1388 آذر 21، 14:15
1388 آذر 21، 14:25
اون آیه قبلیه مختصر و مفید شد
امر دیگه ای نیست
امر دیگه ای نیست
1388 آذر 22، 1:32
با سلام
آيه 43 از سوره شوري –
صبر ، شكيبايي و عفو -
وَ لَمَن صَبرََ وَ غَفَرَ إِنَّ ذَالِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(43)
(آيه 43)- در اين آيه باز به سراغ مسأله صبر و شكيبايى و عفو مىرود تا بار ديگر بر اين حقيقت تأكيد كند كه حق انتقام گيرى و قصاص و كيفر براى مظلوم در برابر ظالم هرگز مانع از مسأله گذشت و عفو و بخشش نيست، مىفرمايد: «اما كسانى كه شكيبايى كنند، و طرف را مورد عفو قرار دهند اين از كارهاى پر ارزش است».
تعبير به «عزم الامور» ممكن است اشاره به اين باشد كه اين از كارهايى است كه خداوند به آن فرمان داده و هرگز نسخ نمىشود و يا از كارهايى است كه انسان بايد نسبت به آن عزم راسخ داشته باشد.
در پناه خدا !
آيه 43 از سوره شوري –
صبر ، شكيبايي و عفو -
وَ لَمَن صَبرََ وَ غَفَرَ إِنَّ ذَالِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(43)
(آيه 43)- در اين آيه باز به سراغ مسأله صبر و شكيبايى و عفو مىرود تا بار ديگر بر اين حقيقت تأكيد كند كه حق انتقام گيرى و قصاص و كيفر براى مظلوم در برابر ظالم هرگز مانع از مسأله گذشت و عفو و بخشش نيست، مىفرمايد: «اما كسانى كه شكيبايى كنند، و طرف را مورد عفو قرار دهند اين از كارهاى پر ارزش است».
تعبير به «عزم الامور» ممكن است اشاره به اين باشد كه اين از كارهايى است كه خداوند به آن فرمان داده و هرگز نسخ نمىشود و يا از كارهايى است كه انسان بايد نسبت به آن عزم راسخ داشته باشد.
در پناه خدا !
1388 آذر 23، 14:50
سوره : هود آیه : 121
متن عربی آیه : وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ترجمه به زبانهای مختلف
به کسانی که ايمان نمی آورند بگو : شما به هر سان که خواهيد عمل کنيد، ،ما نيز عمل می کنيم
1- ابلاغ تهديدو بشارت، وظيفهى انبياست. «قل» 2- انسان آزاد است و انبياعليهم السلام نيز بر او تحميلى ندارند.«اعملوا على مكانتكم» 3- كسى كه موعظه پذير نيست و تذكّر به حال او سودى ندارد، بايد تهديد شود. «اعملوا على مكانتكم» 4- مبلّغ بايد به راه وهدف خود، ايمان كامل داشته باشد.«انّا عاملون ، انّا منتظرون» 5 - در تبليغ بايد با هر كسى به تناسب عقل و فهم خود او سخن گفت، با افراد لجوج و عنود، با قهر و تهديد. «انتظروا» 6- فرجامى نيكو در انتظار پيامبر و مؤمنان است. «انّا منتظرون»
متن عربی آیه : وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ ترجمه به زبانهای مختلف
به کسانی که ايمان نمی آورند بگو : شما به هر سان که خواهيد عمل کنيد، ،ما نيز عمل می کنيم
1- ابلاغ تهديدو بشارت، وظيفهى انبياست. «قل» 2- انسان آزاد است و انبياعليهم السلام نيز بر او تحميلى ندارند.«اعملوا على مكانتكم» 3- كسى كه موعظه پذير نيست و تذكّر به حال او سودى ندارد، بايد تهديد شود. «اعملوا على مكانتكم» 4- مبلّغ بايد به راه وهدف خود، ايمان كامل داشته باشد.«انّا عاملون ، انّا منتظرون» 5 - در تبليغ بايد با هر كسى به تناسب عقل و فهم خود او سخن گفت، با افراد لجوج و عنود، با قهر و تهديد. «انتظروا» 6- فرجامى نيكو در انتظار پيامبر و مؤمنان است. «انّا منتظرون»
1388 آذر 23، 19:02
با سلام
آيه هاي 37 و 38 و 39 از سوره بقره –
بازگشت ، با تمام وجود بازگشت ...
فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلَِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(37)
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنهَْا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنىِّ هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ(38)
وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِنَا أُوْلَئكَ أَصحَْابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(39)
(آيه 37)- بازگشت آدم به سوى خدا! بعد از ماجراى وسوسه ابليس و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجه شد راستى به خويشتن ستم كرده، در اينجا به فكر جبران خطاى خويش افتاد و با تمام جان و دل متوجه پروردگار شد، توجهى آميخته با كوهى از ندامت و حسرت! لطف خدا نيز در اين موقع به يارى او شتافت و چنانكه قرآن در اين آيه مىگويد:
«آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت، سخنانى مؤثر و دگرگون كننده، و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت» .
«چرا كه او توّاب و رحيم است» .
«توبه» در اصل به معنى «بازگشت» است، و در لسان قرآن به معنى بازگشت از گناه مىآيد، زيرا هر گنه كارى در حقيقت از پروردگارش فرار كرده، هنگامى كه توبه مىكند به سوى او باز مىگردد.
خداوند نيز در حالت عصيان بندگان گوئى از آنها روى گردان مىشود، هنگامى كه خداوند به توبه توصيف مىشود، مفهومش اين است كه نظر لطف و رحمت و محبتش را به آنها باز مىگرداند.
(آيه 38)- با اينكه توبه آدم پذيرفته گرديد، ولى اثر وضعى كار او كه هبوط به زمين بود تغيير نيافت، و چنانكه قرآن مىگويد: «ما به آنها گفتيم: همگى (آدم و حوّا) به زمين فرود آئيد، هر گاه از جانب ما هدايتى براى شما آيد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى دارند و نه اندوهگين خواهند شد» .
(آيه 39)- «ولى آنان كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند براى هميشه در آتش دوزخ خواهند ماند» .
در پناه خدا !
آيه هاي 37 و 38 و 39 از سوره بقره –
بازگشت ، با تمام وجود بازگشت ...
فَتَلَقَّى ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كلَِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(37)
قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنهَْا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنىِّ هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِْمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُونَ(38)
وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِنَا أُوْلَئكَ أَصحَْابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(39)
(آيه 37)- بازگشت آدم به سوى خدا! بعد از ماجراى وسوسه ابليس و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجه شد راستى به خويشتن ستم كرده، در اينجا به فكر جبران خطاى خويش افتاد و با تمام جان و دل متوجه پروردگار شد، توجهى آميخته با كوهى از ندامت و حسرت! لطف خدا نيز در اين موقع به يارى او شتافت و چنانكه قرآن در اين آيه مىگويد:
«آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت، سخنانى مؤثر و دگرگون كننده، و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت» .
«چرا كه او توّاب و رحيم است» .
«توبه» در اصل به معنى «بازگشت» است، و در لسان قرآن به معنى بازگشت از گناه مىآيد، زيرا هر گنه كارى در حقيقت از پروردگارش فرار كرده، هنگامى كه توبه مىكند به سوى او باز مىگردد.
خداوند نيز در حالت عصيان بندگان گوئى از آنها روى گردان مىشود، هنگامى كه خداوند به توبه توصيف مىشود، مفهومش اين است كه نظر لطف و رحمت و محبتش را به آنها باز مىگرداند.
(آيه 38)- با اينكه توبه آدم پذيرفته گرديد، ولى اثر وضعى كار او كه هبوط به زمين بود تغيير نيافت، و چنانكه قرآن مىگويد: «ما به آنها گفتيم: همگى (آدم و حوّا) به زمين فرود آئيد، هر گاه از جانب ما هدايتى براى شما آيد كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى دارند و نه اندوهگين خواهند شد» .
