کانون

نسخه‌ی کامل: آیه های منتخب قرآنی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیمِ

أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ

آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای یگانه قهّار؟!

...

خسته‌ام از کثرت خدایان درونم که هر کدام‌شان من را به سویی می‌خوانند.

خسته‌ام از شرک؛ از این ارباب‌های متفرق.

دلم توحید می‌خواهد.


یوسف 39
بِسمِ الله الرّحمنِ الرّحیمِ

وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ

لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ

وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ

و میان دلهای‌شان الفت انداخت

اگر آنچه در روى زمین است همه را خرج مى‏کردى نمى‏توانستى بین دلهای‌شان الفت برقرار کنى

ولى خدا بود که میان آن‌ها الفت انداخت.

...

منزهی تو

ای مؤلف قلوب!

این صفحه‌های رنگ رنگ را فقط تو می‌توانی توی یک کتاب، تألیف کنی.

با شیرازه ایمان.


انفال 63
سلام

ایه 82 از سوره مبارکه نساء


أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً کَثيراً







آیا در [معانى] قرآن نمى‏اندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعا در آن اختلاف بسیارى مى‏یافتند
.....................
یا علی
سوره تغابن آيه 16


آيه
فَاتَّقُواْ اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَاسْمَعُواْ وَأَطِيعُواْ وَأَنفِقُواْ خَيْراً لِّأَنفُسِكُمْ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏


ترجمه
پس هر قدر مى‏توانيد، از خداوند پروا كنيد و سخن او را بشنويد و اطاعت كنيد و انفاق كنيد كه براى شما بهتر است و هر كس از شرّ بخل نفس خويش درامان بماند، پس آنان همان رستگارانند.


نکته ها :

«يوق» به معناى حفظ و نگهدارى و «شُحّ» به معناى بخل و تمايل نفسانى است.

در حديث مى‏خوانيم كه امام صادق‏عليه السلام پيوسته دعا مى‏كرد: «الّلهم قِ شحّ نفسى» خدايا! مرا از بخل نفس حفظ كن. هنگامى كه سؤال كردند: چرا دائماً اين دعا را مى‏خوانيد؟ حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «و من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون»(63)

امام صادق‏عليه السلام فرمود: «من ادّى الزكاة فقد وقِىَ شحّ نفسه»(64) هركس زكات مال خود را بپردازد، از بخل نفس خويش حفظ شده است.

در آيه 102 سوره آل عمران مى‏خوانيم: «اتّقوا اللّه حقّ تقاته» از خدا پروا كنيد حق پروا و در اين آيه مى‏فرمايد: «فاتّقوا اللّه ما استطعتم»، مراد از اين دو آيه چيست؟ پاسخ: شايد معناى «ما استطعتم» آن باشد كه در همه موارد فردى، اجتماعى، سياسى، اقتصادى و خانوادگى، تقوا را مراعات كنيد كه اشاره به كمّيت و جامعيت دارد و مراد از «حقّ تقاته» كيفيت تقوا باشد، يعنى بالاترين درجه تقوا را كه ورع است داشته باشيد.(65)

در اين آيه، راه پيروزى در آزمايش مال، انفاق و دورى از بخل معرفى شده است.

هم در مبارزه با نفس و خواسته‏هاى نفسانى بايد در حد توان تلاش نمود: «فاتقوا اللّه ما استطعتم»، هم در مبارزه با دشمن بيرونى بايد در حدّ توان، سلاح و امكانات تهيه نمود. «و اعدّوا لهم ما استطعتم»(66)

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
63) تفسير نورالثقلين.
64) تفسير مجمع‏البيان.
65) تفسير الميزان.
66) انفال، 60.



پيام ها:
1- براى موفقيت در آزمايش‏هاى الهى، از اهرم تقوا استفاده كنيد. «انّما اموالكم و اولادكم فتنة... فاتّقوا اللّه»
2- در اسلام، تكليف فوق توان و طاقت وجود ندارد. «ما استطعتم»
3- تقواى الهى، يعنى شنيدن سخن حق، عمل كردن به آن و رسيدگى به فقراست. «اتقوا، اسمعوا، اطيعوا، انفقوا»
4- اگر طالب خير هستيد، موانع را كنار بزنيد و به فرمان خداوند گوش كنيد و از مال خود به فقرا بدهيد. «انفقوا خيراً لانفسكم»
5 - تنها حفظ جسم از خطرات كافى نيست، حفاظت روح از اعمال و صفات بد نيز لازم است. «يوقَ شحّ نفسه»
6- راه رستگارى، انفاق در راه خداست. «و من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون»
7- مال دوستى و بخل، با نفس انسان عجين شده است. «شح نفسه»
سوره ضحي آيه 1-5


آيه
وَالضُّحَى‏
وَالَّيْلِ إِذَا سَجَى‏
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى‏
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى‏
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى‏



ترجمه
به روشنايى آغاز روز سوگند.
به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد.
پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است.
همانا آخرت براى تو بهتر از دنيا است.
و به زودى پروردگارت (چيزى) به تو عطا كند كه خشنود شوى.



