خوشه بندی قـــــرآنی ... هدفمند کـردن یارانه در زندگی
برگــــرفته از مفاهیم ارزشمند سوره الواقعة - جزء ۲۷
وَكُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً
و شما به سه گـــروه تقسيم خواهيد شد .... آیه ﴿۷﴾
-------------------------------------------------------------------------
خوشه 1 ( در این تقسیم بندی قرآنی )
فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ
اما اگر او از مقربان باشد (۸۸)
فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ
در روح و ريحان و بهشت پرنعمت است (۸۹)
-------------------------------------------------------------------------
خوشه ۲ ( در این تقسیم بندی قرآنی )
وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ
و اما اگر از اصحاب يمين باشد (۹۰)
فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ
سلام برتو از سوي اصحاب اليمين (۹۱)
-------------------------------------------------------------------------
خوشه ۳ ( در این تقسیم بندی قرآنی )
وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ
اما اگر او از تكذيب كنندگان گمراه باشد (۹۲)
فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ
با آب جوشان دوزخ از او پذيرائي ميشود! (۹۳)
وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ
سپس سرنوشت او ورود در آتش جهنم است (۹۴)
--------------------------------------------------------------------------
إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ
اين همان حق و يقين است آیه (۹۵)
اندکی بیندیشیم : در این تقسیم بندی قـــــرآنی ؛ ما خـوشه ی چـندیم ؟
به نام غفار الذنوب
نظر من گزینه 1
یه سوال مرد ومردونه همگی چقدر تو زندگیمون به خدا وکمک گرفتن ازش فکر کردیم ؟
به نظر من انسان هر موقع خدا رو تو زندگیش ندید همین سر نوشت رو داره .
یعنی میشه من گزینه ی 1
عجب پروییم ها
الآن یه فرشته از آسمون تازل میشه و یدونه میزنه توی سرم میگه عزیزم خواب دیدی خیر باشه
شما حتما گزینه 1 هستی باران خانم!
شما دست خیلی ها رو تو کانون گرفتی
حتما خدا هم دست شما رو میگره
التماس دعا
سلام
همتون خوشه یک میشین اگه خودتون بخوایین..
اما گل و بلبلای من این تاپیک جای درد دل و آرزو نیست ها.....
ممنون از همکاری بعد از این شما...
موفق باشین..یا علی.
سوره : العنكبوت ... آیه : 64
وَمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
زندگانی اين دنيا چيزی جز لهو و لعب نيست اگر بدانند ، سرای آخرت سرای ، زندگانی است
«لهو» به سرگرمىهايى گفته مىشود كه انسان را از هدف اصلى و مسائل اساسى باز مىدارد؛ «لعب» انجام كارى مثل بازى است كه قصدى در آن نيست. <50> «هذه الدنيا» رمز تحقير دنياست، همان گونه كه «لهى الحيوان» رمز عظمت آخرت است. سؤال: با اين كه قرآن، خود به كار و تلاش براى آباد كردن زمين و سير و سفر و بهره مند شدن از طبيعت، همسر، زيبايىها، خوراكىها و كسب درآمد، سفارش نموده است، پس چگونه در اين آيه مىفرمايد: دنيا جز لهو و لعب نيست ؟ پاسخ: كاميابىهايى كه براى رسيدن به اهداف مقدّس و با روش و ابزار مقدّس و در محدودهى قانون و با رعايت ساير شرايط باشد، همهى آنها مزرعهى آخرت است و آنچه در اين آيه تحقير و مذمّت شده و لهو و لعب معرّفى شده، مواردى است كه هدف مقدّسى در كنار آن نباشد و با موازين دينى و قانونى مخالف باشد. 1- آفرينش دنيا، هدفدار و حكيمانه است، لكن غفلت از آخرت، دنيا پرستى و غرق شدن در آن، سفيهانه است. (لهو و لعب) 2- همه جا سكوت در برابر دلخوشىهاى مردم جايز نيست، گاهى بايد با نهيب و فرياد، به غافلان هشدار داد. (لهو و لعب) 3- در شيوهى تبليغ، هرگاه امر زشتى را نفى مىكنيد، جايگزين خوبى به او ارائه دهيد. (انّ الدّار الاخره) 4- حياتِ واقعي، حيات آخرت است. (الدّار الاخره لهى الحيوان) 5- مردم، حقيقت آخرت را نمىدانند وگرنه به دنيا دل نمىبستند. (لو كانوا يعلمون)
