روز تولد کانون این رو می گم،
از کانون به عنوان مسکن استفاده نکنید.
اگرم به عنوان مسکن استفاده می کنید، حساب شده باشه.
دندون که درد بگیره، تحملش مشکله.
مسکن می خوری، دردش آروم میشه،
اما آیا عفونت و پوسیدگی هم با مسکن خوب می شه؟
اگر هر بار که درد دندون داشتی، یه قرص مسکن بندازی بالا چی می شه؟
بعد از یه مدت همه دندونات رو از دست می دی، بعد از یه مدت عفونتش می زنه به بدنت و نابودت می کنه.
پس مسکن اگر درست استفاده نشه، خودش میشه بلای جون.
خوبی مسکن اینه که شما وقتی به فکر درمانی، درد نکشی.
خودارضایی درده، بیماری نیست. بیماری چیز دیگه ایه. خ.ا علت نیست، معلوله. مشکل جای دیگه است.
شما وقتی هر روز، هر هفته، ماهی چند بار اورژانسی میشی.
خوبه که بیای اورژانس، و خودارضایی نکنی، اما به شرطی که به فکر درمان باشی.
درستش اینه که به زندگیمون برسیم و جدی با مشکلاتمون روبرو بشیم. یا حلشون کنیم یا بپذیریمشون،
اگر کانون باعث بشه که مشکلاتت رو فراموش کنی،
داری ازش بد استفاده می کنی،
یه نفر خودارضاییش به خاطر تنهاییه، دوستی نداره که باهاش درد و دل کنه، رابطه اش با خانواده اش خوب نیست،
این وقتی میاد کانون، اول باید مشکلش رو بشناسه. دوم باید یاد بگیره که چطوری این مشکل رو حل کنه.
اگر بیاد این جا و دوست و رفیق پیدا کنه، مجازا فکر می کنه دیگه تنها نیست، اما مشکلش حل نشده، فراموش شده.
قرار این بوده که توی دنیای واقعی دوست و رفیق واقعی پیدا کنه، قرار بوده که رابطه اش با خانواده اش بهتر بشه،
و در این صورت شاید نیومدنش بهتر می بود تا اومدنش،
چون اون جوری حداقل دردش رو فراموش نمی کرد و شاید روزی به فکر درمونش می افتاد.
صمیمیت بین اعضای کانون، شاید باعث بشه که بچه ها فکرشون کمتر درگیر خ.ا بشه،
اما اگر این فراموش کردن خ.ا، باعث فراموشی مشکلات هم بشه، در مجموع و بلند مدت اتفاق مثبتی نیست.
درد کشیدن خیلی سخته،
اما همین هم نعمت خداست که بفهمیم اشکالی وجود داره.
درد روحی هم همین طوره، خبر از وجود بیماری روحی یا مشکلیه.
اگر ورودی ها رو کنترل کنیم، کلی از راه رو رفتیم.
چشم و گوش.
دهان هم ورودیه، اما چشم و گوش به نظر من خیلی مهم تره.
خیلی از ما از اوقات فراغتمون ضربه می خوریم.
چرخیدن توی اینستا، یوتویوب، آپارات، سایتای خبری.
بعد وقتی می شکنیم، به خودمون فحش می دیم،
یا جو گیر می شیم، دیگه تصمیم می گیریم پاک بشیم و کلی کار می کنیم،
اما حواسمون نیست، از اون نیم ساعت یک ساعت تفریح توی روز چقدر ضربه می خوریم.
کلیپ طنزی که دختری توش بدحجابه،
دیدن رقص خانوم ها،
دختری که توی ایسنتا داره بحث پزشکی می کنه، اما کلی آرایش داره.
حتی فیلم های سانسور شده، که توش دختری با ناز و عشوه حرف می زنه.
این ها رو نگاه می کنیم، می خوایم پاک بمونیم؟ (مثال های پسرونه زدم، برای خانوم ها احتمالا مثالهاش فرق کنه)
مثل این می مونه که یه نفر بخواد روزه بگیره، یه پرس چلوکباب به همراه پیاز و دوغ رو جلوش بذاره چند ساعت بهش نگاه کنه. خب معلومه دووم نمیاره.
