قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ
(و فريادشان بلند شد) گفتند: واي بر ما كه طغيانگر بوديم.(۳۱)
عَسَى رَبُّنَا أَن يُبْدِلَنَا خَيْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُون
اميدواريم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن را بجاي آن به ما بدهد، چرا كه ما به او دل بسته ايم. (۳۲)
سوره ی قلم آیات 31 و 32
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿١٩﴾
و مانند كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند ، پس خدا هم آنان را دچار خودفراموشى كرد ؛ اينان بدكار و نافرماناند
يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿۲۶﴾
اى فرزندان آدم در حقيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مىدارد و [براى شما] زينتى است و[لى] بهترين جامه [لباس] تقوا است اين از نشانههاى [قدرت] خداست باشد كه متذكر شوند (۲۶)
سوره ۷: الأعراف - جزء ۸
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره یاسین آیه 12
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴿۱۲﴾
آرى ماييم كه مردگان را زنده مىسازيم و آنچه را از پيش فرستادهاند با آثار [و اعمال]شان درج مىكنيم و هر چيزى را در كارنامهاى روشن برشمردهايم
(۱۲)
..............
یا علی
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
من جاء بالحسنة فله عسر أمثالها و من جاء بالسیئة فلا یجزی إلا مثلها و هم لا یظلمون
هرکس کار نیکو بیاورد 10 برابر آن(پاداش) خواهد داشت و هرکس کار زشت بیاورد جز به قدر آن(کار زشت) مجازات نشود و (اصلا) بر آنان ستم نخواهد شد .
آیه 160 سوره انعام
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ
و من نفس خود را تبرئه نمیكنم چرا كه نفس قطعا به بدى امر میكند
مگر كسى را كه خدا رحم كند زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است
سوره ی یوسف آیه ی 53
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
و ان يكاد:
« وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لََمجْنُونٌ » (قلم / 51)
نزديك است كافران هنگامي كه آيات قران را ميشنوند با چشم زخم خود تو را از بين ببرند، و ميگويند او ديوانه است.
نفس مطمئنه:
« يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي » (فجر / 27تا30)
تو اي روح آرام يافته، به سوي پروردگار بازگرد در حاليكه هم تو از خوشنودي و هم او از تو خشنود است، پس در سلك بندگانم درآي، و در بهشتم وارد شو.
http://www.iranpardis.com
سوره مؤمنون آيه 15, 16
ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ تُبْعَثُونَ
ترجمه
سپس بدون ترديد بعد از آن (مراحل) مىميريد.
آن گاه شما روز قيامت برانگيخته مىشويد.
نکته ها
خداوند در اين آيات، مردن را قطعى و حتمى شمرده است، در اين جا ذكر كلامى از اميرالمؤمنين عليه السلام مناسب است:
«فلو أنّ احداً يجد الى البقاء سُلّماً او لدفع الموت سبيلاً لكان ذلك سليمانبن داوود عليه السلام الّذى سُخّر له ملك الجنّ و الانس، مع النبوّة و عظيم الزلفة ... رمته قسى الفناء بنبال الموت».] حضرت فرمود: اگر كسى براى ماندن هميشگى در دنيا چارهاى مىانديشيد يا براى برطرف كردن مرگ راهى مىيافت، او سليمان پسر داود عليه السلام بود كه بر جن و انس حكومت داشت، علاوه بر آن كه پيامبر بود و مقام و منزلتى بزرگ داشت ... (با اين حال) كمانهاى نيستى با تيرهاى مرگ، او را از پاى درآوردند (و از جهان هستى رخت بربست).
آيهى قبل سير تكامل خلقت انسان را بيان و خداوند به خود تبريك گفت، اين دو آيه نيز مراحل نهائى تكامل را پس از مرگ بيان مىكند.
پيام ها
1- مرگ نابود شدن نيست، مرحلهاى از تكامل است. «ثمّ انّكم بعد ذلك لميّتون»
2- مرگ، سرنوشت قطعى انسان است. «ثمّ انّكم ... لميّتون» («انّ» و حرف «لام» و جملهى اسميّه همه نشانهى تأكيد است)
3- آفرينش انسان، هدفدار است. «ثمّ انّكم يوم القيامة تبعثون»
4- ميان مرگ ورستاخيز فاصله طولانى است. («ثمّ» نشان فاصلهى طولانى است)
ولا تایئَسو مِن رَوح الله،انَّهـو لا یَیئَسو مِن رَوحِ اللهِ الّا القومُ الکافِرون...
ونا امید نشوید از روح خدا،همانا ناامید نمیشوند از روح خدا مگر گروه کافران
راستش یادم نیست این آیه توی کدوم سوره است ولی یادمه وقتی خوندمش انقدر تحت تاثیر قرار گرفتم که توی حافظم موند،فکر میکنم همین یه ایه کافیه تا انسان رو به زندگی برگردونه
سوره 52. طور آيه 44-46
وَإِن يَرَوْاْ كِسْفاً مِّنَ السَّمَآءِ سَاقِطاً يَقُولُواْ سَحَابٌ مَّرْكُومٌ
فَذَرْهُمْ حَتَّى يُلاَقُواْ يَوْمَهُمُ الَّذِى فِيهِ يُصْعَقُونَ
يَوْمَ لَا يُغْنِى عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ
ترجمه
(آنان به قدرى لجوجند كه حتى) اگر ببينند پارهاى از آسمان فرو مىافتد، (باز هم ايمان نمىآورند و) مىگويند: اين ابرى متراكم است (نه قهر خدا).
