کانون

نسخه‌ی کامل: مناجات ♡
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
خدايا ... !

خدايا، من عشق به تو را هم از تو مي خواهم وعشق به عاشقانت را وعشق رابه هر كاري كه مرا به تو نزديك كند
خدایا ...

خدايا، مرا راهي ده كه فقط به در خانه ي تو توانم آمد .
دستي ، كه فقط در خانه تو توانم كوفت .

خدايا، من را چشمي ده كه فقط گريان تو باشد وسينه اي كه فقط سوزان تو .
به من نگاهي ده كه جز رو ي تو نتوانم ديد .

وگوشي كه جز صداي تو نتواند شنيد
خودت را معشوقترين من قرار ده . مرا عاشقترين خويش .

خدايا، چشم جويبار عشق مرا به تماشاي دريايت روشني ده ،
مبادا دل من اسير كوي ديگري شود و پيشاني محبت من بر خاك ديگري بسايد .

خدايا مرغ دلم كه در دام توست، مبادا كه ياد آشيان ديگري كند .
خدايا...
همزمان بارشد گياه محبتت در باغچه ي دلم هر چه هرزه گياه هست از ريشه بخشكان .

خدايا...
نكند كه روي از من بتابي ونشود كه نگاه حيران مرا منتظر بگذاري

اي پاسخ دهنده و اي اجابت كننده
اي گل بخش ديگران از گل گلستان تو اي باغبان باغ رحمت ، اي عزيز و مهربانم ، اي خداي بي همتاي من
منو تو آغوشت بگیر خدا ، می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر ، می خوام برات بخونم
روی زمین چه قدر بده ، می خوام پیشت بمونم Tears

کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری
کی گفته باید گریه ی شب هامو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفت رو واسم بذاری Tears

توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن ، منو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور Tears

توی آغوش تو دیگه تنها نیستم
هر نفس اسیر دست غم ها نیستم
دیگه عاشقانه تر از عاشقانه ام
واسه موندن دیگه با بها بهانه ام
توی آغوش تو از درد خبری نیست
از دروغ و حرف های زرد اثری نیست
نمی بینی کسی از هراس نونش
جلوی حرف ناصواب بنده زبونش Tears

توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن ، منو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور Tears
خدايا!

ياري ام ده چنان که دشمن مرا دشنام دهد ،

لب فرو بندم و پاسخ را به تو واگذار کنم

و اگر تو را ناروا گويند دمي خاموشي روا ندارم.




دستگيرم شو تا در سايه سار يکتايي تو جاني تازه کنم

و در امنيت بي نيازي تو سرا پا نيازمند باشم.




پس مرا از شکوه عزتت ، همه ويراني عطا کن

و زنجير ياد و محبتت را همواره بر گردنم بياويز.
خدایا!

به من دلی بخشنده عطا فرما

تا بتوانم بهترین چیزهایم را

به دیگران ببخشم.

هر چه که دارم:

وقت ، استعداد ، پول،

همه اینها هدیه هایی از جانب تواند

می خواهم مشتاقانه آنها را با کسانی که نیازمندند ، قسمت کنم.

مرا بر آن دار که خوبی های دیگران را ببینم.

و آنها را در خور خوبی هایشان

ستایش و تحسین کنم.


چنان کن تا

برای بخشش و گذشت در حق دیگران ،

آماده و سخاوتمند باشم.

یاری ام کن تا کسانی را که سزاوار بخشش نمی دانم نیز ببخشایم.

آمین!
سلام
نمیدونم این روزام چرا داره بازم با دلنگرانی و دلتنگی میگذره...
حرفم با خدا اینه....
شما هم برام دعا کنین....خیلی محتاجم...

_______________________*************************************________________________
خدایا من که ازت خواستم..
خواهش کردم منو به حال خودم وانگذار...
خدا من نمیخوام برم....
میمونم...
می دونم تو هم همینو میخوای..
می دونم تو بیشتر از من به من مشتاقی....
میدونم چه لحظه های بوده که تو داشتی نگام میکردی و من با تمام بی چشم و رویی، با تمام بی توجهی
سرم به کار دیگه
به جای دیگه..حتی به کس دیگه گرم بوده.....

خدا جون من بی توجهم من احمقم ..من نادونم ..من کوچیکم...
من فقیر
من ذلیل
من تنها
من....
خدا من زمین خوردتم......

