1392 تير 11، 21:46
1392 تير 12، 0:25
ممنون میشم این پستمو نخونید
خدا جونم سلام
مهربونم میبینی 1ماه از اون فاجعه تلخ میگذره
دقیقا 1ماه پیش بود ک تنها کسی ک نجاتم داد اون بود
همون شب بود ک احساس کردم واقعا دوسش دارم یادته؟؟
همون شب بود ک احساس کردم این همون نیمه گمشدمه کسی ک لایقمه....
چقدر دلداریم داد با اینکه خودش تو بدترین شرایط بود یادته؟؟
همه چیو ازم پرسید تا حرف نگفته ای نباشه وای چقدر واسش سخت بود قبول کردن اون اتفاق ...
خداجون اون لطفشو هیچوقت فراموش نمیکنم ....
بهم گفت اگه یه روز به عمرم مونده باشه پیداشون میکنم نابودشون میکنم...
ولی این من بودم ک نزاشتم میترسیدم....
اون روز میگفت گریه نکن من پیشتم ....
کاش امشبم بود و میگفت گریه نکن من پیشتم...
آخ ک چقدر دلتنگم....
نمیگم بدی نداشت ولی خوبیاش بیشتر از بدیاشه
خداجون پس کی برمیگرده؟؟؟؟
چرا ی دفه همه چی بینمون بهم خورد؟؟؟
دیشب بابا میگفت چی شد؟؟؟چرا خبری ازش نیست؟؟؟
کاش حالش خوب باشه
خداجون تنهام نزار
کمکم کن انقد حرص نخورم
دوست دارم بابت همه چی شکرت
خدا جونم سلام
مهربونم میبینی 1ماه از اون فاجعه تلخ میگذره
دقیقا 1ماه پیش بود ک تنها کسی ک نجاتم داد اون بود
همون شب بود ک احساس کردم واقعا دوسش دارم یادته؟؟
همون شب بود ک احساس کردم این همون نیمه گمشدمه کسی ک لایقمه....
چقدر دلداریم داد با اینکه خودش تو بدترین شرایط بود یادته؟؟
همه چیو ازم پرسید تا حرف نگفته ای نباشه وای چقدر واسش سخت بود قبول کردن اون اتفاق ...
خداجون اون لطفشو هیچوقت فراموش نمیکنم ....
بهم گفت اگه یه روز به عمرم مونده باشه پیداشون میکنم نابودشون میکنم...
ولی این من بودم ک نزاشتم میترسیدم....
اون روز میگفت گریه نکن من پیشتم ....
کاش امشبم بود و میگفت گریه نکن من پیشتم...
آخ ک چقدر دلتنگم....
نمیگم بدی نداشت ولی خوبیاش بیشتر از بدیاشه
خداجون پس کی برمیگرده؟؟؟؟
چرا ی دفه همه چی بینمون بهم خورد؟؟؟
دیشب بابا میگفت چی شد؟؟؟چرا خبری ازش نیست؟؟؟
کاش حالش خوب باشه
خداجون تنهام نزار
کمکم کن انقد حرص نخورم
دوست دارم بابت همه چی شکرت
1392 تير 12، 1:36
خداااا خيلي داره سخت ميگذرههههههههه!!!!! خدا جون نميدونم چي كار كنم اما خوب ميدونم الان تنها چيزي كه ميخوام وجود تو هست!!!!!پس لطفاااا تنهام نزار...."""""""
1392 تير 12، 11:19
پروردگارا! با تمام وجود گناه کردم و بر تکرار آن اصرار،
اکنون پشیمان تر از هر زمانی چشم امید در کار دنیا و آخرت به کرم تو دارم،
خداوندا! رحم کن.
یا عبادی الذین اسرفوا ...! کلام تو
ربنا! اغفر لنا ندای من خدای من!
خدایا!
دیروز ازت دور شدم،
گناه بزرگی کردم
و همون شب اثرش رو خیلی بد دیدم
خدایا!
هیچ حجت و بهانه ای ندارم،
هیچ توجیهی ندارم
شاید فکر کردم که میتونم ذره ای بدون رضایت تو اظهار وجود کنم
بهم رحم کن
خواهش میکنم بهم رحم کن
یه فرصت دیگه بهم بده
میدونم این خواسته ی همیشگی من بوده
اما
این عطای همیشگی توئه
یا اکرم من اعتذر الیه المسیئون
عادتک الاحسان الی المسیئین
میدونم این یکی خیلی بزرگ بود و عظیم
اما
چاره ای جز رحم کردن تو ندارم
یا ارحم الراحیمن
اکنون پشیمان تر از هر زمانی چشم امید در کار دنیا و آخرت به کرم تو دارم،
خداوندا! رحم کن.
