کانون

نسخه‌ی کامل: آیه های منتخب قرآنی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سلام

سوره ی مبارکه الشعراء: آيه 219

وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ(219)

و (نيز) حركت تو را در ميان سجده‏كنندگان! (219)

از امام باقر عليه السلام درباره قول خداي عزوجل: « و تقلبک في الساجدين »؛ « و خداوند حرکت تو را در ميان سجده کنندگان مي بيند»؛ « سوره شعرا، آيه 219 » روايت شده است که اين آيه درباره علي و فاطمه و حسن و حسين و اهل بيت پيامبر خدا عليهم السلام است.

منابع
بحار الانوار، ج 24، ص 280، حديث 1 - کنز جوامع الفوائد، ص 388

در پناه خدا !
سلام

از سوره فرقان-

(آيه 74)- يکی از ويژگى مؤمنان راستين آن است كه توجه خاصى به تربيت فرزند و خانواده خويش دارند و براى خود در برابر آنها مسؤوليت فوق‏العاده‏اى قائلند «و آنها پيوسته (از درگاه خدا مى‏خواهند و) مى‏گويند:
پروردگارا! از همسران و فرزندان ما كسانى قرار ده كه مايه روشنى چشم ما گردند»! (وَ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّيَّاتِنا قُرَّةَ أَعْيُنٍ).

بديهى است منظور اين نيست كه تنها در گوشه‏اى بنشينند و دعا كنند، بلكه دعا دليل شوق و عشق درونيشان بر اين امر است، و رمز تلاش و كوشش.

و بالاخره دوازدهمين وصف برجسته اين بندگان خالص خدا كه از يك نظر مهمترين اين اوصاف است اين كه آنها هرگز به اين قانع نيستند كه خود راه حق را بسپرند بلكه همّتشان آن چنان والاست كه مى‏خواهند امام و پيشواى جمعيت مؤمنان باشند و ديگران را نيز به اين راه دعوت كنند.

آنها چون زاهدان گوشه گير و منزوى، تنها گليم خويش را از آب بيرون نمى‏كشند، بلكه سعيشان اين است كه بگيرند غريق را! لذا در پايان آيه مى‏فرمايد: آنها كسانى هستند كه مى‏گويند: «پروردگارا! ما را امام و پيشواى پرهيزكاران قرار ده» (وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً).

آرى! آنها بندگان خاص رحمانند، و همان گونه كه رحمت عام خدا همگان را فرا مى‏گيرد، رحمت اين بندگان خدا نيز از جهاتى عام است، علم و فكر و بيان و قلم و مال و قدرتشان پيوسته در مسير هدايت خلق خدا كار مى‏كند. آنها سر مشقهايى براى پرهيز كاران محسوب مى‏شوند.

در پناه خدا !
أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ

تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لهُ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ

وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ

فأَصابَها إِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ

كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ

--

آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد

كه از زير آنها نهرها روان است، و براى او در آن از هر گونه ميوه‏اى باشد،

و در حالى كه او را پيرى رسيده و فرزندانى خردسال دارد،

گردبادى آتشين بر آن زند و بسوزد؟

اين گونه، خداوند آيات را براى شما روشن مى‏گرداند، باشد كه شما بينديشيد.

سوره بقره آیه 266
بررسی انواع اراده در قرآن :


اراده بر دو قسم است: تشريعي و تكويني.

الف) ارادهٴ تشريعي
منظور از ارادهٴ تشريعي آن است كه خداوند در مقام قانون‏گذاري، فعلي را واجب يا حرام كند و از بندگان خود انجام يا ترك آن را بخواهد. در اين اراده، انجام يا ترك كار به ارادهٴ عبد وابسته است و به عبارت ديگر: ارادهٴ عبد بين آن فعل يا ترك و ارادهٴ خدا فاصله مي شود . از اين رو تخلّف در اين ارادهٴ خدا راه دارد، مثلاً خدا نماز را بر همه واجب و شرك را حرام كرده است، ليكن ارادهٴ او بر اين تعلق گرفته كه بندگان او با ارادهٴ خودشان نماز بخوانند و با ارادهٴ خودشان از شرك اجتناب ورزند. لذا برخي امتثال مي‏كنند و برخي امتثال نمي‏كنند. در نتيجه ارادهٴ خداوند دربارهٴ گروهي از مردم تحقق پيدا مي‏كند و دربارهٴ گروهي ديگر تخلف مي‏پذيرد.