نکته ها
«ضحى» به معناى اوايل روز و هنگام چاشت است. «سَجى‏» هم به معناى پوشاندن و هم به معناى سكون و آرامش است.
«وَدّعك» از «توديع» به معناى واگذاشتن و رها كردن است و «قلى» به معناى شدّت عداوت و بغض و خشم و قهر است.
براى چند روزى وحى از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله قطع شد. مخالفان سرزنش كردند كه خدا تو را رها كرده است. اين آيات نازل شد و حضرت را دلدارى داد. شايد دليل قطع وحى آن بود كه خداوند به مردم بفهماند هر چه هست از اوست و پيامبر در الفاظ وحى و زمان نزول آن و مقدار آن، از خود اختيارى ندارد.
نشانه آنكه خدا پيامبرش را رها نكرده، اين است كه در اين سوره كوچك، سيزده بار شخص پيامبر مورد خطاب قرار گرفته است.



پيام ها
1- روشنى روز و تاريكى و آرامش شب دو نعمت بزرگ الهى است كه مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «و الضّحى و الّيل اذا سجى»
2- با قاطعيّت، زبان بدگويان را قطع و دل پاكان را بدست آوريد. «والضحى و الّيل اذا سجى ما ودّعك ربّك»
3- به قضاوت‏ها و پيش داورى‏ها و تحليل‏هاى نادرست، صريحاً جواب بدهيد. «ما ودّعك ربُّك»
4- مربّى نبايد كسى را كه تحت تربيت اوست رها كند. «ما ودّعك ربُّك»
5 - قطع موقت لطف را نشانه غفلت و قهر الهى ندانيد. «ما ودّعك ربُّك و ما قلى»

بقره آيه 138



آيه

صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَبِدُونَ‏



ترجمه
(اين است) رنگ‏آميزى الهى و كيست بهتر از خدا در نگارگرى؟ و ما تنها او را عبادت مى‏كنيم.



نکته ها

انسان در زندگى خويش بايد رنگى را بپذيرد، امّا در ميان همه رنگ‏ها، رنگ خدايى بهتر است. ناگفته پيداست كه تا رنگ نژاد وقبيله وهوسها را كنار نگذاريم، رنگ وحدت و برادرى و تسليم امر خدا بودن را نخواهيم گرفت. همه‏ى رنگ‏ها به مرور زمان كم رنگ وبى‏رنگ مى‏شود. امّا رنگ خدايى هميشگى و پايدار است. «كل شى‏ء هالك الاّ وجهه» [432] و چه رنگى بهتر از رنگ خدا كه او را عبادت و بندگى مى‏كنيم. بگذريم كه يهود، كودكان خود را با آبى مخصوص شستشو داده و بدينوسيله به او رنگ مذهبى مى‏دهند.

بهترين رنگ آن است كه صفا و بقا داشته و چشم اولياى خدارا به خود جلب كند. همرنگ با فطرت و منطق بوده، مشترى آن خدا، و بهاى آن بهشت باشد. همه‏ى رنگ‏ها پاك مى‏شوند، قبيله، نژاد و نسب، دير يا زود از بين مى‏روند، ولى آنچه ابدى و باقى است همان رنگ و صبغه‏ى الهى يعنى اخلاص وايمان است.

در حديث آمده است: شخصى در ديوار خانه‏ى خود سوراخى ايجاد مى‏كرد، امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا اينكار را انجام مى‏دهى؟! جواب داد: تا دود اجاق منزل بيرون رود. امام فرمود: مى‏توانى اين منظور را داشته باشى كه روزنه‏ى ورود روشنايى قرار دهى تا اوقات نماز را بشناسى. يعنى اگر بناست در ديوار روزنه‏اى ايجاد شود، چرا تنها براى بيرون كردن دود باشد؟ چرا براى ورود نور نباشد؟ [433]بله مى‏توان به هر كارى، رنگ خدايى داد.