یا عبادی الذین اسرفوا ...! کلام تو
ربنا! اغفر لنا ندای من خدای من!
خدایا!
دیروز ازت دور شدم،
گناه بزرگی کردم
و همون شب اثرش رو خیلی بد دیدم
خدایا!
هیچ حجت و بهانه ای ندارم،
هیچ توجیهی ندارم
شاید فکر کردم که میتونم ذره ای بدون رضایت تو اظهار وجود کنم
بهم رحم کن
خواهش میکنم بهم رحم کن
یه فرصت دیگه بهم بده
میدونم این خواسته ی همیشگی من بوده
اما
این عطای همیشگی توئه
یا اکرم من اعتذر الیه المسیئون
عادتک الاحسان الی المسیئین
میدونم این یکی خیلی بزرگ بود و عظیم
اما
چاره ای جز رحم کردن تو ندارم
یا ارحم الراحیمن
1392 تير 13، 1:36
خداياا امشب باز اومدمممم اره من همون بنده اي هم كه سريع خوب بودن يادش ميره خدا جونم اماا بازم صبر كن قول ميدم خوب بشم اوني بشم كه خودم ميخوووام تو ميخووواي الان خيلي شرايط سختي دارم نا شكري نميكنم شكككككرت اما كمك كن.... فقط تووووووو ميتوني
1392 تير 13، 17:02
آقای من! اگر به هیچ دردی نخورم،
کوله باری کمرشکن از گناه دارم،
و در حد ایمان اندکم پشیمانی و شرمندگی،
که اگر آن همه را به این اندک ببخشی،
بشارتی برای بندگانت خواهم بود،
که ای اهل عالم! امید تنها بر او بندید که
خدا،
حتی،
مرا هم بخشید.
قول میدم دیگه سمتش نرم.
کوله باری کمرشکن از گناه دارم،
و در حد ایمان اندکم پشیمانی و شرمندگی،
که اگر آن همه را به این اندک ببخشی،
بشارتی برای بندگانت خواهم بود،
که ای اهل عالم! امید تنها بر او بندید که
خدا،
حتی،
مرا هم بخشید.
قول میدم دیگه سمتش نرم.
1392 تير 13، 19:50
بسم رب العالمین
خدایا ، خدای خوبم مهربونم ای بود نبود من ... تو حرم امام رضا که بودم همش میدیدم زوج های جوون کنار هم نشستن با هم دعا میخونن ، خب منم دلم میکشه خدا کنه همشون خوشبخت شن
ولی خدا پس من چی...
خدا کنه امشب ختم به خیر شه
برام مهم نیس چی میشه فقط میخوام تو راضی باشی
دوست دارم
یا علی
خدایا ، خدای خوبم مهربونم ای بود نبود من ... تو حرم امام رضا که بودم همش میدیدم زوج های جوون کنار هم نشستن با هم دعا میخونن ، خب منم دلم میکشه خدا کنه همشون خوشبخت شن
ولی خدا پس من چی...
خدا کنه امشب ختم به خیر شه
برام مهم نیس چی میشه فقط میخوام تو راضی باشی
دوست دارم
یا علی
1392 تير 13، 22:27
سلام
خوبي ؟
اومممم ....
.
.
.
.
هيچي ..
حرفي ندارم كه بزنم !
وقتي خودت خبر داري...
فقط دلم برات تنگ شده بود :13:
خوبي ؟
اومممم ....
.
.
.
.
هيچي ..
حرفي ندارم كه بزنم !
وقتي خودت خبر داري...
