کانون

نسخه‌ی کامل: بنویس ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام
من میگم یه داستان جدید شروع کنیم
این داستان ها که آخرش خنده بازار میشه پس بیایم ژانر داستان جدید رو کمدی بذاریم
که غریبه که میاد می خونه دل و رودش از خنده میریزه رو کیبورد ضایع نشیم. بگیم خودمون خواستیم خنده دار باشه4fvfcja
من هم با کمدی موافقم Smiley-face-thumb

یه قدری تخیلی هم باشه خوبه
نظر من اینه :

همون 30 کلمه کافیه ، حداکثر 35 کلمه
مدل داستان رو هم تخیّلی نباشه به نظرم ، چون ماشاالله تخیّل بچّه ها قویه . تو یه داستان رئال و جدّی از جاهای تخیّلی سر در میاریم چه برسه به داستان تخیّلی 4fvfcja

اگه قراره کمدی باشه به نظرم بهتره یه کمدی اجتماعی و واقعی باشه ، تخیّلی نباشه

بقیه هم نظرشونو بگن
یالّا
میخوایم زودتر شروع کنیم
بجنبین 4fvfcja
سلام

نه خب وسطش ممکنه دلش بخواد اون آدمه که داره می نویسه احساس واقعی و بدون کمدی به کار ببره خب 46

به نظرم اصلا مدل این کار این طوریه که نباید حداقل وقتی دفعه های اولشه و خیلی حرفه ای نیست ژانری بهش بدیم...
نمی دونم دیگه 46
من میگم در مورد ژانرش رای بگیریم
بعد تعداد رای هر ژانری بیشتر بود همون کمدی رو بنویسیم4fvfcja
[highlight=#ffffff]

به نظر من داستان رو ژانر بندی نکنیم
مثل زندگی‌ واقعی بنویسیم که گاهی میخندیم، گاهی گریه می‌کنیم
در سنی‌ ما این جا از قسط، تعداد کلمه رو کم نگاه داشتیم که داستان یه مسیر بخصوص نداشته باشه، الان بخوایم اینجوری از اول ژنر بندی کنیم اول و آخر و محتویاتش تا حدودی از پیش تعین شدست و ما رو مجبور می‌کنه که تو چهار چوب اونها بنویسیم.
ولی‌ به نظر من میتونیم بگیم که چه کار‌هایی‌ رو نکنیم:
مثلا زیادی فنتزیش نکنیم، یا زیادی کمدی


[/highlight]
با نظر اشتیاق موافقم اینجوری بهتره
بنده هم با اشتیاق موافقم
بقیه چی ؟
نظرتون چیه ؟
من هم موافقم
نظر اشتیاق قابل قبولتره اما اونم خودش مثل یه ژانره.
من در این جا نظری نمیدم و منتظر رای دوستانم.


---
راستی یه تاپیک چرت و پرت نویسی هم بزنیم میتونه جالب باشه.
قبلا تو یه مجله (طنز و کاریکاتور) چنین چیزی رو دیده بودم.
تاپیک چرت و پرت نویسی داریم
اسمش هم هست انجمن شبانه روزی 4fvfcja

خوب ظاهرا اکثریت با نظر اشتیاق موافقن ، پس اشتیاق جان افتخار بده و خودت این بار داستانو شروع کن
همونطور که یاد گرفتیم تو این مدل داستان نویسی نباید رو افق دور داستان تمرکز کنیم ، نباید به فکر فصل بعد و آخر داستان باشیم ، بلکه باید تمرکزمون رو حال باشه ، رو همون جملاتی که مینویسیم ، رو افق نزدیک

تعداد کلمات هم همون 39 حدّاکثر 35 ( باز اگه نظرتون اینه که کمه پیغام خصوصی بدین که عوضش کنم )

اشتیاق جان بسم الله

با نام و یاد خدا شروع کن


بسم الله الرّحمن الرّحیم
به نامه خدا
با اجازهٔ بزرگتر‌ها و......



چنددکان کوچک نانویی، قصابی، عطاری‌، ۲ قهوخانه و یک سلمانی میدان ورامین را تشکیل میدادند. نیما زیر خورشید قهار، نیمه سوخته ، نیم بریان در
پیاده رو راه میرفت که ناگهان......
چند دکان کوچک نانوایی ،قصابی ،عطاری ، 2قهوه خانه و یک سلمانی میدان ورامین را تشکیل میدادند. نیما زیر نور خورشید قهار .نیمه سوخته ، نیم بریان در پیاده رو راه میرفت که ناگهان پای چپش به چیزی گیر کرد و با سر محکم به زمین خورد و بر اثر شدت ضربه دم به دم جان سپرد

چنددکان کوچک نانویی، قصابی، عطاری‌، ۲ قهوخانه و یک سلمانی میدان ورامین را تشکیل میدادند. نیما زیر خورشید قهار، نیمه سوخته ، نیم بریان در
پیاده رو راه میرفت که ناگهان فکری به ذهنش رسید: کاش چندتا مغازه داشتم!



نقل قول: چند دکان کوچک نانوایی ،قصابی ،عطاری ، 2قهوه خانه و یک سلمانی میدان ورامین را تشکیل میدادند. نیما زیر نور خورشید قهار .نیمه سوخته ، نیم بریان در پیاده رو راه میرفت که ناگهان پای چپش به چیزی گیر کرد و با سر محکم به زمین خورد و بر اثر شدت ضربه دم به دم جان سپرد
ببخشید من دیر ارسال کردم. مال من حساب نیست.
اما مال شما رو که خوندم جا خوردم. حالا اینکه خوبه یا بده نمیدونم ولی ترکیدم از خنده! خلاقانه و دور از ذهن بود.
من میخواستم شخصیت داستان به کسی که باعث مرگ نیما شده انتقال پیدا کنه و دردسر های اون را داستان کنیم4fvfcja
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45