ب) ارادهٴ تكويني
اين قسم از اراده در جايي تحقق پيدا مي‏كند كه خواست خدا مستقيماً بر تحقق و ايجاد چيزي تعلق بگيرد، مثل اين‏كه بخواهد چيزي را خلق كند، كسي را بميراند يا.... در اين موارد، بين ارادهٴ خدا و فعل خارجي واسطه‏اي وجود ندارد. از اين رو تخلفي دراين اراده راه نمي‏يابد:(إنما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون)
ـ سورهٴ يس، آيهٴ 82. هرگاه ارادهٴ چيزي كند تنها كارش اين است كه به آن مي‏گويد: «باش» پس بي‏درنگ موجود مي‏شود. { 1 «

فاء» در ﴿فيكون﴾ مفيد ترتّب مقامي است، نه فاصلهٴ زماني. بدين ترتيب «كُن» از خداي سبحان به لحاظ تحقق عيني همان «يكون» است وگرنه «قول» به معنايي كه معهود ماست، يعني گفتار با زبان، در مورد خدا معنا ندارد، بلكه به فرمودهٴ اميرالمؤمنين (عليه السلام) كلام او چيزي جز فعل او نيست:«يقول لمن أراد كونه ﴿كن فيكون﴾ لابصوْت يُقرع، ولا بنداء يُسمع، وإنّما كلامُه سبحانه فعْل منه أنشأه ومثّله»؛ 2 {^ 2 - ـ نهج‏البلاغه، خطبهٴ 186، بند 17.}

خداوند به هر چيزي كه ارادهٴ وجودش را كرد مي‏گويد: باش، پس آن چيز بلافاصله موجود مي‏شود، ليكن گفتن او به صورت صداي گوش نواز و نداي شنيدني نيست، بلكه سخن او همان كار او است. نيز در دعايي كه نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به گرامي دخت خود، فاطمه زهرا (عليها السلام) آموزش داده، آمده است: «يا من فعْله قوْل و قوله أمر...»} ^ 1 - ـ بحار، ج 88، ص 182. اي كسي كه كار او بيش از گفتار نيست و گفتار او امر است.{ . 1

البته در ارادهٴ تكوينيِ مخلوق، تخلّف راه دارد، يعني اراده‏هاي ما گاهي تحقق پيدا مي‏كند و گاهي تحقق پيدا نمي‏كند، كه علت اصلي تخلّف، ضعف مقتضي و قوت مانع است، اما در ارادهٴ تكويني خدا تخلفي رخ نمي‏دهد؛ چون نقص علّي در مورد خدا معنا ندارد:﴿إن الله علي كل شي‏ءٍ قدير﴾^ }2 - ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 20. به درستي كه خدا بر هر چيزي قدرت دارد.{ . 2
[b]يعني علّت فاعلي به نصاب تمام است و هرگونه مانعي مرتفع است؛ زيرا سراسر جهان امكان، سپاه و ستاد اجرايي او هستند، لذا فرض مانع، فرضي محال است.


اراده‏اي كه در آيهٴ تطهير آمده، ارادهٴ تكويني است كه به فعل خود خدا تعلّق گرفته است و ارادهٴ تشريعي در اينجا معنا ندارد؛ زيرا آيه در صدد مدح و تكريم مخاطبان خود است و تشريعي بودن اراده، با تكريم سازگار نيست؛ چون ارادهٴ تشريعي بر تطهير و اذهاب رجس دربارهٴ كفّار و فسّاق نيز وجوددارد. به عبارت ديگر: كفّار نيز مأمور هستند كه با ترك كفر، شرك و معصيت، راه صحيح هدايت را بپيمايند. اين مطلب در بحث‏هاي آينده روشن‏تر خواهد شد.
سلام

شفاعت در روز قیامت

آیات 100 و 101 از سوره شعراء-

ولى افسوس كه امروز" شفاعت كنندگانى براى ما وجود ندارد" (فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ).
" و نه دوست گرم و پر محبتى" كه بتواند ما را يارى كند (وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ) خلاصه نه معبودان به شفاعت ما مى‏پردازند، آن چنان كه ما در دنيا مى‏پنداشتيم، و نه دوستان قدرت يارى ما را دارند.

قابل توجه اينكه" شافعين" در آيه گذشته به صورت جمع" صديق" به صورت مفرد آمده، اين تفاوت ممكن است به خاطر آن باشد كه اين گروه از گمراهان با چشم خود مى‏بينند مؤمنانى كه لغزشهايى داشته‏اند از شفاعت جمعى از شفاعت كنندگان همچون انبياء و اوصياء و فرشتگان، و شفاعت بعضى از دوستان صالح برخوردار مى‏شوند، آنها نيز آرزو مى‏كنند كه اى كاش شفاعت كننده و دوستى داشتند.

در پناه خدا !
بررسی آیه : : ﴿إنّا فتحنا لك فتحاً مبيناً ٭ ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك وما تأخّر)
1 (
( { ^ 1 - ـ سوره فتح، آيهٴ 1 ـ 2. } پيغمبرا!) ما پيروزي آشكار و درخشاني نصيب تو كرديم تا گناه گذشته و آينده‏ات را خدا ببخشايد.

اساساً از مفسران اهل سنت بين ارادهٴ تكويني و ارادهٴ تشريعي خلط كرده و هم بين اذهاب و تطهير دفعي با اذهاب و تطهير رفعي فرق نگذاشته است. اين دو اشتباه بزرگ، منشأ بسياري از مخالطات و مغالطات شده است. از اين جهت اگر مطالعه كنندهٴ تفسير روح المعاني و امثال آن، اين دو مطلب كليدي را هضم كند و مرز هر كدام را بداند متوجّه مغالطات آنها مي‏شود و مي‏تواند به اشكالات آنان پاسخگو باشد.

