بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ
اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد زيرا وى دشمن آشكار شماست و اينكه مرا بپرستيد اين است راه راست. سوره مبارکه یس آیات 60 و 61
وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ
و [ياد كن] هنگامى را كه شيطان اعمال آنان را برايشان بياراست و گفت امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نخواهد شد و من پناه شما هستم پس هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند ، [شيطان] به عقب برگشت و گفت من از شما بيزارم من چيزى را مىبينم كه شما نمی بينيد من از خدا بيمناكم و خدا سختكيفر است. سوره مبارکه انفال آیه 48
...........
در پناه خداوند متعال
سلام
تا تمام شدن این بحث، تاپیک قفل میشه!
وسوسه شیطان را نشنوید !
منبع: تبیان
شنیدن توصیه از مردان خدا اثری دوچندان در مقایسه با دیگران دارد حال اگر این توصیه ها از زبان مردی باشد که به حق او را احیاگر قرآن در عصر حاضر خوانده اند و با آیات وحی در ارتباط باشد این اثر چندین برابر می شود که رشد جهشی عمل به قرآن در 3 دهه عمر پر برکت انقلاب اسلامی خود شاهدی بر این مدعا است چراکه \\\"بر دل نشیند سخنی که از دل برآید\\\".
تصور نکنید که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است !
آنچه در ذیل می آید توصیه های امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب در باب انس با آیات الهی به عنوان شفا بخش ترین نسخه آلام بشری در هر عصر و زمان است .
ارتباط با قرآن هر چند فقط با قرائت
فرزندم احمد! با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو، اگر چه با قرائت آن و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است.
آخر این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب؛ محبوب است اگر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید و شاید دستت گیرد .(وعده دیدار، نامه 8/2/1361)
هدف از تلاوت قرآن
مطلوب در تلاوت قرآن شریف آن است که در اعماق قلب انسان تأثیر کند و باطن انسان صورت کلام الهی گیرد و از مرتبه ملکه به مرتبه تحقق رسدو اشاره به این فرموده آنجا که معصوم (ع) می فرماید: \\\"جوان مؤمن اگر قرآن را قرائت کند، قرآن در گوشت و خون او وارد می شود.\\\"
و این کنایه از آن است که صورت قرآن در قلب مستقر و جایگزین گردد به طوری که خود باطن انسان ،کلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت و استعدادش.
ادامه دارد ...
ادامه از قسمت قبل ...
تفکر و تطبیق
یکی از آداب مهمه قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادات بی شمار نایل کند،\"تطبیق\" است. آنچنان که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر می کند، مفاد آن را با حال خود منطبق و نقصان خود را به واسطه آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد.
مثلا در قضیه شریفه حضرت آدم (ع) ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجده ها و عبادت های طولانی چه بوده، خود را از آن تطهیر کند؛ زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است، با اوصاف و اخلاق شیطانی قدم در آن بارگاه قدس نتوان گذاشت.
از آیات شریفه استفاده می شود که مبداء سجده ننمودن ابلیس، خود بینی و عجب بوده که : \" أَنَا خَیرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِین\" \"من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل افریدی \"(اعراف-12) زد. و این خودبینی اسباب خود خواهی و خود فروشی- که استکباراست- شد... پس مطرود درگاه شد.
مهمترین مانع فهم قرآن
یکی از حجب که مانع از فهم قرآن شریف و استفاده از معارف و مواعظ این کتاب آسمانی است،حجاب معاصی و کدورات حاصله از طغیان و سرکشی نسبت به ساحت قدس پروردگار عالمیان است که قلب را حاجب شود از ادراک حقایق و باید دانست که از برای هر یک از اعمال یا سیئه چنانچه در عالم ملکوت صورتی است مناسب با آن، در ملکوت نفس نیز صورتی است که به واسطه آن در باطن ملکوت نفس یا نورانیت حاصل و قلب مطهر و منور گردد و در این صورت نفس چون آینه صیقل صافی گردد که لایق تجلیات غیبیه و ظهور حقایقِ و معارف آن شود و یا ملکوت نفس ظلمانی و پلید شود و در این صورت قلب چون آینه زنگار زده و چرکین گردد که حصول معارف الهیه و حقایق غیبیه در آن عکس نیفکند.(قرآن از دیدگاه امام خمینی، صص103،113،125)
ادامه دارد ...
ادامه از قسمت قبل ...
ریشه تمامی جهالت ها وانکار نبوتها و ولایت ها نپرداختن به مغز قرآن است !
