با سلام
وقتي با كسي روبه رو ميشويد كه به هيچ عنوان حرف حق رو نميفهمه ، اين آيه رو به خاطر بيارين !
آيه هاي 3 ، 4 و 5 از سوره حجر-
ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَ يَتَمَتَّعُواْ وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ(3)
وَ مَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلَّا وَ لهََا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ(4)
مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَ مَا يَسْتَْخِرُونَ(5)
(آيه 3)- سپس با لحنى بسيار كوبنده مىگويد: اى پيامبر «اينها را به حال خود بگذار (تا همچون چهارپايان) بخورند، و از لذتهاى اين زندگى ناپايدار بهره گيرند، و آرزوها آنها را از اين واقعيت بزرگ غافل سازد ولى به زودى خواهند فهميد» .
اينها چون حيواناتى هستند كه جز اصطبل و علف، و جز لذت مادى چيزى نمىفهمند و هر حركتى دارند براى رسيدن به همينهاست.
پردههاى غرور و غفلت و آرزوهاى دور و دراز چنان بر قلب آنها افتاده، و آنها را به خود مشغول ساخته كه ديگر توانايى درك واقعيتى را ندارند.
اما آن گاه كه پردههاى غفلت و غرور از مقابل چشمانشان كنار رود، و خود را در آستانه مرگ و يا در عرصه قيامت ببينند، مىفهمند كه چه اندازه در غفلت و تا چه حدّ زيانكار و بدبخت بودهاند.
(آيه 4)- در اين آيه براى اين كه گمان نكنند اين مهلت و تمتع از لذايذ دنيا پايان ناپذير است، اضافه مىكند: «ما هيچ گروهى را در هيچ شهر و آبادى نابود نكرديم مگر اين كه آنها، اجل معين و زمان تغيير ناپذيرى داشتند» .
(آيه 5)- و «هيچ امت و جمعيتى از اجل معين خود پيشى نمىگيرد، و هيچ يك نيز عقب نخواهد افتاد» .
سنت الهى همه جا اين بوده كه به قدر كافى مهلت براى تجديد نظر و بيدارى و آگاهى بدهد، حوادث دردناك، و وسائل رحمت را يكى پس از ديگرى مىفرستد، تهديد مىكند، تشويق مىكند، اخطار مىنمايد تا حجت بر همه مردم تمام شود.
ولى هنگامى كه اين مهلت به پايان رسيد سرنوشت قطعى دامنشان را خواهد گرفت.
در پناه خدا !
با سلام
فهم زيباي صبر ...
آيه 11 از سوره تغابن-
مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يهَْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِكلُِّ شىَْءٍ عَلِيمٌ(11)
(آيه 11)- همه مصائب به فرمان اوست! در اين آيه به يك اصل كلى در مورد مصائب و حوادث دردناك اين جهان اشاره مىكند، شايد از اين جهت كه هميشه وجود مصائب دستاويزى براى كفّار در مورد نفى عدالت در اين جهان بوده است، و يا از اين نظر كه در راه تحقق ايمان و عمل صالح هميشه مشكلاتى وجود دارد كه بدون مقاومت در برابر آنها مؤمن به جائى نمىرسد، و به اين ترتيب رابطه اين آيات با آيات گذشته روشن مىشود.
نخست مىفرمايد: «هيچ مصيبتى رخ نمىدهد مگر به اذن خدا» .
منظور از «اذن» در اينجا همان اراده تكوينى خداوند است، نه اراده تشريعى.
از مجموع آياتى كه در باره مصائب در قرآن مجيد آمده بر مىآيد كه مصائب بر دو گونه است: مصائبى كه با طبيعت زندگى انسان سرشته شده، و اراده بشر كمترين تأثيرى در آن ندارد، مانند مرگ و مير و قسمتى از حوادث دردناك طبيعى.
دوم مصائبى كه انسان به نحوى در آن نقشى داشته باشد.
قرآن در باره دسته اول مىگويد: همه به اذن خدا روى مىدهد و در باره قسم دوم مىگويد: به خاطر اعمال خودتان دامانتان را مىگيرد.
سپس در دنباله آيه به مؤمنان بشارت مىدهد كه: «و هر كس به خدا ايمان آورد، خدا قلبش را هدايت مىكند».آن چنان كه در برابر مصائب زانو نزند، مأيوس نشود، جزع و بيتابى نكند.
