1388 اسفند 10، 17:06
ادامه از همین دعا :
دعای امام سجاد (ع) :
اى سيد من من آن طفل صغيرم كه توام پرورانيدى
و آن نادانم كه توام دانش بخشيدى
و آن گمراهم كه توام هدايت كردى
و آن خوار و ذليلم كه توام عزت و رفعت دادى
و آن ترسانم كه توام ايمن ساختى
و آن گرسنهام كه توام سير كردى
و آن تشنهام كه توام سيراب كردى
و برهنهام كه پوشانيدى
و فقيرى كه بىنيازش كردى
و ناتوانى كه توانائيش دادى
و ذليلى كه عزيزش گردانيدى
و مريضى كه شفا بخشيدى
و سائلى كه به او عطا كردى
و گنهكارى كه بر گنهش پرده پوشيدى
و خطا كارى كه عذرش پذيرفتى
و اندكى كه بسيارش نمودى
و مغلوب و ناتوانى كه ياريش كردى
و گريخته و آوارهاى كه جايگاهش دادى
من اى خدا همان كسم كه نه در خلوت از تو شرم و حيا كردم
و نه در جمعيت مراقب وظايف بندگيت بودم
منم كه مصايب و حوادث بزرگ بر من روى آور است
منم آن بندهاى كه بر مولاى خود جرأت و جسارت نموده
منم آنكه خداى جبار آسمان را نافرمانى كرده
من آن كسم كه بر معصيتهاى بزرگ رشوه داده
من آن كسم كه هنگامى كه مژده پيش آمد گناهى به او دادند بسوى آن گناه شتابان مىرفت
منم آنكه مهلتم در عصيان براى توبه دادى و من از گنه باز نگشتم
و بر من پرده پوشى كردى باز هم شرم و حيا نكردم و به معصيت پرداخته و از حد تجاوز كردم
و مرا از نظر انداختى باز هم باك نداشتم و باز به حلم و بردباريت مهلتم دادى
و از كرم زشتيم در پرده داشتى تا آنجا كه گويى گناهانم را فراموش كردهاى
و از كيفر گناهان معافم داشتهاى كه گويا از من شرم كردهاى
اى خدا من هنگامى كه به معصيتت پرداختم
عصيان از راه انكار خداونديت نكردم
و فرمانت را خفيف نشمردم
و سينه در مقابل عقابت سپر نكردم
و وعده مجازاتت را خوار و بىاهميت ندانستم
بلكه عصيانم خطايى بود عارض شد و نفس زشت بر من شبهه كارى كرد
و هوى و هوس غلبه كرد و بدبختى كمك نمود
و ستارى و پرده پوشيت مغرورم ساخت
تا آنكه به كوشش و اختيار به عصيان و مخالفت پرداختم
اكنون از عذاب تو كه مرا نجات خواهد داد؟
و فردا از دست دشمنان كه خلاصم تواند كرد؟
و اگر تو رشته محبت را از من بريدى ديگر به رشته كه چنگ زنم؟
پس واى به رسوائيم در آن هنگام كه كتاب تو تمام اعمالم را به شمار آورده
كه اگر اميدم كرم و رحمت بىانتهايت نبود
و نهى تو از نوميدى گنهكاران
وقتى كه متذكر اعمال زشت خود مىشدم به كلى نااميد مىگرديدم
اى بهترين كسى كه او را به دعا بخوانند و نيكوترين كسى كه به كرمش اميدوار باشند
اى خدا به عهد و پيمان اسلام بسوى تو توسل جسته
و به حرمت قرآن و ايمان به آن درگاهت اعتماد مىطلبم
و به دوستيم نسبت به پيغمبر
امى قرشى هاشمى عربى تهامى مكى مدنى نزد تو تقرب مىجويم
پس تو لطفى كن و انس مرا بواسطه ايمانم به تو
بدل به وحشت مگردان
و پاداشم را پاداش آنكه غير تو را پرستيده قرار مده
زيرا قومى به زبانايمان آوردند تا از شمشير اسلام خونشان محفوظ ماند و به اين آرزو رسيدند
و ما هم با دل و زبان به تو ايمان آورديم تا از گناهانمان درگذرى
ما را هم به آرزويمان برسان و اميدوارى به كرم خود را بر ما ثابت و محقق گردان
و دلهاى ما را پس از آنكه هدايت يافتيم به تاريكى و گمراهى ميفكن