سوره : الرعد ... آیه : 11
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ
آدمی را فرشتگانی است که پياپی به امر خدا از رو به رو و پشت سرش ، می آيند و نگهبانيش می کنند خدا چيزی را که از آن مردمی است دگرگون نکندتا آن مردم خود دگرگون شوند چون خدا برای مردمی بدی خواهد ، هيچ چيز مانع او نتواند شد و ايشان را جز خدا هيچ کارسازی نيست
«معقبات» جمع «معّقبة» است و حرف تاء آن براى تأنيث نيست، بلكه براى مبالغه است. مثل علامة، لذا فاعل «يحفظونه» مذكر آمده است. البته مراد از «معقبات» تعقيب انسان نيست تا با كلمه «بين يديه» منافات داشته باشد، بلكه منظور، تعاقب و پىدرپى آمدن ملائكه شب و روز است. مراد از «امر اللَّه» در اين آيه قهر و عذاب الهى نيست، زيرا معنا ندارد كه فرشتگان انسان را در برابر كيفر الهى حفاظت كنند، بلكه مراد خطرات و حوادث طبيعى است. چون طبيعت مخلوق خداست و آنچه در آن بگذرد نيز به خواست و ارادهى او مىباشد. در آيات و روايات متعدّد از فرشتگانى ياد شده كه مأمور حفظ جان انسان و ثبت كارهاى او هستند و از آنان در برابر خطراتى كه مورد ارادهى حتمى خداوند نيست محافظت مىنمايند. البته بنابر مستفاد از روايات، همينكه ارادهى قطعى خداوند رسيد، فرشتگانِ محافظ، مأموريت حفاظت را رها و انسان را به دست اجل حتمى الهى مىسپارند. بنابراين امر و فرمان خداوند دوگونه است، حتمى و غيرحتمى (قضا و قدر) و فرشتگان فقط انسان را از حوادث غير حتمى حفظ مىكنند، بديهى است كه اين حفاظت باعث سلب اختيار از انسان نمىشود و سرنوشت انسانها و امتّها همچنان در اختيار خود آنهاست. حفاظت فرشتگان هم از جان انسانهاست و هم از اعمال و رفتار آنها «ان عليكم لحافظين - يرسل عليكم حفظة» و هم از ايمان و فكر آنها در برابر انحرافات و وساوس شيطانى، زيرا «يحفظونه» هم شامل روح مىشود و هم شامل جسم. امام سجادعليه السلام با اشاره به اين آيه فرمودند: گناهانى كه نعمتها را تغيير مىدهند عبارتند از: ظلم به مردم، ناسپاسى خداوند و رهاكردن كارهاى خيرى كه انسان به آن عادت كرده است. <178> اين آيه در مورد جوامع بشرى است، نه تكتك افراد انسانى. يعنى جامعهى صالح، مشمول بركات خداوند و جامعهى منحرف، گرفتار قهر الهى مىشود. اما اين قاعده در مورد فرد صالح و انسان ناصالح صادق نيست، زيرا گاهى ممكن است شخصى صالح باشد ولى بخاطر آزمايش الهى، گرفتار مشكلات شود و يا اينكه فردى ناصالح باشد ولى به جهت مهلت الهى، رها گردد. 1- خداوند انسان را رها نمىگذارد. «له معقبات» 2- گروهى از فرشتگان الهى، محافظ انسانها هستند. «له معقبات» 3- خداوند انسان را از حوادث غير مترقّبه حفظ مىكند، «له معقبات يحفظونه» نه از حوادثى كه با علم وعمد براى خود بوجود مىآورند. «ان اللَّه لايغيّر مابقوم» 4- خطرات وحوادث گوناگون، انسان را احاطه كرده است.«منبينيديهومنخلفه» 5- خداوند نعمتى را كه عطا فرمايد پس نمىگيرد، مگر آنكه مردم، آن نعمت را ناسپاسى كنند. «ان اللَّه لايغيّر ما بقوم» 6- به سراغ شانس و بخت اقبال و فال و نجوم نرويد، سرنوشت شما به دست خودتان است. «حتى يغيّروا ما بانفسهم» 7- حفاظت خداوند تا زمانى است كه انسان، كفران نعمت نكند وگرنه از لطف الهى محروم و به حال خود رها خواهد شد. «اذا اراد اللَّه بقوم سوءاً» 8- برخوردارى از نعمتهاى ظاهرى و بيرونى، وابسته به كمالات نفسانى و حالات درونى است. «حتى يغيّروا ما بانفسهم» <179> 9- ارادهى خداوند بالاتر از همهى ارادههاست. «اذا اراد اللَّه بقوم سوءاً فلامردّ له»