(آيه 39)- «ولى آنان كه كافر شوند و آيات ما را تكذيب كنند براى هميشه در آتش دوزخ خواهند ماند» .
در پناه خدا !
1388 آذر 23، 19:19
(1388 آذر 21، 0:44)سلام نوشته است: [ -> ]بچه ها خواهش می کنم توی این بخش پستای طولانی نذارید. اینجا قراره جای منتخبا باشه. یعنی مختصر و مفید. حتی ترجیحا توضیحاتو خودتون نوشته باشید.
سلام
منم با این موضوع موافقم ...
بیشتروقتا تو سیستم کپی میکنم و بعدا میخونمشون..
بهتره که جوری بنویسینشون که مخاطب حتی غیر مذهبی رو هم جذب بکنه....
در هر حال ممنون..هم از پوریا و هم از سایه بابت وقتی که میذارن..
موفق باشین..
یا علی.
1388 آذر 23، 19:22
یعنی از ایه ای که من گذاشتم مختصر تر
mahdi_69
1388 آذر 23، 19:41
نه خوب بود!
همینجوری ادامه بده!
همینجوری ادامه بده!
1388 آذر 24، 19:05
با سلام
آيه 104 از سوره بقره-
هرگز بهانه به دشمن ندهيد ...
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ انظُرْنَا وَ اسْمَعُواْ وَ لِلْكَفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(104)
شأن نزول:
«ابن عباس» نقل مىكند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مشغول سخن گفتن بود و بيان آيات و احكام الهى مىكرد گاهى از او مىخواستند كمى با تأنّى سخن بگويد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند، و سؤالات و خواستههاى خود را نيز مطرح نمايند، براى اين درخواست جمله «راعنا» كه از ماده «الرعى» به معنى مهلت دادن است به كار مىبردند.
ولى يهود همين كلمه «راعنا» را از ماده «الرعونه» كه به معنى كودنى و حماقت است استعمال مىكردند (در صورت اول مفهومش اين است «به ما مهلت بده» ولى در صورت دوم اين است كه «ما را تحميق كن»!).
در اينجا براى يهود دستاويزى پيدا شده بود كه با استفاده از همان جملهاى كه مسلمانان مىگفتند، پيامبر يا مسلمانان را استهزاء كنند، آيه نازل شد و براى جلوگيرى از اين سوء استفاده به مؤمنان دستور داد به جاى جمله «راعنا»، جمله «انْظُرْنا» را به كار برند كه همان مفهوم را مىرساند، و دستاويزى براى دشمن لجوج نيست.
تفسير:
دستاويز به دشمن ندهيد؟ با توجه به آنچه در شأن نزول گفته شد، نخست آيه مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد (هنگامى كه از پيامبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مىكنيد) نگوييد راعنا بلكه بگوييد انظرنا چرا كه همان مفهوم را دارد و دستاويزى براى دشمن نيست . «و آنچه به شما دستور داده مىشود بشنويد، و براى كافران و استهزاء كنندگان عذاب دردناكى است» .
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه مسلمانان بايد در برنامههاى خود مراقب باشند كه هرگز بهانه به دست دشمن ندهند، حتى از يك جمله كوتاه كه ممكن است سوژهاى براى سوء استفاده دشمنان گردد احتراز جويند.
از اينجا تكليف مسلمانان در مسائل بزرگتر و بزرگتر روشن مىشود، هم اكنون گاهى اعمالى از ما سر مىزند كه از سوى دشمنان داخلى، يا محافل بين المللى سبب تفسيرهاى سوء و بهرهگيرى بلندگوهاى تبليغاتى آنان مىشود، وظيفه ما اين است كه از اين كارها جدا بپرهيزيم و بىجهت بهانه به دست اين مفسدان داخلى و خارجى ندهيم.
در پناه خدا !
آيه 104 از سوره بقره-
هرگز بهانه به دشمن ندهيد ...
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ انظُرْنَا وَ اسْمَعُواْ وَ لِلْكَفِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ(104)
شأن نزول:
«ابن عباس» نقل مىكند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله مشغول سخن گفتن بود و بيان آيات و احكام الهى مىكرد گاهى از او مىخواستند كمى با تأنّى سخن بگويد تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند، و سؤالات و خواستههاى خود را نيز مطرح نمايند، براى اين درخواست جمله «راعنا» كه از ماده «الرعى» به معنى مهلت دادن است به كار مىبردند.
ولى يهود همين كلمه «راعنا» را از ماده «الرعونه» كه به معنى كودنى و حماقت است استعمال مىكردند (در صورت اول مفهومش اين است «به ما مهلت بده» ولى در صورت دوم اين است كه «ما را تحميق كن»!).
در اينجا براى يهود دستاويزى پيدا شده بود كه با استفاده از همان جملهاى كه مسلمانان مىگفتند، پيامبر يا مسلمانان را استهزاء كنند، آيه نازل شد و براى جلوگيرى از اين سوء استفاده به مؤمنان دستور داد به جاى جمله «راعنا»، جمله «انْظُرْنا» را به كار برند كه همان مفهوم را مىرساند، و دستاويزى براى دشمن لجوج نيست.
تفسير:
دستاويز به دشمن ندهيد؟ با توجه به آنچه در شأن نزول گفته شد، نخست آيه مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد (هنگامى كه از پيامبر تقاضاى مهلت براى درك آيات قرآن مىكنيد) نگوييد راعنا بلكه بگوييد انظرنا چرا كه همان مفهوم را دارد و دستاويزى براى دشمن نيست . «و آنچه به شما دستور داده مىشود بشنويد، و براى كافران و استهزاء كنندگان عذاب دردناكى است» .
از اين آيه به خوبى استفاده مىشود كه مسلمانان بايد در برنامههاى خود مراقب باشند كه هرگز بهانه به دست دشمن ندهند، حتى از يك جمله كوتاه كه ممكن است سوژهاى براى سوء استفاده دشمنان گردد احتراز جويند.
از اينجا تكليف مسلمانان در مسائل بزرگتر و بزرگتر روشن مىشود، هم اكنون گاهى اعمالى از ما سر مىزند كه از سوى دشمنان داخلى، يا محافل بين المللى سبب تفسيرهاى سوء و بهرهگيرى بلندگوهاى تبليغاتى آنان مىشود، وظيفه ما اين است كه از اين كارها جدا بپرهيزيم و بىجهت بهانه به دست اين مفسدان داخلى و خارجى ندهيم.
در پناه خدا !
1388 آذر 25، 14:34
سوره : المطففين آیه : 29
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ شان نزول آیه
گناهکاران به مؤمنان می خنديدند
شان نزول آیه:
روزى على (عليه السلام) و جمعى از مؤمنان از كنار جمعى از كفار مكه گذشتند، آنها به على (عليه السلام) و مؤمنان خنديدند و استهزا كردند، آيات فوق نازل شد و سرنوشت اين گروه كافر استهزا كننده را در قيامت روشن ساخت. 2- آيات فوق در باره افرادى همچون عمار، صهيب، خباب، بلال، و ساير فقراى مؤمنين كه مورد استهزاى مشركان قريش همچون ابوجهل، و وليد بن مغيره، و عاص بن وائل، واقع مىشدند نازل شده است. جمع ميان اين دو شان نزول نيز كاملا ممكن است.
