با دستهای تهی از طاعت
دعای امام سجاد
ترجمه ای از دعای بسیاز زیبای "مناجات مفتقرین " از امام سجاد (ع)
خدوندا !
این دل شکسته را جز دستهای مهربان تو درمانی نیست واین دست بسته را جز از ابر احسان تو بارانی ، نه .
خدایا!
این قامت خمیده جز به شوق دیدار تو راست نمی شود واین تنهای غریب جز در خانه تو هر آنچه خواست نمی شود .
خدایا!
این قلب هراسناک ولرزان جز در دستهای تو آرام نمی گیرد واین خود زبون وخفت کشیده ، بی توجه عزیزانه تو سبقت از هر چه پخته وخام نمی گیرد .
خدای من !
این دانه به خاک نشسته را بی آب وآفتاب تو کجا سرشکفتن هست و این غریب وخسته را بی ماهتاب لطف تو کی پای رفتن ؟
خدایا!
این شکاف تنهایی را جز چشمه سار جاودان مهر تو پر نمی کند وغنچه حوائجم بی باغبانی تو شکفته نمی شود وغبار اندوه از چهره غمزده ام جز باران رحمت تو نمی شوید وسموم نفسم را جز تریاق رأفت تو درمان نمی کند .
خدایا!
این جگر سوخته در آتش هجرانت را و این جان گداخته در زیر تشعشع سوزان فراقت را هیچ چیز جز خنکای نسیم وصل تو آرام نمی کند .
خدایا!
دلی که مسیر عمر را در کویر هجران تو طی کرده چسان به غیر سبزه زار لقاء تو راضی شود ؟
چشمی که جز به افق انتظار تو دوخته نشده و دور دستها را در پی سایه محو دیدار تو کاویده چگونه جز وصل تو را بپذیرد ؟پایی که هر قدم توان از تو گرفته و با سنگ و خار و خاشاک به شوق تو آویخته به چه امید در دیار غیر رحل اقامت افکند ؟
خدایا!
دلی که عمری به دنبال تو گشته مگر جز در میان دستهای تو قرار می گیرد ؟
خدایا!
اشک اضطرار مرا چه چیز جز دستهای پاسخ تو خواهد سترد ؟ واین قلب درد آغشته از فراقت را چه چیز جز نسیم مهر تو جان خواهد بخشید ؟
خدایا!
تب سوزنده عشق به تو را چه درمان خواهد کرد جز دیدار تو ؟ وزخم عمیق وکاری گناه را بر جای جای روح دردمندم چه چیز جز غفران تو التیام خواهد بخشید ؟
خدایا!
زنگار گناه از آینه دل چه چیز جز غفران عف تو خواهد زدود ؟
خدایا!
این هرزه گیاههای وسوسه شیطانی مگر جز با داس قدرت تو وجین می شوند ؟
خدای من !
تنها دست توست که می تواند قلب تأثیر پذیر مرا از شر خواسته های نفس خلاص گرداند وتنها دم خداوندی توست که می تواند این دل را در زیر پنجه های هوای نفس به حالت اغماء افتاده است نجات دهد .
ای نهایت آرزوی آرزومندان !
وای غایب پاسخ سائلان !
وای دورترین مقصود نیازمندان !
ای بلندترین اشتیاق مشتاقان !
وای غمخوار درستکاران !
وای کلبه ایمنی از بلای بتو پناه آورندگان !
وای پاسخ دهنده دعوت درماندگان !
وای داروی دردمندان !
وای اندوخته فقیران !
ای گنجینه بینوایان و
ای فریاد رس ناله کنندگان !
وای برآرنده حاجات فقیران ومسکینان !
وای کریم ترین کریمان! ای مهربانترین مهربانان !
و ای رحیم ترین بخشندگان ! و ای عطوف ترین محبت کنندگان !
ای هر چه جوی مهر از چشمه رأفت تو ! و ای هر چه ابر از دریای رحمت تو !
ای پیشه ات کارسازی و اندیشه ات بنده نوازی !
روی من تنها به تو باز است و دستم تنها به سوی تو دراز .
ضجه های من تنها در پیش توست و سجود من فقط در پیشگاه تو .
خدایا!
من در پیش چه کسی جز تو به خاک افتاده ام ؟ و کدام سحوری را جز در خانه تو کوبیده ام ؟
خدایا!
در این گرمای سو زان کویر گناه ، نسیم جان بخش رضایتت را از من دریغ مدار و از ابر آبستن نعمت هایت بر من مستدام ببار .
خداوندا!
من اینک امید از هر چه غیر تو بریده ام و بر در خانه تو به تضرع ایستاده ام .
خدای من !
مرا از تو چشم یاری هست و همو مرا بدینجا آورده است.
اینجا ! که نگاه اکرام تو بر جثه نحیف من افتد و دست انعام تو از ورای سر افتاده من بگذرد .
اینجا که گرد گامهای تو بر صورت خسته من نشیند و بوی بهار تو در مشام درختان به خشکی گراییده من بپیچد.
خدای من !
در این ناامنی و وانفسا ، من تنها به ریسمان سخت تو چنگ زده ام وتنها به دستاویز امن تو آویخته ام .
خدایا!
من تنها دست به تو داده ام وهر روزنی جز روزن منتهی به تو را مسدود کرده ام .
خدایا!
بر این بنده ذلیل وناتوانت که حتی زبان گفتن درد خویش با تو ندارد رحم کن .
بنده ای که نه آن دارد که به تو بنماید و نه زبان آنکه از تو عذر بخواهد .
بنده ای که دستش تهی از طاعت و پشتش خسته معصیت است
خدایا!
می شود که چنین بنده ای را دست محبت بر سرش کشی ؟ وسایه خدایی بر سرش بگستری ؟ وجز این نمی شود .
بنده به کجا بگریزد که امتداد شاخه های بینهایت کرم تو سایه نینداخته باشد ؟
ای زیبای عاشق زیبایی ! ای دلربای زیبا آفرین ! ای دریای بی منتهای بخشش