و از جانب خود بر ما رحمت فرست كه همانا تويى بخشنده بىعوض
بارى بمقام عزتت قسم كه اگر مرا از در لطف برانى هرگز از درگاهت به جايى نخواهم رفت
و از تملق و التماس به حضرتت دست نخواهم كشيد
چرا كه قلبم شناسا و گواه كرم و رحمت بىپايان توست
آرى بنده جز به درگاه مولايش كجا رود و مخلوق به كه پناهنده شود جز به خالقش
اى خدا اگر گردنم را به زنجيرهاى قهرت مىبندى
و عطايت را از ميان همه خلق از من منع كنى
و فضيحت و رسواييهايم به چشم بندگانت عيان سازى
و فرمان دهى كه مرا به آتش دوزخ كشند
و ميان من و نيكان جدايى افكنى باز هرگز رشته اميدم از تو قطع نخواهد شد
و از اميدى كه به عفو و بخششت دارم منصرف نمىشوم و محبتت از دلم بيرون نخواهد رفت
من اى خدا عطا و بخششها و پرده پوشيهايت را
بر من در دار دنيا هرگز فراموش نخواهم كرد
اى سيد من حب دنيا را از دلم بيرون بر
و ميان من و حضرت مصطفى (ص) منتخب از تمام خلق
و خاتم پيغمبرانت محمد كه درود خدا بر او و آلش باد جمع گردان
و مرا به درجه و مقام اهل توبه و بازگشت به درگاهت برسان
و مرا بر گريه به حال خود يارى كن كه سخت عمرم را به تسويف و آرزوهاى باطل از دست دادم
و اينك به جايى رسيدهام كه از خوبى و اصلاح نفس خود به كلى نااميدم
پس از من بدحال و توبه روزگارتر كيست ؟
واى اگر من با چنين حال منتقل شوم
به جانب قبرى كه براى خوابگاه خود مهيا نكرده
و با عمل صالح فرش در آن بستر نگستردم
و چرا نگريم در صورتى كه نمىدانم مصيرم تا كجاست
و به كجا مىروم و اكنون مىبينم كه نفس با من خدعه مىكند
و روزگار با من مكر مىورزد
در حالى كه عقاب مرگ بر سرم پر و بال گشوده است
پس چرا نگريم؟
مىگريم بر جان دادنم
مىگريم بر تاريكى قبرم
مىگريم بر تنگى جاى ابدى خودم
مىگريم براى سؤال منكر و نكير از من
مىگريم
بر آن حالتى كه از قبر برهنه و خوار و ذليل بيرون آمده
و بار سنگين اعمالم را بر پشت گرفتهام
گاهى به جانب راست خود مىنگرم و گاهى به جانب چپ
در آن حال كه خلايق هر كسى به كارى غير كار من مشغولند
و هر شخص در آن روز محتاج كار خويش است و از توجه به غير بىنياز
در آن روز گروهى رو سفيد و خندان لب و دلشادند
و گروهى رخسارشان گرد آلود عصيان و در غبار ذلت و خوارى مستور است
اى سيد من همه اطمينان و اعتماد من
و تمام اميد و توكلم به تو و علاقه خاطرم به رحمت و لطف توست
تويى كه هر كه را بخواهى به رحمتت نايل مىسازى
و هر كه را دوست دارى به كرامتت هدايت مىكنى
پس تو را ستايش مىكنم براى آنكه قلب مرا از لوث شرك پاكيزه ساختى
و تو را سپاس ميكنم براى آنكه زبانم را بذكرت گشودى
آيا من بدين زبان لال شكر و سپاس تو توانم گفت
يا با كمال جهد و كوشش در عمل رضا و خوشنوديت به دست توانم آورد
زبان من در قبال شكر تو بىقدرو عملم در جنب نعمت و احسانت ناچيز است
اى خدا همانا جود و كرم تو دست اميد و آرزويم را دراز گشوده
و بخشش تو عمل (ناقابلم) را پذيرفته اى سيد من شوق و رغبتم همه بسوى توست
و بيم و هراسم هم از توست آرزويم به تو منتهى است و اميد من مرا به درگاه تو مىكشد
و بر درگاه تو اى يگانهام همتم معتكف شده
و در آنچه به حضور توست شوقم گشاده