ممكن است بعضي از آيات قرآن موجب القاي اين معنا به ذهن باشد كه (معاذ اللّه) گناهي از رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صادر شده است. اگر عصمت آن حضرت مورد خدشه قرار گيرد، عصمت ائمّهٴ اطهار (عليهم السلام) به طريق اولي مخدوش خواهد بود. به دو نمونه از آياتي كه مُوهم اين معناست، اشاره مي‏شود:

اول : آیه دوم سوره فتح ،
: : ﴿إنّا فتحنا لك فتحاً مبيناً ٭ ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك وما تأخّر)
1 (


ذنبي كه در اينجا آمده، ذنب اصطلاحي، يعني گناه و معصيت خدا نيست؛ زيرا گناه و معصيت خدا با توبه و استغفار عبد از يك سو و غفران الهي از سوي ديگر شستشو مي‏شود، نه با پيروزي و ظفرمندي يك مجاهد نستوه و مقاوم بر دشمن عنود ستمگر. اين كه خداي متعالي به رسول گراميش (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: ما فتح مبين و آشكار (فتح مكّه) را نصيب تو كرديم تا تمام گناهانت را ببخشد، منظور كارهايي است كه به گمان باطل مردم جاهل و مشرك حجاز، گناه محسوب مي‏شد؛ زيرا رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سنّت‏هاي باطل، رسوم عاطل، آداب آفل و افكار فائل آنها را درهم شكست. نه تنها بت‏هاي جاهليت را برانداخت، بلكه با فكر بت‏پرستي در افتاد.

از اين رو مشركان با تعجّب مي‏گفتند: ﴿أجعل الالهة إلهاً واحداً إنّ هذا لشي‏ءٌ عجاب) 1 {^ 1 - ـ سورهٴ ص، آيهٴ 5. عُجاب و عَجيب هر دو صيغهٴ مبالغه و به يك معناست، ليكن عُجاب از تأكيد بيشتري برخوردار است.}

يعني: آيا خدايان ما (را ناديده گرفته و آنها) را خداي واحد قرار داده است؟ اين، چيز خيلي عجيبي است. افزون بر اين، در جنگ‏هاي بدر، احد و... عدّهٴ زيادي از پدران، برادران و ساير بستگان همين كفّار و سران شرك و ستم، به دست مجاهدان با اخلاص اسلام كشته شده بودند. لذا آن حضرت در پيش آنها مجرم و مذنب تلقي مي‏شد.

وقتي كه فتح مبين (فتح مكّه) نصيب آن حضرت شد و مردم مكّه گذشت و بزرگواري او را در قالب عفو عمومي ديدند و با جفا كاري و ستم پيشگي خود نسبت به او و اصحابش مقايسه كردند، فهميدند كه حقّ با آن حضرت بوده است بدين ترتيب، آنچه را كه ذنب و گناه براي آن حضرت مي‏پنداشتند، در نظر آنها نيز بخشيده شد. ليكن آن قيام و اقدامها در نزد خدا اساساً گناهي نبوده، بلكه از بهترين اقسام اطاعت بوده است. كليم حق تعالي، حضرت موسي (عليه السلام) نيز، با آن كه معصوم بود، هنگامي كه مأموريت پيدا كرد تا پيام الهي را به دربار فرعون ابلاغ كند، گفت: خدايا! پس هارون را نيز همراه من به عنوان وزير و كمك كار بفرست تا اين رسالت خطير، به بهترين شكل امتثال شود: ﴿... فأرسل إلي هارون٭ ولهم عليّ ذنبٌ) 1 ؛ { ^ 1 - ـ شعراء، 14 ـ 13. اين مضمون، در آيات 34 ـ 33 سورهٴ قصص و آيات 32 ـ 29 سورهٴ طه نيز آمده است.}

زيرا من در نظر فرعونيان، (نه پيش تو) گناهكارم. بنابر اين، نه كليم الهي (عليه السلام) مرتكب گناه شده بود و نه حبيب خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) گناهي داشت. پس گناهي كه به اين دو پيامبر اولواالعزم نسبت داده شده، از ديدگاه سران شرك و ستم بوده است، نه از نظر شرع و قانون خدا.

در قسمت بعدی سوره توبه آیه 43 از این دیدگاه بررسی می شود :عفا الله عنك لِمَ أذنت لهم حتّي يتبيّن لك الّذين صدقوا وتعلم الكاذبين
خدايت ببخشايد، چرا پيش از آن كه (وضعيت) كساني كه راست مي‏گويند براي تو روشن شود و دروغ‏گويان را بشناسي، به آنها اجازه دادي (و از حضور پيدا كردن در جنگ معافشان كردي ؟
منبع: تجلی ولایت در آیه تطهیر آیة الله جوادی آملی
سلام

از سوره فرقان-

آيه 27- شأن نزول: در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دو نفر دوست در ميان مشركان به نام «عقبه» و «ابى» بودند هر زمان عقبه از سفر مى‏آمد غذايى ترتيب مى‏داد و اشراف قومش را دعوت مى‏كرد و در عين حال دوست مى‏داشت به محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برسد هر چند اسلام را نپذيرفته بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتيب غذا داد و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز دعوت نمود.

هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من از غذاى تو نمى‏خورم تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهى، «عقبه» شهادتين بر زبان جارى كرد.
اين خبر به گوش دوستش «ابى» رسيد، گفت: اى عقبه! از آئينت منحرف شدى؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. من از اين شرم داشتم كه او از سفره من برخيزد بى‏آنكه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم! ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمى‏شوم مگر اين كه در برابر او بايستى و سخت توهين كنى! عقبه اين كار را كرد و مرتد شد، و سر انجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش «ابى» نيز در جنگ احد كشته شد.
اين آيه و دو آيه بعد از آن نازل گرديد و سر نوشت مردى را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مى‏شود و او را به گمراهى مى‏كشاند شرح داد.


تفسير: روز قيامت صحنه‏هاى عجيبى دارد كه بخشى از آن در آيات گذشته آمد و در اينجا بخش ديگرى را خاطرنشان مى‏كند، و آن مسأله حسرت فوق‏العاده ظالمان از گذشته خويش است نخست مى‏فرمايد: «و (به خاطر آور) روزى را كه ظالم هر دو دست خويش را از شدت حسرت به دندان مى‏گزد، مى‏گويد: اى كاش با (رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله) راهى برگزيده بودم» (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا).
اين كار شايد به خاطر اين باشد كه اين گونه اشخاص هنگامى كه گذشته خويش را مى‏نگرند خود را مقصر مى‏دانند و تصميم بر انتقام از خويشتن مى‏گيرند و اين نوعى انتقام است تا بتوانند در سايه آن كمى آرامش يابند.

در پناه خدا !
2 ـ در سورهٴ توبه آمده است:.
﴿عفا الله عنك لِمَ أذنت لهم حتّي يتبيّن لك الّذين صدقوا وتعلم الكاذبين﴾؛ 1 { ^ 1 - ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 43. }

خدايت ببخشايد، چرا پيش از آن كه (وضعيت) كساني كه راست مي‏گويند براي تو روشن شود و دروغ‏گويان را بشناسي، به آنها اجازه دادي (و از حضور پيدا كردن در جنگ معافشان كردي ؟ } ^ 2 -

ـ اين آيه، مربوط به جنگ «تبوك» است. عدّه‏اي از منافقان كه بنا نداشتند در جنگ شركت كنند، از حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) اجازهٴ عدم حضور خواستند. آن حضرت نيز به آنها اجازه داد و آنها شركت نكردند. آنگاه اين آيه نازل شد.)
اگر چه در اين آيه لفظ ذنب، خطيئه، عصيان و امثال آن به كار نرفته، ليكن به دو جملهٴ ﴿عفا الله عنك﴾ و ﴿لم أذنت لهم﴾ استدلال شده است. مي‏گويند: جملهٴ اول نشان مي‏دهد كه (معاذ الله) معصيتي از آن حضرت صادر شده و خدا مي‏خواهد بر او ببخشد و جملهٴ دوم گوياي اين معناست كه اجازه دادن به منافقان، صحيح نبوده است.

از اين جهت او را سرزنش مي‏كند كه چرا چنين كردي{^ 1 - ـ متأسفانه اين جسارت، به ساحت مقدّس آن حضرت حتّي از افرادي نظير زمخشري، مفسّر بزرگ اهل سنّت نيز سرزده است.رك: كشّاف، ج2 ص274.}

[تصویر:  s-015.jpg]
حضرت آیة الله جوادی آملی

جواب:
آيات بعد نشان مي‏دهد كه: اوّلاً، منافقان در صدد حاضر شدن به ميدان نبرد تبوك نبودند و استجازهٴ آنها تنها حالت صوري و ظاهر سازي داشت. از اين رو حتّي اگر پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز به آنها اجازهٴ عدم حضور نمي‏داد، باز هم در نبرد شركت نمي‏كردند. شاهد اين ادعا آيهٴ 44 همين سوره است كه مي‏فرمايد: ﴿ولوْ أرادوا الخروج لأعدّوا له عُدّةً﴾؛ اگر واقعاً ارادهٴ شركت كردن در جنگ داشتند .،بايد سلاح تهيه مي‏كردند و خود را آماده مي‏كردند، در حالي كه هيچ اقدامي در اين باره نكردند.

ثانياً، شركت آنها در جنگ نه تنها نفعي براي مسلمانان نداشت، بلكه باعث تضعيف روحيهٴ لشكر اسلام مي‏شد: ﴿لو خرجوا فيكم ما زادوكم إلّا خبالاً ولأوْضعوا خلالكم يبغونكم الفتنة وفيكم سمّاعون لهم والله عليم بالظالمين }^ 1 - ـ سورهٴ توبه، آيهٴ 47.{ ) 1 اگر همراه شما مي‏آمدند و در جنگ شركت مي‏كردند جز اين كه مايهٴ فساد انگيزي و فتنه‏جويي گردند و در صفوف شما نفوذ كنند، كار ديگري نمي‏كردند.
با توجّه به اين‏كه در ميان شما كساني حضور دارند كه سمّاع 2…. {^ 2 - ـ «سمّاع» يا به معناي فرد ضعيف الايمان خوش باوري است كه گوش شنوا نسبت به منافقان دارد و سريعاً تحت تأثير القائات و شايعات آنها قرار مي‏گيرد و يا به معناي جاسوسي است كه در هر گوشه و كنار سر و گوش آب مي‏دهد، كسب خبر مي‏كند و به اطلاع آنان مي‏رساند تا آنها را در اهداف شومشان كمك كند. در هر صورت اگر منافقان در جنگ حضور نداشته باشند ارتباط اين سمّاع‏ها با آنها قطع مي‏شود. }...