پس آنان را (به حال خود) واگذارشان تا آن روزشان را كه در آن گرفتار صاعقه (و قهر خدا) مىشوند، ببينند.
روزى كه نيرنگ و ترفندشان آنان را هيچ سود نبخشد و (از هيچ سوى) يارى نشوند.
نکته ها
«كِسف» به معناى قطعه است و مقصود از آن در اين جا، فرود قطعه سنگ از آسمان به عنوان عذاب الهى است. «مَركوم» به معناى متراكم و «يُصعقون» به معناى هلاكت و بيهوشى است كه در اثر صاعقهى عذاب پديد آيد. اين كلمه در قالب مجهول آمده كه نشانه اضطرار و ناچارى است.
اشخاص لجوج هر دم بهانهاى مىآورند. آنها از پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله درخواست سقوط قطعهاى از آسمان را داشتند، «فاسقط علينا كسفا...»(35) ولى اگر درخواست آنان عملى شود، باز مىگويند: اين ابرى است متراكم. «و ان يروا... يقولوا سحاب مركوم»
امر به معروف و نهى از منكر، مراحل و محدوديّتهايى دارد، گاهى تذكر لازم است و گاهى اعراض و ترك. در آيه 29 خوانديم: «فذكّر» يعنى به مردم تذكّر بده! ولى در اينجا مىخوانيم: «فذرهم» يعنى آنان را به حال خود رها كن، زيرا ديگر ارشاد تأثيرى ندارد.
35) شعراء، 187.
پيام ها
1- لجاجت، انسان را به تحليل غلط وامىدارد. «كسفا من السّماء... يقولوا سحاب مركوم»
2- انسانى كه بديهيّات را انكار مىكند و حتّى آنچه را با چشم مىبيند نمىپذيرد، ديگر قابل هدايت نيست. «يقولوا سحاب مركوم فذرهم»
3- همهى افراد لايق ارشاد نيستند. «فذرهم»
4- از ارشاد مردم نبايد زود خسته شد. قرآن بعد از طرح چهارده سؤال و بستن همهى راههاى عذر و بهانه، فرمان رها كردن آنان را مىدهد. «أم تأمرهم... أم... أم... أم... فذرهم»
5 - لطف خداوند به قدرى است كه حتّى در هنگام رها كردن انسان به حال خود، هشدار لازم را مىدهد. «فذرهم حتّى يلاقوا يومهم الّذى...»
6- كفر و لجاجت سبب بدفرجامى است. «حتّى يلاقوا يومهم...»
7- سنّت خدا در برابر مخالفان، شتاب وعجله نيست. «فذرهم حتّى يلاقوايومهم...»
8 - به هنگام فرا رسيدن قهر الهى، مجرمان ديگر اختيارى از خود ندارند و بايد آن را با ذلّت بپذيرند. «يصعقون»
9- هنگام قهر الهى، نه نيرنگ درونى كارساز است و نه ياور بيرونى. «يوم لايغنى...»
سوره 16. نحل آيه 22
إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْأَخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ
ترجمه
معبود شما معبودى است يگانه، پس كسانى كه به آخرت ايمان ندارند دلهايشان به انكار خو كرده و همانان مستكبرند.
نکته ها:
آيات قبل ناتوانى غير خدا را از آفرينش و بىخبرى آنها را از آينده مطرح ساخت اين آيه مىفرمايد، معبود واقعى شما خداى يكتاست.
«كبر» يعنى خود را بزرگ دانستن، «تكبّر» يعنى آثار كبر را عمل كردن، و «استكبار» يعنى آنكه خودش بزرگى ندارد، ولى با انواع وسائل، مىخواهد بزرگى خود را ايجاد و اثبات كند.
در روايات آمده است كه امام حسينعليه السلام بر فقرايى عبور مىكردند، آنها مشغول غذا خوردن بودند و حضرت را نيز دعوت به غذا كردند. امام در كنار آنها نشستند و مشغول شدند و سپس فرمودند: خداوند مستكبران را دوست ندارد.(12)
12) تفسير نورالثقلين.
پيام ها
1- انكار معاد در حقيقت انكار مبدء است. توحيد و معاد به هم پيوند دارند. «الهكم اله واحد فالذين لايؤمنون بالاخرة»
2- منشأ كفر كبر است، نه جهل. انكارِ حقيقت است، نه جهل به حقيقت. «قلوبهم منكرة و هم مستكبرون»
3- ايمان به آخرت، تكبر و استكبار را برطرف مىكند. «فالذين لايؤمنون ...قلوبهم منكرة»
سوره 32. سجده آيه 17
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِىَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَآءً بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه
هيچ كس نمىداند چه پاداش مهمّى كه مايهى روشنى چشمهاست براى آنان نهفته است، اين پاداش كارهايى است كه انجام مىدادند.
