کانون

نسخه‌ی کامل: آرشیو تجربیات شما در ترک
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
آقای پاکدین 

هیچوقت همه تمرکز و انرژیتون رو روی خود اصل خ.ا قرار ندید


باید در لحظه،در همون لحظه به وجود اومدن از بین برن.

هر گونه فکر تحریک آمیز،عدم مراقبت از چشمو ...
چون ذره بین اگر تمرکز نداشته باشه نمیتونه بسوزونه
زیاده ولی ارزش خوندنو داره 53258zu2qvp1d9v

(1387 آبان 28، 14:10)مجتبی نوشته است: [ -> ]سلام.

گاهیم قید همه چیو میزنه اصلا بیخیال حرکت ، بیخیال عمل ،به سرزنشش نمی ارزه  بگیر بخواب!احساس خستگی ،احساس کند ذ هنی و فرار از دست احساس های     واقعی ،فرار از دست مسولیت ،از دست واقعیت، جاش میره  دنبال تخیل ! که  اون اعتماد بنفسو  تو خیال پیدا کنه ..!این طوری احساساتشم تصمیماتشم فکرشم همه   چیش انگار غریبه میشه انگار خودش نیست چون تردید داره تو اکثر تصمیما! سردرگمه   بلا تکلیفه ..بیگانه شد با خودش.. حالا به  تصمیمی که میگیره مطمئن نیست تصمیماتی میگیره بدون این که درک واقعی از خودش داشته باشه و چون به طیب خاطر و با میل خودش نیست یه وسیله میخواد که حالت اجباری بش بده ، مثل باید ، یا مثل ملامت و سرزنش و خود تخریبی بعد از گذاشتن اون باید ،که احساس زور و فشار کنه همه اینها ناخود اگاه انجام میشه! هی از این روش به اون روش از این در به اون در آخه مشکل این نیست!!میدونه مشکل خودشه اما درست نمیدو نه کجای خودش هی باید میذاره و هی نمی تونه!هی میذاره هی نمی تونه ! دوباره امتحان میکنه ! (اصلا گاهی همه را با هم میذاره کنار که این ممکنه خوب باشه و لی بازم اون انتظارات و توقعات و سرزنشه رو با خودش داره  پس بحالش فرقی نمی کنه ) این چرخه هی ادامه پیدا میکنه و روز به روز  از خودش بیگانه تر میشه wacko2
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد             آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد!
منتظر یه راه حل سریعه که  مثل یه قرص اونو بخوره و یه هو خوب بشه ،همیشه این طوری بوده  (،بایداش فرمایشی بوده ،آخه یه چیز یا یه جایشش که میدیده نقص داره متوسل به اونا میشده  تا کامل باشه !حالا دیگه  اون چیزی که به جای اعتماد بنفسش تو خیالش ساخته خیلی بزرگ شده و هی  اون رو با الان خودش مقایسه میکنه و مثل یه عکسی که افتاده ته استخر چون داره خودش ر از اون بالا میبینه ،حال خودش رو  کوچیکتر و بدتر از واقعیت فعلیش میبینه )1276746pa51mbeg8j
ولی راه حلش به این آسونیا نیست ،بش میگم که باید ها را تا میتونه کم کنه و این خود خیالی خودش رو درهم بشکنه و اون توقعات غیر واقعی یو همه رو با هم  کنار بذاره  و ببینه و اقعا کیه ..اولش گم میشه سردرگمه نمی دونه چکار "باید" بکنه ولی وقتی این " موانع " رفتن کنار راهش رو  طبیعی پیدا میکنه  ، سنجیده تصمیم میگیره و عمل میکنه ،انگار این تصمیم انگار تو ذاتش بوده  چقدر خوشحاله  چه ذوقی تو دلشه ،عاشقانه میره جلو از همه چیز لذت میبره ،چه اعتماد بنفسی تو دلشه وقتی با میل و رغبت واقعی و با وجود واقعی خودش  پیشرفت میکنه !317

