کانون

نسخه‌ی کامل: مناجات ♡
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
گاهی اگر دعایت مستجاب نشد 53258zu2qvp1d9v
برو گوشه ای بشین
و یك دل سیر گریه كن ... 
شاید لازم باشد میان گریه هایت بگویی:
اَللّهُمَّ اغْفِرْلىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ 


خدایا ببخش آن گناهانم را كه دعایم را حبس كرده است.
زيبا ترين آرايش براي لبان شما راستگويي 
زيباترين آرايش براى حنجره شما دعا
زيباترين آرايش براى چشمان شما شرم وحيا
زيباترين آرايش براى دستان شما بخشش
زيباترين آرايش براى قلب شما پاکي
دعا مي کنم هميشه زيبا باشيد.
خدای من

دستانت که مال من باشد

هیچ کس مرا دست کم نمیگیرد..1
روردگارم...


یاری ام ده تا هرگز فراموش نکنم که زندگانی سفری است از تو، به تو...

فراموش نکنم در هر قدم که بر می دارم و در هر تجربه که از سر می گذرانم، به قلب تو نزدیک تر می شوم.....
در قلب خویشتن آرزویم این است كه پروردگارا مرا به خودت نزدیک تر سازي 

ای جان جانانم از تو بابت حضورت سپاسگزارم 53258zu2qvp1d9v 53258zu2qvp1d9v
خداوندا 

کمکم کن تا رد نور تو را در پیشامدها و راه‌ها



در همه مسیرها، در روزها و شب‌ها

باز شناسم و پی‌گیرم و از آن ، منحرف نشوم



و ظلمت را هرگز، به جای نور نگیرم



کمکم کن

تا در همه سختی‌ها ، در همه رنج‌ها



دستان لرزان خود را از دست‌های



 گرم و گشاده ات بیرون نکشم

دست‌های پر قدرت تو





دستان لرزان مرا رها نکند

حتی اگر زمین بلرزد و خورشید تاریک شود



و آسمان در هم بپیچد 



آمین یا رب العامین  53258zu2qvp1d9v
تقدیم به تک تک عزیزان :

روزگارتان از رحمت *الرَّحْمَنُ الرَّحِیم* لبریز...

دستانتان از نعمت * رَبُّ الْعَالَمِين* سرشار...

چشمانتان به نور*اللَّه نور السَّموَاتِ وَالَارض* روشن...

کفه ترازویتان در ردیف * فَأمَّا مَن ثَقُلَت مَوَازِینُه * میزان باد.

زندگانیتان * فِی عِیشَةِ رَّاضِیَة * باد.

و عاقبتتان * عِندَ مَلِکَ الْمُقتَدِر" ختم به خیر باد...

آمین یا رب العالمین
خدایا

من نمی تونم
تو می تونی
...
بنده زمن آلوده تر
بی کس تر وبیچاره تر
هرگز نداری ای خدا
رحمی کن ومن را بخر
...
ام سلیم ، از جمله زنان با ایمان در عهد رسول اکرم (ص ) است . شوهرش ابی طلحه نیز از مسلمانان واقعی و از اصحاب صدیق و باارزش پیشوای اسلام بود و در جنگهای بدر، احد، خندق ، و دیگر غزوات حضور داشت و در رکاب آنحضرت صمیمانه انجام وظیفه میکرد. او در اوقاتی که مسئولیت سربازی بعهده نداشت در مدینه بسر میبرد، قسمتی از وقت خود در عبادت پروردگار و فراگرفتن معارف اسلامی صرف میکرد و قسمتی را به کسب معاش اختصاص میداد و در قطعه زمینی سرگرم کار و فعالیت میشد.
محصول ازدواج این زن و شوهر با فضلیت فرزند پسر بود که متاءسفانه در سنین نوجوانی بیمار شد، در منزل بستری گردید، و مادر از او پرستاری میکرد. شب هنگام موقعیکه ابی طلحه از کار برمیگشت و بمنزل میآمد ابتداء بر بالین فرزند بیمار میرفت و مورد مهر و عطوفتش قرار میداد و سپس در اطاق خود بمصرف غذا و استراحت میپرداخت . چندی بر این منوال گذشت تا روزی طرف عصر در غیاب پدر، نوجوان از دنیا رفت . مادر با ایمان بدون اینکه خود را ببازد و در مرگ فرزند بی تابی و جزع کند جنازه را کناری کشید و رویش را پوشاند.
شب فرا رسید. ام سلیم برای آنکه خواب و آسایش شوهر خسته اش در آنشب مختل نشود تصمیم گرفت مرگ فرزند را تا صبح از وی پنهان نگاهدارد. ابی طلحه وارد منزل شد و طبق معمول خواست بر بالین فرزند برود، ام سلیم منعش نمود و گفت . طفل را بحال خودش بگذار که امشب با سکون و راحتی آرمیده است . این سخن را طوری ادا کرد که شوهر آنرا مژده تخفیف بیماری تلقی نمود و مطمئن شد مرض فرزندش کاهش یافته و هم اکنون بدون التهاب خوابیده است . رفتار ام سلیم آنقدر جالب و اطمینان بخش بود که شوهر در آن شب با وی درآمیخت .
صبح شد. ام سلیم گفت ابی طلحه ، اگر کسانی ببعضی از همسایگان خود چیزی را بعاریه دهند و آنان مدتی از آن بهره مند باشند اما موقعیکه صاحبان مال ، عاریه خود را طلب کنند، عاریه داران اشک ببارند که چرا متاع عاریتی را پس میگیرید بنظر تو حال این قبیل اشخاص چگونه است ؟ ابی طلحه جواب داد دیوانگانند. ام سلیم گفت پس ما نباید از دیوانگان باشیم ، خداوند امانت خود را پس گرفت و فرزندت از دنیا رفت ، در این مصیبت صبر کن ، تسلیم قضاء الهی باش و برای تجهیز جنازه اقدام نما.
ابی طلحه حضور رسول اکرم (ص ) شرفیاب شد و جریان امر را بعرض رساند. حضرت از کار زن بشگفت آمد و درباره اش دعا کرد و از پیشگاه الهی برای زن و شوهر در آمیزش آن شب درخواست خیر و برکت نمود.
زن باردار شده بود، فرزند پسری بدنیا آورد و نامش را عبدالله گذاردند. بر اثر مراقبتهای والدین با ایمان ، بشایستگی پرورش یافت و از حسن تربیت برخوردار گردید. پاک زندگی کرد و بپاکی از دنیا رفت . او عبدالله بن ابی طلحه از اصحاب حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بود

