کانون

نسخه‌ی کامل: آرشیو تجربیات شما در ترک
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
رفتم دوش گرفتم،
رو در و ديوار حمام تا يخ هاى مختلفى بود كه هك شده بود،
انواع مناسبت ها،عاشورا،عيد،تابستان،تولد،خيلياشم جاى ديگه هك شدن ،
هربار عهد بستم و شكستم،
هر بار لٍه شدم،
يه تا يخ امروز بهم چشمك زد، خوب ديدم، 
ديدم بله آخرين تاريخى بود كه ثبت كرده بودم،ديگه بعد اون تاريخ نشكستم، اونم واسه خودش يه منابستى داشت،ولى مناسب اگر عامل ترك ميشد تابحال صدبار گذشته بود ،صدها مناسبت مختلف اومده بود،
مناسبت بهونه اى بود، كليدش هر بار تو دست خودم بود،
ديگه به خودم اومد،بار آخر ترسيدم از فردام، ترسيدم ديگه همين دستى كه پنج انگشتش كامله ، خودش خداراشكر سالمه سالمه رو خدا ازم بگيره،دستى كه شايد يكي در حسرت يه انگشت باشه،واقعا ترسيدم، شوك بهم وارد شد،
چند وقت قبل ،قبل خواب ، چنان از كارايي كه كرده بودم ترسيدم كه احساس كردم ديگه ترسم غير عادى شده،اصلا وحشت كرده كرده بودم،تو زندگي تاحالا اونطور نترسيده بودم،نميدونم چى شد ،بدجور از خدا ترسيدم،خيلى ترسيدم تاجايي كه احساس كردم الآن خدا داره منو ميبينه ،مثل كسى شدم كه يه كار خطا كرده الآن راه. فرار نداره و گير افتاده،حس كردم پٓتوم منو محكم داره فشار ميده،يك لحظه ،تو كسرى از ثانيه صحنه هاى قبر برام تداعى شد،و خودم و خيلى خوار و كوچيك ديدم،حس كردم الآن ميخوام نابود شم،،از شدت وحشت زدم زير گريه،تنها هم بودم،يعنى حس عجيبى بود،نميدونم چي بود،يعنى ترس از خدا معنيش اين بود؟ اين حسى كه خدا تو وجودم اون لحظه انداخت نابود كننده بود،هرچي بود ،شوك بدى بهم وارد كرد


پس بچه ها،
اگر عهدى بستين سر عهدتون بمونين،اگه بگى اين دفعه ديگه آخرشه،شليد واقعا دفعه آخرش نباشه،
تاريخ معلوم كردى پاى عهدت باش،اون عهد رو تاريخى كن.
من هم چند روز پیش یه همچین اتفاقی برام افتاد ، ولی نه مثل شما. 

با خودم فکر کردم ، چه کسایی می رن جهنم؟ اصلا اونهایی که میرن جهنم چقدر با من فرق دارن؟ اصلا من چی کار کردم که باعث بشه نرم جهنم؟
شاید نتونم خوب احساسم رو منتقل کنم. اما همین الان که دارم فکرش رو می کنم ، منقلب می شم. یه ترس عجیبی وجودم رو پر می کنه. 
نمی دونم ، شاید خوف و رجا که می گن همینه.
سلام

صبحتون بخیر باشه



شاعر میگه :


برگ درختان سبز در نظر هوشیار ......هر ورقش دفتریست معرفت کردگار


برگردیم به سیستم بدن ما و مقابله اش با ویروس ها و باکتری ها


بدن ما چند راه ورودی داره و همچنین چند لایه محافظتی داره (همونطور که توی کار ما راه های ورودی زیاد داریم)


راه های ورودی دهان چشم بینی و..( مثل ذهن .. نگاه.. فواد .. گوش دست شکم و...)


راه های دفاعی بدن اولین سیستم دفاعی بدن پوسته که اگه مخدوش بشه میشه اولین راه نفوذ


توی بینی و راهش مخاط هست و این خودش یک راه دفاعیه


توی دستگاه گوارش توی معده اسید هست و اینم یک راه دفاعیه 


و...