سوره : الرعد ... آیه : 40
وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلاَغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ
اگر پاره ای از آنچه را که به آنها وعده کرده ايم به تو بنمايانيم ،، ياتو را پيش از وقت بميرانيم ، در هر حال آنچه بر عهده توست تبليغ است و آنچه بر عهده ماست حساب کشيدن
1- آنچه از لطف خداوند بر مسلمانان و يا قهر الهى بر كفار مشاهده مىشود، تنها گوشهاى از تحقق وعدههاى الهى است. «بعض الذى نعدهم» 2- حتى مرگِ افرادى چون رسول گرامى اسلام مانع از تحقق وعدههاى الهى نيست و در زمان پيشبينى شده محقق خواهد شد. «نرينّك... او نتوفينّك» 3- گاهى آثار تبليغ بعد از رفتن مبلّغ پديدار مىشود، پس در انجام وظيفه منتظر نتيجه فورى نباشيم. زيرا كه تأخير نشانهى تعطيل نيست. «...او نتوفينّك» 4- كيفرهاى الهى بدون حساب، بيجا و گزافه نيست. «علينا الحساب»
سوره : فصلت ... آیه : 5
وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِن بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ
گفتند : دلهای ما از آنچه ما را بدان دعوت می کنی در پرده است و، گوشهامان سنگين است و ميان ما و تو حجابی است تو به کار خود پرداز و ما نيز به کار خود می پردازيم
«اكنّة» جمع «كِنان» به معناى پارچهاى است كه چيزى را در آن مىپيچند. <9> «وقر» به معناى سنگينى در گوش است. كفّار در برابر پيامبر و قرآن، پنج موضعگيرى سخت داشتند: الف) اعراض و دورى كردن. «فاعرض اكثرهم» (در آيهى قبل) ب) آماده نبودن قلبى براى پذيرش حقّ. «قلوبنا فى اكنة» ج) گوش ندادن به پيامها. «فى آذاننا وقر» د) اعلام وجود مانع. (يعنى حجاب خودبينى و دنياپرستى و...) «بيننا و بينك حجاب» ه) پافشارى بر راه خود. «فاعمل اننا عاملون» 1- كار خداوند لطف كردن و نزول وحى از سرچشمهى رحمت است. «تنزيل من الرحمن الرحيم» امّا شيوهى كفّار لجاجت و اعراض است. «قلوبنا فى اكنة» 2- اگر دل تحت يك پوشش باشد قابل هشدار است، امّا چند پوشش كار را محال مىكند. («اكنة» به صورت جمع آمده است). 3- اگر مخاطب آماده نباشد وحى و رحمت الهى و كتاب آسمانى و بشير و نذير بودن سودى نخواهد داشت. (با توجّه به آيهى قبل و اين آيه). 4- شرط اول پذيرش حقّ، شنيدن سخن حقّ است كه معاندان خود را از آن محروم مىكنند. «فى اذاننا وقر» 5- موسى به دين خود، عيسى به دين خود، سخن كسانى است كه حجابِ تعصّبها و لجاجتها، بر دل آنها پرده افكنده است. «من بيننا و بينك حجاب فاعمل اننّا عاملون»
سلام
من بعضي وقتها خيلي ميترسم كه نكنه روي روح و قلب و ذهن من مُهر زده بشه و من نتونم آيات قرآن رو بفهمم !
انشاالله كه همه ما با ذهني روشن و شفاف بتونيم با آيات قرآن گوش بديم و روشون فكر كنيم !
در پناه خدا !
سلام
قسمتي از آيه 16 از سوره محمد(ص) :
سخنان پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نامفهوم نبوده و پيچيدگى خاصى ندارد، بلكه «آنها كسانى هستند كه خداوند بر قلبهايشان مهر نهاده و از هوى و هوسهايشان پيروى كردهاند» لذا چيزى از آن نمىفهمند! (أُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ).
در پناه خدا !
سوره : الحديد ... آیه : 11
مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ
کيست که خدا را قرض الحسنه دهد تا برای او دو چندانش کند ، و مزدی نيکو يابد ?