فقط دلم برات تنگ شده بود :13:
1392 تير 13، 23:56
خدایا
دیگه دلم از سنگ شده
میدونی که
خدایا
گاهی این دل سنگ هم خرد میشه
صبورم کن
خدایا
با من باش مثل همیشه
مثل همون شبی که وجودت رو تو زندگیم حس کردم
تنهام نزار
من از در خونه ت هیچ جا نمیرم، حالا ببین
دیگه دلم از سنگ شده
میدونی که
خدایا
گاهی این دل سنگ هم خرد میشه
صبورم کن
خدایا
با من باش مثل همیشه
مثل همون شبی که وجودت رو تو زندگیم حس کردم
تنهام نزار
من از در خونه ت هیچ جا نمیرم، حالا ببین
1392 تير 14، 8:54
سلام خدای مهربان. خدایی که در این نزدیکی است
لحظه رفتن من از خاطر تنهایی ، لحظه آمدنم به قلب مهربانت بود
لحظه آمدنم به قلب مهربانت ، لحظه عاشق شدنم بود
عاشق شدم و دل بستم به تو و آغاز کردم یک راه نفسگیر را
عهد من این بود که با تو بمانم برای همیشه
تو بخواهی یا نخواهی به عشق تو زنده ام تا همیشه
کاش در آغوشت به خوابی روم که دیگر هیچگاه از آن خواب بیدار نشوم.
لحظه مردن من در آغوشت ، لحظه ایست که با دلی عاشق و در آغوش تو که همه زندگی ام هستی از این دنیا می روم.
این است زندگی من ، تویی بود و نبودم، بهانه ای برای ماندم ، ای عشق جاودانه ام.
لحظه رفتن من از یاد غم ها، لحظه آمدنت بود ، تو که آمدی تنها یک غم در دلم نشست، و آن نیز غم دلتنگی ات بود.
کاش غم دلتنگی نیز در دلم نبود ، کاش در کنارم بودی تا تنها رویایم نیز حقیقتی بیش نبود .
رویایم را زنده کن ، دلم را از غم در کنار تو نبودن رها کن .
لحظه رفتن من ، لحظه باور عشق تو است ، آغاز مرگ من ، لحظه در آغوش تو مردن است.
هر زمان بخواهی از کنارت میروم ، آن زمان دیگر به دنبالم نیا ، من در این دنیا نیستم.
تو که آمدی مرا از سراب تنهایی نجات دادی ، تو آمدی و خون عشق را در رگهای خشکم جاری ساختی، حرف رفتن نزن که دیگر طاقت تنها ماندن را ندارم ، شعر جدایی نخوان که من طاقت اشک ریختن را ندارم.
بگذار برایت شعری بخوانم از عشق ، تو گوش کن تا برایت بگویم از سرنوشت.
بگویم که سرنوشت من در قلب تو هست ، زندگی من بسته به بودن تو است.
لحظه مردن من در آغوشت ، لحظه ایست که ثابت میکنم عاشقت هستم.
لحظه رفتن من از خاطر تنهایی ، لحظه آمدنم به قلب مهربانت بود
لحظه آمدنم به قلب مهربانت ، لحظه عاشق شدنم بود
عاشق شدم و دل بستم به تو و آغاز کردم یک راه نفسگیر را
عهد من این بود که با تو بمانم برای همیشه
تو بخواهی یا نخواهی به عشق تو زنده ام تا همیشه
کاش در آغوشت به خوابی روم که دیگر هیچگاه از آن خواب بیدار نشوم.
لحظه مردن من در آغوشت ، لحظه ایست که با دلی عاشق و در آغوش تو که همه زندگی ام هستی از این دنیا می روم.
این است زندگی من ، تویی بود و نبودم، بهانه ای برای ماندم ، ای عشق جاودانه ام.
لحظه رفتن من از یاد غم ها، لحظه آمدنت بود ، تو که آمدی تنها یک غم در دلم نشست، و آن نیز غم دلتنگی ات بود.
کاش غم دلتنگی نیز در دلم نبود ، کاش در کنارم بودی تا تنها رویایم نیز حقیقتی بیش نبود .
رویایم را زنده کن ، دلم را از غم در کنار تو نبودن رها کن .
لحظه رفتن من ، لحظه باور عشق تو است ، آغاز مرگ من ، لحظه در آغوش تو مردن است.
هر زمان بخواهی از کنارت میروم ، آن زمان دیگر به دنبالم نیا ، من در این دنیا نیستم.
تو که آمدی مرا از سراب تنهایی نجات دادی ، تو آمدی و خون عشق را در رگهای خشکم جاری ساختی، حرف رفتن نزن که دیگر طاقت تنها ماندن را ندارم ، شعر جدایی نخوان که من طاقت اشک ریختن را ندارم.
بگذار برایت شعری بخوانم از عشق ، تو گوش کن تا برایت بگویم از سرنوشت.
بگویم که سرنوشت من در قلب تو هست ، زندگی من بسته به بودن تو است.
لحظه مردن من در آغوشت ، لحظه ایست که ثابت میکنم عاشقت هستم.