(میتونه بسته به نوع حمله  چشم یا ذهن یا شکم  باشه و راه دفاعیش کنترل هرکدوم ازین هاس و روش هایی که مطرح شده + لطف خدا)


هرکدوم ازین ها جایش بلنگه میشه نقطه ضعف بدن


اونجاست که دچار حمله میشه و اون ویروس یا باکتری یا میکروب میاد وارد میشه


( گرفتار وسوسه بشیم اگه بلنگم وارد مرحله تحریک میشیم)


اینجا سیستم دفاعی بدن بهش هشدار داده میشه و گلبول های سفید و tکشنده  گره های لنفاوی و.. وارد عمل میشن


(وجدان و نفس لوامه و خوب ما عقل ماو..  که موهبت الهی هست بهمون هشدار میده میگه دوست من اگه ادامه بدی کار خیلی سخت تر میشه و به مرز شکست میرسی)


اگه سیستم دفاعی بدن ضعیف باشه شکست میخوره و شخص بیمار میشه


(اگه لوامه بر اثر نادید گرفتن هامون ضعیف بشه و هوشیار نباشیم و دلمون با لذت گناه باشه دچار تزلزل میشیم و چه بسا بشکنیم)


ولی اگه بهش پادتن وارد بشه در اثر اون امپول که حاوی میکروب های ضعیف شده هست بدن میتونه پادتنشو بسازه و مقابله کنه( اینجاهمون تجربیات و گفته های دوستانه و مدیریت بعد از شکست)


بعضی بیماری ها هست که میگن اگه یک بار در طول عمرت بگیری دیگه نمیگیری


( اینجا هم بعضی راه ها هست که اگه یک بار برات تجربه بشه دیگه تا اخر عمرت مطمئنی ک سمتش نمیری)


وقتی سیستم ایمنی قوی باشه کمتر و شاید هیچ وقت مریض نشیم تا سالیان زیاد ( عقل و هوشیاری که همراه بر تسلط باشه به خودت باعث میشه سمت عوامل محرک نری همین میشه که بعضی از دوستان رو میبینی چندین سال پاک بودن و چه بسا ترک کامل کردن) 

گفته هام طولانی بود و ناقص به بزرگیتون ببخشین کسی اگه جایی ضعفی میبینه تکمیلش کنه
تجربه من :

ميخوام از خودم بگم. از خودم که بيشتر از 10 سال شايدم نزديک 15 سال درگير گناه خودارضايي بودم. بيشتر از 1000 بار توبه کردم و شکستم اينقدر که ديگه از همه چيز خسته بودم. از خودم، دنيا، حتي خدا که چرا با اينکه ميدونه من اگه زنده باشم جز اينکه بار گناهم رو سنگين کنم منو از اين دنيا نمي بره؟! 

تو اوج نااميدي خدا بهم لطفي کرد و با يه مشکل بزرگ بيدارم کرد. تو اين دوره فهميدم، اگه ميخواي خودارضايي رو ترک کني بايد خودت رو ترک کني و سفر از خودت به خدا رو شروع کني.

- بدون شکستن و مهار نفست نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
- بدون ترک شکم پرستي و چشيدن طعم گرسنگي نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
- بدون نماز اول وقت خوندن نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
- بدون مهار افکار و تفکر در خلقت و هدف آفرينش و هدف دنيا نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
- بدون شب بيداري و نماز شب و مناجات و در دل عاشقانه با خدا در دل شب نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
- بدون مهار زبان و کنترل خشم و عصبانيت نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
- بدون مهار و کنترل نگاه و چشمت نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
- بدون پناه بردن به قرآن و تفکر در ترجمه اش نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
 
خودارضايي يعني اوج تسلط نفس بر من که انسان و اشرف مخلوقاتم.

يعني اوج خواري و ذلت من در برابر نفسم.

پس تا نفست رو مهار نکني نميتوني خودارضايي رو ترک کني.

در يک کلام بدون خودسازي و تهذيب نفس نميتوني خودارضايي رو ترک کني.