ولی حالا اول کاره ،گفته: باشه باید ها رو کم میکنم دنبال میل واقعیم میرم خودم رو قبول میکنم و اصلا خودم رو میبخشم  وای بخشیدم خودم رو هر غلطی که قبلا کردم   از جهلم بوده از نادونیم بوده من جاهل بودم من نادون بودم من خدا را فراموش کرده بودم من خودم رو گم کرده بودم باشه باشه قبوللللللل ولی خودم را بخشیدم وقتی خودم را بخشیدم خودم رو سرزنش نمیکنم پس به گذشته هم فکر نمی کنم ..وقتی خودم را بخشیدم به "اکنون" و "حالم "فکر میکنم ..وقتی خودم را بخشیدم  به فکر انتظارات و توقعاتم (غیر واقعی) در "آینده " نیستم تا بخوام الانم را با اون مقایسه کنم و دوبار دچار ملامت و سرزنش بشم بلکه حرکت میکنم و از حالم استفاده میکنم ..ولی من آدمی بودم که  یا نمی رفتم جلو یا اگه میرفتم جلو  با وجود واقعیم نبود و حاصلش یه سری تلاش های پراکنده بود حالا که تو قدم اول این رو قبول دارم  پس آروم شروع میکنم مثل وقتی که اول پا توی دنیا گذاشتم و با گریه خدا رو صدا زدم Tears
آخه اون وقت هیچ بودم در برابر خدا هیچ بودم ولی الان این خیال و غرور های مسخره رو که گذاشتم کار فهمیدم که الانم در برابر خدا  هیچم و هیچ بودم و هیچیم نخواهم شد و هرچی بودم مغرور بودم  و  هر کاری که خدایم  بخواهد میشود و فقط او میتواند کمکم کند و فقط او میتواند کمکم کند و در اول و آخر اونه
پس از  قدم اول من بیچاره و سرگشته میگم  خدا من در برابر تو هیچم ،...
در همه حال تو خواب تو دویدن تو لحظه ی گناه خالصانه میگم خدایا تو فقط میتونی کمکم کنی ..خدایا فقط تو میتونی کمکم کنی  ده بار صد بار هزار با وتو نماز و  تو همه حال هر وقت که یادم بیاد  .
من بعد این همه مدت به این نتیجه رسیدم ، مثل همه ی عادت های بد دیگه ، خ.ا تو 1 روز ، 1 ماه ، 6 ماه عادت نشده که بشه تو 1 روز ، 1 ماه ، 6 ماه ترکش کرد ، ترکش نیاز به صبر ، تغییر شیوه ی زندگی ، ناامید نشدن و غیره داره ..
اقا اگه تو یه مدت کوتاهم به وجود اومده باشه
بازم ترکش خیلی سخته
اینی که میگم میتونه زندگیه خیلی هارو نجات بده.
اول از همه هیچکی نمیتونه کمکتون کنه جز خودتون. بقیه فقط راه و نشون میدن. 
اول باید با مضرات اون رو مغزتون آشنا شین که چقدر رو مغز نابود کننده است.
......


خیلی مهمه که یکی رو ببینی ترک کرده و باهات حرف میزنه و امید میده . میگه چقدر زندگیش خوب شده بعد 2-3 ماه ترک. تمرکزش اعتماد به نفسش موفقیتش لذتش از زندگی ظاهرش از همه مهمتر انگیزه برای موفقیت و ترک عادتهای بد مثل غذای بد و .... 
اگه میخاین دوباره از زندگی لذت ببرین دوباره انگیزه های بچه گی رو ببینین دوباره از زندگی لذت ببرین مثل گذشته ها اینو باید ترک کنید. یکم برگردین به گذشته ببینین چقدر لذتتون از چیزای معمولی کم و کوتاه مدت شده.... حتی بزرگترین پیروزی ها هم که داشته باشید بعد چند ساعت لذتش از بین میره( مگه نه؟ بهم بگید لطفا)))) همه اینا بخاطر اینه که فقط سکس و پرن و خ ا برامون لذت داره نه چیز دیگه.
دوباره میگم، قدم اول ترک شناخت کامل و مضراتشه و اینکه چه اتفاقی می افته تو مغز وقتی اینکارو میکنی و حتی یه دختر می بینی..... 
از مسابقه ماهانه