و تمام اميد و هراسم از تو
و انس و محبتم منحصر به تو
و بسوى تو دو دست اميد گشودهام
و
كه من به اميد هميشگى و آز و طمع بزرگ كه به حضرتت داشتهام
از تو درخواست حاجت مىكنم كه تو بر ذات خويش رأفت و رحمت به بندگان را لازم كردهاى
پس اى خدا فرمان در همه عالم با توست و تو را شريكى نيست
و خلق همه عيال و ريزه خور خوان احسان تواند و در قبضه قدرت تو
و همه موجودات عالم پيش حضرتت خاضع و فروتنند بزرگوار خدايى اى پروردگار عالميان
اى خدا در آن هنگام كه حجتم قطع مىشود
و زبانم از جوابت لال و عقل و هوشم مضطرب مىگردد
در آن حال بر من ترحم فرما
اى اميد بزرگ من گاه فقر و فاقه سخت مرا از كرمت محروم مساز
و بواسطه جهل و نادانيم از درگاهت مران
و به كم صبرى منعم از لطفت مكن
و چون فقيرم عطايم بخش و چون ناتوانم به حالم ترحم كن
اى سيد من تمام اعتماد و اطمينان خاطر و اميدو توكل من به توست و به رحمت بىپايانت دل بستهام
و به درگاه احسانت بار افكندهام و به جود و بخششت از تو مقصودم را مىطلبم
و به اميد كرمت اى پروردگار دست دعا بسويت مىگشايم
و فقر و بىنواييم را نزد تو آورده و پريشانى و نداريم را به غنا و بىنيازى تو جبران مىكنم
و زير سايه عفوت ايستادهام و به جود و كرمت چشم گشوده و به احسان قديمت هميشه نظر دارم
پس مرا به آتش (قهرت) مسوزان
كه تو محل اميدوارى منى و در هاويه دوزخم جاى مده
كه تو روشنى چشمم و نشاط قلب منى
اى سيد من حسن ظنم را به عطا و احسانت ثابت گردان
كه تو محل وثوق منى و از ثواب خود محرومم مساز چرا كه از فقر و پريشانيم آگاهى
اى خدا اگر اجل من نزديك شده و عملم مرا به مقام قرب تو نرسانيد
من هم اعتراف به گناهم را اسباب عذر گردانيدهام
اى خدا اگر تو عفو كردى كه سزاوارتر از تو به عفو است
و اگر عذاب كردى كه از تو در حكم عادلتر است خدا در اين دنيا به حال غربتم رحم كن
و هنگام مرگ بر غم و حسرتم و در لحد به تنهايى و وحشتم رحم كن
و چون براى حساب نامه عملم گشوده شود به حال ذلتم در پيشگاه عظمتت ترحم فرما
و گناهانى را كه از چشم مردم پنهان است بر من ببخش و لطفى كه به آن گناهم را مستور كردهاى برقرار دار
باز هم ترحم كن آنگاه كه در بستر مرگ افتادهام
و قادر بر حركت نيستم و دست دوستان مرا حركت مىدهد
و تفضل فرما
آنگاه كه در وقت غسل دادن دست همسايگان صالح به راست و چپم مىگرداند
و لطف و مهربانى كن
آنگاه كه خويشانم اطراف جنازهام را برگرفتهاند
و آنگاه كه از اين جهان رخت بر بستم و در قبر بر حضرتت غريب و تنها وارد شدم
بر من ببخش
و در آن منزل تازه بر غربتم ترحم فرما
تا آنجا هم انس و الفت به غير تو نگيرم
اى سيد من اگر تو مرا به خود واگذارى هلاك خواهم شد
اى آقاى من اگر تو از لغزشهايم درنگذرى
پس من بسوى كه پناه برم و به درگاه كه زارى كنم
و اگر عنايتت در خوابگاه مرگ شامل حالم نشود
به كدام در پناهنده شوم اگر تو غم و اندوهم زايل نگردانى
اى آقاى من اگر تو به من رحم نكنى من كه را دارم
و كه به من رحم خواهد كرد و اگر فضل تو شاملم نگردد
به فضل و كرم كه روز بيچارگى اميدوار باشم
و بسوى كه از گناهانم آنگاه كه اجلم فرا رسد توانم گريخت.