بررسی آثار امام خمینی(ره) نشان میدهد که ایشان بنابر دیدگاه عرفانی خود، تأویل را بیشتر به معنای ثانوی کلام، یعنی برداشت باطنی از ظواهر الفاظ قرآن دانستهاند؛ چنانکه در یکجا به مناسبت بحث از قلوب معوجه مختلط با هواهای نفسانیه، می گویند:
\"تأویل کتاب الهی که عبارت از برگرداندن صورت به معنی و قشر به لبّ است، به طور کمال میسّر نشود، مگر برای آنان که خود آنها منحرف و معوج نباشند و جز نور حق – تعالی شأنه – در قلب آنها چیزی نباشد و به مقام مشیّت مطلقه و فنای مطلق که مقام تأویل است، رسیده باشند.\" (امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل،/311- 312)
اگر چه در این تعریف، مطلق برگرداندن صورت الفاظ آیات به معانی باطنی، تأویل محسوب گردیده، اما از ادامه سخن امام معلوم می شود که تأویل صحیح، آن است که از قلوب منحرف و معوج برنخاسته باشد و به دیگر سخن میتوان گفت که از دیدگاه ایشان تأویل و به طور کلی تفکر و تأمل در آیات قرآن باید در راستای تأمین هدف قرآن باشد که همان هدایت انسان به راه های سلامت و عروج از حضیض نقص به اوج کمال است ؛
\"مقصود از تفکر [در قرآن] آن است که از آیات شریفه جستجوی مقصد و مقصود کند و چون مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحیفه نورانیه فرماید، هدایت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات به عالم نور و هدایت به طریق مستقیم است، باید انسان به تفکر در آیات شریفه مراتب سلامت را از مرتبه دانیه آن که راجع به قوای ملکیه است تا منتهی النهایه آن که حقیقت قلب سلیم است – به تفسیری که از اهل بیت (ع) وارد شده که ملاقات کند حق را در صورتی که غیر حق در آن نباشد (کلینی،3/ 26) - به دست آورد.\" (امام خمینی، آداب الصلوه، /203)
ادامه دارد ...
ادامه از قسمت قبل ...
اکتفا به ظاهر موجب هلاکت
ضرورت توجه به باطن قرآن و لزوم تأویل آیات آن در دیدگاه امام خمینی؛ این است که توقف در ظاهر آیات و نرفتن به مغز و باطن، موجب جهل و انکار نسبت به نبوت و ولایت و سبب مرگ و هلاکت است .
\\\"گمان مکن که کتاب آسمانی و قرآن فرو فرستاده ربانی، همین پوسته و صورت است و بدان که ایستادن در حد صورت و ماندن در حد ظاهر و نرفتن به مغز و باطن، مرگ و هلاکت است و ریشه تمامی جهالت ها و پایه تمامی انکار نبوتها و ولایت ها می باشد.» (امام خمینی، شرح دعای سحر، /59-60)
توقف در ظاهر آیات و نرفتن به مغز و باطن، موجب جهل و انکار نسبت به نبوت و ولایت و سبب مرگ و هلاکت است .
به رای خود نمی توان قرآن را تاویل کرد!
امام خمینی(ره)اگر چه در یک جا فرموده اند:\\\"ما به رأی خودمان نمی توانیم قرآن را تأویل کنیم. ما باید: \\\"انما یعرف القرآن من خوطب به\\\" (حر عاملی، 27/185) ما از طریق وحی و از طریق وابستگان به وحی قرآن را اخذ کنیم و بحمد الله از آن راه هم غنی هستیم.\\\" (صحیفه امام، 18/423)
اما این علم را منحصر به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نمی دانند و علاوه بر اینکه تأویلات عرفانی زیادی در آثار خود دارند، حصول این علم را برای پیروان معصومین (ع) که با قدم طهارت و تهذیب نفس از زمره عالمان ربانی راسخ در علم در آمده و به تبع اهل بیت (ع) مصداق آیه : \\\" وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ \\\" (آل عمران/7) گشته اند، ممکن می داند .
ادامه دارد ...
ادامه از قسمت قبل و آخرین قسمت ...
صورت بدون معنی مانند پیکری است بدون روح
البته از دیدگاه امام خمینی (ره) پرداختن به تأویل عرفانی و توجه به معانی باطنی به معنای نادیده گرفتن ظاهر آیات و تفسیر آنها نیست؛ چنان که ایشان میفرمایند:
\"پس عارف کامل کسی است که همه مراتب را حفظ کند و حق هر صاحب حقی را ادا کند و دارای هر دو چشم و هر دو مقام و هر دو نشأه باشد، ظاهر و باطن کتاب را قرائت کند و در صورت و معنایش و تفسیر و تأویلش تدبر نماید؛ که ظاهر بدون باطن و صورت بدون معنی مانند پیکری است بدون روح، و دنیایی است بدون آخرت؛ همان گونه که باطن را به جز از رهگذر ظاهر نمی توان به دست آورد؛ زیرا دنیا کشتزار آخرت است.