اين هدايت الهى هنگامى كه به سراغ انسان آيد در نعمتها شاكر مىشود و در مصيبتها صابر، و در برابر قضاى الهى تسليم.
و در پايان آيه مىفرمايد: «و خداوند به هر چيز داناست» .
اين تعبير مىتواند اشاره اجمالى به فلسفه مصائب و بلاها باشد كه خداوند روى علم و آگاهى بىپايانش براى تربيت بندگان و اعلام بيدارباش و مبارزه با هرگونه غرور و غفلت گهگاه در زندگانى آنها مصائبى ايجاد مىكند، تا به خواب فرو نروند و موقعيت خويش را در دنيا فراموش نكنند، و دست به طغيان و سركشى نزنند.
در پناه خدا !
با سلام
عشق خداوند به پيامبرش و مومنين ...
آيه هاي 56 و 57 و 58 از سوره احزاب-
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَئكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلىَ النَّبىِِّ يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَيْهِ وَ سَلِّمُواْ تَسْلِيمًا(56)
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فىِ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِينًا(57)
وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ بِغَيرِْ مَا اكْتَسَبُواْ فَقَدِ احْتَمَلُواْ بُهْتَنًا وَ إِثْمًا مُّبِينًا(58)
(آيه 56)- سلام و درود بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله: به دنبال بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون حفظ حرمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و عدم ايذاء او آمده در اينجا نخست سخن از علاقه خاص خداوند و فرشتگان نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد، و بعد در اين زمينه دستور به مؤمنان مىدهد، و سپس عواقب دردناك و شوم آزار دهندگان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مطرح مىسازد و در آخرين مرحله گناه بزرگ كسانى را كه از طريق تهمت مؤمنان را ايذاء كنند بازگو مىكند.
نخست مىفرمايد: «خداوند و فرشتگان بر پيامبر رحمت و درود مىفرستند» .
مقام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن قدر والاست كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مىفرستند، اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد، «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بر او درود بفرستيد و سلام بگوييد و در برابر فرمان او تسليم باشيد» .
او يك گوهر گرانقدر عالم آفرينش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمريد، مبادا ارج و مقام او را در پيشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش كنيد.
قابل توجه اين كه در باره كيفيت صلوات بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در روايات بىشمارى كه از طرق اهل سنت و اهل بيت رسيده صريحا آمده است كه «آل محمّد» را به هنگام صلوات بر «محمّد» بيفزاييد.
به اين صورت: «اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد».
(آيه 57)- اين آيه در حقيقت نقطه مقابل آيه گذشته را بيان مىكند، مىگويد: «كسانى كه خدا و پيامبرش را ايذاء مىكنند خداوند آنها را در دنيا و آخرت از رحمت خود دور مىسازد و براى آنان عذاب خوار كنندهاى آماده كرده است» .
منظور از «ايذاء پروردگار» همان كفر و الحاد است كه خدا را به خشم مىآورد و اما ايذاء پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مفهوم وسيعى دارد، و هر گونه كارى كه او را آزار دهد شامل مىشود.
حتى از رواياتى كه در ذيل آيه وارد شده چنين استفاده مىشود كه آزار خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مخصوصا على عليه السّلام و دخترش فاطمه زهرا عليها السّلام نيز مشمول همين آيه بوده است. رسول خدا فرمود: «فاطمه پارهاى از تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مىآزارد».
شبيه همين معنى در باره على عليه السّلام نيز از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است.
(آيه 58)- اين آيه از ايذاء مؤمنان سخن مىگويد و براى آن بعد از ايذاء خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اهميت فوق العادهاى قائل مىشود، مىفرمايد: «و كسانى كه مردان و زنان با ايمان را به خاطر كارى كه انجام ندادهاند آزار مىدهند، متحمل بهتان و گناه آشكارى شدهاند» .
چرا كه مؤمن از طريق ايمان پيوندى با خدا و پيامبرش دارد، و به همين دليل در اينجا در رديف خدا و پيامبرش قرار گرفته است.
در حديثى كه «امام على بن موسى الرضا» از جدش پيامبر نقل كرده چنين آمده است: «كسى كه مرد يا زن مسلمانى را بهتان زند يا در باره او سخنى بگويد كه در او نيست خداوند او را در قيامت روى تلى از آتش قرار مىدهد تا از عهده آنچه گفته بر آيد»!
