خدایا!
رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر.
آرزومه که برسه اون روزی که بچشم محبتت رو و برای تو بشم.
خدایا! به بزرگی گناهام نگاه نکن،
خیلی بهت امیدوارم،
خیلی روت حساب کردم.
تمام معادلاتم رو بر اساس تو نوشتم.
خدایا!
این خدایا! گفتن رو ازم نگیر.
و به اونجاییم برسون که با این خدایا! گفتن، دلم بلرزه.
خدایا!
شرمنده ام.
یاد کارهای زشتم میفتم، شرمنده و حسرت زده میشم.
خیلی بد شد.
خیلی حیف شد.
خدایا به تو پناه میاورم ،
وقتی امواج متلاطم مشکلات به سمتم هجوم میاورند و هراسان میشوم
وقتی آدمها با حرفها و کارهایشان آرامشم را از من سلب میکنند
تو پناه من باش
ای تکیه گاه پابرجا و مطمئن ام
به من تاب و توانی دوباره عطا کن
تا با قدرتی تازه به سوی زندگی برگردم
با ایمانی محکم به این که تو هر لحظه با منی ،در کنار منی،
ای همراه و راهنمای شایسته
خدایا!
با زبونی که لال شده از کثرت گناه و با قلبی که خراب شده از شدت جرم و جنایتش،
چی بات مناجات کنم؟
انت کما احب فاجعلنی کما تحب
خدایا! من واقفم به این حقیقت تلخ که ...
اگر از بندگان تو کسی گناه مرا می فهمید،
من پرهیز میکردم از ادامه گناه
و یا اگر تو در عقوبت و مجازات اهل تعجیل بودی باز من از تکرار گناه میترسیدم
اما این را نیز تو می دانی که..
که این ماجرا نه از سر بی اعتنایی توست و یا خوار و کوچک وبی مقدار شمردن توست
و یا از بندگان تو کوچک دانستن تو ؛ پناه بر تو از این ظن پناه بر تو
بل همه از این روست که تو خدای من! خوب ترین پوشاننده ای
دریافت هایی از دعای ابوحمزه ثمالی
خدایا راه من بی تو
به بی راهه می کشد مرا دریاب
در قلبم دردی است به ژرفای ابدیت که درمانش تنها تویی
از همه روگردان شده ام
و چه خوش لحظه ایست که همه هستند
و هیچکس کس نیست
و تنها کس تویی ...
خديا اون روز كه :پشتم شروع به خم شدن كرد،
قامتم شروع به كوچك شدن،كرد،
دندان هايم را يكي يكي پس گرفتى،
موهاي رنگي ام را يكي يكي پس گرفتى،
ثبات قدم هايم را گرفتى ، و ثبات دستهايم را گرفتى، نور چشمانم كم شد، اون روز كه از كسي ديگر خواستم برايم سوزن نخ كند،
زمانى كه صداي پاي كسي را از پشت در ميشنيدم ولي روزي رسيد كه صداي كسي كه مقابل ايستاده را نشنيدم،
اون روزها خدايا التماست ميكنم،
التماست ميكنم من رو طوري در مسير زندگي هدايت كن كه آن روزها ،
از تمام امانت هايي كه نزدم بوده به بهترين شكل استفاده كرده باشم،و تنها حسرتم اين باشد كه اي كاش هركدام از امانت هايي را كه داده بودي نميگرفتى تا بيشتر بتوانم در آن راه كه تو ميخواستي مصرفشان كنم،ولى افسوس كه هركدام روزى زمان مصرفشان تمام ميشود،
همانطور كه زمانى ميرسد كه زمان تمام ميشود،و كسي جز تو باقي نميماند،
بد نیستم ، اما تو خوبی های کوچکم را بیشتر از آنچه هست به چشم دیگران می نمایی.
خوب نیستم ، اما تو زشتی های بزرگم را از چشم همه می پوشانی
هرگز پرده ها را از دالان های وجودم کنار نزده ای
که کژی ها و ناراستی های درونم پیدا شود.
بخشایشت زیباست ...
دستهایت را باز کرده ای و مرا درآغوش مهربانت می کشی.
حتی به شکایت های بی دلیل هم پاسخ می دهی.
قبل از آنکه لیاقتش را پیدا کنم نعمتها را به سویم سرازیر می کنی.
غمگین که میشوم به تو اعتماد می کنم تا دریچه های کوچک شادی را به رویم باز کنی.
و در لحظه های سخت دستهایم را محکم بگیری.
تو نهایت اشتیاق منی برای جستجو در آسمان
که هر جا نگاه میکنم لبخند تو پیداست ...
خدایا
نگاهم به نگاه توست...
نگاهت را از من برندار که سخت محتاجم ..