پس کسی که فقط ظاهر را بگیرد و در همان جا بایستد، تقصیر کرده و خود را معطل نموده است و آیات و روایات بسیاری نیز بر رد آن است که دلالت دارد بر اینکه تدبر در آیات الله و تفکر در کتاب های الهی و کلماتش را نیکو شمرده، و بر آن کس که از تدبر و تفکر روی بگرداند و در قشر و ظاهر آیات و روایات متوقف گردد، اعتراض دارند و کسی که فقط راه باطن را پیش گیرد بدون آنکه به ظاهر نگاه کند، خودش از صراط مستقیم گمراه و دیگران را نیز گمراه خواهد نمود.
و اما کسی که ظاهر را برای وصول به حقایق بگیرد و نگاهش [همچون نگاه] به آینه برای دیدن جمال محبوب باشد، اوست که راه مستقیم را پیموده و قرآن را همچنان که شاید، تلاوت نموده و از آنان که از ذکر رب اعراض کرده اند، نخواهد بود. و خداست که به حقیقت کتابش داناست و علم کتاب نزد اوست\".(امام خمینی، شرح دعای سحر، 98).
فرآوری : زهرا اجلال
در پناه خدا !
امیدوارکننده ترین آیه قرآن
در تفسیر فرات از بشر بن شریح نقل شده که میگوید: روزی از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: «امیدبخشترین آیه قرآن کدام آیه است؟» حضرت فرمود: «اطرافیان شما در این باره چه نظری دارند؟» گفتم: «آنها معتقدند آیه \"یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله\" (ای بندگان من که بر نفس خویش اسراف کردهاند از رحمت خدا ناامید مباشید) امیدوارکنندهترین آیه قرآن است.» حضرت فرمود: «اما ما اهل بیت چنین اعتقادی نداریم.» پرسیدم:«پس نظر شما در این مورد چیست؟» فرمود: «آیه \"ولسوف یعطیک ربک فترضی\" (و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی) امیدبخشترین آیه قرآن است. و منظور از آن شفاعت است. به خدا قسم شفاعت! به خدا قسم شفاعت!
یکی از دلیل های ترجیح آیه دوم بر آیه \"لاتقنطوا\" می تواند این باشد که در ادامه این آیه، شرط برخورداری از آن رحمت واسعه، توبه و تسلیم و عمل نیک اعلام شده است ولی در آیه مربوط به شفاعت، هیچ قید و شرطی جز رضایت پیامبر مهربانی و رحمت وجود ندارد.
شفاعت یکی از اصول مسلم اعتقادی است که در آیات زیادی از قرآن و احادیث فراوانی از پیشوایان دین مورد تاکید قرار گرفته است. بر اساس این اصل، گناهکارانی که اهل عناد و استکبار نبودهاند و بر اثر غفلت و کوتاهی، مستحق عذاب شدهاند، با وساطت کسانی که واسطه همه فیوضات و هدایتهایند، مورد لطف و بخشش الهی قرار میگیرند. و از آنجا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فردی بینهایت دلسوز و مهربان بودهاند، ما مطمئنیم که ایشان هرگز به عذاب و به جهنم افتادن پیروان و دوستان خود رضایت نخواهند داد. پس این آیه میتواند بیشترین امید و دلخوشی را برای ما به ارمغان آورد. تنها نکتهای که باید مراقب و نگران آن باشیم این است که تلاش کنیم گناه و غفلت، به تدریج ما را از جرگه پیروان و محبان آن حضرت خارج نکند.
آيه 109 از سوره یونس -
سپس وظيفه پيامبر را در دو جمله تعيين مىكند، نخست اينكه «تنها از آنچه به تو وحى مىشود پيروى كن» (وَ اتَّبِعْ ما يُوحى إِلَيْكَ).
مسير راهت را خدا از طريق وحى تعيين كرده است و كمترين انحراف از آن براى تو مجاز نيست.
ديگر اين كه در اين راه مشكلات طاقت فرسا و ناراحتيهاى فراوان در برابر تو است، بايد از انبوه مشكلات ترس و هراسى به خود راه ندهى، «صبر و استقامت و پايدارى پيشه كن، تا خداوند حكم و فرمان خود را (براى پيروزى تو بر دشمنان) صادر كند» (وَ اصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ).
«چرا كه او بهترين حاكمان است» فرمانش حق و حكمتش عدالت، و وعدهاش تخلّف ناپذير (وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ).