1392 تير 15، 21:17
خدایا! از گردابهای پیچیده و سهمگین شرک به تو پناه می آورم،
خدایا! دلم را به خودت مشغول کن و دیده ام را به دیدار خودت روشن کن
و مرا چنان لبریز از عشق به خودت کن که همه ی دلبستگیهایم شعاعی از محبت تو باشد.
خدایا! دلم را به خودت مشغول کن و دیده ام را به دیدار خودت روشن کن
و مرا چنان لبریز از عشق به خودت کن که همه ی دلبستگیهایم شعاعی از محبت تو باشد.
1392 تير 15، 21:37
خداجون خوبم کن
حداقل از این که هستم بهترم کن
خودتم خوب میدونی ک خوب نیستم
خداجون تو بهم بگو
اون شب(5شنبه)اون چی بود دیدم؟؟؟
خوا بود؟رویا بود؟واقعیت بود؟اشتباه بود؟چی بود؟؟؟؟؟؟
بیشتر از همیشه دلتنگم
کاش خوبم میکردی
میدونی ک چطوری خوب میشم
میشه؟؟
میشه ک.........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیدونم هرجور خودت صلاح میدونی
فقط یکمم به فکر حالم باش
دوست دارم
حداقل از این که هستم بهترم کن
خودتم خوب میدونی ک خوب نیستم
خداجون تو بهم بگو
اون شب(5شنبه)اون چی بود دیدم؟؟؟
خوا بود؟رویا بود؟واقعیت بود؟اشتباه بود؟چی بود؟؟؟؟؟؟
بیشتر از همیشه دلتنگم
کاش خوبم میکردی
میدونی ک چطوری خوب میشم
میشه؟؟
میشه ک.........؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نمیدونم هرجور خودت صلاح میدونی
فقط یکمم به فکر حالم باش
دوست دارم
1392 تير 17، 22:56
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنافيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ
خدايا اگر در آن قسمت از ماه شعبان كه گذشته
ما را نيامرزيده اى در آن قسمت كه از اين ماه مانده بيامرزمان
1392 تير 17، 23:20
(1392 تير 17، 22:56)مبارز نوشته است: [ -> ]سلاماَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنا
خدايا اگر در آن قسمت از ماه شعبان كه گذشته
فيما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فيما بَقِىَ مِنْهُ
ما را نيامرزيده اى در آن قسمت كه از اين ماه مانده بيامرزمان
منم دعام همينه...
و
إِلَهِي أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنِيبُ [الْمَعِيبُ] فَلا تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ
معبودا، منم بنده ناتوان گنهکار و برده توبهکنندهات. مرا در شمار کسانی قرار مده که از آنان رخ برتافتهای و از فریطِ غفلت، هرگز مشمول گذشت تو نگردند!
إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ
معبودا، مرا به کمالِ گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت رسان و دیده قلبمان را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند، روشن فرما تا دیده دل ما حجابهای نورانی را بر درَد و به کانِ عظمت و جلال رسد و جانهای ما به مقام والای قدس تو بپیوندد.
إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا
معبودا، مرا در شمار کسانی قرار ده که چون آنان را خواندی، پاسخت دادند و چون بدانان نگریستی، بر اثر تجلّی شکوه و جلالت، مدهوش شدند. پس تو با آنها به نهان، راز گفتی و آنان به عیان، به طاعت تو پرداختند.
در پناه خدا..
ياعلي.
1392 تير 18، 0:26
ﺧــــــﺪﺍﻳـــــﺎ...
ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ؟
ﺑﺮﺍﯼِ ﮔﻔﺘﻦ ! ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺷﻨﻔﺘﻦ ِ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼِ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﺴﯿﺎﺭ. .
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ
ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ :
ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻐﺾ
ﮐﻨﯽ. .
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ ؟
ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ : ﺟﺎﻥِ ﺩﻟﻢ. .
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﯿﺎﯾﯽ ؟
ﺗــــﻤــــﻨــــﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ ؟
ﺑﺮﺍﯼِ ﮔﻔﺘﻦ ! ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ِ ﺷﻨﻔﺘﻦ ِ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼِ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﺴﯿﺎﺭ. .
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﻢ
ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ :
ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻐﺾ
ﮐﻨﯽ. .
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ ؟
ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ : ﺟﺎﻥِ ﺩﻟﻢ. .
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﯿﺎﯾﯽ ؟
ﺗــــﻤــــﻨــــﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
صفحهها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153