در پناه خدا !
زیبا،پرمحتوا و آرام بخش ...
واقعا ...
سکوت می کنم
ممنون
اینم ترجمه آیه ها البته به نظم :
(133)
کنون سوی غفران یزدان خویش / شتابان بیایید و مشتاق پیش
به سوی بهشتی که پهنای آن / گرفتست خود ارض و هفت آسمان
که آن را بر افراد پرهیزگار / مهیا نمودست پروردگار
(134)
کسانی که در وسعت و فقر مال / نمایند انفاق مال و منال
نشانند هم خشم خود را فرو / ببینند گر بد،کنند عفو از او
چنین اند مردان احسان شعار / که باشد خداوندشان دوستدار
(135)
کسانی که چون اندرین طی راه / از آنها زند سر خطا و گناه
کسانی که بر نفس خود از خطا / چو رانند ظلمی ز روی هویَ
همان لحظه آرند رب را به یاد / بسازند توبه بر او ، آن عباد
همانا که تنها یگانه اله / بیامرزد از خلق بار گناه
نباشند بر زشتکاری مصّر / که دانند بسیار باشد مضر
(136)
بلی بر چنین خلق ، فرجام کار / هماناست آمرزش کردگار
بهشتی که بس چشمه های روان / بجوشند زیر درختان آن
بر آنهاست جاوید این سرنوشت / چه نیکوست پاداش اهل بهشت
سلام خان مرسی
خیلی خوشحال شدم وقتی خوندمش...
واقعا از ته دل خوشحال شدم و دلم روشن شد ...
ممنون
سلام
سلام خان ، آيه ها رو نوشتند ، هورا خانم به نظم ، و من هم معني و تفسير رو براتون مينويسم كه ديگه كامل بشه !!!
(آيه 133)- مسابقه در مسير سعادت! به دنبال آيات گذشته كه بدكاران را تهديد به مجازات آتش و نيكوكاران را تشويق به رحمت الهى مىكرد، در اين آيه كوشش و تلاش نيكوكاران را تشبيه به يك مسابقه معنوى كرده كه هدف نهايى آن آمرزش الهى و نعمتهاى جاويدان بهشت است، مىفرمايد: «براى رسيدن به آمرزش الهى بر يكديگر سبقت بگيريد» .
از آنجا كه رسيدن به هر مقام معنوى بدون آمرزش و شستشوى از گناه ممكن نيست، هدف اين مسابقه معنوى در درجه اول مغفرت و دومين هدف آن بهشت قرار داده شده «بهشتى كه وسعت آن، پهنه آسمانها و زمين است» .
در پايان آيه تصريح مىكند كه: «اين بهشت، با آن عظمت، براى پرهيزكاران آماده شده است» .
(آيه 134)- سيماى پرهيزكاران! از آنجا كه در آيه قبل وعده بهشت جاويدان به پرهيزكاران داده شده در اين آيه پرهيزكاران را معرفى مىكند و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذكر نموده است:
1- «آنها در همه حال انفاق مىكنند چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پريشانى و محروميتند» .
جالب توجه اين كه در اينجا نخستين صفت برجسته پرهيزكاران «انفاق» ذكر شده، زيرا اين آيات نقطه مقابل صفاتى را كه در باره رباخواران و استثمارگران در آيات قبل ذكر شد، بيان مىكند، به علاوه گذشت از مال و ثروت آن هم در حال خوشى و تنگدستى روشنترين نشانه مقام تقواست.
2- «آنها بر خشم خود مسلّطند» .
3- «آنها از خطاى مردم مىگذرند».
فرو بردن خشم بسيار خوب است اما به تنهايى كافى نيست زيرا ممكن است كينه و عداوت را از قلب انسان ريشه كن نكند، در اين حال براى پايان دادن به حالت عداوت بايد «كظم غيظ» با «عفو و بخشش» توأم گردد.
4- آنها نيكوكارند «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
در اينجا اشاره به مرحله عاليتر از عفو شده، كه انسان با نيكى كردن در برابر بدى (آنجا كه شايسته است) ريشه دشمنى را در دل طرف بسوزاند و قلب او را نسبت به خويش مهربان گرداند.