تو بزرگی...تو مهربونی.... تو حکیمی...تو همه کسی
تو مولای
تو سروری

خدا تو همه چیز منی......
منو به حال خودم نذاز...

وقتی از تو دور میشم، وقتی تو رو یادم میره..وقتی...
این موقعه هاست که
ترس
اضطراب
تنهایی
غم
غصه لحظه هامو پر میکنه...

خدا جام وجودمو از خودت پر کن که من جز تو نیازی ندارم..
که اگه تو باشی همه چیز هست
که اگه تو باشی
آرامش
سکوت
شادی
قدرت
انگیزه
اراده ،لبریز میکنه لحظه هامو....

خدا من از تو تورو میخوام.....
میدونم بازیگوشم
میدونم فراموشکارم
میدونم کمم

اما به برزگی و مهربونی تو هم یقین دارم...خدا منو برای خودت نگه دار....

یاعلی.
سلام خدا جونم
به عظمتت قسم روم نمیشه باهات حرف بزنم!Tears
روم نمیشه ازت چیزی بخوام میدونم انقدر بی چشم روام که فقط موقع سختی میام پیشت
ولی چه کنم؟
دیگه بریدم از همه از همه ی آدما خدای خوبم
آخه مگه ظرفیت منه بندت چقدره؟
کفر نمیگم ولی احساس میکنم دیگه تحمل مشکلات رو ندارم
بریدم!
خدایا اینا امتحانه؟آخه چرا انقدر سخت؟
درست تو لحظه ای که فکر میکنی همه چیز درست شده خراب میشه!
خدای من خدای مهربونم
دستمو بگیر
بیشتر از هر وقت دیگه ای بهت نیاز دارم!
خودت راه چاره رو نشونم بده یا دست منو بگیر از این دنیا ببر از این همه سختی راحتم کن!Tears
فرازهایی زیبا از دعای کمیل

حضرت علی (ع):

اى خداى من اى سيد و مولاى من آيا باور كنم كه مرا در آتش مى‏سوزانى با وجود آنكه به توحيد و يكتائيت گرويدم
و با آنكه دلم به نور معرفتت روشن گرديد
و زبانم به ذكرت گويا شد و در باطنم عقد محبت استوار گرديد
و بعد از آنكه از روى صدق و خضوع و مسكنت به مقام ربوبيتت اعتراف كردم
بسيار دور است كه تو كريمترى از اينكه از نظر بياندازى كسى را كه پرورش داده‏اى آن را يا آنكه دور كنى كسى را كه نزد خود كشيده
يا برانى آنكه را كه به او جا داده‏اى يا بسپارى بسوى بلاء آنكه را كه به او كفايت كرده‏اى و رحم نموده‏اى
و اى كاش اى خداى من و سيد و مولاى من بدانستمى كه تو آتش قهرت را مسلط مى‏كنى بر آن رخسارها كه در پيشگاه عظمتت سر به سجده عبوديت نهاده‏اند
يا بر آن زبانها كه از روى حقيقت و راستى ناطق به توحيد تو و گويا به حمد و سپاس تواند
يا بر آن دلها كه از روى صدق و يقين به خدايى تو معترفند يا بر آن جانها كه از علم و معرفت در پيشگاه جلالت خاضع و خاشعند
يا بر آن اعضايى كه مشتاقانه به مكانهاى عبادت و جايگاه طاعتت مى‏شتابند و به اعتقاد كامل از درگاه كرمت آمرزش مى‏طلبند
و هيچكس به تو اين گمان نمى‏برد و چنين خبرى از تو اى خداى با فضل و كرم به ما بندگان نرسيده
در صورتى كه تو خود بى‏طاقتيم را بر اندك رنج و عذاب دنيا و آلامش مى‏دانى
و آنچه جارى شود در آن از بد آمدنى‏هاى آن بر اهل آن با آنكه رنج و الم دنيا اندك است و زمانش كم است و دوامش ناچيز است و مدتش كوتاه است
پس من چگونه طاقت آرم و عذاب‏عالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل كنم
و حال آنكه مدت آن عذاب طولانى است و زيست در آن هميشگى است و هيچ بر اهل عذاب در آنجا تخفيفى نيست
چندان كه آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست
كه هيچكس از اهل آسمان و زمين تاب و طاقت آن ندارد
اى سيد من پس من بنده ناتوان ذليل و حقير و فقير و دور مانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم
اى خداى من اى پروردگار من و سيد و مولاى من از كدامين سختيهاى امورم بسويت شكايت كنم و از كدام يك به درگاهت بنالم و گريه كنم
از دردناكى عذاب آخرت بنالم يا از طول مدت آن بلاى سخت زارى كنم
پس تو مرا با دشمنانت اگر به انواع عقوبت معذب گردانى و با اهل عذابت همراه كنى و از جمع دوستان و خاصانت جدا سازى
در آن حال گيرم كه بر آتش عذاب تو اى خداى من و سيد و مولاى من و پروردگار من صبورى كنم چگونه بر فراق تو صبر توانم كرد
و گيرم آنكه بر حرارت آتشت شكيبا باشم چگونه چشم از لطف و كرمت توانم پوشيد
يا چگونه در آتش دوزخ آرام گيرم با اين اميدوارى كه به عفو و رحمت بى‏منتهايت دارم
بارى به عزتت اى سيد و مولاى من
به راستى سوگند مى‏خورم كه اگر مرا با زبان گويا (به دوزخ) گذارى
من در ميان اهل آتش مانند دادخواهان ناله همى كنم
و بسى فرياد مى‏زنم بسويت مانند شيون گريه كنندگان
و بنالم به آستانت
مانند عزيز گم كردگان
و به صداى بلند تو را مى‏خوانم كه اى ياور اهل ايمان
و اى منتهاى آرزوى عارفان
و اى فريادرس‏فرياد خواهان
و اى دوست دلهاى راستگويان و اى يكتا خداى عالميان
آيا درباره تو اى خداى پاك و منزه و ستوده صفات گمان مى‏توان كرد
كه بشنوى در آتش فرياد بنده مسلمى را كه به نافرمانى در دوزخ زندانى شده