خودراضايي فقط با يکي دو روز يا حتي چندهفته و چندماه خودارضايي نکردن ترک نميشه.
اول بايد نفست رو شکست بدي و کنترلش رو به دستت بگيري.
تا اينکار نکني نميتوني خودارضايي رو ترک کني.
اين راه به يه مبارزه سخت و همه جانبه و دائمي نياز داره.
بايد به اندازه تمام لحظات و روزها و سالهايي که از خودارضايي لذت بردي به نفست طعم سختي رو بچشوني تا بتوني مهارش کني. اين يعني توبه واقعي. توبه به حرف نيست. به عمل ...

اگر مرد راهي ... بسم الله
موفق باشی Khansariha (8)
استاد صمدی از شاگردان علامه حسن زاده آملی در شرح کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده گفتند:

هیچ وقت نگید خدایا ببخشید این آخرین بار بود. فقط همین یه بار اشتباه کردم. فقط همین یه بار زمین خوردم. ایندفعه رو ببخش دیگه اشتباه نمیکنم! اینطوری روزی خودتون رو محدود نکنید!
خدا خودش گفته هر چقدر افتادی و زمین خوردی بازم بلند شو و بیا! پس هر بار زمین خوردی، باز بلند شو و بگو خدایا باز اومدم!
ده هزار بار هم زمین خوردی بلند شو و بگو خدایا بازم من اومدم. چون خدا منتظر که برگردی پیشش!
پس هیچ وقت نگو خدایا فقط همین یه بار بود. بگو خدایا هزاربارم زمین بخورم بازم بلند میشم و میام به درگاهت.
شرمنده میشم چون میدونم بخشندگی هم حدی داره! دیگه ازت خجالت میکشم اما چیکار کنم که تحمل آتش جهنمت رو ندارم. پناهی جز تو ندارم! 

امیدوار باشیم به بخشندگی و مهربونی خدا 53258zu2qvp1d9v وقتی خدای به این مهربونی داریم ناامیدی معنی نداره 53258zu2qvp1d9v

الهی گفتی کریمم، امید بدان تمام است             تا کرم تو در میان است، ناامیدی حرام است  (خواجه عبدالله انصاری )
اينم تجربه اقاي من مي توانم در مسابقه سي روزه

مي ذارم اينجا كه شما هم مثل من ازش استفاده كنين


(1393 اسفند 11، 9:23)Man Mitavanam نوشته است: [ -> ]سلام


دیگه این اخرین تاریخی هست که ازش شروع میکنم 

نمیدونم حس عجیبی دارم 

ابجی میتوانم نشستم فکر کردم دیدم تاکی باید ناراحت باشم ارزششو نداره باید فکر راه چاره کنم 

اینبار هم دلیل لغزشم فیلترشکن بود از کامپیوتر پاکش میکنم میزنم به گوشیم هروقت واقعا لازم شد و دیدم ک فیلترشکن باعث انحراف نمیشه بزنم PCازش استفاده کنم که الحمدالله نیازی بهش نمیبینم فعلا 
دلیل دیگش هم اینه که به خودم سخت گیر نیستم اما به بقیه سخت گیرم خیلی سستی میکنم باید به خودم سخت گیر باشم خودمو ازاد نگذارم
دلیل دیگش نداشتن جایگزین و هم چنین داشتن حس تفننی اینکار نه حس لذت
دلیل دیگش بیکاری هست من خیلی وقت بیکاری دارم که ازشون اصلا استفاده نمیکنم فقط تلفشون میکنم 
با سنا خانوم حرف زدم در این مورد ایشون گفتن که تو تاپیک برنامه ریزی ثبت نام کنم
این بی برنامگیم دلیل اصلی هستش
(1393 اسفند 10، 18:34)Alireza 68 نوشته است: [ -> ]... به نظرتون ماها هیچ کدومم دلمون میخواد گناه کنیم؟ جواب منفیه وگرنه اینجا جمع نمیشدیم


یکم اراده مون فقط ضعیف شده و همچنین اعتماد به نفسمون پایین اومده


از رو عناد و دشمنی این کارو نمیکنیم ودلمون میخواد ترک کنیم


ما برای ترک گناه اینجا جمع شدیم که خود جهاد اکبره


جنگ توی میدون جهاد اصغره و جنگ با نفس جهاد اکبر طبق گفته حضرت پیامبر (ص)