كه سمّاع آنها هستند و خداوند همهٴ ستم پيشگان را مي‏شناسد. چنان كه همين افراد (عبد الله بن ابي سلول، سركردهٴ منافقان همراه با يك سوم سربازان اسلام) در بين راه اُحُد برگشتند و در صدد خذلان و شكست رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و لشكر مسلمانان بودند 1. براي رسيدن به اين هدف به جاسوسي، تشويق ديگران به بازگشت، تشويق يهود و مشركان به جنگ با اسلام و... دست زدند و آن‏گاه كه سرانجام حق، پيروز و نصرت و ياري خدا آشكار شد، آنها بي‏ميل بودند.

آيهٴ 48 اين سوره اشاره به همين قضيه دارد: ﴿لقد ابتغوا الفتنة من قبل وقلّبوا لك الا قمور حتّي جاء الحقّ وظهر أمر الله وهم كارهون﴾ و آنگاه كه پاي بعضي از اينها به ميدان اُحد رسيد، آثار شوم اين حضور در آنجا نيز ظاهر شد. بنابر اين، شركت آنها در جنگ تبوك نه تنها به صلاح سربازان اسلام نبود، بلكه صلاح اسلام و مسلمانان در عدم شركت آنها بود. بنابر اين، اجازهٴ حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) به آنها در ترك جنگ، هرگز مايهٴ تضعيف قواي اسلام نشد. آري، سبب شد كه چهرهٴ نفاقشان ديرتر آشكار و شناخته شود. در مقابل، اين فايده را داشت كه حرمت قانون و احترام شخص رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در جامعه شكسته نشود و هر گاه آن حضرت (به عنوان حاكم اسلامي) اعلام جهاد كند، همهٴ كساني كه توانايي دارند خود را ملزم به شركت كردن بدانند و حتي اگر منافقي در صدد شركت نكردن باشد خود را ملزم به اجازه گرفتن بداند، نه اين كه با زير پا گذاشتن فرمان حاكم و تمرّد و سرپيچي از دستور وي تخلّف كند و جسارت روا دارد.

در همين جنگ تبوك، سه نفر به نام‏هاي كعب بن مالك، مرارة بن ربيع، هلال بن اميّة، كه قرآن كريم از آنها به عنوان «ثلاثهٴ مخلّفه» ياد مي‏كند، با آن كه جزو گروه منافقان نبودند ولي بر اثر بي‏حالي، تن پروري يا به هر دليل ديگر، در جنگ شركت نكردند و از سربازي در راه خدا و حاكم جامعهٴ اسلامي، يعني رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) سر باز زدند. اينجا بود كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) احساس كرد اين آغاز ناميمون، فرجام شومي دارد و اگر اين بدعت، رسميت پيدا كند و به اصطلاح، قبح آن از بين برود باعث نفوذ ضعف و فتور در جامعهٴ اسلامي خواهد شد. هنگام بازگشت از تبوك، اين سه نفر به انگيزهٴ عذرخواهي خدمت حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتند اما پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هيچ سخني با آنها نگفت و مسلمانان را نيز از معاشرت و صحبت با آنان بر حذر داشت و بدين ترتيب، با برخورد سرد آن حضرت و جامعهٴ اسلامي مواجه شدند. اين مسئله آن قدر براي آنها سخت و شكننده بود كه نه تنها زمين با آن فراخي براي آنها تنگ آمد، بلكه از خودشان نيز به تنگ آمدند و فهميدند چاره‏اي جز بازگشت به خدا و توبه به درگاه او ندارند. از اين رو توبهٴ سختي كردند و در نهايت، توبهٴ آنها پذيرفته شد.
آيهٴ 118 همين سوره دربارهٴ آنها نازل گرديده است: ﴿وعلي الثلاثة الّذين خُلّفوا حتّي إذا ضاقتْ عليهم الأرض بما رَحُبتْ وضاقت عليهم أنفسهم وظنّوا أن لا ملجأ من الله إلّا إليه ثمّ تاب عليهم ليتوبوا إنّ الله هو التوّاب الرحيم﴾

همچنين لطف و عنايت خود را شامل آن سه نفري كرد كه از شركت در جنگ تبوك سرباز زدند. آنان كه نه تنها زمين پنهاور برايشان تنگ آمد، بلكه از خودشان نيز به تنگ آمدند و فهميدند براي نجات از خشم الهي، پناهگاهي جز لطف او ندارند. آنگاه خدا بر آنها لطف كرد تا آنان به سوي خدا برگردند. به درستي كه خدا توبه پذير مهربان است.