(آيه 135)- پنجم: «و آنها كه وقتى مرتكب عمل زشتى شوند يا به خود ستم كنند به ياد خدا مىافتند و براى گناهان خود طلب آمرزش مىكنند».
از آيه فوق استفاده مىشود كه انسان تا به ياد خداست مرتكب گناه نمىشود، اما اين فراموشكارى و غفلت در افراد پرهيزكار ديرى نمىپايد، به زودى به ياد خدا مىافتند و گذشته را جبران مىكنند «و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد»؟ .
در پايان آيه براى تأكيد مىگويد: «آنها هرگز با علم و آگاهى بر گناه خويش اصرار نمىورزند و تكرار گناه نمىكنند» .
(آيه 136)- در اين آيه پاداش پرهيزكارانى كه صفات آنها در دو آيه گذشته آمد توضيح داده، مىگويد: «آنها پاداششان آمرزش پروردگار و بهشتهايى است كه از زير درختانش نهرها جارى است (و لحظهاى آب از آنها قطع نمىشود) بهشتى كه بطور جاودان در آن خواهند بود» .
و در پايان آيه مىگويد: «اين چه پاداش نيكى است براى آنها كه اهل عمل هستند» .
نه افراد واداده و تنبل كه هميشه از تعهدات و مسؤوليتهاى خويش مىگريزند.
در پناه خدا !
سلام.
به خاطر کامل تر شدن این هدیه
من هم یک حکایت(نمی دونم حکایت لفظ مناسبی هست یا نه؟؟؟) از امام سجاد(علیه السلام) تعریف میکنم..
کنیز امام در حال ریختن آب بر روی دست امام بودن که ناگهان ظرف از دستش می افته...
امام کمی خشمگین میشن...
کنیزِ زیرک بلافاصله ابتدای این آیه رو میخونه..
امام میگن :من خشمم رو فرو میخورم..
کنیز آیه رو ادامه میده..
امام میگن:من تو رو بخشیدم..
وکنیز آیه رو تمام میکنه..
امام میگن:من تورو در راه خدا آزاد میکنم.
یه چیز جالب تو این آیه هست..
صفات متقین...
اینکه اگه کسی به تو بد کرد ...تو خشمت رو کنترل کن ...ببخشش... وحتی بهش نیکی کن...
اسلام اینه...
کاش ما هم بتونیم مصداقش باشیم...میتونیم؟؟؟
التماس دعا ..یا علی.
سلام
آيه هاي 146 و 147 و 148 از سوره آل عمران-
كلامی درباره استقامت ...
(آيه 146)- مجاهدان پيشين! به دنبال حوادث احد با يادآورى شجاعت و ايمان و استقامت مجاهدان و ياران پيامبران گذشته مسلمانان را به شجاعت و فداكارى و پايدارى تشويق مىكند و در ضمن آن دستهاى را كه از ميدان احد فرار كردند سرزنش مىنمايد و مىگويد: «پيامبران بسيارى بودند كه خدا پرستان مبارزى در صف ياران آنها قرار داشتند، آنها هيچ گاه در برابر آنچه (از تلفات سنگين و جراحات سخت) در راه خدا به آنان مىرسيد سست نشدند و ناتوان نگرديدند و تن به تسليم ندادند» (وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا).
«بديهى است خداوند هم، چنين افرادى را دوست دارد كه دست از مقاومت برنمىدارند» (وَ اللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ).
(آيه 147)- آنها به هنگامى كه احيانا بر اثر اشتباهات يا سستىها، يا لغزشهايى گرفتار مشكلاتى در برابر دشمن مىشدند، به جاى اين كه ميدان را به او بسپارند و يا تسليم شوند و يا فكر ارتداد و بازگشت به كفر در مغز آنها پيدا شود، روى به درگاه خدا مىآوردند و «گفتار آنها فقط اين بود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش، و از تندرويهاى ما در كارها صرف نظر كن، قدمهاى ما را استوار بدار، و ما را بر جمعيت كافران پيروز گردان»! (وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِي أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ).
(آيه 148)- آنها با اين طرز تفكر و عمل به زودى پاداش خود را از خدا مىگرفتند «لذا خداوند هم پاداش اين جهان كه فتح و پيروزى بر دشمن بود و هم پاداش نيك آن جهان را به آنها داد» (فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْيا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ).