هیچ وقت این سخن رانی یادم نمیره


بنده خدایی توی رادیو میگفت کسی که ترک گناه میخواد بکنه مثل کسیه که میره جنگ


اگه موفق بشه به ترک اون گناه مثل اینه که جنگ توی میدان نبرد رو برده


ولی اگه نیت و تلاشش با ترک باشه تلاش کنه زمین بخوره ولی ناامید نشه و دوباره تلاش کنه و.. مثل کسیه که توی میدان جنگ شهید شده


 کسی که توی این میدان میاد در هر صورت براش بازی دو سر برده


مهم اینه که توی مسیر ترک و توی جاده باشیم و تلاشمونو ادامه بدیم آگاهانه 


و هیچ وقت خودمونو صفر نبیبنیم وقتی زمین میخوریم و پامون میلغزه


برای مثال وقتی توی جاده باشیم  وپیاده دارم مثلا از ساری به تهران  میرم اگه توی آمل زمین بخورم ایا خود به خود به ساری برمیگردم؟ یا از همون امل ادامه میدم به مسیر؟


مهم انتخاب مسیر درسته ...
(1393 اسفند 9، 3:28)همساده نوشته است: [ -> ]راستی یه بار یه آدم داش مشتی دیدم یعنی رستم جلوش لنگ مینداخت ماشاالله پهلوونی بود واسه خودش.یه حرفی زد که خیلی به دلم نشست.همچین آدم با جذبه و با یال و کوپالی چنین چیزی بگه خیلی حرفه.
گفت مردانگی به پاک دامنیه
بله آقای همساده مردانگی به زور و بازو نیست به معدل الف بودن نیست به مقاله isi نیست به کار کردن و پروژه انجام دادن و پول درآوردن نیست به عبادت و ....نیست این کارا رو انجام بدی شاید آدم مفیدی باشی ولی طبق تعریفی که این پهلوون کرد و تو مغزم نقش بست، مرد نشدی هنوز مردانگی یعنی پاک دامنی
یعنی وقتی تونستی ذهنت فکرت دستت دلت چشمت رو پاک نگه داری
(1393 بهمن 20، 19:24)می توانم نوشته است: [ -> ]این روزای خوب حیفه که زود زود برن تعداد روزای پاکی مهم نیست که

مهم حسه پاکیه

پس از این روزا حسابی لذت ببرید و استفاده کنید

هر چی تو پاکی پیش می رید تازه بیشتر و بیشتر می فهمید که چه خوبه

حتی بیشتر و بیشتر می فهمید ناپاکی چقدر بد و وحشتناک بوده

ما وقتی گناه میکنیم کمکم قلبمون تیره میشه و اگه نمازم نخونیم چیزی نیست که این تاریکیارو از بین ببره
مطمئن باش اینم از راه های شیطان برای گرفتن نماز از ماست .

یکی از بچه ها یه بار به من گفت حتی اگر یه روز سه بار انجامش داده بودی بار چهارم بگو نه بیش از این خودمو تباه نمی کنم

مسیر رو به روشنی ببینیم مخصوصا چاله چوله ها رو
(1392 ارديبهشت 30، 13:02)آسمون آبی نوشته است: [ -> ]ترک خود ارضایی یا انقلاب من علیه من : اصلاح سبک زندگی

به نظر من ترک خ.ا بارزترین و زیباترین جلوه آزادی عمل و برتری انسانی است. یعنی داشتن توانایی برای انقلاب علیه خود



اگه بخواهیم وظایف یک فرد رو برای پا گذاشتن تو جاده برشماریم (تیتروار)
2 - مسئولیت خودشو بپذیره. گردن این و اون نندازه. بپذیره که کمک کننده اصلی خودشه.
3 - شخصیت بالغ اش رو تقویت کنه. شخصیتش رو رشد بده و سطحشو بالاتر ببره. از انفعال بیاد بیرون. شرایط رو تحت کنترل خودش بگیره و سوار بر شرایط بشه.
4 - شناخت پیدا کنه.
5- آگاهی از مسیر (امکان لغزش+ تحمل سختی ها )
6- عزم اش رو جزم کنه. توکل کنه. امید داشته باشه. باور داشته باشه. به خواست عمیق قلبی برسه. تصمیم جدی و محکم بگیره.