بدين صورت حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) اجازه نداد كه قبح قانون شكني از بين برود و بدعت تخلّف از فرمان خدا و رسول، رسميت پيدا كند. بنابر اين، اجازه دادن حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) به آنان مبني بر ترك حضور در جنگ نه تنها نشان سوء تدبير و ضعف مديريت آن حضرت نبود، بلكه حكايت از ظرافت و لطافت از مديريت و تدبير قوي و فوق العادهٴ او مي‏كند.

در نتيجه هيچ عتابي متوجّه آن حضرت نبود، بلكه خداوند براي عتاب و سرزنش منافقان متمرّد، خطاب را اين گونه متوجّه حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) كرد. گويا به آن حضرت مي‏فرمايد: پيغمبرم! اجازه دادن و اجازه ندادن تو فرقي براي آنها ندارد. آنان هرگز در جهاد شركت نخواهند كرد، ليكن اگر اجازه نمي‏دادي چهرهٴ كريه و نفاقشان بهتر و زودتر روشن مي‏شد، نه اين كه تو كار خلافي كرده باشي. امّا جملهٴ ﴿عفا الله عنك﴾ جملهٴ دعايي است كه از سر شفقت، ترحّم، اظهار علاقه، ملاطفت و امثال آن صادر مي‏شود. چنان كه در زبان فارسي نيز متداول است كه مي‏گوييم: «خدا خيرت دهد، ديدي چه كردي؟» يا «خدايت بيامرزد، ديدي چه كردند؟» اين جمله‏ها دلالت بر صدور گناه از مخاطب نمي‏كند. مثلاً انسان هتاك و جسوري مي‏خواهد به شخص محترمي اسائهٴ ادب كند، ديگري كه شاهد صحنه است .

با قوّهٴ قهريه، خواهش، التماس يا هر راه ديگري مانع اين هتاكي و جسارت مي‏شود و اسائهٴ ادب واقع نمي‏شود. در اينجا ممكن است آن شخص محترم به اين شخصي كه شاهد صحنه است، بگويد: خدا رحمتت كند چرا مانع شدي؟ مي‏گذاشتي كارش را بكند تا ديگران بدانند و بفهمند كه او چه انسان جسور و هتاكي است. روشن است كه شاهد صحنه، مرتكب خلافي نشده، بلكه كار شايسته و لازمي نيز انجام داده است و آن شخص محترم، از كار او نه تنها ناراحت نشده، بلكه بسيار مسرور نيز شده است. از اين رو نه آن جملهٴ «خدايت بيامرزد» دلالت بر صدور كار ناپسند مي‏كند و نه اين جملهٴ «چرا نگذاشتي كارش را بكند؟»، بلكه از روي ملاطفت، مهرباني و امثال آن صادر شده است.

بنابر اين، نه آيهٴ سورهٴ فتح، دلالت بر صدور گناه از حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏كند و نه آيهٴ سورهٴ توبه دلالت بر ارتكاب عمل ناپسند و استحقاق سرزنش و ملامت داشتن آن حضرت (صلي الله عليه و آله و سلم) دارد .



^ 1 - }ـ غير از اين دو آيه، آيات ديگري در قرآن كريم وجود دارد كه ظاهر آن مُوهِم اين معناست كه گناهي از حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) يا ساير انبياي عظام (عليهم السلام) صادر شده است. عالم بزرگوار و جليل القدر شيعه، مرحوم سيد مرتضي علم الهدي با جمع‏آوري اين آيات در كتاب مستقلي به نام «تنزيه الانبياء» وجواب از آنها عَلَم هدايتي براي طالبان حقيقت برافراشته است. افزون بر اين، در تفاسير شيعه اصل نزاهت انبيا به صورت پراكنده، ذيل آيات مربوطه، مورد بحث و بررسي قرار گرفته و به شبهات آن جواب داده شده است.}
سلام

از سوره نمل-

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلِ الحَْمْدُ لِلَّهِ وَ سَلَامٌ عَلىَ‏ عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى ءَاللَّهُ خَيرٌْ أَمَّا يُشْرِكُونَ(59)
أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكمُ‏ْ أَن تُنبِتُواْ شَجَرَهَا أَ ءِلَاهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ(60)
أَمَّن جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلَالَهَا أَنْهَرًا وَ جَعَلَ لهََا رَوَاسىِ‏َ وَ جَعَلَ بَينْ‏َ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزًا أَ ءِلَاهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ أَكْثرَُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ(61)
أَمَّن يجُِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ(62)
أَمَّن يَهْدِيكُمْ فىِ ظُلُمَاتِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَن يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرَا بَينْ‏َ يَدَىْ رَحْمَتِهِ أَ ءِلَاهٌ مَّعَ اللَّهِ تَعَلىَ اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ(63)
أَمَّن يَبْدَؤُاْ الخَْلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ مَن يَرْزُقُكمُ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَ ءِلَاهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ(64)
قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَ مَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ(65)

خودتون برین معنیش رو بخونین !!!

--------------------------------------

خوب حالا خوندی ؟؟؟
کیف کردی ؟؟؟
لذت بردی؟؟؟

حالا برای شکر داشتن یه همچین خدایی باید یه صلوات محمدی(ص) فرستاد !!!