اى آقاى من مرا عذاب مكن چرا كه به تو اميدوارم
اى خدا اميدم را به حضرت كريمت ثابت و محقق ساز.
و ترسم را به ايمنى مبدل گردان
كه از بسيارى گناهان جز به عفو و بخششت به جايى اميد ندارم
اى سيد من از تو چيزى مىطلبم كه استحقاق آن ندارم اما تو اهل تقوى و آمرزشى
پس تو از من درگذر و به نظر لطفت لباسى كه زشتيهايم بپوشاند در پوشان
و از آن اعمال زشت درگذر كه ديگر مؤاخذهام نفرمايى
چرا كه تو صاحب احسان هميشگى و بخشش عظيم و گذشت بزرگوارانهاى
اى خدا تو آن كريمى كه احسانت بر آنكس هم كه از تو درخواست نكند
افاضه ميشود بلكه بر منكران خدائيت هم ميرسد
پس چگونه بر آنكس كه از تو مسئلت كرده
و بيقين كامل ميداند كه خلق همه از تو و فرمان بر خلق مختص توست
نخواهد رسيد
بزرگوار و بلند مرتبهاى اى پروردگار عالم
اى آقاى من بنده مسكين تو رافقر و بيچارگى به درگاه كرم تو باز داشته
و حلقه بر در احسانت به دعا مىزند
پس تو
به بزرگوارى و كرم روى از وى مگردان
و تقاضاهايم قبول فرما كه من به اين دعاى (مفصل) تو را خواندم
دعای امام سجاد (ع) :
اى سيد من من آن طفل صغيرم كه توام پرورانيدى
و آن نادانم كه توام دانش بخشيدى
و آن گمراهم كه توام هدايت كردى
و آن خوار و ذليلم كه توام عزت و رفعت دادى
و آن ترسانم كه توام ايمن ساختى
و آن گرسنهام كه توام سير كردى
و آن تشنهام كه توام سيراب كردى
و برهنهام كه پوشانيدى
و فقيرى كه بىنيازش كردى
و ناتوانى كه توانائيش دادى
و ذليلى كه عزيزش گردانيدى
و مريضى كه شفا بخشيدى
و سائلى كه به او عطا كردى
و گنهكارى كه بر گنهش پرده پوشيدى
و خطا كارى كه عذرش پذيرفتى
و اندكى كه بسيارش نمودى
و مغلوب و ناتوانى كه ياريش كردى
و گريخته و آوارهاى كه جايگاهش دادى
من اى خدا همان كسم كه نه در خلوت از تو شرم و حيا كردم
و نه در جمعيت مراقب وظايف بندگيت بودم
منم كه مصايب و حوادث بزرگ بر من روى آور است
منم آن بندهاى كه بر مولاى خود جرأت و جسارت نموده
منم آنكه خداى جبار آسمان را نافرمانى كرده
من آن كسم كه بر معصيتهاى بزرگ رشوه داده
من آن كسم كه هنگامى كه مژده پيش آمد گناهى به او دادند بسوى آن گناه شتابان مىرفت
منم آنكه مهلتم در عصيان براى توبه دادى و من از گنه باز نگشتم
و بر من پرده پوشى كردى باز هم شرم و حيا نكردم و به معصيت پرداخته و از حد تجاوز كردم
و مرا از نظر انداختى باز هم باك نداشتم و باز به حلم و بردباريت مهلتم دادى
و از كرم زشتيم در پرده داشتى تا آنجا كه گويى گناهانم را فراموش كردهاى
و از كيفر گناهان معافم داشتهاى كه گويا از من شرم كردهاى
اى خدا من هنگامى كه به معصيتت پرداختم
عصيان از راه انكار خداونديت نكردم
و فرمانت را خفيف نشمردم
و سينه در مقابل عقابت سپر نكردم
و وعده مجازاتت را خوار و بىاهميت ندانستم
بلكه عصيانم خطايى بود عارض شد و نفس زشت بر من شبهه كارى كرد
و هوى و هوس غلبه كرد و بدبختى كمك نمود