(1394 بهمن 20، 0:13)101 نوشته است: [ -> ]یک ایده :
فهمیدم وقتی شما به این فکر میکنید که فقط در این یک مورد پاک باشید بعد از گذشت تناوبی ماه به ماه این یکنواختی خودش ممکنه مسعله ساز بشه. 
راه حل؟اینکه شما ماه به ماه آپگرید بشوید. چطوری ؟ یعنی ماه به ماه عادت خوبی را اضافه یا عادت بدی را کم کنید. چه فایده دارد؟ اینطوری شما پرده روی پرده میافزایید و اگر فرضا روزی بی حوصله باشید اینقدر پرده روی پرده گذاشته اید که احتمال آسیب دیدن پرده ی آخر یعنی پاکی شما بسیار کمتر خواهد بود. همچنین فایده ی دیگرش اینه که وقتی شما به عادات جدید فکر می کنید توجهتون از عادت گناه برداشته میشه و همین عدم توجه گناه را از ذهن محو میکنه. یعنی کمتر توی اون فاز میروید. 
مثال میزنم: شما بعد از یک ماه پاکی حالا در ماه دوم میای تمرکز میکنی روی دایم الوضو بودن یا هر چیز دیگه مثلا با ادب بودن. یا کنترل نگاه.  حالا ذهن شما در ماه دوم درگیر عادت دوم میشه و توجه از عادت اول برداشته میشه همچنین شما از حالت یکنواختی خارج و حس جلو رفتن و پیش رفتن دارید. 
البته در بکگراند ذهن یه توجهاتی باید به این قضیه باشه تا غفلت پیش نیاد.
خلاصه اینکه باید ماه به ماه به فکر ارتقا و بالا رفتن حداقل یک level از عادات باشیم.و در عین حال level های پایینتر رو حفظ کنیم. حالا فرض کن من یه روز بی حوصله ام اونوقت با این روش ممکنه بر اثر بیحوصلگی فرضا وضو نگیرم اون روز یا ...
و دیگه سخته اونوقت که به پاکی ضربه بخوره.
یعنی هر level بالایی میشه مانع و محافظی برای level پایینی.
این فقط یک ایده بود.
متشکرم.

(1394 بهمن 20، 9:18)راسخ نوشته است: [ -> ]سلام
راسخ / 3 اذر / 78 روز پاک

با حرفتون موافقم 101 کاملا درسته هر کسی باید تو زندگیش هر قسمت ورزش ، مسائل دینی , درسی و ... خودش رو ازتقاع بده مثل یه ورزشکار پرورش اندام که باید وزنه هشاو بیتشر کنه تا احساس سطح رضایت از بدنش و اعتماد به نفش بیشتر بشه این یه کاملا درست و طبیعی هست حرفتون کاملا درسته ولی سعی کنید قبلش از خ.ا فرار نکیند یعنی اینکه از بینش برد نه اینکه با چیزای ازش دور شد چون حتی یک درصد ممکنه همین مسائله روزی باعث لغزش بشه مثل یه غده سرطانی اگه ولش کنی بزرگتر وبزرگتر میشه
یه جایی خوندم ادماهایی بودن که سرطان داشتن ولی با شاد زیستن تونستن بطور معجزه اسایی تومورهای درونشون ناپدید شد پس حرف شما درسته نباید زیاد تمرکز و نباید فراموش کرد باید شاد بود و برنامه داشت و البته ارتقاء که این ارتقاء باید در همه زمینه ها نه یه زمینه این کار ممکنه به یعنی ارتقاء در یه سوء باعث اسیب به انسان بشه........
از مسابقه ده روزه