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم !!!
سلام

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ياعلي.
سلام

از سوره توبه-
(آيه 61)-

شأن نزول:

در مورد نزول اين آيه گفته‏اند: اين آيه در باره گروهى از منافقان نازل شده، كه دور هم نشسته بودند و سخنان ناهنجار، در باره پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى‏گفتند، يكى از آنان گفت: اين كار را نكنيد، زيرا، مى‏ترسيم به گوش محمّد برسد، و او به ما بد بگويد (و مردم را بر ضد ما بشوراند).

يكى از آنان كه نامش «جلاس» بود گفت: مهم نيست، ما هر چه بخواهيم مى‏گوييم، و اگر به گوش او رسيد نزد وى مى‏رويم، و انكار مى‏كنيم، و او از ما مى‏پذيرد، زيرا محمّد صلّى اللّه عليه و آله آدم خوش باور و دهن بينى است، و هر كس هر چه بگويد قبول مى‏كند، در اين هنگام آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسير:

اين حسن است نه عيب! در اين آيه همان گونه كه از مضمون آن استفاده مى‏شود سخن از فرد يا افرادى در ميان است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را با گفته‏هاى خود آزار مى‏دادند آيه مى‏گويد: «از آنها كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گويند: او آدم خوش باورى است»! (وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ).

آنها در حقيقت يكى از نقاط قوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را كه وجود آن در يك رهبر كاملا لازم است، به عنوان نقطه ضعف نشان مى‏دادند.

لذا قرآن بلافاصله اضافه مى‏كند كه: «به آنها بگو: اگر پيامبر گوش به سخنان شما فرا مى‏دهد (و عذرتان را مى‏پذيرد، و به گمان شما يك آدم گوشى است) اين به نفع شماست»! (قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ).

زيرا از اين طريق آبروى شما را حفظ كرده، و شخصيتتان را خرد نمى‏كند عواطف شما را جريحه‏دار نمى‏سازد، و براى حفظ محبت و اتحاد و وحدت شما از اين طريق كوشش مى‏كند، در حالى كه اگر او فورا پرده‏ها را بالا مى‏زد، و دروغگويان را رسوا مى‏كرد، دردسر فراوانى براى شما فراهم مى‏آمد.

سپس براى اين كه عيب جويان از اين سخن سوء استفاده نكنند، و آن را دستاويز قرار ندهند، چنين اضافه مى‏كند: «او به خدا و فرمانهاى او ايمان دارد، و به سخنان مؤمنان راستين گوش فرا مى‏دهد، و آن را مى‏پذيرد و به آن ترتيب اثر مى‏دهد» (يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ).

يعنى در واقع پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دو گونه برنامه دارد: يكى برنامه حفظ ظاهر و جلوگيرى از پرده‏درى، و ديگرى در مرحله عمل، در مرحله اول به سخنان همه گوش فرا مى‏دهد، و ظاهرا انكار نمى‏كند، ولى در مقام عمل تنها توجه او به فرمانهاى خدا و پيشنهادها و سخنان مؤمنان راستين است، و يك رهبر واقع بين بايد چنين باشد، و تأمين منافع جامعه جز از اين راه ممكن نيست لذا بلافاصله مى‏فرمايد: «او رحمت براى مؤمنان شماست» (وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ).

تنها چيزى كه در اينجا باقى مى‏ماند اين است كه نبايد آنها كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را با اين سخنان خود ناراحت مى‏كنند و از او عيب جويى مى‏نمايند، تصور كنند كه بدون مجازات خواهند ماند.

لذا در پايان آيه مى‏فرمايد: «آنها كه به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آزار مى‏رسانند عذابى دردناك دارند» (وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).

در پناه خدا !
جواهری در دست بچه سالان

خداجون

بد باهات معامله میکنیم !

کتابی که برای انسان شدن ما فرستاده بودی رو به بازی گرفتیم

شده بازیچه دست ماها

از کتابت فقط روخونی برای ثواب و استخاره برای رفع گرفتاریهامون رو یاد گرفتیم

فقط رد کردن مسافر از زیرش برای دفع بلا و گذاشتنش سر سفره عقد برای خوش یمن شدن زندگی عروس و داماد

فقط گذاشتنش رو سرمون تو چند شب قدر رو

از قرآنت ، خوندنش برای مرده ها تو قبرستونها رو فهمیدیم ......

در حالی که زنده ها .... سخت محتاجشند

ما رو ببخش به خاطر گرد غفلتی که روی جلدهای قرآنت نشسته

کاش می فهمیدیم چه جفایی داریم میکنیم

روزی میفهمیم که دیگه دیر شده ... روزی که پیامبرت از تو شکایت میکنه که این قوم ، قرآنت رو مهجور کردند و سراغش نرفتند

....... نمیدونم اون روز زبونمون چه طور میخواد به گردش در بیاد !
http://takrim.blogfa.com
سلام

میخواید توی زندگی آرامش داشته باشید ؟؟؟
میخواید اعتماد به نفس داشته باشید ؟؟؟
میخواید از هیچ چیز و هیچ کس، جز خدا نترسید ؟؟؟
میخواید خودتون رو دوست داشته باشید ؟؟؟
میخواید بهترین باشید ؟؟؟

اگر همه اینها رو میخواید، سعی کنید مثل دو آیه ی زیر باشید :

از سوره اعراف-

ساحران بعد از دیدن معجزه حضرت موسی(ع)، به او ایمان آوردند و فرعون ساحران را تهدید به مرگ کرد که اگر به موسی(ع) ایمان بیاورند، آنها را به بدترین وضع خواهد کشت، اما ...