و در پايان آيه آنها را جزء نيكوكاران شمرده و مىفرمايد: «خدا نيكوكاران را دوست دارد» (وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).
در پناه خدا !
با سلام
كلامي درباره عظمت پدر و مادر ...
از سوره لقمان آيه 14 -
(آيه 14)- احترام پدر و مادر: اين آيه و آيه بعد در حقيقت جملههاى معترضهاى است كه در لابلاى اندرزهاى لقمان از سوى خداوند بيان شده است، كه ارتباط روشنى با سخنان لقمان دارد، زيرا در اين دو آيه، بحث از نعمت وجود پدر و مادر و زحمات و خدمات و حقوق آنهاست و قرار دادن شكر پدر و مادر در كنار شكر «اللّه».
به علاوه تأكيدى بر خالص بودن اندرزهاى لقمان به فرزندش نيز محسوب مىشود چرا كه پدر و مادر با اين علاقه وافر و خلوص نيّت ممكن نيست جز خير و صلاح فرزند را در اندرزهايشان بازگو كنند.
نخست مىفرمايد: «و ما به انسان در باره پدر و مادرش سفارش كرديم» (وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ).
آنگاه به زحمات فوق العاده مادر اشاره كرده، مىگويد: «مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد» و به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازهاى را متحمّل مىشد. (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ).
مادران در دوران باردارى گرفتار و هن و سستى مىشوند، چرا كه شيره جان و مغز استخوانشان را به پرورش جنين خود اختصاص مىدهند، و از تمام مواد حياتى وجود خود بهترينش را تقديم او مىدارند.
حتى اين مطلب در دوران رضاع و شير دادن نيز ادامه مىيابد، چرا كه «شير، شيره جان مادر است».
لذا به دنبال آن مىافزايد: «و دوران شير خوارگى او در دو سال پايان مىيابد» (وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ).
همان گونه كه در جاى ديگر قرآن نيز اشاره شده است: «مادران فرزندانشان را دو سال تمام شير مىدهند» (بقره/ 233) البته منظور دوران كامل شير خوارگى است هر چند ممكن است گاهى كمتر از آن انجام شود.
سپس مىگويد: توصيه كردم كه: «براى من و براى پدر و مادرت شكر به جا آور» (أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ).
شكر مرا به جا آور كه خالق و منعم اصلى تو هستم و چنين پدر و مادر مهربانى به تو دادهام و هم شكر پدر و مادرت را كه واسطه اين فيض و عهدهدار انتقال نعمتهاى من به تو مىباشند.
و در پايان آيه با لحنى كه خالى از تهديد و عتاب نيست مىفرمايد: «بازگشت (همه شما) به سوى من است» (إِلَيَّ الْمَصِيرُ).
آرى! اگر در اينجا كوتاهى كنيد در آنجا تمام اين حقوق و زحمات و خدمات مورد بررسى قرار مىگيرد و مو به مو حساب مىشود.
در پناه خدا !
سلام
از سوره اعراف ، آيه هاي 23 و 24 و25-
بازگشت ...
(آيه 23)- بازگشت آدم به سوى خدا! سر انجام هنگامى كه آدم و حوّا، به نقشه شيطانى ابليس واقف شدند و نتيجه كار خلاف خود را ديدند به فكر جبران گذشته افتادند و نخستين گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خويشتن، در پيشگاه خدا قرار دادند و «گفتند: پروردگار! ما بر خويشتن ستم كرديم» (قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا).
«و اگر ما را نيامرزى و رحمت خود را شامل حال ما نكنى، از زيانكاران خواهيم بود» (وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ).
(آيه 24)- گرچه توبه خالصانه آدم و همسرش در پيشگاه خدا پذيرفته شد ولى به هر حال اثر وضعى آن عمل، دامانشان را گرفت، و دستور خارج شدن از بهشت از سوى خداوند به آنها داده شد، «فرمود: فرود آييد در حالى كه شما با يكديگر (انسان و شيطان) دشمن خواهيد بود» (قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ).
«و زمين تا مدت معينى قرارگاه و وسيله بهرهگيرى شما خواهد بود» (وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ).
(آيه 25)- و «نيز به آنها گوشزد كرد، كه هم در زمين زندگى مىكنيد و هم در آن مىميريد، و از همان براى حساب در روز رستاخيز، برانگيخته خواهيد شد» (قالَ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ)
در پناه خدا !