من یه شماره دیگه اضافه میکنم قبل از اینا
1- گذشته اش رو مرور کنه. اهدافش رو مرور کنه. کارهای که کرده رو مرور کنه. توصیه ام اینه یکبار تنهای به اینا فکر کنه و حتی بنویسه.
(1387 آبان 30، 17:27)davoodgt نوشته است: [ -> ]خ.ا برام خوشایند شده بود و احساس گناهی به من دست نمی داد. چرا؟

اگر بخوام خلاصه کنم ریشه در نا اگاهی من بود من سر از لاک خودم بیرون نمی اوردم. دانایی کلید تمام مشکلات بود و من فکر نمی کردم. یادم رفته بود برای چی افریده شدم من هم مثل خیلی های دیگه فکر نمی کردم. وقتی که نگاهی به بیرون انداختم و کمی فکر کردم درباره زندگی مرگ تولد و از لجن زار بیرون اومدم تونستم مردابی را که بهش دلخوش بودم را ببینم.به خودم گفتم چه دلخوشی پوچی. ما انسان هستیم و قادریم که بین خوب و خوب تر و یا بد و بدتر را تشخیص بدیم اما من حتی به انتخاب خوب یا بد توجهی نمی کردم کاری که حیوانات هم می تونند انجام بدن. جایی را دیدم که خیلی برام اشنا بود یه جای سرسبز و اباد ایا من می تونم برم اونجا؟ و هدف برای من مشخص شد .

با مشتهای اهنین تفکر حصاری را که برای خود درست کردم شکستم و شروع کردم به سفر توی راه چند تا همسفر هم دیدم. تا کسی حصار خودشو نشکنه نمی تونه سفر کنه و تا کسی هدفی نداشته باشه نمی تونه به مقصد برسه.

همیشه هدفها و ارزش ها هستن که روش زندگی را به ما نشون میده.
(1387 آذر 8، 13:51)davoodgt نوشته است: [ -> ]??
نمی توانم ها به سراغم امده اند با تمسخر به من می نگرند و تلاشم را عبث می دانند. به راستی با تکرار، دروغی راست می شود و انها هم نجوا می کنند و همه می گویند نمی توانی. به راستی بیهوده می جنگم؟؟؟ ایا این همه تلاش برای شنا کردن در خلاف جهت این رودخانه اشتباه هست؟ ایا خود را به این گرداب بسپارم؟ ایا این لذت زودگذر و پشیمانی های ان را دوباره تجربه کنم؟؟ ایا هنوز لذت گناه از یادم نرفته؟ ایا هنوز اسیر شهوت هستم؟ ایا هنوز ارزش خود را نیافته ام؟ ایا می توانم را یاد نگرفتم؟ ایا نه گفتن به نفس را فراموش کردم؟ ایا شکست در این امتحان را قبول می کنم؟ چرا خود را گول می زنم به خود می گویم طوری نمیشود در حالی که بارها این را تجربه کردم . هر بار در مقابل نمی توانم ، می توانم را به خود می گویم. من می خواهم پس می توانم. پس تلاش می کنم . نه می گویم.
(1392 شهريور 30، 20:15)سنــا نوشته است: [ -> ]عامل مهمش نزدیک تر شدن به خدا بود
برنامه ریزی بود که باعث شد زندگیم نظم پیدا کنه و اوقاتم پر بشه
نوشتن متن تقویت باور که خیلی کمکم کرد و باعث شد انگیزم برای مدت طولانی حفظ بشه

یکی از عوامل شکستم لذت نبردن از پاکی بود.یعنی پاکی رو یه چیز عادی تلقی میکردم
اما حالا دارم سعی میکنم ازش لذت ببرم
الان هم یه دفتر برای این کار انتخاب کردم.

