قضیه برمیگرده به بامداد ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۸...
ناامید، خسته، بدون انگیزه، بدون حس عذاب وجدان، در حال غرق شدن توی گناه...
کلماتی هستن که اون روز من رو توصیف میکنن...
اون روز با سالِک عزیز کلی حرف زدیم.... طوری که قید خواب رو زدیم....
شاید بد نباشه بگم... بخشی از پاکیم رو مدیون حرف های خوبش هستم...
خیلی وقت بود میخواستم این کار رو کنم... متاسفم بابت تاخیر پیش اومده
این شما ... و این هم بخش کوچیکی از اون شب....
سالِک - aliunknown
سلام علی جان
خوبی ؟
داداش اصلا دیگه بهش فکر نکن
لطفا باهام حرف بزن
ببین این افکار خیلی تاثیر داره
تسلیم نشو
اگر خواستی برات میگم ک چی شد ک من اینبار رکورد این چند وقت پاکیم رو زدم
من رکورد نزدیک ب یک سال هم داشتم
برا حدود ۲ سال پیش بود
اما بعدش به ۴۰ روز هم نمیرسیدم
تا این دفعه ..
سلام داداش
ممنون که جویای حالم بودی
نه زیاد داداش
میشه گفت خنثی شدم
عذاب وجدانم ندارم دیگه
این یعنی ...
هعی...
گوش میکنم... برام بگو اگه وقت داشتی...
قدم اول اینه
۹ تیر مثل ی سیلی محکم بود ب من
فکر کن ی نفر از بیرون خودش رو میبینه
مثل دوربین مخفی
فکر کن یک لحظه از جسمم جدا شدم ..
خودم رو دیدم که خ.ا کردم
همون روز ۹ تیر بعد از خ.ا خودم رو از بیرون دیدم
من تو کابوسام معمولا خودمو میبینم
قبلا خودمو در حال خ.ا میدیدم
سالِک رو دیدم ..
دیدم ک کارم ب کجا کشیده ..
دیدم که دیگه هیچ توانی برای خودم نذاشتم
چند دقیقه فقط فکر کردم ..
به آینده
به گذشته
به اینکه این اعتیاد میتونه تا کجا منو ببره
سریع حموم کردم و اومدم بیرون
همه چیز رو گذاشتم کنار ..
همه چیز
حتی نمازم رو .. اون حس پشیمونی رو هم حتی کنار زدم
خودم رو گذاشتم رو ب روی سالِک ۵ الی ۱۰ سال اینده
بدترین نسخه ی خودم رو تجسم کردم
ببین میدونی انجام اینکار و دل دادن بهش تا کجا ها ممکنه بکشونه طرف رو ؟
آره...
ببین خ.ا ی بخش کوچیکه ..
مثل ی کوره میمونه
نفس رو میگم
تو اول با چند تا کبریت روشنش میکنی
با گرماش حال میکنی
چند تا چوب بهش اضافه میکنی
از ی جایی ب بعد دیگه تو خودت نیستی
تو مجبوری که ب حرفش گوش کنی
حالا دیگه اون به چوب راضی نمیشه
درخت میخواد .. نفت میخواد
گرفتی چی میگم ؟
خدا هوامو داشت...
آره میگیرم
دقیقا نفس هم همینه
دیگه به خ.ا راضی نمیشه
تا حالا توی سرما آتیش روشن کردی ؟
نه
ببین بعد ی جایی تو فقط باید براش هیزم جمع کنی
وقتی توی سرما باشی گرمای یک کبریت خیلی دلچسبه
اما وقتی زیاد بشه جونت رو میگیره
دقیقا مثل نفس ..
بار اول لذت شیرینی داره
و تو ب امید پیدا کردن اون دائم جلو میری
خب حالا بیا بررسی کنیم
بعد از انجام اولین خ.ا تو معتاد میشی
و بعد از اون به مرحله افراط در خ.ا میرسی
و برای لذت بیشتر فیلم های پ...
کمی جلوتر میری
درسته ..
دیگه تو با این چیزا ارضا نمیشی
به فکر انجام کار های توی فیلم می افتی
...
آدم پله به پله سقوط میکنه
و بعد از اون هم .. بعد ی مدت دیگه اون هم راضیت نمیکنه
همیشه دنبال اون لذتی هستی که بار اول تجربه کردی،اما هیچوقت تجربه اش نمیکنی چون اون لذت نبوده اون توهم بوده و تو تمام مدت دنبال تجربه توهم بودی
خ.ا خودکشیه. هیچ فرقی با خودکشی نداره
و به مرحله جنون جنسی میرسی
خب منی ک الان جلوی هیزم چوبی رو نتونستم بگیرم میتونم جلوی آتیش نفت رو بگیرم ؟
ولی میدونی چی من رسوند ب اینجا ک رکورد خودم رو زدم ؟
امروز روز ۸۲ ام پاکیم هست
به اینکه همه چی بهتر میشه؟
من وقتی صادقانه فکر کردم .. دیدم فاصله ی بین جهنم و بهشت یک لحظه است
درسته
فقط یک لحظه
آره...