دووم هم بیاره از نظر ذهنی داغون میشه.
یادبگیریم احساساتمون رو به شیوه ی درست تخلیه کنیم .
نوشتن یک راه عالی واسه تخلیه ی احساساته
وقتی ناراحتی
حست رو بنویس به جای اینکه بری سراغ خ.ا
نقاشی کشیدن هم یه راه دیگه است
بعد از ماه های طولانی ک نمیتونستم برسم ب بالاتر از 20 روز الان دارم تعداد روزهای زیاد و تجربه میکنم ، گرچه با وسوسه همراهه ولی تلاش میکنم مقاومت کنم.
پاکی نگاه و کنترل ذهن خیلی مهمه ، وقتی خیال پردازی از همون اول متوقف نشه قطعا شکست ب همراه میاره .
سعی میکنم ترک های متعدد و لغزش های بی نهایتی ک داشتم و فراموش کنم و ب جاش روی ابعاد دیگه تمرکز کنم.
نماز اول وقت ب شدت موثر هست ، همین ک میدونی خدا ناظر و شاهد هست خودش تاثیر زیادی داره .
ورزش خیلی مهمه ، مواقع وسوسه باید این انرژی و جایی تخلیه کرد . چ خوبه ک ی فعالیت جسمی باشه .
اگر فعالیت مفید ذهنی داشته باشیم میتونیم شب ها بدون فکر بخوابیم ، مثل مطالعه ، درس یا یاد گرفتن ی حرفه . اگر درس ندارین مطالعه غیر درسی بی نظیره .
خودمون و سرزنش نکنیم ، با خودمون و بد حرف نزنیم و ب قول اون حرف معروف کلام رعایت بشه . ما میتونیم یاد بگیریم ک قدم ب قدم باید ترک کرد.
همیشه یادمون باشه ک برای چ ترک میکنیم ؟
برای ی زندگی زناشویی خوب؟زندگی مفید؟ دوری از عذاب وجدان بعد گناه ؟ چرا ؟
من با خ ا لذت میبرم ولی زجرش انقدری بیشتره ک مثل زهره .
این روزها وسوسه زیادی داشتم ، اگر تجربیات بقیه رو نمیخوندم قطعا شکست داشتم .
حرف مردم خیلی اهمیتی نداره اما مهمه که آدم شرمنده ی خودش نباشه، خودش خودش رو ملامت نکنه و از درون این حس که آدم ضعیف و بدرد نخوریه رو نداشته باشه
این سوال که چرا پاکی؟ از اون سوالاته که باید با رسم شکل توضیح داد، باید تصویر خودمون رو درست در لحظه ی شکست های قبلیمون توی ذهنمون تصور کنیم میخوایم دوباره اون شکلی بشیم؟ میخوایم دوباره اون احساس شکست رو تجربه کنیم؟
برای سرافرازی و رضایتمندی از خودمون برای اینکه تصویر خوبی از خودمون متصور باشیم باید این مرحله رو رد کنیم و به مرحله پاکی برسیم و مطمئنا میرسیم
یا علی
اینو تجربه کردم که هیچوقت به هیچ وجه نباید از نماز دور شد
نماز اثر بازدارندگی از بدی ها داره و کم کم آدمو اصلاح میکنه.
به طوری که پیامبر در مورد کسایی که نماز میخوندن ولی اشتباهاتیم داشتن فرمود : غم مخورید ، نماز آن هارا اصلاح میکند و همین طور هم شد...
هیچوقت نمازو ترک نکن
گذشته هرجور بوده ولش کن چون تو قطعا پتانسیل اینو داری پیشرفتای زیادی کنی.
اگه نماز میخونی خدا خیرت بده و عاقبت بخیرت کنه و با بهترین بنده هاش محشورت کنه انشاءالله به حق امام حسین و قطعا جای کسی که به نماز اهمیت میده و سعی میکنه نمازشو قشنگ بخونه توی بهشته...
