سلام
سوالی دگر از رهروان عزیز و پاسخ این دوستای گرامی
نقل قول: وقتی یکی حس میکنه تهش رسیده و دیگه هیچ راه حلی نداره و همه درهارو به روی خودش بسته میبینه و کلا ناامیده چطوری میتونه اون انگیزه و اراده ای که درموردش حرف زدیم رو بوجود بیاره؟ یا اگه با این شخص برخورد کردیم چطوری میشه بهش امید داد؟
میلاد+ :
خودم هم یه مدت خیلی دنبال جواب این سوال بودم
اول باید ببینیم از چه جیزی نا امید هست و علتش رو پیدا کنیم بعد با توجه به نوع اعتقادی که طرف مقابل داره اونو راهنمایی کرد
باید هدف از خلقت شخص رو براش روشن کنیم
اگه کسی بدونه چرا به دنیا اومده و چرا باید زندگی کنه بعد از این دنیا چه دنیایی در انتظارش هست امید پیدا میکنه
باید براش روشن کنیم که خدا این دنیا رو برا امتحان خلق کرده
و اینکه مشکل از دنیا و مشکلات اون نیست مشکل از ما ادمهایی هست که دنیا رو درست نشناختیم و جهان بینی نادرستی داریم
محسن 22:
جواب: خب راستش من امید رو باروزه تونستم برگردونم گفتم پیش میرم با روزه تا قوی شم و امیدم برگرده واقعا هم خیلی خوب جواب داد و الان خدا رو شکر پر از امید و انرژی شدم
به خودم گفتم امروز ینی بیست و یک روز پیش رو خراب کردم و نا امید بودم و کلی گریه کردم فردا با روزه شروع میکنم تا اینکه دیدم واقعا جواب داد و امیدم برگشت نماز شب هم خیلی تاثیر داشت
رند :
خب خب
اولا آدم نباید بزاره به اون مرحله برسه و همیشه شاد و درست رفتار کنه
جناب دیل کارنگی که اینجانب ارادت خاصه ای بهشون دارم در کتاب آیین زندگیشون به نقل از اپیکتتوس می گند:
انسان بیش از اینکه از حوادث آسیب ببیند،از افکار خود در رابطه با حوادث آسیب میبینه.
و این نگرش کاملا به خود ما بستگی داره
و حالا چند خطی از خود کتاب مینویسم طولانی میشه باید همین اول کاری ببخشید
منظورم چیست ؟
آیا من آن قدر گستاخ هستم که به شما بگویم :وقتی در اوج مشکلات و زیر فشارها به تنگ آمده ایم می توانیم با تغییر در افکارمان آسوده شویم.
و فقط با اراده و تلاش این کار عملی است. بلی منظورم دقیقا همین است. البته نحوه و رمز این کار را به شما خواهم گفت.
ویلیامز جیمیز کسی که در روانشناسی همتایی برایش نیامده است می گوید:
اینگونه بنظر میرسد که عمل،پیرو احساس استاما در حقیقت این دو با هم هستند و با تنظیم عمل ، که مسقیما از اراده تاثیر می گیردف می توانیم احساسات رات که تاثیر مستقیم از اراده نمی گیرند ،غیر مستقیم تنظیم کنیم.
منظور ویلیام جیمیز این است که ما نمی توانیم به صورت آنی با گرفتن تصمیم ،احساسات خود را تغییر دهیم،بلکه می توانیم اعمالمان را عوض کنیم . یا تغییر در اعمالمان ، به طور خود کار و غیر مستقیم ،احساساتمان را تغییر دهیم. وی در ادامه میگوید:
اگر شادمانی و سر زندگی تان از دست رفته ، این است که شاد رفتار کنید و شاد صحبت کنید ، گویی که شادی آنجاست.
این راه و روشیه که تمام بزرگان ما به اون اشاره داشتن
مثلا جناب خیام میگه:
این قافله ی عمر عجب میگذرد .................. دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی!غم فردای حریفان چه خوری؟.................. پیش آر پیاله را که شب میگذرد
موفق و سرزنده و شاد و پیروز باشین
armin100 :
من یه راه حل ساده و قدم به قدم دارم:
1- اول از همه باید مشخص کنیم واقعا چرا ناامیدیم؟
بشینیم و هر آنچه که ذهنمون رو درگیر این ناامیدی کرده، به صورت شفاف مشخص کنیم...
2- بررسی کنیم که واقعا کدوم یک از این موضوعات، واقعا ارزش ناامیدی دارن...
کدوم ها واقعا مهمن و کدوم ها مهم نیستن...
خیلی از اون چیزهایی که ما فکر می کنیم مهمن، شاید اون قدرها هم مهم نباشن...
وقتی یکم دیدمون رو وسعت بدیم، خیلی انسان های موفق رو می بینیم که خیلی موانع بدتری پیش روشون بوده...
این موانع نه تنها باعث توقف زندگیشون نشده، بلکه از همین عامل ها در جهت رسیدن به هدفهاشون استفاده کردن...
3- حالا که موضوعات مهم و غیر مهم رو از هم تفکیک کردیم...
حوزه ی دیدمون رو فقط به
موضوعات مهم معطوف می کنیم...
و این سئوال رو از خودمون می پرسیم:
آیا من کاری در قبال این موضوعات میتونم انجام بدم؟
اگر کاری از دستمون برای تغییر برمیاد، که بسم الله...
هر آنچه که باید انجام بدیم رو انجام میدیم...
هرچقدر هم که سخت باشه و نفس گیر...
چون این موضوع برامون حیاتی و مهمه...
اما اگر کاری از دستمون برنماید...
مثل چیزهایی که مربوط به گذشتست...
یا مثل چیزهایی که اصلا عاملی انسانی در وجود یا عدم وجودش دخیل نیست...
باید به خودمون بفهمونیم که...
درسته این موضوع برای من خیلی مهم و حیاتیه...
اما از اون جایی که هیچ کاری از دست من براش برنمیاد...
من باید این موضوع رو به عنوان یک
واقعیت قبول کنم...
و غم و غصه هم دردی رو دوا نمیکنه...
راهکار چیه؟
اهداف جدیدی رو برای خودمون مشخص کنیم...
بخش هایی از زندگی رو که تا حالا نمیدیدم، ببینیم...
تلاش کنیم تا از همین داشته هامون، به بهترین نحو استفاده کنیم...
و در نهایت، از فرداهامون لذت ببریم...
حتی اگر لذت های من نسبت به لذت های بقیه ی انسان ها کم و کوچیک باشه...
و خودمون رو تنها نبینیم، خدا رو در در لحظه لحظه ی زندگیمون همراه بدونیم...
با تشکر از همکاری بچه های گروه رهروان پاکی
یا علی