 

تتمه المنتهی ص 51
خدایی که مکانش لامکان بی
صفابخــش جمــال گلــرخـان بی 
پدید آرنده‌ی روز و شب و خلق
که بر هر بنده او روزی رسان بی

بابا طاهر
سلام خداجونم
امشب با دل پر اومدم ولی اولش بگم که شکر واسه همه چی ولی میخوام گله هامم بکنم میدونم مقصر خودمونیما ولی خوب چون خدای مهربونمی گلمه هامم به تو میگم
نمیدونم چجوری جلوی خودمو بگیرم گریه نکنم بغض داره خفم میکنه حتی با آهنگ شادم میخوام گریه کنم
خودت که میدونی چرا این حقه انصافه اخه چرا چرا همه با ی آتیش چرا اصلن آتیش باشه اونم دست ی عده ای که نباید
خسته شدم خدا جونم راحتتر بگم بریدم از هه چی از این همه بی عدالتی همه ی روزایی که میترسم پشت هم میرسن گناه من چیه بهتر بگم ما گناه ما چیه این وسط اره میدونم جواب این سوالامم دارم ولی باز میخوام خودمو بزنم کوجه علی چپ که راحت گلایه کنم
تحمل تا کجا امید تا کجا اصلا تو که میدونستی کیا ظرفیت دارن خب اونارو انتخاب مبکردی من یکی که تحمل این اوضاع رو ندارم
هی بگم همه چی ارومه منم ارومم مگه عوض میشه آره من ارومم ولی انقدر اروم که دارم خاموش میشم ارومم چون دیگه حال هیچی رو ندارم

خداجونم ممنونم که هستی لطفا تحمل زمان زندگیمو بهم بده من بدون تو هیچ هیچم
مرسی که هوامو داری..
مرسی که راه اینجا رو باز نشونم دادی...
الهی من لی غیرک؟
الهى
لحظه هايمان
را هميشه سرمست ياد خويش كن
پس دستان نیازمان رابه سمت نگاه
بى نیازومهربان توبالا می بریم و
خوبى هاى دنیا و عافیت آخرت را
 از تو می خواهیم
 
''' آمین . یارب العالمین""
من از درگاه تو یا رب گذشت و مغفرت خواهم 
                                                  حیاتم با گنه طی شد حیات آخرت خواهم
خـدايا درياب اين بنده ات را...
بنده اى که توخنده هاش گفت:
خـدايا شـکرت!!
و تو گريه هاش گفت:
خــدا بــزرگه!!
و وقتی ناامیدشدگفت: 
منم خدایى دارم
ای کاش یکبار 
خالصانه واز ته ته دل 
بتونم این دعا روزمزمه کنم

الهی انت کما احب 
فجعلنی کما تحب
53
خدایا! تواون جوری هستی 
که من دوست دارم،
منم اون جوری کن که خودت دوست داری!