آیه 9 از سوره حشر -
وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (9)
و براى كسانى است كه در اين سرا ( سرزمين مدينه) و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند
دوست مىدارند، و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىكنند و آنها را بر خود مقدم مىدارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند;
كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش باز داشته شدهاند رستگارانند! (9)
آیه 21 از سوره یوسف-
وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ﴿۲۱﴾
و آنكس كه او را از سرزمين مصر خريد بهمسرش گفت: مقام وي را گرامي دار، شايد براي ما مفيد باشد، و يا او را بعنوان فرزند انتخاب كنيم، و اينچنين يوسف را در آن سرزمين متمكن ساختيم، (ما اين كار را كرديم) تا تعبير خواب را بياموزد و خداوند بر كار خود پيروز است، ولي اكثر مردم نميدانند. (۲۱)
آیه 24 از سوره مائده -
(آيه 24)- ولى بنى اسرائيل هيچ يك از اين پيشنهادها را نپذيرفتند و به خاطر ضعف و زبونى كه در روح و جان آنها لانه كرده بود، صريحا به موسى خطاب كرده، گفتند: «ما تا آنها در اين سرزمينند هرگز و ابدا وارد آن نخواهيم شد تو و پروردگارت كه به تو وعده پيروزى داده است برويد و با عمالقه بجنگيد هنگامى كه پيروز شديد ما را خبر كنيد ما در اينجا نشستهايم» (قالُوا يا مُوسى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ).
اين آيه نشان مىدهد كه بنى اسرائيل جسارت را در مقابل پيامبر خود به حد اكثر رسانيده بودند.
آیه 19 از سوره رعد-
(آيه 19)- برنامه اولو الالباب: در اينجا ترسيم و تجسّمى از جزئيات برنامههاى سازنده طرفداران حق به چشم مىخورد كه بحث آيات گذشته را تكميل مىنمايد نخست به صورت يك استفهام انكارى مىفرمايد: «آيا كسى كه مىداند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند كسى است كه نابيناست»؟
(أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى).
اين تعبير اشاره لطيفى است به اين كه ندانستن اين واقعيت به هيچ وجه امكان پذير نيست مگر اين كه چشم دل انسان بكلى از كار افتاده باشد.
و لذا در پايان آيه اضافه مىكند: «تنها كسانى متذكر مىشوند كه اولوا الالباب و صاحبان مغز و انديشهاند» (إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
آیه 127 از سوره نحل -
(آيه 127)- اين عفو و گذشت و صبر و شكيبايى در صورتى اثر قطعى خواهد گذارد كه بدون هيچ چشمداشتى انجام پذيرد يعنى فقط به خاطر خدا باشد، و لذا قرآن اضافه مىكند: «شكيبايى پيشه كن و اين شكيبايى تو جز براى خدا (و به توفيق پروردگار) نمىتواند باشد» (وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ).
آیه 18 از سوره ابراهیم -
(آيه 18)- خاكسترى بر سينه تندباد! در اين آيه مثل بسيار رسايى براى اعمال افراد بىايمان بيان شده كه بحث آيات گذشته را در زمينه عاقبت كار كفار تكميل كرده، مىفرمايد: «اعمال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند همچون خاكسترى است در مقابل تندباد در يك روز توفانى»! (مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ).
منظور از «أَعْمالُهُمْ» همه اعمال آنهاست حتى اعمال ظاهرا خوبشان كه در باطن رنگ شرك و بت پرستى داشت.
همان گونه كه خاكستر در برابر تندباد، آن هم در يك روز طوفانى آنچنان پراكنده مىشود كه هيچ كس قادر بر جمع آن نيست، همين گونه منكران حق «توانايى ندارند كه چيزى از اعمالى را كه انجام دادهاند به دست آورند» و همگى بر باد مىرود و دستهايشان خالى مىماند (لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى شَيْءٍ).
«و اين همان گمراهى دور و دراز است» (ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِيدُ).
سلام
چیزی که تو این دوره از ختم قران نظر منو به خودش جلب کرد معنی سوره ی واقعه بود
اول از روز قیامت میگه و سختیاش و و میگه که وقوع دروغ نیست
تو این سوره ی خیلی نکته ها نهفته هست
پیشنهاد میکنم یه بار معنیشو با تفکر بخونین
در روزی که زمین به لرزه درمیاد و وکوه ها متلاشی میشن ما به 3 دسته تقسیم میشیم
[b][b][b] وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً ﴿7﴾ فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ﴿8﴾ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿9﴾ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿10﴾[/b][/b][/b]
[b][b][b]
و شما سه گروه خواهيد بود! (7)
(نخست) سعادتمندان و خجستگان (هستند); چه سعادتمندان و خجستگانى! (8)
(افرادی که نامه عملشون به دست راستشون میرسه)
گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند، چه شقاوتمندان و شومانى! (9)
(افرادی که نامه عملشون به دست چپشون میرسه)
و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامند، (10)
[/b][/b][/b]
(بیشترشان از پیشیناین هستند واندگیشون از آخرین )
............
یا رئوف
[b][b][b] [/b][/b][/b]