سلام
اين بار يه آيه ويژه ، درباره ظهور امام زمان (عج) -
آيه 33 از سوره توبه-
(آيه 33)- سر انجام در اين آيه بشارت عالمگير شدن اسلام را به مسلمانان داده و با آن، بحث آيه گذشته را دائر بر اين كه تلاشهاى مذبوحانه دشمنان اسلام به جايى نمىرسد، تكميل مىكند و با صراحت مىگويد: «او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان پيروز و غالب گرداند، هر چند مشركان را خوشايند نباشد» (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ).
منظور از «هدى» دلائل روشن و براهين آشكارى است كه در آيين اسلام وجود دارد و منظور از «دين حق» همين آيينى است كه اصولش حق و فروعش نيز حق و بالاخره تاريخ و مدارك و اسناد و نتيجه و برداشت آن نيز همه حق است و بدون شك آيينى كه هم محتواى آن حق باشد و هم دلائل و مدارك و تاريخ آن روشن، بايد سر انجام بر همه آيينها پيروز گردد.
با گذشت زمان، و پيشرفت علم و دانش، و سهولت ارتباطات، واقعيتها چهره خود را از پشت پردههاى تبليغات مسموم، به در خواهد آورد و موانعى را كه مخالفان حق بر سر راه آن قرار مىدهند درهم كوبيده خواهد شد، و به اين ترتيب آيين حق و حكومت حق همه جا را فرا خواهد گرفت هر چند دشمنان حق نخواهند و از هيچ گونه كارشكنى مضايقه نكنند، زيرا حركت آنها حركتى است بر خلاف مسير تاريخ و بر ضدّ سنن آفرينش!
قرآن و قيام مهدى (عج):
آيه فوق- كه عينا و با همين الفاظ در سوره «صفّ» آيه 9 آمده است و با تفاوت مختصرى در سوره «فتح» آيه 28 تكرار شده، خبر از واقعه مهمى مىدهد كه اهميتش موجب اين تكرار شده است- خبر از جهانى شدن اسلام و عالمگير گشتن اين آيين مىدهد.
زيرا مفهوم آيه پيروزى همه جانبه اسلام بر همه اديان جهان است، و معنى اين سخن آن است كه سر انجام اسلام همه كره زمين را فرا خواهد گرفت و بر همه جهان پيروز خواهد گشت.
از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه چنين نقل شده: «به خدا سوگند هنوز محتواى اين آيه تحقق نيافته است و تنها زمانى تحقق مىپذيرد كه «قائم» خروج كند و به هنگامى كه او قيام كند كسى كه خدا را انكار نمايد در تمام جهان باقى نخواهد ماند».
و نيز از امام باقر عليه السّلام چنين نقل شده: «و عدهاى كه در اين آيه است به هنگام ظهور مهدى از آل محمد صلّى اللّه عليه و آله صورت مىپذيرد، در آن روز هيچ كس در روى زمين نخواهد بود مگر اين كه اقرار به حقانيت محمد صلّى اللّه عليه و آله مىكند».
در پناه خدا !
با سلام
آيه 44 از سوره يونس –
اين همه كوته فكري و كم عقلي انسان از كجا آمده ؟؟؟
إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيًْا وَ لَاكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ(44)
ولى بدان و آنها نيز بايد بدانند كه اين نارسايى فكر و عدم بصيرت و نابينايى از ديدن چهره حق و ناشنوايى در برابر گفتار خدا، چيزى نيست كه با خود از مادر به اين جهان آورده باشند، و خداوند به آنها ستمى كرده باشد، بلكه اين خود آنها بودهاند كه با اعمال نادرستشان و دشمنى و عصيان در برابر حق روح خود را تاريك و چشم بصيرت و گوش شنوايشان را از كار انداختند چرا كه " خداوند به هيچ كس از مردم ستم نمىكند، ولى مردمند كه به خويشتن ستم روا مىدارند" .