و اگرم نماز نمیخونی از همین امروز شروع کن ، جلوی ضررو از هرجا بگیری منفعته بخدا
نماز کمکت میکنه اصلاح بشی ، مطمئن باش
اگه تصمیم گرفتی از این به بعد نماز بخونی همین الان برات یه دعای فوق العاده میکنم:
خدایا کسایی که تصمیم میگیرن از این به بعد نماز بخوننو به خودت میسپارم ، و میدونم خیلی دوستشون داری چون خودت گفتی توبه کارارو خیلی دوست داری...
خودت خیرشون بده و عاقبت بخیرشون کن و با بهترین بنده هات محشورشون کن به حق امام حسین و همه آدم خوبات...
تاکید میکنم جای کسی که به نماز اهمیت بده قطعا بهشته چون پیامبرمون گفته ♡نماز کلید بهشت است♡
این حدیث خیلی خوشگلو هم یادت باشه:
پیامبر فرمود:♡《 هر کسی که به نماز اول وقت اهمیت بده من براش مرگ آسون ، برطرف شدن ناراحتی ها و گرفتاری ها و نجات از آتش جهنم رو ضمانت میکنم♡》
به نام خدا......
سلام خدمت تمامی رفقا در کانون ...
امیدوارم ایام به کام تون باشه.....
خدارو شکر چند روز قبل من وارد روز صدم پاکی شدم.
واقعا باور نکردنیه.من که قبلاً حتی یک هفته هم دوام نمی آوردم.صد روز رو با موفقیت پشت سر گذاشتم.
خب این پاکی چندتا دلیل داره.
اول اینکه من مدتها پیش که با این کانون آشنا نبودم اصلا نمیدونستم همچین چیزی هم وجود داره
کانون ترک ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا کسی روش میشه بگه من خودارضایی میکنم خب معلومه که نه.و باید یک جایی وجود داشته باشه که همه از یک نوع فعالیت مخرب که انجام داده اند در آن باشند و فرد خارجی که تا الان همچین کار ناپسندی رو انجام نداده نباید در آن حضور پیدا کند.....
من از این کانون خیلی چیزا یاد گرفتم و میگیرم....
درس صبر کردن.استقامت.تلاش.خوب بودن.اعتماد به نفس.عزت نفس.و..............
مهمترین چیزی که این کانون برای من به وجود آورد بعد از ترک.وجود دوستانی بود که مرا تا به اینجا همراهی و راهنمایی کردند.این خیلی مهمه....
در جلسه های ترک اعتیاد(مواد مخدر)که عموما به آنها
(N.A)گفته میشود هر فرد معتاد یه راهنما دارد و هر راهنما چند رهجو.که فعالیت و موفقیت هرکدام بستگی به کمک های گروه مقابلش دارد.هرچه راهنما افکار یک رهجو را آرامتر و مقاومتر کند رهجو دیگر در مسیر اعتیاد قرار نخواهد گرفت در این کانون هم هرچه اعضا و سرپرستان برای همدیگر آرامش خاطر به وجود بیاورند مسیر موفقیت بالاتر و بالاتر میرود تا آنجا که به اوج تعالی خود میرسد.
واقعا خوشحالم از اینکه با این کانون آشنا شدم.
از دوستان خوبی که مرا یاری کردند تشکر میکنم .
از خانم رعنای عزیز تشکر میکنم که مرا دعوت کردند
بکوشید و بخواهید از خدای خود که نقطه تعالی تان را برایتان مشخص کند و همچنین از کمک دوستان خود بی بهره نمانید.همانطور که شاعر میفرماید.
همنشین تو از تو به باید تا تو را علم و دین بیافزاید.
خیلی دوستتون دارم از تلاش های همگی برای پاک ماندن تشکر میکنم و همه رابه خداوند منان میسپارم.
دست حق به همراهتان.
یاعلی مدد.