تفسیر:
«غَمز» به معناى عيبجويى از ديگران با اشاره چشم و ابرو است. 1- مؤمنان بايد آماده برخوردهاى نارواى گنهكاران و مجرمان باشند. <<انّ الّذين اجرموا>> 2- خنده، غمزه، نيش و نوشهاى ديگران شما را دلسرد نكند، زيرا خود آنان مجرم هستند. <<انّ الّذين اجرموا>> 3- تمسخر و تحقير، روش ديرينه مجرمان است. <<كانوا... يضحكون>> 4- مجرم به گناه خود قانع نيست، پاكان را تحقير مىكند و به آنان ضربه روحى مىزند. <<يضحكون، يتغامزون>> 5 - ساختن طنز و فكاهى براى تمسخر مؤمنان از شيوههاى مجرمان است. <<انقلبوا فكهين>> 6- اصرار بر گناه، ديد و قضاوت انسان را عوض مىكند. (جالب است كه مجرمان، مؤمنان را گمراه مىپندارند.) <<قالوا انّ هؤلاء لضالّون>> 7- گنهپيشگان، لايق قضاوت و اظهار نظر درباره مؤمنان نيستند. <<قالوا انّ هؤلاء لضالّون و ما ارسلوا عليهم حافظين>> 8 - مؤمنان، نبايد انتظار تأييد مخالفان را داشته باشند. <<و ما ارسلوا عليهم حافظين>> 9- گويا مجرمان، خود را قيّم مؤمنان مىدادند كه خداوند آن را نفى مىكند. <<و ما ارسلوا عليهم حافظين>> 10- مؤمنان در قيامت، عامل رنج روحى مجرمان هستند، زيرا در آنجا مؤمنان نيز به آنان خواهند خنديد. <<فاليوم الّذين آمنوا من الكفّار يضحكون>> 11- كيفر در قيامت، با گناه در دنيا تناسب دارد. (كيفر خندههاى تمسخرآميز در دنيا، مورد خنده قرار گرفتن در آخرت است.) <<الّذين اجرموا كانوا... يضحكون - الّذين آمنوا... يضحكون>> 12- كيفرهاى قيامت، بازتاب اعمال خود انسان است. <<هل ثُوّب الكفّار ما كانوا يفعلون>> «والحمد للّه ربّ العالمين»
إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ شان نزول آیه
گناهکاران به مؤمنان می خنديدند
شان نزول آیه:
روزى على (عليه السلام) و جمعى از مؤمنان از كنار جمعى از كفار مكه گذشتند، آنها به على (عليه السلام) و مؤمنان خنديدند و استهزا كردند، آيات فوق نازل شد و سرنوشت اين گروه كافر استهزا كننده را در قيامت روشن ساخت. 2- آيات فوق در باره افرادى همچون عمار، صهيب، خباب، بلال، و ساير فقراى مؤمنين كه مورد استهزاى مشركان قريش همچون ابوجهل، و وليد بن مغيره، و عاص بن وائل، واقع مىشدند نازل شده است. جمع ميان اين دو شان نزول نيز كاملا ممكن است.
تفسیر:
«غَمز» به معناى عيبجويى از ديگران با اشاره چشم و ابرو است. 1- مؤمنان بايد آماده برخوردهاى نارواى گنهكاران و مجرمان باشند. <<انّ الّذين اجرموا>> 2- خنده، غمزه، نيش و نوشهاى ديگران شما را دلسرد نكند، زيرا خود آنان مجرم هستند. <<انّ الّذين اجرموا>> 3- تمسخر و تحقير، روش ديرينه مجرمان است. <<كانوا... يضحكون>> 4- مجرم به گناه خود قانع نيست، پاكان را تحقير مىكند و به آنان ضربه روحى مىزند. <<يضحكون، يتغامزون>> 5 - ساختن طنز و فكاهى براى تمسخر مؤمنان از شيوههاى مجرمان است. <<انقلبوا فكهين>> 6- اصرار بر گناه، ديد و قضاوت انسان را عوض مىكند. (جالب است كه مجرمان، مؤمنان را گمراه مىپندارند.) <<قالوا انّ هؤلاء لضالّون>> 7- گنهپيشگان، لايق قضاوت و اظهار نظر درباره مؤمنان نيستند. <<قالوا انّ هؤلاء لضالّون و ما ارسلوا عليهم حافظين>> 8 - مؤمنان، نبايد انتظار تأييد مخالفان را داشته باشند. <<و ما ارسلوا عليهم حافظين>> 9- گويا مجرمان، خود را قيّم مؤمنان مىدادند كه خداوند آن را نفى مىكند. <<و ما ارسلوا عليهم حافظين>> 10- مؤمنان در قيامت، عامل رنج روحى مجرمان هستند، زيرا در آنجا مؤمنان نيز به آنان خواهند خنديد. <<فاليوم الّذين آمنوا من الكفّار يضحكون>> 11- كيفر در قيامت، با گناه در دنيا تناسب دارد. (كيفر خندههاى تمسخرآميز در دنيا، مورد خنده قرار گرفتن در آخرت است.) <<الّذين اجرموا كانوا... يضحكون - الّذين آمنوا... يضحكون>> 12- كيفرهاى قيامت، بازتاب اعمال خود انسان است. <<هل ثُوّب الكفّار ما كانوا يفعلون>> «والحمد للّه ربّ العالمين»
1388 آذر 26، 14:14
سوره : غافر ___ آیه : 51
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ ترجمه به زبانهای مختلف
ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زندگی دنيا و در روز قيامت که شاهدان برای شهادت برپای می ايستند ، ياری می کنيم
تفسیر :
در آيات قبل خوانديم كه: مؤمن آل فرعون ابتدا ايمان خود را كتمان مىكرد و سپس در رژيم طاغوتى فرعون يك تنه مردم را ارشاد كرد و آل فرعون براى بازگرداندن او از عقيدهاش تلاشها كردند، امّا خداوند دين او را حفظ كرد. اين آيه كه آخرين قسمت آن ماجرا است مىفرمايد: فكر نكنيد حمايت ما تنها مخصوص او بود بلكه سنّت ما حمايت از انبيا و همهى مؤمنان است، گرچه در سختى باشند. در كتاب معاد، نام گواهان قيامت را از قرآن و روايات آوردهام. فهرست شاهدان چنين است: خداوند، انبيا، امامان، فرشتگان، زمين، زمان، اعضاى بدن كه همهى اينها بر گفتار و كردار ما گواهى مىدهند. در قيامت صحنههاى مختلفى است. در يك صحنه به ستمگران اجازهى معذرت خواهى داده نمىشود، «و لا يؤذن لهم فيعتذرون» <105> و در اين آيه مىفرمايد: اگر هم عذرخواهى كنند، معذرت خواهى سودى ندارد. «لا ينفع» پيامبران و نصرت الهى در قرآن سخن از نصرت الهى دربارهى انبيا و مؤمنان بسيار است و ما گوشهاى از آن را مىآوريم تا مصداقى باشد بر اين آيه كه مىفرمايد: «انّا لننصر رسلنا و الذّين آمنوا فى الحياة الدنيا» و آيهى «ان تنصروا اللّه ينصركم» * نصرت نوحعليه السلام: «فنجّيناه و من معه فى الفلك » <106> ما او و كسانى را كه با او در كشتى بودند نجات داديم. * نصرت ابراهيمعليه السلام: «يا نار كونى برداً وسلاما» <107> اى آتش! بر ابراهيم سرد وسلامت باش. * نصرت لوط عليه السلام: «اذ نجيناه واهله اجمعين» <108> ما او و بستگانش (جز همسرش) را نجات داديم. * نصرت يوسفعليه السلام: «و كذلك مكنا ليوسف فى الارض يتبّوأ منها حيث يشاء» <109> و ما اين گونه براى يوسف در زمين مكنت قرار داديم كه هر جاى آن را كه مىخواهد برگزيند. * نصرت شعيبعليه السلام: «نجّينا شعيباً و الذّين آمنوا معه» <110> ما شعيب و مؤمنان همراه او را نجات داديم. * نصرت صالحعليه السلام: «نجّينا صالحاً و الذّين آمنوا معه» <111> ما صالح و مؤمنان همراه او را نجات داديم. * نصرت هودعليه السلام: «نجينا هوداً والذّين آمنوا معه» <112> ما هود و مؤمنان همراه او را نجات داديم. * نصرت يونسعليه السلام: «و نجيناه من الغم» <113> ما يونس را از غم نجات داديم. * نصرت موسىعليه السلام: «و انجينا موسى و من معه اجمعين» <114> ما موسى و كسانى را كه با او بودند نجات داديم. 