و ستارى و پرده پوشيت مغرورم ساخت
تا آنكه به كوشش و اختيار به عصيان و مخالفت پرداختم
اكنون از عذاب تو كه مرا نجات خواهد داد؟
و فردا از دست دشمنان كه خلاصم تواند كرد؟
و اگر تو رشته محبت را از من بريدى ديگر به رشته كه چنگ زنم؟
پس واى به رسوائيم در آن هنگام كه كتاب تو تمام اعمالم را به شمار آورده
كه اگر اميدم كرم و رحمت بىانتهايت نبود
و نهى تو از نوميدى گنهكاران
وقتى كه متذكر اعمال زشت خود مىشدم به كلى نااميد مىگرديدم
اى بهترين كسى كه او را به دعا بخوانند و نيكوترين كسى كه به كرمش اميدوار باشند
اى خدا به عهد و پيمان اسلام بسوى تو توسل جسته
و به حرمت قرآن و ايمان به آن درگاهت اعتماد مىطلبم
و به دوستيم نسبت به پيغمبر
امى قرشى هاشمى عربى تهامى مكى مدنى نزد تو تقرب مىجويم
پس تو لطفى كن و انس مرا بواسطه ايمانم به تو
بدل به وحشت مگردان
و پاداشم را پاداش آنكه غير تو را پرستيده قرار مده
زيرا قومى به زبانايمان آوردند تا از شمشير اسلام خونشان محفوظ ماند و به اين آرزو رسيدند
و ما هم با دل و زبان به تو ايمان آورديم تا از گناهانمان درگذرى
ما را هم به آرزويمان برسان و اميدوارى به كرم خود را بر ما ثابت و محقق گردان
و دلهاى ما را پس از آنكه هدايت يافتيم به تاريكى و گمراهى ميفكن
و از جانب خود بر ما رحمت فرست كه همانا تويى بخشنده بىعوض
بارى بمقام عزتت قسم كه اگر مرا از در لطف برانى هرگز از درگاهت به جايى نخواهم رفت
و از تملق و التماس به حضرتت دست نخواهم كشيد
چرا كه قلبم شناسا و گواه كرم و رحمت بىپايان توست
آرى بنده جز به درگاه مولايش كجا رود و مخلوق به كه پناهنده شود جز به خالقش
اى خدا اگر گردنم را به زنجيرهاى قهرت مىبندى
و عطايت را از ميان همه خلق از من منع كنى
و فضيحت و رسواييهايم به چشم بندگانت عيان سازى
و فرمان دهى كه مرا به آتش دوزخ كشند
و ميان من و نيكان جدايى افكنى باز هرگز رشته اميدم از تو قطع نخواهد شد
و از اميدى كه به عفو و بخششت دارم منصرف نمىشوم و محبتت از دلم بيرون نخواهد رفت
من اى خدا عطا و بخششها و پرده پوشيهايت را
بر من در دار دنيا هرگز فراموش نخواهم كرد
اى سيد من حب دنيا را از دلم بيرون بر
و ميان من و حضرت مصطفى (ص) منتخب از تمام خلق
و خاتم پيغمبرانت محمد كه درود خدا بر او و آلش باد جمع گردان
و مرا به درجه و مقام اهل توبه و بازگشت به درگاهت برسان
و مرا بر گريه به حال خود يارى كن كه سخت عمرم را به تسويف و آرزوهاى باطل از دست دادم
و اينك به جايى رسيدهام كه از خوبى و اصلاح نفس خود به كلى نااميدم
پس از من بدحال و توبه روزگارتر كيست ؟
واى اگر من با چنين حال منتقل شوم
به جانب قبرى كه براى خوابگاه خود مهيا نكرده
و با عمل صالح فرش در آن بستر نگستردم
و چرا نگريم در صورتى كه نمىدانم مصيرم تا كجاست
و به كجا مىروم و اكنون مىبينم كه نفس با من خدعه مىكند