(1394 بهمن 20، 8:37)Mohandes Sharif نوشته است: [ -> ]حاجی بی خیال بابا ، من مطمئنم اونقدام که فکر میکنی سخت نیست ، خیلی از کسایی که میبینی اینجا دارن ترک میکنن (از جمله خودم)، وضعیت الان ِ تورو داشتن ، یعنی اگه نداشتن که نمیومدن ترک ، میدونی دیگه لامصب جوریه که نمیشه کنترلش کرد مثلا ماهی یه بار ، یا باید اصلا ، یا هر روز ! 
الانم که میبینم خدا رو شکر 2 روز پاک داری ! 
اگه واقعا هم فکر میکنی برات خیلی سخته ، کاری نداره که ، به مدت 10 روز ، هر روز کله سحر برو بیرون ، ظهر بیا خونه نهار بخور ، دوباره رو بیرون تا شب ، 
چه میدونم ، برو کتابخونه درس بخون ، درس نداری کتاب داستان بردار بخون ، حال نکردی برو پارک ، عین علافای پارک بشین در و دیوار و نگاه کن ، برو سر کوچه آمار محل و بگیر ، میتونی ؛ برو مکانیکی سر کوچه تون بگو من 1 ماه میام کارآموزی ، پولم نمیخوام ، کارم یادت نداد عب نداره ، فقط خونه نمون ! دپینگش همینه ! 
ته تهش اینه که بعد 10 روز شکست میخوری دیگه ، که اون موقع دیگه شکست نیست ، میشه پیروزِی ، چون با فرض 3 بار انجام دادن این پروژه و شکست ، در ماه بجای 15 بار خ.ا ، رسیدی به 3 بار ؛ یعنی داری عادت میکنی که بذاریش کنار ! 
فقط خونه نمون ، 
پستای قبلت دیدم نوشته بودی تحریک شده بودی ، اومدی اینجا .. به نظرم اینکارت تا یه حدی ج میده ، شما اصن نباید به اون آستانه از تحریک برسی که بخوای خودتو کنترل کنی ، 
چون آدمه دیگه ، وقتی مداوم روش فشار باشه ، بدون تعارف ، شکست میخوره ، نباید بذاری کار به اونجا برسه .. 
ته تهش بیا بیرون برو کافی نت ، بیا انجمن .. ! 
شرمنده سرتو درد اوردم ، راه کارای خودم بود ، فک کردم شاید به دردت بخوره !
سلام
وقت بخیر دوستان
امروز هم در ادامه چکیده هایی که قرار میدادیم رسیدیم به مصاحبه یکی از دوستانی ک همچنان در کانون حضور دارن به خاطر همین بنده از ایشون خواهش کردم علاوه بر مصاحبه قدیمی شون اگه صحبتی دارن برامون بگن و ایشون قبول زحمت کردن و ماحصل اونچه ک گذشت رو در ادامه میخونید:
اما من قبلش توضیح بدم ؛ خانم گل سرخ از دوستان قدیمی ما در سایت هستن و اتفاقا در بخش های مختلف کانون زحمات زیادی کشیدن و خداروشکر الانم در کنار ما هستن. در ادامه ایشون از اتفاقاتی صحبت میکنن ک بعد از اون مصاحبه براشون پیش اومده. (مهم ترین اتفاق هم قبولی تو ارشد بوده ک مسیر زندگی ایشون رو میشه گفت به نوعی عوض کرده. و در ضمن ایشون در همین سال جاری بود ک نامزد کردن و این مورد هم باز به گفته خودشون موثر بوده در مسیر زندگی شون)

بهتون پیشنهاد میکنم حتما تا آخر صحبتای ایشون رو بخونید

ü من فکر میکنم این که وقت سر خاروندن نداشتم ( تا آخر تابستون امسال که دفاع کردم) اولین عامل کمک برای ترک ام بود
ü وقتی وارد یک جو رقابتی کاری میشی، زندگی واقعی، مسئولیت های سنگین... دیگه خ.ا به نظر آدم خنده دار میاد
ü همه تلاشم این بود که با جایگاه بالاتری در کار و حرفه ام برسم. اینم رو من تاثیر داشت.
ü بعد از نامزدیم، افراد خیلی خاصی وارد زندگی من شدن که اهل فکر و مطالعه و فهیم هستند. تاثیر اونا رو هم نمیتونم نادیده بگیرم
ü باید به درکی برسیم که اون چیزی که خوبه رو انجام بدیم. نه اینکه چون حتما دین گفته.
ü  به عنوان اینکه انسان هستیم به هم کمک کنیم...نه واسه ثواب!
ü ترک کنیم چون لایق زندگی خوب و درست و سالم هستیم...نه بخاطر بهشت و جهنم
(این سه مورد اخیر نظرات خانم گل سرخ هستن و لزومی نداره همه باهم عقیده باشن)
ü سبک زندگی، طرز تفکر، عزت نفس، اعتماد به نفس و کار ،در ترک کردن مهم هستند
ü من قبلا ها یه استرس کوچیک میگرفتم مثلا یک امتحان، حتما میشکستم
ü فکر نکیند که اوضاع باید خیلی بر وفق مراد باشه و راحت بگذره تا ترک میسر بشه
ü مشکلات رو به چشم بد بهشون نگاه نکنیم
[چون مشکلات] باعث میشه :
§     بزرگ بشیم
§     جدی و عاقلانه فکر کنیم و تصمیم بگیریم
§     عادت زشتمون ترک بشه و بهش بخندیم 
§     فکر آدم رو به کار می اندازه
آقای Xx_ÐєckẹЯ_xX 


ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﺲ ﺧﻮﺏ ﭘﺎﮐﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ





[تصویر:  post_old.gif]ﺫﮐﺮ ﺑﮕﯿﻢ 



[تصویر:  post_old.gif]ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﻣﺮﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ  ﺣــﺲ ﺧــﻮب پــاکی رو ( + )


[تصویر:  post_old.gif]ﻫﻤﺶ ﺩﺳﺖ ﺧـــﻮﺩﻣﻮﻧﻪ...
من خیلی ادامه نمیدم ...و اهل زیاد حرف زدن با اینکه هستم ،اما به چند جمله بسنده میکنم.

در مورد تصمیم قاطع باید جمله بنویسم ...
خوب تصمیم قاطع یعنی تصمیمی که آخر تمام تصمیم ها باشه ....تصمیمی باشه که دیگه تخوای فردا یه تصمیم دیگه براش بگیری و دوباره بخوای برای تصمیمی که گرفتی تبصره و ماده بذاری.
تصمیم قاطع وقتی اتفاق میفته که از تمام دنیا بخوای چیزی تغییر کنه.
حالا اون چیز هر چیزی میتونه باشه....
اما اینجا تصمیم قاطع بیشتر برای ترکه.....
خوب حالا بیایین یه تصمیم بگیرین برای تمام تصمیم های نگرفتتون....
نظرتون چیه ؟؟؟ !!! یه تصمیم برای همه ی تصمیم هاتون ....برای تصمیم هایی که گرفتین اما اجراش نکردین .....برای تصمیمایی که گرفتین اما نصفه نیمه اجراش کردین....
برای تمام قولایی که نیمه کاره مونده....برای همه و همه چیز هایی که میخوایین بشه اما تا حالا به هر دلیلی که خودتون میدونین نشده.

برای همه چیز هایی که تصمیمتونه و همه چیزهایی که قراره یه روزی براش تصمیم بگیرین.

دوستان بیاین یک بار برای همیشه برای ترکتون تصمیم بگیرین ....شاید آینده ای که همه ش تصمیماتونو توش شوت میکنین از راه نرسه و سوت آخرو براتون بزنن.
به خودتون بیایین قبل از اینکه دیر بشه...
برای اینکه دیر نشه ،یه تصمیم قاطع بگیرین برای ابدیت.

دوستدار شما : بابالنگ دراز 303

**پست منتقل شده از هفته به هفته با موضوع تصمیم قاطع**
سلام

درک یه نکته برای جفظ پاکی خیلی کمک کننده هست اینکه ما بدونیم گناه از هر نوعش مثل خ.ا تمامی نداره مثل دایره که همش دورش چرخی همش تجربه کسب کرد و... اخرش وقتی اون حس لعنتی که خودتون بهتر میدونین کدوم حس و میگم وجودمون رو بگیره تا خالی نکنی ارام نمی گیری خب این حرف برای اون موقع حساس میزنم
به غیزر از همه راهای ترک و این حرفا انسان یه اراده شخصی و مبارزه طلبانه داره مثلا یه نفر که ضعیف هست ولی خیلی دوست داره تو یه رشته ای که حتی استعداد نداره برنده بشه باید تو اون رشته خیلی تمرین کنه و بقدری قوی بشه بتونه خودشو در برابر تهدیدات حفظ کنه و دونستن این نکته که خ.ا یا اعتیاد به هر چیزی یه کاره ای که ما باید به علاوه سایر چیزها خودمون هم دس به کار بشیم یعنی اصلا فک کنیم خ.ا وجود نداره در عین حال روی نقاط ضعفمون کار کنیم مثلا یه ادم چپ دست بهتر میتونه با دست چپش کار کنه ولی بعضی جاها لازمه از دست راستشم بیشتر کار بکشه یا بر عکس تو این مواقع ادم میاد رو چیزایی که بیشتر بهش توجه نداشته کار می کنه و در نتیجه تقویت و همین باعث میشه تمرکز بره بالا و وسوسه ها رو کنترل ومدیریت کنه که نوعی حفظ پاکی هست