1- نصرت انبيا و مؤمنان از سنّتهاى الهى است. (پيروزى حقّ بر باطل از وعدههاى الهى است). «انا لننصر رسلنا» 2- در نصرت الهى شك نكنيم. «انا لننصر» («انّا» و حرف لام نشانه تأكيد است) 3- با وعدههاى قطعى، به مؤمنان انگيزه و اميد و تسلّى دهيم.«انا لننصر رسلنا...» 4- نصرت الهى در همهى جوانب است، در خنثى شدن توطئههاى دشمنان، در زياد شدن طرفداران و... «لننصر» مطلق آمده است. 5- بشارت و هشدار در كنار هم سازنده است. «لننصر رسلنا... لا ينفع الظالمين» 6- ايمان، به انسان ارزش داده و او را در كنار انبيا قرار مىدهد و مشمول نصرت الهى مىكند. «رسلنا و الذّين آمنوا» 7- سختىها و شكنجههاى دنيا بيش از چند ساعت و چند روز نيست. در همين دنيا نيز طرفداران حقّ پيروزند. <135> «لننصر رسلنا و الذّين آمنوا» 8- انسان همواره محتاج نصرت الهى است و هرگز از لطف او بى نياز نيست. «فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد» 9- نصرت الهى دائمى است. «فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد» 10- گرچه گواه بودن خداوند به تنهايى كافى است، ولى هر چه تعداد گواهان بيشتر باشد مؤمنان سرفرازتر و متخلفان شرمندهتر مىشوند. «يقوم الاشهاد» 11- در قيامت، گواهان بسيارند. «الشهادة» 12- كسانى كه ايمان ندارند، ستمگرند. («الظالمين» در برابر «الذّين آمنوا» است) 13- در قيامت هم عذاب روحى است «لهم اللعنة» و هم جسمى. «سوء الدار»
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ ترجمه به زبانهای مختلف
ما پيامبرانمان و مؤمنان را در زندگی دنيا و در روز قيامت که شاهدان برای شهادت برپای می ايستند ، ياری می کنيم
تفسیر :
در آيات قبل خوانديم كه: مؤمن آل فرعون ابتدا ايمان خود را كتمان مىكرد و سپس در رژيم طاغوتى فرعون يك تنه مردم را ارشاد كرد و آل فرعون براى بازگرداندن او از عقيدهاش تلاشها كردند، امّا خداوند دين او را حفظ كرد. اين آيه كه آخرين قسمت آن ماجرا است مىفرمايد: فكر نكنيد حمايت ما تنها مخصوص او بود بلكه سنّت ما حمايت از انبيا و همهى مؤمنان است، گرچه در سختى باشند. در كتاب معاد، نام گواهان قيامت را از قرآن و روايات آوردهام. فهرست شاهدان چنين است: خداوند، انبيا، امامان، فرشتگان، زمين، زمان، اعضاى بدن كه همهى اينها بر گفتار و كردار ما گواهى مىدهند. در قيامت صحنههاى مختلفى است. در يك صحنه به ستمگران اجازهى معذرت خواهى داده نمىشود، «و لا يؤذن لهم فيعتذرون» <105> و در اين آيه مىفرمايد: اگر هم عذرخواهى كنند، معذرت خواهى سودى ندارد. «لا ينفع» پيامبران و نصرت الهى در قرآن سخن از نصرت الهى دربارهى انبيا و مؤمنان بسيار است و ما گوشهاى از آن را مىآوريم تا مصداقى باشد بر اين آيه كه مىفرمايد: «انّا لننصر رسلنا و الذّين آمنوا فى الحياة الدنيا» و آيهى «ان تنصروا اللّه ينصركم» * نصرت نوحعليه السلام: «فنجّيناه و من معه فى الفلك » <106> ما او و كسانى را كه با او در كشتى بودند نجات داديم. * نصرت ابراهيمعليه السلام: «يا نار كونى برداً وسلاما» <107> اى آتش! بر ابراهيم سرد وسلامت باش. * نصرت لوط عليه السلام: «اذ نجيناه واهله اجمعين» <108> ما او و بستگانش (جز همسرش) را نجات داديم. * نصرت يوسفعليه السلام: «و كذلك مكنا ليوسف فى الارض يتبّوأ منها حيث يشاء» <109> و ما اين گونه براى يوسف در زمين مكنت قرار داديم كه هر جاى آن را كه مىخواهد برگزيند. * نصرت شعيبعليه السلام: «نجّينا شعيباً و الذّين آمنوا معه» <110> ما شعيب و مؤمنان همراه او را نجات داديم. * نصرت صالحعليه السلام: «نجّينا صالحاً و الذّين آمنوا معه» <111> ما صالح و مؤمنان همراه او را نجات داديم. * نصرت هودعليه السلام: «نجينا هوداً والذّين آمنوا معه» <112> ما هود و مؤمنان همراه او را نجات داديم. * نصرت يونسعليه السلام: «و نجيناه من الغم» <113> ما يونس را از غم نجات داديم. * نصرت موسىعليه السلام: «و انجينا موسى و من معه اجمعين» <114> ما موسى و كسانى را كه با او بودند نجات داديم. 1- نصرت انبيا و مؤمنان از سنّتهاى الهى است. (پيروزى حقّ بر باطل از وعدههاى الهى است). «انا لننصر رسلنا» 2- در نصرت الهى شك نكنيم. «انا لننصر» («انّا» و حرف لام نشانه تأكيد است) 3- با وعدههاى قطعى، به مؤمنان انگيزه و اميد و تسلّى دهيم.«انا لننصر رسلنا...» 4- نصرت الهى در همهى جوانب است، در خنثى شدن توطئههاى دشمنان، در زياد شدن طرفداران و... «لننصر» مطلق آمده است. 5- بشارت و هشدار در كنار هم سازنده است. «لننصر رسلنا... لا ينفع الظالمين» 6- ايمان، به انسان ارزش داده و او را در كنار انبيا قرار مىدهد و مشمول نصرت الهى مىكند. «رسلنا و الذّين آمنوا» 7- سختىها و شكنجههاى دنيا بيش از چند ساعت و چند روز نيست. در همين دنيا نيز طرفداران حقّ پيروزند. <135> «لننصر رسلنا و الذّين آمنوا» 8- انسان همواره محتاج نصرت الهى است و هرگز از لطف او بى نياز نيست. «فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد» 9- نصرت الهى دائمى است. «فى الحياة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد» 10- گرچه گواه بودن خداوند به تنهايى كافى است، ولى هر چه تعداد گواهان بيشتر باشد مؤمنان سرفرازتر و متخلفان شرمندهتر مىشوند. «يقوم الاشهاد» 11- در قيامت، گواهان بسيارند. «الشهادة» 12- كسانى كه ايمان ندارند، ستمگرند. («الظالمين» در برابر «الذّين آمنوا» است) 13- در قيامت هم عذاب روحى است «لهم اللعنة» و هم جسمى. «سوء الدار»
1388 آذر 28، 19:39
سوره : البقرة ..... آیه : 274
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
آنان که اموال خويش را در شب و روز ، در پنهان و آشکار انفاق می کنند، اجرشان با پروردگارشان است ، نه بيمناک می شوند و نه غمگين
شان نزول آیه
در احاديث بسيارى آمده است كه اين آيه درباره على (عليه السلام) نازل شده است. زيرا آن حضرت چهار درهم داشت، درهمى را در شب و درهمى را در روز و درهمى را آشكارا و درهمى را در نهان انفاق كرد و اين آيه نازل شد. ولى مىدانيم نزول آيه در يك مورد خاص، مفهوم آن را محدود نمىكند، و شمول حكم را نسبت به ديگران، نفى نمىنمايد.