و روزگار با من مكر مىورزد
در حالى كه عقاب مرگ بر سرم پر و بال گشوده است
پس چرا نگريم؟
مىگريم بر جان دادنم
مىگريم بر تاريكى قبرم
مىگريم بر تنگى جاى ابدى خودم
مىگريم براى سؤال منكر و نكير از من
مىگريم
بر آن حالتى كه از قبر برهنه و خوار و ذليل بيرون آمده
و بار سنگين اعمالم را بر پشت گرفتهام
گاهى به جانب راست خود مىنگرم و گاهى به جانب چپ
در آن حال كه خلايق هر كسى به كارى غير كار من مشغولند
و هر شخص در آن روز محتاج كار خويش است و از توجه به غير بىنياز
در آن روز گروهى رو سفيد و خندان لب و دلشادند
و گروهى رخسارشان گرد آلود عصيان و در غبار ذلت و خوارى مستور است
اى سيد من همه اطمينان و اعتماد من
و تمام اميد و توكلم به تو و علاقه خاطرم به رحمت و لطف توست
تويى كه هر كه را بخواهى به رحمتت نايل مىسازى
و هر كه را دوست دارى به كرامتت هدايت مىكنى
پس تو را ستايش مىكنم براى آنكه قلب مرا از لوث شرك پاكيزه ساختى
و تو را سپاس ميكنم براى آنكه زبانم را بذكرت گشودى
آيا من بدين زبان لال شكر و سپاس تو توانم گفت
يا با كمال جهد و كوشش در عمل رضا و خوشنوديت به دست توانم آورد
زبان من در قبال شكر تو بىقدرو عملم در جنب نعمت و احسانت ناچيز است
اى خدا همانا جود و كرم تو دست اميد و آرزويم را دراز گشوده
و بخشش تو عمل (ناقابلم) را پذيرفته اى سيد من شوق و رغبتم همه بسوى توست
و بيم و هراسم هم از توست آرزويم به تو منتهى است و اميد من مرا به درگاه تو مىكشد
و بر درگاه تو اى يگانهام همتم معتكف شده
و در آنچه به حضور توست شوقم گشاده
و تمام اميد و هراسم از تو
و انس و محبتم منحصر به تو
و بسوى تو دو دست اميد گشودهام
و
كه من به اميد هميشگى و آز و طمع بزرگ كه به حضرتت داشتهام
از تو درخواست حاجت مىكنم كه تو بر ذات خويش رأفت و رحمت به بندگان را لازم كردهاى
پس اى خدا فرمان در همه عالم با توست و تو را شريكى نيست
و خلق همه عيال و ريزه خور خوان احسان تواند و در قبضه قدرت تو
و همه موجودات عالم پيش حضرتت خاضع و فروتنند بزرگوار خدايى اى پروردگار عالميان
اى خدا در آن هنگام كه حجتم قطع مىشود
و زبانم از جوابت لال و عقل و هوشم مضطرب مىگردد
در آن حال بر من ترحم فرما
اى اميد بزرگ من گاه فقر و فاقه سخت مرا از كرمت محروم مساز
و بواسطه جهل و نادانيم از درگاهت مران
و به كم صبرى منعم از لطفت مكن
و چون فقيرم عطايم بخش و چون ناتوانم به حالم ترحم كن
اى سيد من تمام اعتماد و اطمينان خاطر و اميدو توكل من به توست و به رحمت بىپايانت دل بستهام
و به درگاه احسانت بار افكندهام و به جود و بخششت از تو مقصودم را مىطلبم
و به اميد كرمت اى پروردگار دست دعا بسويت مىگشايم
و فقر و بىنواييم را نزد تو آورده و پريشانى و نداريم را به غنا و بىنيازى تو جبران مىكنم
و زير سايه عفوت ايستادهام و به جود و كرمت چشم گشوده و به احسان قديمت هميشه نظر دارم