نکته ها
قرآن در مورد ميزان پاداشهاى الهى چند تعبير دارد. يك جا «ضِعف»(357) به معناى دو برابر، يك جا «اَضعافاً»(358) به معناى چند برابر يك جا «عشر امثالها»(359) به معناى ده برابر و در جاى ديگر تشبيه به دانهاى كه هفت خوشه برآورد و در هر خوشه صد دانه باشد، يعنى هفتصد برابر؛(360) ولى اين آيه فراتر از عدد و رقم را بازگو مىكند و مىفرمايد: هيچ كس از پاداش اين گروه از مؤمنان، كه اهل نماز شب و انفاق هستند، آگاه نيست.
امام صادقعليه السلام فرمود: «ثواب هر كار نيكى در قرآن بيان شده است، مگر نماز شب؛ كه جز خداوند كسى پاداش آن را نمىداند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود».(361)
357) اعراف، 38.
358) بقره، 245.
359) انعام، 160.
360) بقره، 261.
361) تفاسير مجمعالبيان والميزان.
پيام ها
1- سحرخيزى، نماز شب، كمك به محرومان، بالاترين پاداشها را دارد. «فلا تعلم نفس»
2- برخى پاداشهاى الهى، براى ما قابل درك نيست. «فلا تعلم نفس»
3- در شيوهى تربيت، گاهى بايد نوع و مقدار تشويق و پاداش مخفى باشد. «ما اُخفى لهم»
4- عبادت مخفى، پاداشهاى مخفى دارد. «تتجافى... اُخفى لهم»
5 - براى دريافت پاداش بىحساب، سختى سحرخيزى را بر خود هموار كنيم. «تتجافى - اُخفى لهم»
6- سعديا گرچه سخندان و نصيحت گويى؛به عمل كار برآيد به سخندانى نيست. «بما كانوا يعملون»
سوره 40. غافر آيه 9
وَ قِهِمْ السَّيِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّيِّئَاتِ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
ترجمه
(پروردگارا!) آنان را از بدىها (و كيفر اعمالشان) حفظ كن و هر كس را در آن روز از بدىها حفظ كنى، پس مشمول رحمتت ساختهاى؛ و اين همان رستگارى بزرگ است.
پيام ها
1- پاك بودن، هم به همت و ارادهى انسان نياز دارد، «نهى النفس عن الهوى»(56) و هم به دور بودن از افراد و مشاغل و مكانها و افراد بد، «اعرض عنهم»(57)، «فلا تقعدوا معهم»(58) و هم به لطف و امداد الهى. «و قهم السئيات»
2- رحمت الهى، تنها كاميابى مادى نيست، بيمه شدن از گناهان، يكى از آنهاست. «و مَن تق السّيئات يومئذ فقد رحمته»
3- رستگارى بزرگ، در صورتى است كه انسان از آفات معنوى و مادى، هر دو دور باشد. «السّيئات». (هم آفات معنوى سيّئه است. «مَن كسب سيّئة»(59) و هم آفات مادى. «و اِن يصبكم سيئة يفرحوا بها»(60) چنانكه حسنه، هم مصداق دنيوى دارد و هم اُخروى. «ربّنا آتنا فى الدنيا حسنة و فى الآخرة حسنة»(61))
4- توفيق مصونيّت از گناه را بايد از خدا خواست. «و قهم السيئات»
5 - رستگارى را هنر خود ندانيم بلكه لطف و رحمت او بدانيم. «فقد رحمتَه و ذلك هو الفوز العظيم»
6- رستگارى، در رفاه دنيوى نيست بلكه در تقواست. «مَن تق السيئات... ذلك هو الفوز العظيم»
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
إن الذین ءآمنوا و عملوا الصلحت یهدیهم ربهم بإیمنهم تجری من تحتهم الأنهار فی جنت النعیم
آنان که (به خدا) ایمان آورده و نیکوکاری کردند , پروردگارشان آنها را به سبب همان ایمانشان (به راه سعادت و طریق بهشت) رهبری میکند (تا به نعمت های ابدی بهشتی) که از زیر (درختان) آنها در باغ های بهشت نهرها جاری است (متنعم گردند) .
سوره نحل آيه 96
مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه
آنچه نزد شماست به پايان مىرسد، وآنچه نزد خداست باقى وپايدار است، و كسانى كه صبر پيشه كردند، همانا مزدشان را بر پايه نيكوترين كارى كه مىكردند، پاداش خواهيم داد.
پيام ها
1- جز خدا، هيچ كس و هيچ چيز باقى نيست. «ما عندكم ينفد...»
2- دل كندن از ماديات و پيوسته به خدا و پايدارى بر تعهدات و وفاى به عهد، نياز به صبر و مخالفت با هواى نفس دارد. «و لنجزينّ الذين صبروا»
3- دل كندن از دنيا، محروميت نيست كاميابى است. «و لنجزين الذين صبروا»
4- هيچ مشترى بهتر از خدا نيست، چون جنس معمولى يا پست را هم به گران قيمت مىخرد. «بأحسن ما كانوا يعملون»