(آيه 125)- ساحران در برابر هيچ يك از دو حربه فرعون از ميدان در نرفتند، يكدل و يكجان در پاسخ او «گفتند: ما به سوى پروردگار خود باز مى‏گرديم» (قالُوا إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ).

يعنى، اگر آخرين تهديد تو عملى بشود، سر انجامش اين است كه ما شربت شهادت خواهيم نوشيد، و اين نه تنها به ما زيانى نمى‏رساند و از ما چيزى نمى‏كاهد، بلكه سعادت و افتخار بزرگى براى ما محسوب مى‏شود.

(آيه 126)- سپس براى اين كه پاسخى به تهمت فرعون داده باشند و حقيقت امر را بر انبوه مردمى كه تماشاچى اين صحنه بودند، روشن سازند و بى‏گناهى خويش را ثابت كنند، چنين گفتند: «انتقام تو از ما تنها به خاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خود، هنگامى كه به سراغ ما آمد، ايمان آورده‏ايم» (وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا).

سپس روى از فرعون برتافتند و متوجه درگاه پروردگار شدند و از او تقاضاى صبر و استقامت كردند، زيرا مى‏دانستند بدون حمايت و يارى او، توانايى مقابله با اين تهديدهاى سنگين را ندارند، لذا گفتند: بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ريز! (و آخرين درجه شكيبايى را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بميران!» (رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ).

و سر انجام چنانكه در روايات و تواريخ آمده است، آنقدر در اين راه ايستادگى به خرج دادند كه فرعون، تهديد خود را عملى ساخت، و بدنهاى مثله شده آنان را در كنار رود نيل بر شاخه‏هاى درختان بلند نخل آويزان نمود.

آرى! اگر ايمان با آگاهى كامل توأم گردد از چنين عشقى سر بر مى‏آورد كه اين گونه ايستادگيها و فداكاريها در راه آن شگفت انگيز نيست.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم !!!
آنگاه که ...



آنگاه که تنها شدی و در جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من تو کّل نما.(79/نمل)

آنگاه که نا امیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمی شوی به من امیدوار باش .(53/ زمر)

آنگاه که سر مست زندگی دنیا و مغرور به آن شدی به یاد قیامت باش . (5/ فاطر)

آنگاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد به یاد من باش چرا که من همواره به یاد تو هستم. (152/بقره)

آنگاه که شیطان همواره در پی وسوسه ی توست به من پناه ببر . (97/ مؤمنون)

آنگاه که لغزش ها روحت را آزرده ساخت در توبه به روی تو باز است . (67/ قصص)

*فَتَوَكلَ‏ عَلىَ اللَّهِ إِنَّكَ عَلىَ الْحَقّ‏ الْمُبِينِ *(79 /نمل )

پس بر خدا توكل كن كه تو همراه با حقيقتى روشن هستى.

*قُلْ يَاعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ*(53/ زمر)

بگو: اى بندگان من كه بر زيان خويش اسراف كرده‏ايد، از رحمت خدا مأيوس مشويد. زيرا خدا همه گناهان را مى‏آمرزد. اوست آمرزنده و مهربان.

*يَأَيهُّا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الحْيَوةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ*(5/ فاطر)

اى مردم، وعده خدا حق است. زندگى دنيا شما را نفريبد، و آن شيطان فريبنده به خدا مغرورتان نگرداند.

*فَاذْكُرُونىِ أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُواْ لىِ وَ لَا تَكْفُرُونِ*(152/بقره)

پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم. مرا سپاس گوييد و ناسپاسى من مكنيد.

*وَ قُل رَّبّ‏ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ*(97/ مؤمنون)

بگو: اى پروردگار من، از وسوسه‏هاى شيطان به تو پناه مى‏آورم .

*فَأَمَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَلِحًا فَعَسىَ أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ*(67/ قصص)

اما آن كس كه توبه كرده و ايمان آورده و عمل صالح به جاى آورده، شايد كه از رستگاران باشد.
http://kalamvaaghaed.blogfa.com/post-68.aspx
آنان مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود(فوت) خاموش سازند؛ ولى خدا نور خود را کامل مى‏کند هر چند کافران خوش نداشته باشند! سوره ی صف ﴿8﴾

تعبیر من از این آیه اینه که این کارهای شیطانی که انجام میشه و فراماسون و ............. به نظر خدا مانند این میمونه که بخوان نور خدا رو با فوت کردن خاموش کنن خدا قدرت بالای خودش رو اینجا نشون میده ومیگه که نورش رو کامل میکند هرچندکه کافران نخواهند
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41