راه خدا يكى است. اگر رنگ خدايى نباشد، رنگ‏هاى ديگر، انسان را گيج و متحيّر مى‏كند. وهمرنگ شدن با جماعتى كه اكثر آنها دچار انحرافند خود مايه رسوايى وخوارى در قيامت است.


432) قصص، 88.
433) آيةاللَّه جوادى، تفسير موضوعى، ج‏5، ص‏132.




پيام ها

1- ايمان به خدا، پيامبران، كتاب‏هاى آسمانى و تسليم خدا بودن، صبغه و رنگ خدايى است. در آيات قبل فرمود: «قولوا آمنّا باللّه‏و...»، در اين آيه مى‏فرمايد: «صبغة اللّه»
2- برترين و زيباترين رنگ‏ها، صبغه و رنگ الهى است. «ومن احسن من‏اللّه صبغة»
3- بايد تنها بنده خدا بود، نه بنده‏ى ديگران. «و نحن له عابدون»
چرا سوره فجر را سوره امام حسین ( ع ) نامیده اند ؟

معرفی این سوره به عنوان سوره امام حسین به خاطر این است که مصداق بارز نفس مطمئنه ‌ای است که در آخرین آیات سوره آمده است. امام صادق ( ع ) به اصحاب خود فرمود: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید که این سوره به حضرت امام حسین اختصاص دارد... مقصود از نفس مطمئنه آن حضرت و شیعیان او است ». (1)

در توجیه و تحلیل تطبیق سوره مذکور بر امام(ع) گفته شده است: «ائمه معصومین(علیهم السلام) از این جهت این سوره را سوره حسین نامیده اند که قیام و شهادت آن حضرت درتاریکی طغیان مانند طلوع فجر، منشا حیات و حرکت گردید. خون پاک او و یارانش به زمین ریخت و نفوس مطمئنه آنها با فرمان «ارجعی» و با خشنودی به سوی پروردگار شتافت ... تا از این الهام و جوشش، نور حق در میان تاریکی‌ها بدرخشد و راه حیات با عزت باز شود و پایه های ظلم و طغیان بی پایه گردد و طاغیان را دچار خشم و نفرین کند .»(2) البته در این سوره آیه «و لیالی عشر» است که باز به آن حضرت مرتبط است.


حضرت صادق فرمود: «الفجر هو القائم و لیال عشر الائمة من الحسن الی الحسن و الشفع امیرالمؤمنین و فاطمه ( ع ) و الوتر هو الله وحده لاشریک له ؛ مراد از فجر وجود مقدس حضرت قائم(ع) و «لیالی عشر» امامان از امام حسن مجتبی(ع) تا امام عسکری(ع)‌اند و شفع امیرمؤمنان و حضرت فاطمه(ع) می‌باشد و مراد از وتر خداوند یکتا است».(3)

----------------------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار، ج24، ص 93.
2. پرتوی از قرآن،‌سید محمود طالقانی، ج4، ص 67، با تلخیص.
3. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی،‌ج4، ص 461.
سوره فاطر - آیه 36



وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ

و کافران را آتش جهنم است ، نه بميرانندشان و نه از عذابشان کاسته گردد، ناسپاسان را چنين کيفر می دهيم


نکته ها
در كنار وعده‏هاى بهشت، وعيدهاى دوزخ بيان مى‏شود تا ميان بيم و اميد تعادل باشد.

اهل دوزخ دو تقاضا دارند، يك بار مى‏گويند: «ليقضِ علينا ربّک» <57> خدا ما را مرگ دهد تا راحت شويم. خداوند مى‏فرمايد: «لا يُقضى عليهم فيموتوا» در دوزخ مرگى در كار نيست كه دوزخيان بميرند و از عذاب نجات يابند. بار ديگر مى‏خواهند لااقل تخفيفى به آنان داده شود: «يخفّف عنا يوماً من العذاب» <58> اين آيه مى‏فرمايد: «لا يخفّف» تخفيفى در كار نيست.


پيام ها
1- كسى كه از كافر بودن، به كفور بودن رسيد و تمام درهاى سعادت را به روى خود بست، تمام درهاى نجات نيز به روى او بسته خواهد شد؛ در آن جا نه مرگ است و نه تخفيف. (فيموتوا ولا يخفّف)

2- كفر، نوعى كفران نعمت است. (الّذين كفروا... كلّ كفور)

3- فرد مهم نيست، خصلت مهم است. (كلّ كفور)



کلاغ و خاکسپاری مرده
[تصویر:  ghorab--maedeh31.GIF] «
پس از آن خداوند کلاغی را برانگيخت زمين را می کند تا به او (به قابيل) نشان دهد "چگونه پيکر برادر خود را به خاک بسپارد"، (قابيل) گفت: ای وای بر من! آيا من ناتوان تر از آن بودم که مانند اين کلاغ بوده پيکر برادر
م را به خاک بسپارم. به اين ترتيب پس از آن از پشيمانان گشت».