خب خیلی این حرف کتابی شد سادش اینه بهتر بگم برای حفظ پاکی بهتره که رو اون چیزهایی که توجه نداریم بیشتر کار کنیم خیلی موثره مثلا من یه زمانی اصلا ورززش نمی کردم دلشلم این بود که می گفتم حال نمیده یا خوشم نمیاد از این حرفا یه بار رفتم باشگاه با یکی از دوستام بعدش فهمیدم همین ورزش چقد می تونه موثر باشه و اینکه به ادم ضعف هاش رو بشناسونه نوعی خودشناسی ....


وهمین شناخت خود می تونه کمک کنه نقاط شعف بشناسی و راحت تر بتونی خودت رو حفظ کنی به عبارتی تلاشی اگاهانه داشته باشی


پس ادم هر چقدر بیشتر کار کنه و برنامه ریزی داشته باشه وقت اضافه میاره و همین وقت اضافه خودش خلاقیت ایجاد می کنه و باعث میشه که به دنبال مسیرهای مینبر باشی برای ترک و حفظ پاکی.....


در نتیجه اینکه باید برای حفظ پاکی بیشترتمرکز روی نقاطی باشه که بهش بی توجه هستیم مثل کسی که همش می خواد یه سنگ و از جاش بلند کنه ولی با یه دیلم اون سنگ خیلی راحت تر حرکت می کنه یا یه پر و بخوای فوت کنی بیشتر میره جلو تا اینکه با تمام قدرت با دستت پرتابش کن ...


در ترک و حفظ پاکی هم راهای خیلی زیاد و می نبری وجود داره که ما ازش بی خبریم من چن تا از اونا رو که در خودم احساس کردم موثره کشف و بعد رو اونا بیشتر کار کردم و خیلی خوب بوده همین ورزش و افزایش اگاهی البته اگاهی از جنبه های مختلف باعث شده مثل دیوار بتنی بتونم جلوی وسوسه ها و چیزای دیگه بگیرم


پس برای حفظ پاکی باید روی جاهایی تمرکز کرد که بعدها احساس میشه که از همون راها دوباره لغزش پیدا می کنیم پس چه بهتره قبل از لغزش و کسب تجربه و انجاک گناه و بعد بیام اونها رو برطرف کنیم همین الان روی نقاطی که احساس میشه ضعیف هست کار کرد تا بعدها همین نقاط ضعف نقطه قوت ما بشه و در وقت هم سرفه جویی کرد ...


خب با این روش من جلوی خیلی از شکست هایی که می تونسته بوجود بیاد رو خیلی راحت گرفتم یا پیش بینی و پیشگیری کردن با تلاش بهتر از در جا زدن و هدر دادن وقت هست حداقل سود این کار اینکه انسان می توه پاکیش  رو حفظ کنه و البته به معلوماتش هم اضافه بشه.
من از این حرف سنگینا سرم نمیشه 39
فقط فقط وفقط ی چیز یاد گرفتم که خودم بهش رسیدم ی جمله که همه ی کارامو واسه ترک تحت پوشش قرار میده Gigglesmile Gigglesmile

53 53 خدایا میدونم که پاکیمو از لطف تو دارم پس تنها امیدم تویی وتوکلم فقط به خودته نذار که هیچ وقت مغرور به پاکیم شم 53 53

خدایااااااااااااااااااااااااااااا شکررررررررررررررررررررررررررررت 53 53

اوج سختی تو این مسیر 30 روز اوله.
کوفتگی
خستگی
افسردگی
بی انگیزگی
تخیلات آلوده 
اعصاب خردی
پرخاش گری
بی حالی
و ...