پس مرا به آتش (قهرت) مسوزان
كه تو محل اميدوارى منى و در هاويه دوزخم جاى مده
كه تو روشنى چشمم و نشاط قلب منى
اى سيد من حسن ظنم را به عطا و احسانت ثابت گردان
كه تو محل وثوق منى و از ثواب خود محرومم مساز چرا كه از فقر و پريشانيم آگاهى
اى خدا اگر اجل من نزديك شده و عملم مرا به مقام قرب تو نرسانيد
من هم اعتراف به گناهم را اسباب عذر گردانيدهام
اى خدا اگر تو عفو كردى كه سزاوارتر از تو به عفو است
و اگر عذاب كردى كه از تو در حكم عادلتر است خدا در اين دنيا به حال غربتم رحم كن
و هنگام مرگ بر غم و حسرتم و در لحد به تنهايى و وحشتم رحم كن
و چون براى حساب نامه عملم گشوده شود به حال ذلتم در پيشگاه عظمتت ترحم فرما
و گناهانى را كه از چشم مردم پنهان است بر من ببخش و لطفى كه به آن گناهم را مستور كردهاى برقرار دار
باز هم ترحم كن آنگاه كه در بستر مرگ افتادهام
و قادر بر حركت نيستم و دست دوستان مرا حركت مىدهد
و تفضل فرما
آنگاه كه در وقت غسل دادن دست همسايگان صالح به راست و چپم مىگرداند
و لطف و مهربانى كن
آنگاه كه خويشانم اطراف جنازهام را برگرفتهاند
و آنگاه كه از اين جهان رخت بر بستم و در قبر بر حضرتت غريب و تنها وارد شدم
بر من ببخش
و در آن منزل تازه بر غربتم ترحم فرما
تا آنجا هم انس و الفت به غير تو نگيرم
اى سيد من اگر تو مرا به خود واگذارى هلاك خواهم شد
اى آقاى من اگر تو از لغزشهايم درنگذرى
پس من بسوى كه پناه برم و به درگاه كه زارى كنم
و اگر عنايتت در خوابگاه مرگ شامل حالم نشود
به كدام در پناهنده شوم اگر تو غم و اندوهم زايل نگردانى
اى آقاى من اگر تو به من رحم نكنى من كه را دارم
و كه به من رحم خواهد كرد و اگر فضل تو شاملم نگردد
به فضل و كرم كه روز بيچارگى اميدوار باشم
و بسوى كه از گناهانم آنگاه كه اجلم فرا رسد توانم گريخت.
اى آقاى من مرا عذاب مكن چرا كه به تو اميدوارم
اى خدا اميدم را به حضرت كريمت ثابت و محقق ساز.
و ترسم را به ايمنى مبدل گردان
كه از بسيارى گناهان جز به عفو و بخششت به جايى اميد ندارم
اى سيد من از تو چيزى مىطلبم كه استحقاق آن ندارم اما تو اهل تقوى و آمرزشى
پس تو از من درگذر و به نظر لطفت لباسى كه زشتيهايم بپوشاند در پوشان
و از آن اعمال زشت درگذر كه ديگر مؤاخذهام نفرمايى
چرا كه تو صاحب احسان هميشگى و بخشش عظيم و گذشت بزرگوارانهاى
اى خدا تو آن كريمى كه احسانت بر آنكس هم كه از تو درخواست نكند
افاضه ميشود بلكه بر منكران خدائيت هم ميرسد
پس چگونه بر آنكس كه از تو مسئلت كرده
و بيقين كامل ميداند كه خلق همه از تو و فرمان بر خلق مختص توست
نخواهد رسيد
بزرگوار و بلند مرتبهاى اى پروردگار عالم
اى آقاى من بنده مسكين تو رافقر و بيچارگى به درگاه كرم تو باز داشته
و حلقه بر در احسانت به دعا مىزند
پس تو
به بزرگوارى و كرم روى از وى مگردان
و تقاضاهايم قبول فرما كه من به اين دعاى (مفصل) تو را خواندم