بله مامان؟
-یه لحظه بیا
- مامان همینجام میشنوم بگو
-بیا پنجره رو یکم باز کن
-اومدم

**********
 رفتم پنجره رو باز کردم اومدم جلو در اتاق

*************
دوباره مامانم : پرده ی بالکنم بزن کنار باد بیاد
من : نمیشد اونور بودم بگید .باشه
رفتم امر مامانو انجام دادم رسیدم جلو در اتاقم

********
بازم مامانم : در حالم یکم باز میکردی هوا بچرخه 1744337bve7cd1t81
من : خب همون سمت بودم میگفتید دیگه:((
رفتم انجام دادم دوباره اومدم بیام پای سیستم

************
همچنان  مامانم :
-ترلان؟؟؟؟؟؟
من:[تصویر:  168.gif]
مامان تروخدا نمیشه فقط کولرو روشن کنم؟؟؟؟؟؟؟[تصویر:  tantrumsmiley.gif]
من در اون لحظه :[تصویر:  crysmiley1.gif]


مامانم در اون لحظه :[تصویر:  38.gif]


والا42 همه با کولر خاموش کردن باباهاشون مشکل دارن
ما مامانمون نمیذاره روشن کنیم:21::21:
یکی از دوستام نامزد کرده   قبلا بهش تبریک گفته بودم  البته حضورا نه 

همین چند شب پیش همگی جایی افطاری دعوت بودیم  یعنی جمع دوستان 

عاقا من از رو شوخی  برگشتم دقیقا به همین فرد گفتم : تو خجالت نمیکشی هنوز عروس نشدی؟؟! 17 

هیچی دیگه  

همه به حافظه در حد جلبک من ایمان آوردن  424fvfcja 

کلی هم مسخره م کردن  ...  4fvfcja  و حتی لپم رو کشیدن!!  1744337bve7cd1t8142
چن وقت پیش رفته بودیم پارک،اقا به پسر داییم گفتم بیا یه عکس ازت بگیرم گفت نکن رضا گوشیت میسوزه،گفتمش بابا ایقد خرافاتی نباش بیا یه عکس بندازیم بریم خونه بخندیم،اقا همین که دکمه شاتر رو زدم و عکس گرفتم گوشی هنگ کرد ریست شد!!4chsmu1 یعنی صد رحمت به ویروس استاکسنت4chsmu1***
چن وقت پیشش هم:دی ،یکی از دوست های خواهرم زنگ زد خونمون،من برداشتم اقا هول شد گفت:الو سلام خستـــــــــه نباشید،اِ چو چی میگم4chsmu1 بنده خدا قاط زد،فک کرد زنگ زده بخش پشتیبانی خونمون4chsmu1
امروز ظهر بیکار بودم
با نیمبوز رفتم یه چت روم انگلیسی
تا رفتیم دیدیم یه نفر داره میگه من به خدا اعتقادی ندارم اینا
هیچی درصدد بر اومدیم هدایت کنیم ایشون رو4fvfcja
ما هر چی توضیح میدادیم این یه ذری میزد4fvfcja
میرفت رو مخما
بش گفتم
4fvfcja?do you believe in spirit
4fvfcja?do you like your aunt
طفلک نمیدونست منظورم چیه هی میگفت yes yes 4fvfcja


یه بارم رفتم دنبال یه همزبون بومی زبان انگلیسی بگردم (که آخر سرم پیدا نشد4fvfcja)
تو روم گفتم کسی اینجا بومی زبان انگلیسی هست
یکی برگشت گفت me
هیچی مام خوشحال
سلام و علیک و فلان و بهمان اهل کجایی و فلان
گفت london
ما تو پوست خودمون نمیگنجیدیم دیگه...گفتیم یه سفر لندن افتادیم 4fvfcja
بعد گفت تو اهل کجایی
گفتم ایران
گفت oh
بش گفتم چی شد
گفت میخوام یه اعترافی بکنم
منم ایرانیم خونمونم تهرانه22
پرسیدم چرا گفتی بومی لندنی
گفت آخه کلاس زبان میرم در حد بومی بلدم22
در اون لحظه فقط از خدا میخواستم از سقف خونمون یه افق وا شه برم توش محو شم4fvfcja
خواهرم دل درد داشت  رفتم براش یه قرص ژلوفن بیارم

یه بسته بود که فقط یه قرص توش باقی مونده بود 

رفتم لیوان آب بردارم .... تا به خودم اومدم دیدم خودم قرص رو خوردم!!!!!!! 1744337bve7cd1t81 