در این دوره هر چند روز یکبار به طرز فجیعی یکی از موارد بالا میاد سراغت.
اگر ایستادگی کردی روز به روز کمرنگ تر میشن
اما اگه تسلیم شدی در یک چرخه ای گیر خواهی کرد که روز به روز بیشتر غرق میشی.
یعنی حالت یکنواختی وجود ندارد.
یا باید به سمت بالا برویم یا اینکه ناخودآگاه به سمت پایین کشیده میشویم. و در این دو سو انتهایی وجود نداره.
سلام بچه ها
خوبین؟
من الان اکانتمو ساختم چون اکانت قبلیمو هیچیشو یادم نیست. 4    5  سال پیش اینجا اکانت داشتم. یادمه اون موقع ها سها خانوم اینجا زیاد پست میذاشت الان نمیدونم هستن یا نه امیدوارم هر جا هستن موفق باشن)

یادمه که
اون موقع ها چقدر تو لجن و کثافت بودم (هعیییییی) 
تا اینکه یه روزی یه ساعتی یه جرقه ای توی زندگیم اتفاق افتاد
اون جرقه چیزی نبود به جز کانون ترک (همینجا  Khansariha (69) )
بعد از اون جرقه بود که من تو فکر ترک افتادم. قبلش انقدر ضعیف شده بودم که حتی خجالت میکشیدم یدونه پست بزارم اینجا. انقدر که گوشه گیر شده بودم( فکر کنم بعضی از شمایی که این پستو می خونی هم مثل قبلا من باشی ولی بدون که حتما تو هم می تونی داداش / خواهر خوبم 302 )
بعد از اینکه این تحول تو من به وجود اومد شروع کردم به کنار گذاشتن (من این اخلاقو دارم که میتونم یهویی یه چیزو کنار بزارم و دیگه هم سمتش نرم)
الانم به لطف خدا تقریبا سه چهار ساله کنار گذاشتم تقریبا 
یکی از دلایلی که تونستم موفق باشم پی بردن به ارزش خودم بود. جدی خیلی ارزش داریما الکی الکی  بهمون نمیگن اشرف مخلوقات Khansariha (46) Khansariha (46). کافیه بخواهیم و باور داشته باشیم که میتونیم. 

ببخشید اگه قاطی پاتی نوشتم. انشام ضعیفه  4chsmu1

>>>تجربه جناب آقای راسخ  از ماهانه<<<



(1394 اسفند 12، 0:44)راسخ نوشته است: [ -> ]سلام علیکم
تا به حال وسوسه هاس زیادی رو رد کردم عادی شدن دیگه ... رمز موفقیت دو چیزه داشتن اراده قوی و البته عرضه و اراده خوده ادم حتما در کتابهای ابتدایی در گذشته داستان پتروس فداکارو خونید یه شب تا صبح دستش رو کرد تو سد کرد و نذاش که اون سد متلاشی بشه ... یه چیزه کوچیک ممکن که بزرگتر بشه و تمام چیزها رو از بین ببره همین چیزهای کوچیک هستن که تو اراده ما رسوخ می کنن و همه چیزو تو یه مدت زمان کم مثلا یه شب بیای تو نت و وسوسه بشی تهش میبینی که از سایتای ... سر در اوردی بخاطر جلوش رو بگیری خب من جلوی اونو گرفتم و نمیذارم که این همه روز پاکی با یه سیل از بین بره چن شب پیش تا صبح خوابم نبرد تونستم مقاومت کنم صبح یه دوش گرفتم روزای بعدی وسوسه ها ضعیف تر شده بودن هر بار جلوی یه وسوسه وایسی دفعات بعدی اون وسوسه ها ضعیف تر میشه تا جایی که از بین بره ...

قال الامام علی - علیه السّلام - : افضلُ الجهادِ جهادَ النفسِ عن الهوی و فطامها عن لذّات الدنیا.

«غررالحکم، ح 2232»

امام علی - علیه السلام - فرمود: برترین جهاد، مبارزه کرن با هوای نفس و بازگرفتن آن از لذت های دنیاست.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38