در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد:
1- اينكه در آيه دوم مىخوانيم گوش به تو فرا مىدهند و در آيه سوم مىخوانيم به سوى تو نگاه مىكنند اشاره به اين است گروهى از آنان سخنان اعجاز آميز ترا مىشنوند و گروه ديگرى اعمال معجزنشانت را كه همگى دليل روشنى بر صدق گفتار و حقانيت دعوت تو است مىنگرند ولى هيچكدام از اين دو گروه از استماع و نظرشان بهره نمىگيرند، چرا كه نظر آنها نظر فهم و درك نيست، بلكه نظر انتقاد و عيبجويى و مخالفت است.
از استماعشان نيز بهره نمىگيرند چرا كه به قصد ادراك محتواى سخن نمىباشد، بلكه مىخواهند دستاويزى براى تكذيب و انكار پيدا كنند و مىدانيم قصد و نيت انسان به اعمال او شكل مىدهد، و اثرات آن را دگرگون مىسازد.
2- در آخر آيه دوم جمله" و لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ" و در آخر آيه سوم جمله" و لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ" آمده است، اشاره به اينكه استماع يعنى پذيرش الفاظ و راه دادن آنها بگوش به تنهايى كافى نيست بلكه تفكر و تدبر لازم است، تا انسان از محتواى آن بهره گيرد، همچنين نگاه به تنهايى اثرى ندارد بلكه بصيرت (درك مفاهيم آنچه را انسان مىبيند) لازم است تا به عمق آن برسد و هدايت شود.
در پناه خدا !
با سلام
آيه 114 از سوره هود-
نماز نماز نماز ... !!!
(آيه 114)- «نماز» و «صبر»: در اين آيه و آيه بعد انگشت روى دو دستور از مهمترين دستورات اسلامى كه در واقع روح ايمان و پايه اسلام است گذارده شده نخست فرمان به اقامه نماز داده، مىگويد: «نماز را در دو طرف روز، و در اوائل شب برپا دار» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ).
ظاهر تعبير «طَرَفَيِ النَّهارِ» (دو طرف روز) اين است كه نماز صبح و مغرب را بيان مىكند، كه در دو طرف روز قرار گرفته و «زلف» منطبق بر نماز عشا مىباشد.
سپس براى اهميت نماز روزانه خصوصا و همه عبادات و طاعات و حسنات عموما چنين مىگويد: «حسنات، سيئات را از ميان مىبرند» (إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ).
«و اين تذكر و يادآورى است براى آنها كه توجه دارند» (ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِينَ).
آيه فوق همانند قسمتى ديگر از آيات قرآن تأثير اعمال نيك را در از ميان بردن آثار سوء اعمال بد بيان مىكند، كار نيك كه از انگيزه الهى سر چشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مىبخشد كه آثار گناه را مىتواند از آن بشويد و تيرگيهاى گناه را به روشنايى مبدل سازد.
اهميت فوق العاده نماز-
در روايات متعددى كه ذيل آيه فوق از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السّلام نقل شده تعبيراتى ديده مىشود كه از اهميت فوق العاده نماز در مكتب اسلام پرده بر مىدارد.
از على عليه السّلام نقل شده كه مىفرمايد: با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در مسجد، در انتظار نماز بوديم كه مردى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا! من گناهى كردهام.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روى از او برگرداند. هنگامى كه نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن اول را تكرار كرد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آيا با ما اين نماز را انجام ندادى؟ و براى آن به خوبى وضو نگرفتى؟ عرض كرد: آرى! فرمود: اين كفاره گناه توست! نماز، انسان را در برابر گناه بيمه مىكند، و نيز نماز زنگار گناه را از آيينه دل مىزدايد.
نماز جوانههاى ملكات عالى انسانى را در اعماق جان بشر مىروياند، نماز اراده را قوى و قلب را پاك و روح را تطهير مىكند، و به اين ترتيب نماز در صورتى كه به صورت جسم بىروح نباشد مكتب عالى تربيت است.
در پناه خدا !
وَمَا تَكُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَیْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ ۚ وَمَا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُبِینٍ [یونس 61]
در هیچ حال (و اندیشهای) نیستی، و هیچ قسمتی از قرآن را تلاوت نمیکنی، و هیچ عملی را انجام نمیدهید، مگر اینکه ما گواه بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن می شوید! و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو مخفی نمیماند؛ حتّی به اندازه سنگینی ذرّهای، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه (همه آنها) در کتاب آشکار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است!
دوست دارم تفسیر آیه ای که نوشتی رو بدونم ریکلوس جان
ممنون میشم