در تفاسير صافى، مجمعالبيان، قرطبى و كبير فخررازى آمده كه اين آيه در شأن حضرت على عليه السلام نازل شده است. هنگامى كه آن حضرت فقط چهار درهم ذخيره داشت، يك درهم را در روز، يك درهم را در شب، سومين آنرا مخفيانه، و چهارمين درهم را آشكارا در راه خدا انفاق نمود. البته وعدهى اين آيه، شامل همه كسانى مىشود كه اينگونه عمل كنند. چنين افرادى نه از فقر و تنگدستى بيم دارند، چون به وعدههاى خداوند ايمان داشته و به او توكّل مىكنند، و نه بخاطر انفاق، اندوهگين مىشوند، چون به رضايت الهى و آثار اخروى انفاق توجّه دارند. شايد دليل آنكه «ليل» بر «نهار» ويا «سرّ» بر «علانية» مقدّم شده است، آن باشد كه انفاقهاى پنهانى در دل شب ارزش بيشترى دارد. <752> اين آيه به منزلهى جمعبندى چهارده آيه گذشته است كه درباره انفاق بحث مىكرد. موضوعى كه هيچ موردى در قرآن اينگونه مفصّل بحث نشده است. آثار انفاق بر كسى پوشيده نيست، از جمله: تعديل ثروت وكم شدن اختلافات طبقاتى، ايجاد محبّت، شكوفايى روح سخاوت و بالاتر از همه قرب به خداوند. انفاق، علاوه بر انفاق مال و ثروت، شامل انفاقِ علم، آبرو و مقام نيز مىشود. كلمهى انفاق، در لغت به معناى پر كردن گودال و در اصطلاح، به معناى پر كردن و بر طرف نمودن كمبودهاى مالى است. يادآورى اين نكته لازم است كه توجّه اسلام به مسئله انفاق، به معناى گداپرورى و رواج تكدّىگرى نيست. زيرا در بسيارى از روايات، از كسانى كه بدون داشتن نياز، از ديگران درخواست كمك مىكنند، مذمّت شده واز سوى ديگر بهترين نوع انفاق، در اختيار قراردادن ابزار كار به جاى پول دادن، معرفى شده است. 1- داشتن روحيّهى انفاق و سخاوت مهم است، نه يكى دو بار انفاق آنهم از روى ترحّم. «ينفقون» فعل مضارع بر استمرار دلالت دارد. 2- تعيين نشدن اجر الهى، نشانهى گستردگى آن است. «اجرهم» 3- وعدههاى الهى، بهترين مشوّق انسان در كارهاى نيك است. «فلهم اجرهم» 4- آرامش و امنيّت، از بركات انفاق است. «لاخوف عليهم ولا هم يحزنون»
الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
آنان که اموال خويش را در شب و روز ، در پنهان و آشکار انفاق می کنند، اجرشان با پروردگارشان است ، نه بيمناک می شوند و نه غمگين
شان نزول آیه
در احاديث بسيارى آمده است كه اين آيه درباره على (عليه السلام) نازل شده است. زيرا آن حضرت چهار درهم داشت، درهمى را در شب و درهمى را در روز و درهمى را آشكارا و درهمى را در نهان انفاق كرد و اين آيه نازل شد. ولى مىدانيم نزول آيه در يك مورد خاص، مفهوم آن را محدود نمىكند، و شمول حكم را نسبت به ديگران، نفى نمىنمايد.
در تفاسير صافى، مجمعالبيان، قرطبى و كبير فخررازى آمده كه اين آيه در شأن حضرت على عليه السلام نازل شده است. هنگامى كه آن حضرت فقط چهار درهم ذخيره داشت، يك درهم را در روز، يك درهم را در شب، سومين آنرا مخفيانه، و چهارمين درهم را آشكارا در راه خدا انفاق نمود. البته وعدهى اين آيه، شامل همه كسانى مىشود كه اينگونه عمل كنند. چنين افرادى نه از فقر و تنگدستى بيم دارند، چون به وعدههاى خداوند ايمان داشته و به او توكّل مىكنند، و نه بخاطر انفاق، اندوهگين مىشوند، چون به رضايت الهى و آثار اخروى انفاق توجّه دارند. شايد دليل آنكه «ليل» بر «نهار» ويا «سرّ» بر «علانية» مقدّم شده است، آن باشد كه انفاقهاى پنهانى در دل شب ارزش بيشترى دارد. <752> اين آيه به منزلهى جمعبندى چهارده آيه گذشته است كه درباره انفاق بحث مىكرد. موضوعى كه هيچ موردى در قرآن اينگونه مفصّل بحث نشده است. آثار انفاق بر كسى پوشيده نيست، از جمله: تعديل ثروت وكم شدن اختلافات طبقاتى، ايجاد محبّت، شكوفايى روح سخاوت و بالاتر از همه قرب به خداوند. انفاق، علاوه بر انفاق مال و ثروت، شامل انفاقِ علم، آبرو و مقام نيز مىشود. كلمهى انفاق، در لغت به معناى پر كردن گودال و در اصطلاح، به معناى پر كردن و بر طرف نمودن كمبودهاى مالى است. يادآورى اين نكته لازم است كه توجّه اسلام به مسئله انفاق، به معناى گداپرورى و رواج تكدّىگرى نيست. زيرا در بسيارى از روايات، از كسانى كه بدون داشتن نياز، از ديگران درخواست كمك مىكنند، مذمّت شده واز سوى ديگر بهترين نوع انفاق، در اختيار قراردادن ابزار كار به جاى پول دادن، معرفى شده است. 1- داشتن روحيّهى انفاق و سخاوت مهم است، نه يكى دو بار انفاق آنهم از روى ترحّم. «ينفقون» فعل مضارع بر استمرار دلالت دارد. 2- تعيين نشدن اجر الهى، نشانهى گستردگى آن است. «اجرهم» 3- وعدههاى الهى، بهترين مشوّق انسان در كارهاى نيك است. «فلهم اجرهم» 4- آرامش و امنيّت، از بركات انفاق است. «لاخوف عليهم ولا هم يحزنون»
1388 دي 11، 19:49
سوره : الاعراف آیه : 16
قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ترجمه به زبانهای مختلف
گفت : حال که مرا نوميد ساخته ای ، من هم ايشان را از راه راست تو منحرف می کنم
در حديث مىخوانيم: شيطان كه سوگند خورد از چهار طرف در كمين انسان باشد تا او را منحرف يا متوقّف كند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! اين انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: دو راه از بالاى سر و پايين باز است و هرگاه انسان دستى به دعا بر دارد، يا صورت بر خاك نهد، گناهان هفتاد سالهاش را مىبخشايم. <31> همين كه حضرت آدم از تسلّط شيطان بر انسان آگاه شد، روبه درگاه خدا آورده و ناله زد. خطاب رسيد: ناراحت نباش، زيرا من گناه را يكى و ثواب را ده برابر حساب مىكنم و راه توبه هم باز است. <32> امام باقر عليه السلام فرمود: ورود ابليس بر انسان از پيشِ رو بدين شكل است كه امر آخرت را براى انسان ساده و سبك جلوه مىدهد، و از پشت سر به اين است كه ثروتاندوزى و بخل و توجّه به اولاد و وارث را تلقين مىكند و از طرف راست با ايجاد شبهه، دين را متزلزل و تباه مىسازد و از طرف چپ، لذّات و شهوات و منكرات را غالب مىكند. <33> شيطان اگر بتواند، مانع ايمان انسان مىشود و اگر نتواند، راههاى نفاق و ارتداد را مىگشايد و اگر موفّق نشود، با ايجاد شك و ترديد و وسوسه، انسان را به گناه سوق مىدهد تا از ايمان و عبادتش لذّت نبرد و كار خير برايش سنگين و با كراهت جلوه كند. در روايات متعدّد، صراط مستقيم، به اهلبيت عليهم السلام و ولايت على عليه السلام تعبير شده است. <34> 1- نافرمانى و گناه خود را به تقدير و قضا و قدر الهى نسبت دادن، كارى شيطانى است. «قال فبما اغويتنى» 2- ابليس مهلت خواست تا انتقام بگيرد، نه آنكه توبه كند. «أنظرنى، لاقعدنّ...» 3- ابليس به جاى تشكّر از خداوند، گستاخى كرد. «انّك من المنظرين، لاقعدنّ لهم...» 4- شيطان، انسان را موجودى منفعل و اغواپذير مىداند. «لاقعدنّ لهم...» 5 - شيطان، دشمن قسم خورده انسان است. «لاقعدنّ...» چنانكه در جاى ديگر مىگويد: «فبعزّتك لاغويّنّهم اجمعين» <35> 6- انسان به طور فطرى سالك راه حقّ ومستقيم است. «لاقعدنّلهم صراطكالمستقيم» 7- ابليس نيز اقرار دارد كه راه مستقيم راه خداوند است. «صراطك المستقيم» 8 - شيوههاى اغفال ابليس، متعدّد و مختلف است. «من بين ايديهم ومن خلفهم و...» 9- شيطان، هم صراط مستقيم را مىشناسد، «صراطك المستقيم» هم راههاى وسوسه و هجوم و غلبه را، «لآتينّهم من بين...» هم شاكرين و ناسپاسان را. «و لاتجد اكثرهم شاكرين» 10- هدف وآرزوى شيطان، ناسپاسى انسان است.«ولاتجد اكثرهم شاكرين» بنابراين پيروى از شيطان، ناسپاسى خداست وانسان سپاسگزار، در راهمستقيم است.
قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ترجمه به زبانهای مختلف
گفت : حال که مرا نوميد ساخته ای ، من هم ايشان را از راه راست تو منحرف می کنم
در حديث مىخوانيم: شيطان كه سوگند خورد از چهار طرف در كمين انسان باشد تا او را منحرف يا متوقّف كند، فرشتگان از روى دلسوزى گفتند: پروردگارا! اين انسان چگونه رها خواهد شد؟ خداوند فرمود: دو راه از بالاى سر و پايين باز است و هرگاه انسان دستى به دعا بر دارد، يا صورت بر خاك نهد، گناهان هفتاد سالهاش را مىبخشايم. <31> همين كه حضرت آدم از تسلّط شيطان بر انسان آگاه شد، روبه درگاه خدا آورده و ناله زد. خطاب رسيد: ناراحت نباش، زيرا من گناه را يكى و ثواب را ده برابر حساب مىكنم و راه توبه هم باز است. <32> امام باقر عليه السلام فرمود: ورود ابليس بر انسان از پيشِ رو بدين شكل است كه امر آخرت را براى انسان ساده و سبك جلوه مىدهد، و از پشت سر به اين است كه ثروتاندوزى و بخل و توجّه به اولاد و وارث را تلقين مىكند و از طرف راست با ايجاد شبهه، دين را متزلزل و تباه مىسازد و از طرف چپ، لذّات و شهوات و منكرات را غالب مىكند. <33> شيطان اگر بتواند، مانع ايمان انسان مىشود و اگر نتواند، راههاى نفاق و ارتداد را مىگشايد و اگر موفّق نشود، با ايجاد شك و ترديد و وسوسه، انسان را به گناه سوق مىدهد تا از ايمان و عبادتش لذّت نبرد و كار خير برايش سنگين و با كراهت جلوه كند. در روايات متعدّد، صراط مستقيم، به اهلبيت عليهم السلام و ولايت على عليه السلام تعبير شده است. <34> 1- نافرمانى و گناه خود را به تقدير و قضا و قدر الهى نسبت دادن، كارى شيطانى است. «قال فبما اغويتنى» 2- ابليس مهلت خواست تا انتقام بگيرد، نه آنكه توبه كند. «أنظرنى، لاقعدنّ...» 3- ابليس به جاى تشكّر از خداوند، گستاخى كرد. «انّك من المنظرين، لاقعدنّ لهم...» 4- شيطان، انسان را موجودى منفعل و اغواپذير مىداند. «لاقعدنّ لهم...» 5 - شيطان، دشمن قسم خورده انسان است. «لاقعدنّ...» چنانكه در جاى ديگر مىگويد: «فبعزّتك لاغويّنّهم اجمعين» <35> 6- انسان به طور فطرى سالك راه حقّ ومستقيم است. «لاقعدنّلهم صراطكالمستقيم» 7- ابليس نيز اقرار دارد كه راه مستقيم راه خداوند است. «صراطك المستقيم» 8 - شيوههاى اغفال ابليس، متعدّد و مختلف است. «من بين ايديهم ومن خلفهم و...» 9- شيطان، هم صراط مستقيم را مىشناسد، «صراطك المستقيم» هم راههاى وسوسه و هجوم و غلبه را، «لآتينّهم من بين...» هم شاكرين و ناسپاسان را. «و لاتجد اكثرهم شاكرين» 10- هدف وآرزوى شيطان، ناسپاسى انسان است.«ولاتجد اكثرهم شاكرين» بنابراين پيروى از شيطان، ناسپاسى خداست وانسان سپاسگزار، در راهمستقيم است.