و سختى عذابت را به كيفر گناه مى‏چشد
و ميان طبقات جهنم به جرم و عصيان محبوس گرديده
و ضجه و ناله‏اش
با چشم انتظار و اميدوارى به رحمت بى‏منتهايت بسوى تو بلند است
و به زبان اهل توحيد تو را مى‏خواند و به ربوبيتت متوسل مى‏شود
باز چگونه در آتش عذاب خواهد ماند د
ر صورتى كه به سابقه حلم نامنتهايت چشم دارد
يا چگونه آتش به او الم رساند و حال آنكه به فضل و كرمت اميدوار است
يا چگونه شراره‏هاى آتش او را بسوزاند با آنكه تو خداى كريم ناله‏اش را مى‏شنوى و مى‏بينى مكانش را
يا چگونه شعله‏هاى دوزخ بر او احاطه كند با آنكه ضعف و بى‏طاقتيش را مى‏دانى

يا چگونه به خود بپيچد و مضطرب بماند در طبقات آتش
با آنكه تو به صدق (دعاى) او آگاهى
يا چگونه مأموران دوزخ او را زجر كنند
با آنكه به صداى يا رب يا رب تو را مى‏خواند
يا چگونه به فضل تو اميد آزادى از آتش دوزخ داشته باشد
و تو او را به دوزخ واگذارى

هيهات كه هرگز چنين معروف نباشد و اين گمان نرود

و به رفتار با بندگان موحدت كه همه احسان و عطا بوده اين معامله شباهت ندارد

پس من به يقين قاطع مى‏دانم كه اگر تو بر منكران خداييت حكم به آتش قهر خود نكرده
و فرمان هميشگى عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودى
محققا تمام آتش دوزخ را سرد و سالم مى‏كردى
و هيچكس را در آتش جاى و منزل نمى‏دادى
و ليكن تو اى خدانامهاى مباركت مقدس است
و قسم ياد كرده‏اى كه دوزخ را از جميع كافران جن و انس پر گردانى و مخلد سازى معاندان را در آن عذاب
و تو را ستايش بى‏حد سزاست كه با وجود آنكه خويش را ثنا گفتى و بهمه انعام نمودى در كتاب خود فرمودى

آيا (در آخرت) اهل ايمان با فاسقان يكسانند هرگز يكسان نيستند
من و خدايم



خدایا چه ساده می توان زیست و چه سان ما تجمل گرایانه زندگی می کنیم.