سعی میکنم روزی حتی دو سه جمله هم شده پرش کنم
از سمت راستش درباره فواید پاکی و احساس خوبی که نسبت بهش دارم و جملات مثبت و امیدوار کننده می نویسم
از سمت چپش هم در مورد بدی های شکستن،قبح گناه،جملاتی درباره مرگ و...

الان هر وقت یه فکر کوچیک میاد تو ذهنم اونا رو یا میخونم یا تو ذهنم خودبه خود مرور میشن
این باعث میشه انگیزه هام رو هیچوقت فراموش نکنم
[dir=rtl]سلام، اميدوارم كه حالتون خوب باشه، و تعطيلات خوبي رو سپري كرده باشين.
مطمئنا كسايي كه اينجا هستن، از اين گناه خسته شدن، و بخاطر همين هم تلاش مي كنن كه تركش كنن.
اولين مرحله،‌ خواستن هست، بايد طالب باشين، از مبدا هستي بخواين، و مطمئن باشين كه پاسخ دريافت ميكنين. ايمان داشته باشين كه در اين راه تنها نيستين.
نااميدي و ترس بزرگترين دشمن انسانند، نذارين نااميدي بر شما غلبه كنه.
اگر كسي موفقيتي بطلبد، اما اوضاع را براي شكست آماده كند، دچار همان وضعي خواهد شد كه براي آن تدارك ديده است ( اسكاول شين ).
از همون لحظه اول قاطع باشين، اگر با ترديد وارد بشين، بيشتر از چند روز دوام نخواهيد آورد.
هميشه از خدا بخواين، تا نصيبتون بشه.[/dir]
نقل قول: آدم وقتی خودش رو بشناسه و بدونه مشکلش از کجاست... خیلی راحت می تونه راه در روشو پیدا کنه...

ذهن در همون حالی که می تونه به ما کمک کنه، خیلی هم راحت می تونه مانعمون بشه...

با ذهنیت های غلط الکی!

نقل قول: نوشته است:اتفاقات ریز و درشتم رو ربط میدادم به ترک و شکست : مثلا الان که خوابت به هم ریخت نکنه بشکنی، حواست هست؟ الان که فلان حرفو زدی ... الان که نمازت خوب نبود ... اول وقت نبود و ...
می دونی من به خودم چی میگم ؟
همیشه به خودم میگم: تو انسان کاملی نیستی... یعنی خطا داری... اشتباه می کنی... خدایی نکرده گناه می کنی... و الی آخر...
و جدای از این ها همیشه ناراحتی ها هست... ترس هست... اضطراب هست... و باز هم الی آخر...
هیچ کدوم از این ها نباید بذاری مانعت بشه... سعی کن تو همه چی بهترین باشی... اما اگه نشد، دیگه بسطش نده به بقیه چیزات... که یه مشکلت رو بکنی 2 تا... تو اون قدر قوی هستی که مشکل اولت رو کم کم اصلاح کنی... خودتو بی خود خراب تر از اینی که هست نکن... حتی اگه بازم اصلاح نشد، بازم دور از منطقه بسط دادن مشکلت...
وقتی نمازم اول وقت نیست به خودم میگم: خدایا منو ببخش که نمازم این سری اول وقت نشد... ولی بازم خدایا شکرت که پاکم...
یا مثلا درسته از دست فلان چیز به شدت ناراحتم... اما یاد پاکیم می افتم و میگم خدایا شکرت که پاکم...
یا خوابم به هم ریخت که ریخت! ولی ارادم که به هم نریخته... مطمئنم خدا منو این قدر ضعیف خلق نکرده که با به هم ریختن خوابم از هم بپاشم! به خودم میگم الان که دیگه نمی تونم کاری کنم... اما از فردا تمام تلاشمو میکنم درستش کنم... بازم خدا رو شکر که پاکم...

همین پاکی رو تو همه چیز می کنم دلگرمی خودم... و تاکیدش می کنم تو ذهنم...
نه تنها باقی امور نمی تونن این پاکی رو از بین ببرن... بلکه از همین دلگرمیه استفاده می کنم تا بتونم بقیه امور رو با فکر بازتر اصلاح کنم...
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38