1388 دي 12، 21:39
سوره : الزمر ......... آیه : 36
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
تو را به کسانی که سوای خدا هستند ، می ترسانند آيا خدا برای نگهداری بنده اش کافی نيست ? و هر کس را که خدا گمراه سازد هيچ راهنمايی نخواهد بود
شان نزول آیه
بتپرستان مكه پيامبر (صلي الله عليه و آله) را از خشم و غضب بتها بر حذر مىداشتند، و مىگفتند: از آنها بدگويى مكن و بر خلاف آنها اقدام منما كه تو را ديوانه مىكنند و آزار مىرسانند! آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسیر
بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أليس اللّه بكافٍ عبده» قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «و اللّه يعصمك من الناس» <33> و «انّا كفيناك المستهزئين» <34> چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد. وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «مَن أصبح و همومه هَمٌّ واحد كفاه اللّه هموم الدنيا والآخرة» <35> كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند. 1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أليس اللّه بكاف عبده» 2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أليس اللّه بكافٍ عبده و يخوّفونك» 3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يخوفونك بالّذين من دونه» 4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يضلل اللّه - يهد اللّه» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات ديگر مىخوانيم: «يهدى اللّه من ينيب» <36> و «لا يهدى من هو مسرف كذّاب» <37> 5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فما له من مضل» 6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فما له مِن هاد» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فماله من مضل» 7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذى انتقام» 8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذى انتقام»
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
تو را به کسانی که سوای خدا هستند ، می ترسانند آيا خدا برای نگهداری بنده اش کافی نيست ? و هر کس را که خدا گمراه سازد هيچ راهنمايی نخواهد بود
شان نزول آیه
بتپرستان مكه پيامبر (صلي الله عليه و آله) را از خشم و غضب بتها بر حذر مىداشتند، و مىگفتند: از آنها بدگويى مكن و بر خلاف آنها اقدام منما كه تو را ديوانه مىكنند و آزار مىرسانند! آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسیر
بت پرستان به پيامبر اسلام مىگفتند: اگر بتهاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مىرسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أليس اللّه بكافٍ عبده» قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله را از انواع توطئهها مطرح كرده است: نظير آيهى «و اللّه يعصمك من الناس» <33> و «انّا كفيناك المستهزئين» <34> چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد. وظيفهى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مىخوانيم: «مَن أصبح و همومه هَمٌّ واحد كفاه اللّه هموم الدنيا والآخرة» <35> كسى كه همهى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواستههاى دنيا و آخرتش را برآورده مىكند. 1- اگر انسان بندهى خدا شد، بيمه مىشود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مىكند. «أليس اللّه بكاف عبده» 2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم. «أليس اللّه بكافٍ عبده و يخوّفونك» 3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يخوفونك بالّذين من دونه» 4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يضلل اللّه - يهد اللّه» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات ديگر مىخوانيم: «يهدى اللّه من ينيب» <36> و «لا يهدى من هو مسرف كذّاب» <37> 5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بندهى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمىشكند. «فما له من مضل» 6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مىرسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فما له مِن هاد» و در ايمان به جايى مىرسد كه هيچ حادثهاى او را منحرف نمىكند. «فماله من مضل» 7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذى انتقام» 8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذى انتقام»
1388 دي 14، 9:51
سوره : الزمر ......... آیه : 53
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بگو : ای بندگان من که بر زيان خويش اسراف کرده ايد ، از رحمت خدا مايوس ، مشويد زيرا خدا همه گناهان را می آمرزد اوست آمرزنده و مهربان
شان نزول آیه
1- بعضى از مفسران شان نزولهايى براى آيات فوق ذكر كردهاند كه احتمالا همه از قبيل" تطبيق" است، نه" شان نزول". از جمله داستان" وحشى" است كه در ميدان احد بزرگترين جنايت را مرتكب شد، و عموى پيامبر (صلي الله عليه و آله) حمزه آن افسر شجاعى كه جان خود را همه جا سپر براى پيامبر (صلي الله عليه و آله) مىساخت به طرز ناجوانمردانهاى شهيد كرد، هنگامى كه اسلام اوج گرفت مسلمانان در همه جا پيروز شدند، وحشى مىخواست اسلام بياورد اما مىترسيد اسلامش مورد قبول واقع نشود كه آيه 53 نازل گرديد و او اسلام آورد. پيامبر (صلي الله عليه و آله) از او پرسيد: عمويم حمزه را چگونه كشتى؟ وحشى ماجرا را شرح داد پيامبر (صلي الله عليه و آله) سخت گريه كرد، توبه او را پذيرا شد ولى به او فرمود: در برابر چشمان من هرگز ظاهر مشو، چرا كه نمىتوانم به تو نگاه كنم. وحشى به سوى شام رفت و سرانجام در سرزمين خمر از دنيا رفت. بعضى سؤال كردند آيا اين آيه تنها در باره او است يا همه مسلمين را شامل مىشود فرمود: همه را شامل مىشود. 2- جوانى گريان خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) آمد و سخت ناراحت بود و مىگفت: از خشم خدا مىترسم. فرمود: شرك آوردهاى؟! گفت: نه. فرمود: خون ناحق ريختهاى؟ عرض كرد: نه. فرمود: خدا گناه تو را مىآمرزد هر قدر زياد باشد. عرض كرد: گناه من از آسمان و زمين و عرش و كرسى بزرگتر است. فرمود: گناهت از خدا هم بزرگتر است؟! عرض كرد: نه، خدا از همه چيز بزرگتر است. فرمود: برو (توبه كن) كه خداى عظيم گناه عظيم را مىآمرزد. عرض كرد: اى رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از روى تو شرم دارم كه بازگو كنم... هفت سال نبش قبر مىكردم و كفنهاى مردگان را برمىداشتم تا اينكه روزى به هنگام نبش قبر به جسد دخترى از انصار برخورد كردم، بعد از آنكه او را برهنه كردم ديو نفس در درونم به هيجان در آمد ... (سپس ماجراى تجاوز خود را شرح مىدهد). هنگامى كه سخنش به اينجا رسيد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) سخت برآشفت و ناراحت شد فرمود: اين فاسق را بيرون كنيد، و رو به سوى او كرده اضافه نمود: تو چقدر به دوزخ نزديكى؟! جوان بيرون آمد سخت گريه مىكرد، سر به بيابان گذاشت و عرض مىكرد: اى خداى محمد! اگر توبه مرا مىپذيرى پيامبرت را از آن با خبر كن و اگر نه آتشى از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان. اينجا بود كه پيك وحى خدا بر پيامبر نازل شد و آيه 53 " قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا ..." را بر آن حضرت خواند. تلاوت اين آيه از سوى جبرئيل در اينجا ممكن است به عنوان نخستين بار نباشد كه جنبه شان نزول پيدا كند، بلكه تكرار آيهاى باشد كه قبلا نازل شده براى تاكيد و توجه بيشتر و اعلام قبول توبه آن مرد گنهكار. 3- گفتهاند: اين آيات درباره اهل مكه نازل شده، آنها مىگفتند: محمد (صلي الله عليه و آله) چنين فكر مىكند كه هركس پرستش بت كند يا دستش به خون انسانى آغشته شود هرگز بخشوده نخواهد شد، در عين حال به ما مىگويد اسلام بياوريد، ما چگونه اسلام بياوريم در حالى كه هم بت پرستيدهايم و هم خون بىگناهان ريختهايم؟! که اين آيه نازل شد و درهاى توبه را به روى آنان گشود.