«قرض»، به معناى بريدن و جدا كردن بخشى از مال است. «مقراض» وسيله بريدن است و «قراضه» به مالى گفته مىشود كه از بدنه جدا شده است. قرض به خدا، انفاقى است كه با چند برابر در قيامت پس داده مىشود. قرض در قرآن همراه با كلمه «حَسَن» آمده است، يعنى فورى پرداخت شود، بىمنّت باشد، قبل از سؤالِ سائل باشد، در حدّ وفور باشد، براى كارهاى مفيد و لازم باشد. قرض الحسنه بركاتى دارد: كاهش كدورت و افزايش محبّت، حفظ آبروى مردم و جلوگيرى از ورشكستگى آنان، اصلاح ساختار اقتصادى جامعه، جلوگيرى از رواج ربا، كنترل حرص و بخل، تعديل ثروت، رشد فرهنگ تعاون. خداوندى كه ميراث آسمانها و زمين براى اوست و در آيات قبل دو بار فرمود: «له ملك السموات و الارض» در اين آيه از مردم قرض مىخواهد. «من ذا الّذى يقرض اللّه...» اسلام با ركود مخالف است. ركود طبيعت. «من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده اللّه»<805> هركس آب و زمين داشته باشد ولى تلاش نكند و فقير باشد، از رحمت الهى دور شده است. ركود نيروى انسانى. «اللهمّ انّى اعوذ بك من الكسل»<806> بارالها! به تو پناه مىبرم از تنبلى. ركود مال. «الّذين يكنزون الذهب و الفضّة و لم ينفقونها...»<807> ركود علمى، اخلاقى و معنوى. «زدنى علما»<808>، «زادهم هدى»<809>، «من استوى يوماه فهو مغبون»<810> هركس دو روزش مساوى باشد، زيانكار است. ركود فكر. «من استبدّ برأيه هلك»<811> نظرخواهى نكردن، استبداد به رأى خود و تكروى، مايهى هلاكت است. 1- خداوند، خود را در جانب محرومان قرار داده و از مردم طلب وام مىكند. گويا خداوند، ضامنِ آنان شده و پاداش وام را تضمين نموده است. «من ذا الّذى يقرض اللّه» 2- كار خير اگر به صورت خلق و خو درآيد ارزش بيشترى دارد. «يقرض اللّه...» 3- نفسِ عمل مهم نيست، حَسَن بودن آن مهم است. «قرضاً حسناً» 4- قرض دادن كاهش مال نيست، افزايش آن است. «فيضاعفه» 5 - آنجا كه كار سخت است، اهرم قوى لازم دارد. چون دل كندن از مال سخت است، خداوند پاداش چند برابر را مطرح مىكند. «فيضاعفه له و له اجر كريم» 6- قرض دادن، نشانه كرامت است و خداوند براى انسان كريم، اجر كريم قرار داده است. «و له اجر كريم» 7- براى تربيت و رشد ديگران، بايد آنان را تكريم نمود. «و له اجر كريم»
سوره : الزمر ... آیه : 13
قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ
بگو : اگر پروردگارم را نافرمانی کنم ، از عذاب آن روز بزرگ می ترسم
1- با اعلام خدامحورى، مشركان را از آرزوى نفوذ در انديشه و مكتب خود مأيوس كنيد. «قل انّى اُمرتُ» 2- پيامبر از پيش خود چيزى نمىگويد و كارى نمىكند. «اُمرتُ... اُمرتُ» 3- رهبر بايد در كمالات پيشگام باشد. «اوّل المسلمين» 4- پيامبر صلى الله عليه وآله در انجام عبادت خالصانه و ديگر وظايفش، يك تنه عمل مىكرد، چه ديگران همراهى مىكردند و چه مخالفت. «اُمرت - مخلصاً - اول المسلمين» 5- در دادگاه عدل الهى، انبيا با سايرين فرقى ندارند. «اِن عصيت ربّى عذاب يوم عظيم» 6- ايمان به عذاب قيامت قوىترين عامل باز دارنده از گناه است. «انى اخاف ِان عصيت ربى عذاب يوم عظيم»
سوره : الاعراف ... آیه : 206
إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ
هر آينه آنان که در نزد پروردگار تو هستند از پرستش او سر نمی تابند و تسبيحش می گويند و برايش سجده می کنند