خدایا چه ساده می توان تو را باور داشت و چه سان دور مانده ایم از تو.

خدایا چه آسان ما را می بخشی و چه بی خبرانه روی از تو بر گرفته ایم.

خدايا آيا باور کنم که از گناهانم نخواهی گذشت؟

ايا قبول کنم که بر من خشم خواهی گرفت؟

نه هرگز .

من هرگز به اين باور نميرسم.

خودت نااميدان را شيطان خوانده.ای بدون اينکه سخنی از درجه گناهانشان بگويی.

پس تو هر کسی را با هر درجه از بدی پذيرايی.

پس مرا بپذير که جز دامان تو پناهی ندارم.
خدایا شکرت..
شکرت که 8 روز بعد از ارسال نامه تازه امروز دیدمش
خدایای شکرت که اونقدر قویم کردی که هیچ عکس العملی نشون ندم
خدایا شکرت که دیگه خره محترم بهم نمیگه آبجی تو روی منم سفید کردی!
خدایا شکرت که دیگه نمیبینمش
خدایا شکرت که همیشه کنارمی

من حالم خوبه...
1
خدایا به زبون نمیتونم چیزی بگم
ولی خودت خوب میدونی تو دلم غوغایی برپاست
بازم مرسیcheshmak
مدتیست آسمان دلم چشم انتظار روشنایی خورشید نگاه توست53258zu2qvp1d9v
با اینکه در دلم شب سایه افکنده ... اما از تو سپاس گزارم که ستاره های درخشانت را چشمک زنان در عمق این سیاهی ها نهاندی تا روزنه ای باشند به سوی روشنایی روز...53258zu2qvp1d9v
دوستت دارم....
به امید روز53258zu2qvp1d9v
گفتم:

خدای من،

دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم

سر سنگینم را که پر ازدغدغهء دیروز بود

و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم،

آرام برایت بگویم و بگریم،

در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟

گفت:

عزیز تر از هر چه هست،

تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی ،

که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی،

من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام .

که تو اینگونه هستی.

من همچون عاشقی که ،

به معشوق خویش می نگرد،

با شوق تمام لحظات بودنت را،

به نظاره نشسته بودم.

گفتم:

پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی،

اینگونه زار بگریم؟

گفت:

عزیزتر از هر چه هست،

اشک تنها قطره ای است که ،

قبل از آنکه فرود آید عروج می کند،

اشکهایت به من رسید

و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم ،

تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان،

چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.

گفتم:

آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم ،

گذاشته بودی؟

گفت:

بارها صدایت کردم،

آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی،

تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ ،

فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست،

از این راه نرو که به ناکجا آباد هم نخواهی رسید.

گفتم:

پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت:

روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،

می خواستم برایم بگویی .

آخر تو بندهء من بودی چاره ای نبود،

جز نزول درد ،

که تو تنها اینگونه شد که صدایم کردی.

گفتم:

پس چرا همان بار اول که صدایت کردم ،

درد را از دلم نراندی؟

گفت:

اول بار که گفتی "خدا" آنچنان به شوق آمدم

که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،

تو باز گفتی خدا

و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،

من اگر می دانستم ،

تو بعد از علاج درد هم

بر خدا گفتن اصرار می کنی،

همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم:

مهربانترین خدا ! دوست دارمت ...

گفت:

عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...

خدایا به خاطر همه عنایاتی که به من داری ازت ممنونم
خدایا شکر که زندم!
شکر که می تونم غذا بخورم!
شکر که می تونم راه برم!
شکر که می تونم بشینم!
شکر که می تونم پاشم!
شکر که می بینم!
شکر که می شنوم!
شکر که می تونم فکر کنم!
شکر که سیب هست!
شکر که انار هست!
شکر که..................
فقط می خواستم بگم اینا همه چیزای مهمی هستن...............که هیچ وقت شکرشو به جا نیاوردم!
خدایا شکر که شکر کردن هست!
خدایا شکر که تو هستی!
خدایا شکر که کانون هست.
خدایا شکر.................
خدایا شکر که تونستم ترک کنم!
خدایا شکر که بالاخره مسیررو پیدا کردم!
خدایا شکرت که تنهام نمیذاری!
53خدایا شکرت که بچه های کانون اینقدر خوشحالن 53