نکات آيه:

1ــ کلاغ مرده را خاک سپاری می کند:

چرا خداوند کلاغ را برای آموختن خاک سپاری مرده به انسان می فرستد؟ پژوهشهای انجام شده روی پرندگان نشان می دهد که کلاغ فهميده ترين پرندگان است و ويژگيهائی دارد که آنرا از ديگر پرندگان جدا می کند، از مهمترين آنها يکی اينکه حجم مغز آن نسبت به بدنش نسبت به ساير پرندگان بزرگتر است، و ديگر اينکه مرده خود را بخاک می سپارد. وقتی کسی از کلاغها می ميرد، کلاغ ديگر با منقار و چنگالهای خود گور می کند و پس از آن بالهای کلاغ مرده را گرد می کند و به کنار بدن آن می آورد (همانگونه که ما با مرده خود می کنيم)، و پس از آن مرده را با احترام بلند می کند و در گور خود می گذارد و بعد روی آن خاک می ريزد. حتی کلاغی که گناهی می کند و در دادگاه کلاغان گناهکار حساب شده و به اعدام محکوم می شود و او را با منقارهای خود می کشند نيز توسط يکی از کلاغها برای خاکسپاری برده می شود و بهمان ترتيب بخاک سپرده می شود. (کلاغ ويژگيهای ديگری از جمله ابزار سازی و بکارگيری ابزار برای رسيدن و دست يافتن به خواسته خود چنانکه در تصوير می بينيم نيز دارد ولی از آنجا که موضوع آيه نيست به آنها نمی پردازيم).
2ــ
مرده می بايست به خاک سپرده شود:
فرستادن کلاغ برای آموزش دادن خاکسپاری مرده به انسان، به اين معنی است که مرده می بايست به خاک سپرده شود. و مرده ضمن اينکه خوراکی برای درندگان می شود و می گندد و خاک سپردن آن احترامی به فرد مرده است، هنگاميکه تحليل می رود و در جو پراکنده می شود بيماريهائی را ايجاد می کند. بنابر اين چنانکه آيه مطرح نموده، دين از دير زمان به انسان ياد داده بوده که مرده را می بايست به خاک سپرد.

ولَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا ﴿۱۴۱﴾
خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان براى كافران راه [تسلطى] قرار نداده است (۱۴۱)
سوره نسا
کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (216 بقره)
حکم جهاد بر شما مقرر گردید،حال آنکه بر شما ناگوار و مکروه هست،اما چه بسیار شود که شما چیزی را ناگوار و بد می دانید ولی در حقیقت به خیر و صلاح شماست(و گاهی چیزی را خوب می دانید و آن بر شما بد است) و خداوند به مصالح امور داناست و شما نادانید.[/font]
این ایه به نظر من یکی از زیباترین ایات قرآن.به من ارامش خاصی می ده.[/font]
برکت باشد[/size][/font]
ايحسب الانسان الن نجمع عظامه/ بلي قادرين ان نسوي عظامه. سوره قيامه آيه 3و4
« آيا انـسـان می پندارد کـه مـا هـرگـز استخـوانهای او را جـمع نخواهيم کرد؟ چرا! ما حتی می توانيم سرانگشتان او را نيز دوباره درست کنيم»!
(واژه بـنـان در اصـل به معنی: "تکيه گاه و چيزيکه بنوعی و بنحوی به آن تکـيه می شـود" است. در معنی دوم خود از جمله به: قـسـمـت داخلی سر انگـشـتـان، يعـنی هـمان قسمتی که در تصوير می بينيم اطلاق شده، به اعتبار اينکه "انـسان در کـارهـا و نشست و برخاست های خود به آنها تکيه می کند").
نکـتـه آيه: سرانگشتان وضعيت خاصی دارن
سـر انـگـشـتـان هــر فــردی رسـم و نـمودار کاملا منحصر بفرد خود دارد. حتی دو نـفـر دو قـلـو را نمی توان يافت که نمودار سرانگشتان آنها نظير هم باشد (دوقـلوهای موسوم به "دوقـلوهای همسان" که از يک تخم درست می شوند نيز نمودار سرانگشتان آنها دقيقاً يکی نيست ولی تميز دادن آنها دقت و بررسی زيادی می خواهد). نمودار سرانگشتان از تولد تا وفات ثابت می ماند، و به هر چيزی دست زده شود اثر خود را بجا می گذارد، و قطر خطهای آن در مردان از زنان بزرگتر است.
اينکه قـرآن "دوباره سازی سرانگشتان" را مطرح می کند به اين معنی نيست که آفرينش سرانگشتان سخت تر و پيچيده تر از اندامهای ديگر است، بلکه به اين معنی است که سرانگشتان چيزِ خاصی دارند و در آينده کشف میشود و آيه روشن می کند که قرآن سخن خداوند است. انسان در قرن نوزدهم به وضعيت سرانگشتان پی برد.