ینی همچین حواس جمعی دارم من 

هیچی دیگه  ، یه استامینوفن براش بردم ... 42

خدا رو هم شکر کردم که ژلوفن بود نه چیز دیگه  4fvfcja
سلاممم Khansariha (8)


وای اگه بدونین امروز چه سوتی دادم ، سوتی ک چه عرض کنم گند زدم 
امروز کلاس زبان میانترم داشتم خب منم راستش هیچی نخونده بودم درحد 5 دقیقه قبل از شروع امتحان یه نگا بهش انداختم ، هیچی دیگه سوالارو توزیع کردن دیدم wow  چقدر سختن ، اینا کجا بودن من تاحالا ندیدم بودم خلاصه دور و ورم دیدم همه فرماشون با من فرق داره Smiley-happy114 (خیر سرم این دفه گفتم بشینم وسط متمایل به اول کلاس که از رو دست یکی از بچه خرخونا کپ بزنم 4fvfcja خب هیچی نخونده بودم دیگه مجبور بودم لِوِل آخر دیگه باید پاس شه راحت شیم...


خلاصه یه مقدار کات دار که رو برگه های بچه ها رو که نگا کردم دیدم تو هر قسمت سوال اول فرم اونا سوال آخر فرم من میشه یه وضعی داشتم با یه فلاکتی نگا میکردم چی میزنن این بچه ها 1744337bve7cd1t81 حالا یه بار من خواستم کمکم کننا همشون دستشون رو برگشون بود... حالا به هر ترتیبی بود یه تعداد سوالارو خودم یه تعدادی از رو دست دوستان زدمKhansariha (134)

دیدم ای بابا 20 تا سوال رو نزدم هنوز یکم فک کردم چیکار کنم ... یهو به ذهنم رسید یواشکی استاد حواسش نباشه از رو برگه جلویی عکس بگیرم ( قبلش موقعیتم رو بگم براتون فک کن 4 ردیف باشه استاد جلو ردیف دوم از طرف چپ نشسته من کجا ردیف سوم نفر دوم ) خلاصه چک کردم ک گوشی رو سایلنت باشه منه از خدا بی خبر دیگه یادم نبود چک کنم فلش گوشیم خاموش باشه خلاصه چشمتون روز نبینه داشتم یواشکی عکس میگرفتم یهو تو کلاس رعد و برق زد @-) بله کار خودم بود اون موقع بود ک استاد یهوو برگشت یه نگاه بهم کرد آروم آروم موبایل رو یه جایی جاسازی کردم هیچی خارجکی گفت برو بمیر گفت عکسه خوب شد بچه ها لطفا عکس نگیرین :21:  جوری زل زد بهم یه لحظه کل گذشتم اومد جلو چشمم و من مبهوت =P~ باور کن داشت قلبم منفجر میشد 42 خیلی بدجور فلش زد اصلا کلا جلو کلاس روشن شد 53258zu2qvp1d9v تا آخر جلسه دیگه روم نشد سرم رو بالا بیارم قلبم هم عجیب میزد هیچی دیگه بقیه تستارو خودم زدم Smiley-happy114


نکته اخلاقی : هیچی دیگه مثل آدم درس بخونین ک مجبور نشین از تکنولوژی استفاده کنین اگه لازم شد از خاموش بودن فلش اطمینان حاصل کنین6


خدا کنه نندازتم 1276746pa51mbeg8j
سلام
چند روز پیش تو مترو 
دختره داشت تل میفروخت:
خانم ها تل های نشکن دارم 
به هیچ وجه نمیشکنه! به هیچ وجه نمیشکنه!
همینطور که داشت تکرار میکرد به هیچ وجه نمیشکنه رو خود تل هم نشون  میداد که به هیچ وجه نمیشکنه!!

اصن در مورد هیچ چیز دیگه ی تل مثل  طرحش قیمتش هیچ چیزش توضیح نمیداد جز اینکه نشکنه ...

هی این تلو باز کرد این ور کرد اون ور کرد تا....