تفسیر
آيات قبل تهديدى براى افراد مغرور بود و اين آيه به گناهكاران پشيمان بشارت مىدهد. در تمام كلمات اين آيه لطف و مهر الهى نهفته است: 1. پيام بشارت را رسول خدا صريحاً اعلام كند. «قل» 2. خداوند انسان را مخاطب قرار داده است. «يا» 3. خداوند همه را بندهى خود و لايق دريافت رحمتش دانسته است. «عبادى» 4. گناهكاران بر خود ستم كردهاند و به خدا ضررى نرساندهاند. «اسرفوا على انفسهم» 5. يأس از رحمت، حرام است. «لا تقنطوا» 6. رحمت او محدود نيست. «رحمة اللّه» («رحمة اللّه» به جاى «رحمتى» رمز جامعيّت رحمت است، چون لفظ «اللّه» جامعترين اسم اوست). 7. وعدهى رحمت قطعى است. «ان اللّه» 8. كار خداوند بخشش دائمى است. «يغفر» 9. خداوند همهى گناهان را مىبخشد. «الذنوب» 10. خداوند بر بخشش همهى گناهان تأكيد دارد. «جميعاً» 11. خدا بسيار بخشنده و رحيم است. «انه هو الغفور الرحيم» خداوند با اين همه رأفت و مهربانى اعلام مىكند كه تهديدهاى آيات قبل، براى تربيت انسانهاست نه انتقام و كينه. در فرهنگِ قرآن، اسراف معناى وسيعى دارد كه علاوه بر اسراف در مال، شامل اسراف در نفس و جان نيز مىشود. بدين معنى كه انسان در بهرهگيرى از استعدادها و ظرفيّتهاى وجودى خود از حدّ اعتدال خارج شده و دچار افراط و تفريط گردد. مراد قرآن از اينكه مىفرمايد: خداوند همه گناهان را مىبخشد، آن نيست كه انسان گناه كند و بگويد خدا مىآمرزد، بلكه مراد آن است كه همه گناهان هر قدر هم بزرگ باشند قابل آمرزش است و نبايد از رحمت الهى مأيوس بود و طبيعتاً راه دريافت آمرزش الهى، توبه و جبران گناه است كه در آيه بعد آمده است. 1- قوانين و احكام الهى در حد اعتدال است و نافرمانى مردم، تجاوز از حدّ اعتدال است. «اسرفوا على انفسهم» 2- در بخشش الهى نوع گناه و مقدار آن تفاوتى ندارد. «الذنوب جميعاً» 3- يأس از رحمت الهى جايز نيست. «لا تقنطوا» 4- آمرزش گناه اقتضاى رحمت خداوند است. «رحمة اللّه انّ اللّه يغفر» 5- اميد به مغفرت زمينه آمرزش است. «لا تقنطوا... انّ اللّه يغفر» 6- اين خداوند است كه همه لغزشها را مىبخشد. «انّه هو الغفور» به جاى «انّه الغفور»
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بگو : ای بندگان من که بر زيان خويش اسراف کرده ايد ، از رحمت خدا مايوس ، مشويد زيرا خدا همه گناهان را می آمرزد اوست آمرزنده و مهربان
شان نزول آیه
1- بعضى از مفسران شان نزولهايى براى آيات فوق ذكر كردهاند كه احتمالا همه از قبيل" تطبيق" است، نه" شان نزول". از جمله داستان" وحشى" است كه در ميدان احد بزرگترين جنايت را مرتكب شد، و عموى پيامبر (صلي الله عليه و آله) حمزه آن افسر شجاعى كه جان خود را همه جا سپر براى پيامبر (صلي الله عليه و آله) مىساخت به طرز ناجوانمردانهاى شهيد كرد، هنگامى كه اسلام اوج گرفت مسلمانان در همه جا پيروز شدند، وحشى مىخواست اسلام بياورد اما مىترسيد اسلامش مورد قبول واقع نشود كه آيه 53 نازل گرديد و او اسلام آورد. پيامبر (صلي الله عليه و آله) از او پرسيد: عمويم حمزه را چگونه كشتى؟ وحشى ماجرا را شرح داد پيامبر (صلي الله عليه و آله) سخت گريه كرد، توبه او را پذيرا شد ولى به او فرمود: در برابر چشمان من هرگز ظاهر مشو، چرا كه نمىتوانم به تو نگاه كنم. وحشى به سوى شام رفت و سرانجام در سرزمين خمر از دنيا رفت. بعضى سؤال كردند آيا اين آيه تنها در باره او است يا همه مسلمين را شامل مىشود فرمود: همه را شامل مىشود. 2- جوانى گريان خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) آمد و سخت ناراحت بود و مىگفت: از خشم خدا مىترسم. فرمود: شرك آوردهاى؟! گفت: نه. فرمود: خون ناحق ريختهاى؟ عرض كرد: نه. فرمود: خدا گناه تو را مىآمرزد هر قدر زياد باشد. عرض كرد: گناه من از آسمان و زمين و عرش و كرسى بزرگتر است. فرمود: گناهت از خدا هم بزرگتر است؟! عرض كرد: نه، خدا از همه چيز بزرگتر است. فرمود: برو (توبه كن) كه خداى عظيم گناه عظيم را مىآمرزد. عرض كرد: اى رسول خدا (صلي الله عليه و آله) از روى تو شرم دارم كه بازگو كنم... هفت سال نبش قبر مىكردم و كفنهاى مردگان را برمىداشتم تا اينكه روزى به هنگام نبش قبر به جسد دخترى از انصار برخورد كردم، بعد از آنكه او را برهنه كردم ديو نفس در درونم به هيجان در آمد ... (سپس ماجراى تجاوز خود را شرح مىدهد). هنگامى كه سخنش به اينجا رسيد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) سخت برآشفت و ناراحت شد فرمود: اين فاسق را بيرون كنيد، و رو به سوى او كرده اضافه نمود: تو چقدر به دوزخ نزديكى؟! جوان بيرون آمد سخت گريه مىكرد، سر به بيابان گذاشت و عرض مىكرد: اى خداى محمد! اگر توبه مرا مىپذيرى پيامبرت را از آن با خبر كن و اگر نه آتشى از آسمان بفرست و مرا بسوزان و از عذاب آخرت برهان. اينجا بود كه پيك وحى خدا بر پيامبر نازل شد و آيه 53 " قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا ..." را بر آن حضرت خواند. تلاوت اين آيه از سوى جبرئيل در اينجا ممكن است به عنوان نخستين بار نباشد كه جنبه شان نزول پيدا كند، بلكه تكرار آيهاى باشد كه قبلا نازل شده براى تاكيد و توجه بيشتر و اعلام قبول توبه آن مرد گنهكار. 3- گفتهاند: اين آيات درباره اهل مكه نازل شده، آنها مىگفتند: محمد (صلي الله عليه و آله) چنين فكر مىكند كه هركس پرستش بت كند يا دستش به خون انسانى آغشته شود هرگز بخشوده نخواهد شد، در عين حال به ما مىگويد اسلام بياوريد، ما چگونه اسلام بياوريم در حالى كه هم بت پرستيدهايم و هم خون بىگناهان ريختهايم؟! که اين آيه نازل شد و درهاى توبه را به روى آنان گشود.
تفسیر
آيات قبل تهديدى براى افراد مغرور بود و اين آيه به گناهكاران پشيمان بشارت مىدهد. در تمام كلمات اين آيه لطف و مهر الهى نهفته است: 1. پيام بشارت را رسول خدا صريحاً اعلام كند. «قل» 2. خداوند انسان را مخاطب قرار داده است. «يا» 3. خداوند همه را بندهى خود و لايق دريافت رحمتش دانسته است. «عبادى» 4. گناهكاران بر خود ستم كردهاند و به خدا ضررى نرساندهاند. «اسرفوا على انفسهم» 5. يأس از رحمت، حرام است. «لا تقنطوا» 6. رحمت او محدود نيست. «رحمة اللّه» («رحمة اللّه» به جاى «رحمتى» رمز جامعيّت رحمت است، چون لفظ «اللّه» جامعترين اسم اوست). 7. وعدهى رحمت قطعى است. «ان اللّه» 8. كار خداوند بخشش دائمى است. «يغفر» 9. خداوند همهى گناهان را مىبخشد. «الذنوب» 10. خداوند بر بخشش همهى گناهان تأكيد دارد. «جميعاً» 11. خدا بسيار بخشنده و رحيم است. «انه هو الغفور الرحيم» خداوند با اين همه رأفت و مهربانى اعلام مىكند كه تهديدهاى آيات قبل، براى تربيت انسانهاست نه انتقام و كينه. در فرهنگِ قرآن، اسراف معناى وسيعى دارد كه علاوه بر اسراف در مال، شامل اسراف در نفس و جان نيز مىشود. بدين معنى كه انسان در بهرهگيرى از استعدادها و ظرفيّتهاى وجودى خود از حدّ اعتدال خارج شده و دچار افراط و تفريط گردد. مراد قرآن از اينكه مىفرمايد: خداوند همه گناهان را مىبخشد، آن نيست كه انسان گناه كند و بگويد خدا مىآمرزد، بلكه مراد آن است كه همه گناهان هر قدر هم بزرگ باشند قابل آمرزش است و نبايد از رحمت الهى مأيوس بود و طبيعتاً راه دريافت آمرزش الهى، توبه و جبران گناه است كه در آيه بعد آمده است. 1- قوانين و احكام الهى در حد اعتدال است و نافرمانى مردم، تجاوز از حدّ اعتدال است. «اسرفوا على انفسهم» 2- در بخشش الهى نوع گناه و مقدار آن تفاوتى ندارد. «الذنوب جميعاً» 3- يأس از رحمت الهى جايز نيست. «لا تقنطوا» 4- آمرزش گناه اقتضاى رحمت خداوند است. «رحمة اللّه انّ اللّه يغفر» 5- اميد به مغفرت زمينه آمرزش است. «لا تقنطوا... انّ اللّه يغفر» 6- اين خداوند است كه همه لغزشها را مىبخشد. «انّه هو الغفور» به جاى «انّه الغفور»