«الّذين عند ربّك»، يعنى مقرّبان درگاه خداوند، هم شامل فرشتگان مىشود، هم بندگانوارستهاى كه خود را در محضر خدا مىبينند. سجده كردن هنگام تلاوت و شنيدن آيهى فوق، مستحبّ است. <411> در مورد پانزده آيهى قرآن سجده وارد شده است كه چهار مورد آن واجب است، آيات 15 سجده، 37 فصّلت، 62 نجم و 19 علق و در يازده آيه سجده مستحب است، آيات 206 اعراف، 15 رعد، 48نحل، 107 اسراء، 58 مريم، 18 و 77 حج، 60 فرقان، 25 نمل، 24 ص و 21 انشقاق. 1- با عبادت، خود را همرنگ و هماهنگ فرشتگان سازيم. «واذكر ربّك...انّ الّذين عند ربّك...» 2- مستكبر، به مقام قرب الهى نمىرسد، «الّذين عند ربّك لايستكبرون» و مقرّبان الهى، متواضع و فروتن بوده و تكبّر نمىورزند. 3- ذكر خدا، نمونهى روشن عبادت است. «واذكر ربّك... لايستكبرون عن عبادته» 4- غفلت از خداوند، بر اثر خودبزرگبينى و استكبار است. «لا تكن من الغافلين انّ الّذين عند ربّك لا يستكبرون» 5 - راه قرب به خداوند، فروتنى، عبادت و سجدهى خالصانه است. «عند ربّك لايستكبرون... و له يسجدون» 6- سجده، مخصوص خداوند است و مقرّبان اين را باور دارند. «له يسجدون» (مقدّم شدن «له» بر «يسجدون»، نشانهى اختصاص است) 7- به عبادت خود مغرور نشويم، چون خداوند فرشتگانى دارد كه پيوسته در حال عبادتاند. «انّ الّذين عند ربّك.... يسبّحونه و له يسجدون» 8 - ابتدا بايد روحيّهى استكبار را كنار گذاشت، سپس خدا را تسبيح گفت و در مرحلهى سوّم به سجده افتاد. «لايستكبرون، يسبّحونه، يسجدون»
سوره : الواقعة .... آیه : 82
وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ
و نصيب خود را در دروغ انگاشتن آن قرار می دهيد ؟
«مُدهِنون» از «دُهن» به معناى روغن است. مداهنه، گاهى به معناى مدارا و ملايمت و گاهى سستى و ضعف مىآيد. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله همراه با عدّهاى در حال مسافرت بودند كه با كمبود آب مواجه شدند و عطش بر مردم غلبه كرد. پيامبرصلى الله عليه وآله دست به دعا برداشتند و باران باريد و همه را سيراب كرد. در اين ميان يكى گفت: اين باران به خاطر طلوع فلان ستاراست (نه دعاى پيامبر)! كه اين آيه نازل شد. «و تجعلون رزقكم انّكم تكذبون» و پيامبرصلى الله عليه وآله فرمودند: به جاى شكر روزىهايتان، تكذيب مىكنيد.<780> آرى همواره در جامعه افرادى وجود دارند كه موجوديّت و شخصيّت خود را در مخالفت با ديگران مىبييند و تمام هنر خود را در كوك كردن ساز مخالفت بكار مىگيرند. اگر همه موافق باشند او مخالفت مىكند و اگر همه مخالف باشند او موافق است. او كار به دليل ندارد و دوست دارد هميشه بر خلاف ديگران حركت كند و اين نگرش در حركات و گفتار و برخوردهاى شخصى او نمايان است. او سعى مىكند در چگونگى اصلاح سر و صورت يا رنگ و نوع لباس، يا لحن و صوت و استفاده از الفاظ و اصطلاحات و يا نوشتار، حتى در نامگذارى فرزند، رفتارى غير متعو انگشتنما داشته باشد و به اين طريق خود را جدا و بهتر از ديگران مطرح كند. 1- هر چه قداست و عظمت بيشتر باشد، سهل انگارى خطرناكتر و توبيخ بيشتر است. «أفبهذا الحديث انتم مدهنون» 2- مداهنه و سازشكارى در برابر اصول مسلّم دين پذيرفته نيست. «انّه لقرآن كريم... أفبهذا الحديث انتم مدهنون» 3- سهل انگارى، سستى و سازش در دين، به تدريج انسان را به انكار وادار مىكند. «أفبهذا الحديث انتم مدهنون و تجعلون رزقكم انّكم تكذبون»