تله شکست
haha
اصن واگن رفت هوا
منم ک تو ابرا بودم :21:

بنده خدا فک کنم فروش نداشته اعصابش خورد بوده
haha

22
اقا ب جون خودم خیلی خنده دار بود بخندین دیگهSmiley-happy114
دیشب داشتم با هادی میچتیدم

یهو هادی گفت : "عید شده راستی؟"

من اون علامت سوال رو ندیدم فکر کردم میگه عید شده 

هیچی سریع رفتم تو حال داد زدم عید شده عید شده همه رو بیدار کردم 4fvfcja

تازه بعدش برگشتم به هادی گفتم منبع خبر چیه؟ 4fvfcja

هادی طفلک گیج شده بود میگفت ها؟چی؟کی؟عید؟من؟نَرین؟ شله مشهدی؟هلند؟مراجع؟... 22
ههه ي سوتى دادم فراسوتى بود هنوز ك هنوزه وقتى يادش ميفتم عرق شرم رو پيشونيم مياد.
پارسال بود.امتحان فيزيك ترم اول داشتم. درحاله برگشت ب خونه بودم گفتم بذار سر راه برم سوپرى ي شارژهم بخرم.
من و دوستم اسم پسر فروشندهه رو گذاشتيم زشتول. بيكاريم ديگه واسه ملت اسم ميذاريم.
دروباز كردمو خيلى شيك رفتم داخل. يعنى فقط شانس آوردم هيچكس تو مغازه نبود گيج ميزدم فجيــــــــــــــــــع.
بش گفتم:سلام.ايرانسل دوتومانى لطفا.
زشتول: تمام كردم.
من "ت" رو "س" فرض كردم براهمين فكركردم ميگه سلام كردم.
گفتم بسم الله اين چــــــــــــــــى ميگه؟ كر بود سلاممو نشنيد؟!!!
تعجب كردم. گفتم: خب منم سلام كردم.حالا ايرانسل دوتومانى بدين.

زشتول: تمام كردم.
بازم فك كردم ميگه سلام كردم. ديگه داشتم شاخ درمياورم خدااايا اين چــــــــــــــــــــــى ميگه؟ يكم درو ديوارو نگاه كردمو سرمو خاروندمو گفتم: خب باشه. دوتومانى ايرانسل بدين.
زشتول: بابا ميگم تـــــــــــــــــــــــــــمام كردم.

اينو ك گفت آب شدم از خجالت تنها كارى ك تونستم بكنم اين بود ك نيش بازمو نشونش بدمو بگم: آهاااااا خب زودتر ميگفتين!
و پريدم بيرون، تو خيابون ديگه داشتم ريسه ميرفتم از خنده.
تا يك ماهم روم نشد برم مغازش....
ســــلام
همین چندروز پیش عید فطــر رفتیم خونه پدر بزرگم
همه میگفتن عیدتون مبارک و از این حرفا، منم هول شدم گفتم سال نو مبارک 13haha
وسطای ماه رمضون امسال نزدیکای اذان صبح
شدید خوابم میومد
داشتم تو بالکن طبقه بالا مسواک میزدمو قدم میزدم
داداشم اومد جلوم اذیتم کنه
با یه حالت عصبانی بش گفتم: الان از این پایین میندازمت بالا 4fvfcja
این مسافرتی ک با دوستم رفتیم خیلی بهم خوش گذشت
اتفاقامون 4 تخته بود....تازه رسیده بودیم مشهد،
داشتم وسایلمو جمع و جور میکردم ک یکی از هم اتاقیام صدام کرد
گفتم بله؟؟گفتم بیا اینجا در یخچال بسته نمیشه!!
ببین تو میتونی درستش کنی؟!؟!Smiley-face-cool-2
منم ک میخواستم ضایع نشم ؛
اول کاری نشون بدم به همشون ک همه فن حریفم KoolSmiley-happy114
به خودم گفتم هرجوری شده باید در این یخچالو یجور ببندم 
آقا یه نگاه کردم دیدم ایراد از جا یخی شه،
درست بسته نمیشه همش میفته پایین 
هرکاری کردم سرجاش واینساد
یه دفه ی فکر به ذهنم رسید4fvfcja
در جا یخی رو کندم 22و در یخچال بسته شد 4fvfcja
به همین راحتی 22
گفتم ثابت میکنم بهشونSmiley-happy114
اقا یروز دیگه هم کولرمون درست کار نمیکرد،بچه ها صدام کردن
میخواستم یه طرف کولرو از بین ببرم 22
دیگه کولر خودش به جوونیش رحم کرد و خودش درست شد 4fvfcja
چند روز پیش رفته بودم گلپر بخرم
به فروشنده گفتم گلپر دارین؟
گفت: نه ولی سماغ داریم
22
مثل این میمونه که بگی مسواک دارین؟
بگه نه ولی شامپو داریم 4fvfcja
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50