Reza4030
گاهی وقتا لازمه چشم ها رو بست و هیچی ندید و نفهمید
گاهی وقتا لازمه چشم ها رو باز کرد و دید و شنید
گاهی وقتا کر می شیم و کور
هر چی بهمون میگن نمی شنویم و نمی بینیم
تجربه دیگران برامون قابل درک و فهم نیست
هر چیزی لیاقت میخواد ...
زمان میگذره و میگذره روزها ماهها سالهااا.....
میگذره...
می رسم به همون نقطه
نقطه ای که سالها قبل تجربه یکی دیگه بود و...
حالا هر چقد هم کسی دستش رو به سمتت دراز کنه که بگیر دستمو...
هر چقد بهت بگه که دلیلش اینه
هر چقد هم .....
نمی شنوی نمی بینی فقط حرف میزنی
فقط حرف فقط حرف
نمیشه بی خیال شد نمیشه بی خیال موند
لازمه دست یکی دیگه رو بگیرم بکشم بالا با خودم
لازمه یکی دستمو بگیره منو بکشه بالا
دست کسی رو نمیگیرم حداقل کسی رو زمین نزنیم
اینا همه اهمیت دارند
اینا همه ارزش دارند
همه چی لیاقت می خواد
ضرر داره برا پاکیمون ندیدن ها نفهمیدن ها نشنیدن ها
و تکرار و تکرار و تکرار ....
بیایم حداقل دست یه نفر رو بگیریم ...
سلام دوستای عزیزم
حالتون خوبه؟
سال نوتون مبارک : )
تجربه من:
۵ هفته پیش، صبح پنجشنبه، به شدت در خود شکسته و به هم ریخته و در آستانه فروپاشی بودم؛
این تصور در من ایجاد شد که انگار به زودی کارم به آسایشگاه روانی بکشه ... (ناگفته نمونه که وقتی حتی در اون حالت هم تصوری ارزیابانه از خودم داشتم، پس هنوز گوهر آگاهی نزدم بوده .. پس هنوز به حال خودم آگاه بودم ...)
منجی را صدا زدم ..
ازش خواستم تشریف بیاره تا با هم صحبت کنیم ..
اون روز صبح من به چشم ظاهر ندیدمش ..
ولی خیلی سریع حالم دیگرگون شد .. و از اون روز هنوز دارم حل شدن گرههای ذهنیم رو میبینم .. و این رو از لطف خود ایشون میدونم ..
تجربه بنده به طور خلاصه اینه:
منجی را صدا بزنیم ..
و
یادمون نره: ما صاحب داریم ...
خیلی از ماها مخصوصا تازه وارد ها اینطور فکر میکنیم همین که اومدیم توی کانون دیگه پاک شدیم دقیقا مثل سال کنکور که وقتی فکر میکردیم کنکور ثبت نام کردیم دیگه صدرصد قبولیم
ولی واقعیتش اینه وقتی اومدی توی کانون تازه قدم اول را گذاشتی واسه پاکی واسه من که اینطوری بود۱۰درصد کانون ۹۰درصد تلاش های خودم
همیشه یادمه می گفتیم پل های پشت سرت رو خراب کن
اون پلی که تو رو میبره سمت چیزی که دوستش نداری
یه جوری هم خرابش کن که نتونی برگردی
دفترمو که نگاه میکنم سال های 92 93 و ....
می بینم پاکی امروز گلبرگی و آرامشش یکی دو روزه به دست نیمدن
چقد زمین خوردیم چقد پاشدیم از نو شروع کردیم چقد گریه کردیم تو نمازامون چقد تلاش چقد نا امیدی و امید دوباره چقد راه ها که امتحان کردیم از همیشه با وضو بودن از کتاب و سخنرانی خوندن و گوش دادن و از چله گرفتن و برنامه ریزی و دست یک نفر گرفتن و ...همه و همه کنار هم آهسته آهسته نتیجه دادن الحمدلله
خیلی از جاهای کانون خوندم از بچه ها که میگن اگه اونا تونستن پس ما هم می تونیم بله میشه و شدنیه باور کنیم که شدنیه