[تصویر:  d0cc810b580b.gif]

سوره 12. يوسف آيه 105




آيه

وَكَأَيِّن مِّنْ ءَايَةٍ فِى السَّمَوَ تِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ‏


ترجمه
و چه بسيار نشانه در آسمان‏ها و زمين، كه بر آن مى‏گذرند، در حالى كه از آن روى گردانند.


پيام ها
1- تمام هستى، نشانه و رمز خداشناسى است. «آيةٍ»
2- انسان اگر لجاجت كند، هيچ نشانه‏اى را نمى‏پذيرد. «و كأيّن من آية... يمرّون عليها و هم عنها معرضون»
3- نگاه سطحى و بدون فكر و تأمّل، زمينه‏ى هدايت و رشد نيست. «يمرّون... معرضون»*
4- علم به تنهايى كافى نيست، حقّ پذيرى نيز لازم است تا ايمان حاصل شود. «يمرّون عليها و هم عنها معرضون»*
5 - احسن القصص بودن داستان به تنهايى كافى نيست؛ مهم آمادگى براى به كار بستن و پذيرفتن اين همه درس بزرگ است. «و هم عنها معرضون»*
سوره 2 آيه 51
53و آنگاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم آنگاه در غياب وى شما گوساله را [به پرستش] گرفتيد در حالى كه ستمكار بوديد53
سوره : القصص - آیه : 77


آیه :
وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ



ترجمه:
در آنچه خدايت ارزانی داشته ، سرای آخرت را بجوی و بهره خويش را از دنيا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نيکی کرده نيکی کن و در زمين ازپی فساد مرو که خدا فسادکنندگان را دوست ندارد


پیام ها:

حضرت على‏ (عليه السلام) در تفسير جمله‏ى (لاتَنسَ نصيبک من الدنيا) فرمود: يعنى‏ از سلامتي، قوّت، فراغت، جوانى‏ و شادابى‏ خود براى‏ آخرت استفاده كن. <89>

در اين آيه به چند دستور ورهنمود تربيتى‏ اشاره شده است:

الف: توجّه داشتن به آخرت، همراه با بهره مندى‏ از دنيا.
ب: احسان به ديگران با توجّه به الطاف خداوند به انسان.
ج: دورى‏ از فساد با توجّه به «اِنّ الله لايحبُ المفسدين»


1- دنيا مزرعه‏ى آخرت است. (وابتغ فيما اتاک الله الدار الآخره) (به قارون گفته شد: از اين امكانات سراى‏ آخرت را دنبال كن.)

2- دارايى‏ ثروتمندان، از آنِ خداست. (اتاک الله)

3- آخرت را بايد با جديّت دنبال نمود، هر چند دنيا را نيز نبايد فراموش كرد.(ابتغ - لا تنس)

4- مال و ثروت مى‏تواند وسيله‏ى سعادت اُخروى‏ گردد. (وابتغ فيما اتاک الله الدّارالآخره)

5- موعظه‏ى ثروتمندان، كار پسنديده‏اى‏ است. (وابتغ...)

6- هركس به سهم و نصيب خود اكتفا كند و باقى‏ را صرف آخرت نمايد. (وابتغ...و لاتنس نصيبک...)

7- در موعظه، به نيازهاى‏ طبيعى‏ هم توجّه داشته باشيم. (لاتنس نصيبک)

8- ثروت بى‏ حدّ، بهره مندى‏ بى‏ حساب را بدنبال ندارد. نصيب هركس محدود ومشخّص است. (نصيبک)

9- آخرت طلبى‏ از طريق احسان به ديگران است. (وابتغ... و اَحسن)

10- براى‏ دعوت ديگران به احسان، يادآورى‏ احسان الهى‏ در حقّ آنان كارسازاست. (اَحسن كما اَحسن الله اليک)

11- سرمايه داران بى‏ ايمان، در معرض فساد هستند. (لا تبغ الفساد)
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41