......
هیچ دلیلی پیدا نکردم که بگه .. نه .. تو ۱۰ سال دیگه ابدا مثل اون یارو که جنون جنسی گرفته نمیشی
من از خوده ۱۰ سال دیگم که افسارش دست شیطونه ترسیدم
ببین میدونی مشکل چیه ...
مشکل اصلی که باعث میشه ما دائم بشکنیم اینه که فکر میکنیم:
منِ سالِک ابدا فرا تر از خ.ا نمیرم
من امانت امام زمان رو توی جامعه اذیت نمیکنم
من دزد ناموس مردم نمیشم
علی جانم
من این حصار رو شکستم
فکر میکنی من لحظه ای دوست دارم اینطوری فکر کنم؟
من یکم حالم بد شد
فکر نکنم
برادر عزیزم
تا این حصار امنیت رو برای خودت نشکنی حتی اگر ۱۰۰۰ روز پاکی هم داشته باشی ب درد نمیخوره
خیلی وقت بود در این حد اشک نریخته بودم...
باید بیشتر راجبش توضیح بدی..
مشکل اینه که ما این مصیبت رو کوچیک فرض کردیم
به والله که خ.ا کلید بدبختی و ورود انسان به ذلته
و خروج از انسانیت
agreed
کاش اینو همه قبول میکردن
کاش...
انسان از اون حالت جنسی که براش به صورت پیش فرض تعیین شده خارج شد
دیگه خارج شده
یه جا میرسه که هیچی راضیش نمیکنه
هیچی...
توهم
خودکشی
ببین میدونی؟
همه ی ما ی دیوار بزرگ بین خودمون و همه ی آدم های بد تاریخ میکشیم
ب این معنی که :
نه ... من .. من با این ادب و کلاس خودم رو با برصیصای عابد مقایسه کنم
من خودم رو با هی*تلر مقایسه کنم ؟
من عمرا شبیه اون د*ا*$ع*$ش*$ی های عوضی که ناموس مردم رو چند تا چند تا به تاراج میبردن باشم
من اینطور نبودم.... سعی کردم خودم باشم
میدونم داداش
منم هدفه اینه که خودم باشم
منظورم رو متوجه نشدی
میگم بین خودمون و این جنایات دیوار میذاریم
آره...
الان بهتر گرفتم
در صورتی که...
ممکنه کارایی بدتر از اونا
انجام بدیم
آره... دقیقا
ببین اون یارویی هم که توی اروپا بود فکر نمیکرد هیچوقت بیاد عراق و گردن مردم رو بزنه
من خودم رو توی بدترین نسخه ای که میتونستم از خودم بسازم تصور کردم
و بهش گفتم بیاد بشینه
رو به روی هم نشستیم
من چندین روز دائم نگاهش میکردم
به این رسیدم
هیچ تضمینی وجود نداره که من اون نشم
و کلید این بدبختی بزرگ خ.ا هست
همیشه از این میترسیدم که یکی بدتر از بابام بشم
تا حالا آتیش درست کردی؟
فکر کن ی آتیش بزرگ توی جنگل درست کردی
یه سوال میپرسم
صادقانه جواب بده
وقتی جلوی آتیش وایستادی
فکر میکنی که بری وسط آتیش
؟
نه :/
حالا فرض کن ی رفیقی که خیلی هم بهش علاقه داری
بهت بگه برو وسط آتیش
اصلا به ذهنت میاد که توی آتیش بری ؟
نه
میدونی چرا ؟
چون بعد از ورود جوابت رو میگیری
بلافاصله میسوزی ..
اما ...
خ.ا چطور ؟!
تو قبلا دستت سوخته .. که قریضه میگه داخل آتیش نشو .. نزدیک نشو
خب حالا بنظرت درمان قطعی خ.ا چیه ؟
[باید خ.ا رو برای خودت آتیش کنی]
خ.ا رو جوری در ذهنت در نظر بگیر که اینطوری بشه
از مرگ بدتر بشه برات
ببین گفتی که از این بدت میاد که شبیه پدرت بشی از اون نظر ..
خب الان میخوام ی چیزی رو بگم
تو اگر دست از خ.ا برنداری ...
ببخشید ..
از این بدت میاد که اون رفتار های پدرت رو با پسر یا دختر خودت کنی ..
خب ..
اگر خ.ا رو تموم نکنی ممکنه رفتار های بدتری انجام میدی ...
خیلی بدتر از اون چیزی که فکر کنی
شرمنده ک اینطوری گفتم
ولی خواستم متوجه بشی که چ دری رو باز کردیم