کانون

(1399 دي 11، 14:30)ALI1377 نوشته است: [ -> ]

سلام علی جان
حالت چه طوره خوبی؟
مسئله ای پیش اومده داداش؟

سه شب بود که وسط خواب میپریدم....

 فشار سنگین بود...باید از خونه میرفتم....ولی



شکستم



ولی نمیدونم چرا اینطور شدم، مثل قبل ناراحت نیستم..دیگه

بیشتر امیدوارم....

بچه ها ببخشید ناراحتتون کردم...

من جنسم با این خ.ا  جور در نمیاد، خودم هم میفهمم...

به امیدخدا تا شهادت حضرت زهرا( س) اوج میگیرم...

(1399 دي 11، 14:36)ALI1377 نوشته است: [ -> ]سه شب بود که وسط خواب میپریدم....

 فشار سنگین بود...باید از خونه میرفتم....ولی



شکستم



ولی نمیدونم چرا اینطور شدم، مثل قبل ناراحت نیستم..دیگه

بیشتر امیدوارم....

بچه ها ببخشید ناراحتتون کردم...

من جنسم با این خ.ا  جور در نمیاد، خودم هم میفهمم...

به امیدخدا تا شهادت حضرت زهرا( س) اوج میگیرم...

دیگه اتفاقیه که افتاده.
این ناراحتی از اوضاعت رو در دلت نگه دار و به درگاه خدا ببر و از خدا واسه اوج گرفتن نیرو و قوت بگیر.
ان شاء الله حضرت زهرا س به همه مون عنایت کنند.

مواردی که باعث لغزش شدند چی بوده؟
الان تمام تلاشت این باشه نگاه و ذهنت رو تحت کنترل بگیری و در تله‌ی سریالی گرفتار نشی

چرا هیچی نمیگید؟؟؟


یکی به من بگه الان خدا از دست من راضی نیست؟!؟


نیست دیگه!!!!

(1399 دي 11، 14:43)ALI1377 نوشته است: [ -> ]چرا هیچی نمیگید؟؟؟


یکی به من بگه الان خدا از دست من راضی نیست؟!؟


نیست دیگه!!!!

داداش داریم تلاش می کنیم تا خدا از دستمون راضی باشه
ترک خ ا و لوازمش شرایط روحی رو برامون بهتر می کنه و ما هم دنبال همین هستیم.

(1399 دي 11، 14:42)صادقین نوشته است: [ -> ]

(1399 دي 11، 14:36)ALI1377 نوشته است: [ -> ]سه شب بود که وسط خواب میپریدم....

 فشار سنگین بود...باید از خونه میرفتم....ولی



شکستم



ولی نمیدونم چرا اینطور شدم، مثل قبل ناراحت نیستم..دیگه

بیشتر امیدوارم....

بچه ها ببخشید ناراحتتون کردم...

من جنسم با این خ.ا  جور در نمیاد، خودم هم میفهمم...

به امیدخدا تا شهادت حضرت زهرا( س) اوج میگیرم...

دیگه اتفاقیه که افتاده.
این ناراحتی از اوضاعت رو در دلت نگه دار و به درگاه خدا ببر و از خدا واسه اوج گرفتن نیرو و قوت بگیر.
ان شاء الله حضرت زهرا س به همه مون عنایت کنند.

مواردی که باعث لغزش شدند چی بوده؟
الان تمام تلاشت این باشه نگاه و ذهنت رو تحت کنترل بگیری و در تله‌ی سریالی گرفتار نشی

اونجایی که میرم درس میخونم، خیلی خلوته و تداعی های خوبی برام نداره ولی توی طول هفته مقاومت کردم....

چند شب هم وسوسه سرچ داشتم، گوشیم را بالا سرم گذاشتم و خوابیدم ولی از خواب میپریدم هی....

میدیدم که فشار بهم وارد میشه ولی پاسخ نمیدادم وتوانش خ کم شده بود
دیروز هم فشار کاریم زیاد بود، ۸ صبح که رفتم ۸ شب برگشتم....

امروز هم خونه کسی نبود، نباید میومدم خونه...
مشکل اینحا بود که باخودم گفتم حالا نری خونه، دوساعت مقاومت میکنی، شب که میری همین اش و همین کاسه...

(1399 دي 11، 14:48)ALI1377 نوشته است: [ -> ]اونجایی که میرم درس میخونم، خیلی خلوته و تداعی های خوبی برام نداره ولی توی طول هفته مقاومت کردم....

چند شب هم وسوسه سرچ داشتم، گوشیم را بالا سرم گذاشتم و خوابیدم ولی از خواب میپریدم هی....

میدیدم که فشار بهم وارد میشه ولی پاسخ نمیدادم وتوانش خ کم شده بود
دیروز هم فشار کاریم زیاد بود، ۸ صبح که رفتم ۸ شب برگشتم....

امروز هم خونه کسی نبود، نباید میومدم خونه...
مشکل اینحا بود که باخودم گفتم حالا نری خونه، دوساعت مقاومت میکنی، شب که میری همین اش و همین کاسه...

داداش اگه اون جایی که درس می خونی محیط خوبی نیست، ببین می شه موقعیتت رو تغییر بدی؟ لااقل واسه چند وقت شرایط رو عوض کنی.
راهش واسه وقتایی که تنها هستی، جایگزین خوب و مناسب داشته باشی و که ذهنت رو مشغول کنه.
و همین طور وقتایی که به خاطر کار و درس خسته هستی، استراحت و تفریح خوبی داشته باشی.

در کل این عادیه که وقتی آدم تنهاست وسوسه ها بیشتر باشه.
اما ببین چه طور می تونی ذهن رو عادت به پاک موندن کنی

آقا علی باید دوباره پاشیم
به قول بمب انرژی کانون:

نقل قول: (دوباره ؟؟ نشد دوباره .. نشد؟/ دوباره و دوباره و دوباره)

ارادتمند / 15 آذر / 26 روز پاک
خداروشکر بی نهایت

(1399 دي 11، 14:57)صادقین نوشته است: [ -> ]

(1399 دي 11، 14:48)ALI1377 نوشته است: [ -> ]اونجایی که میرم درس میخونم، خیلی خلوته و تداعی های خوبی برام نداره ولی توی طول هفته مقاومت کردم....

چند شب هم وسوسه سرچ داشتم، گوشیم را بالا سرم گذاشتم و خوابیدم ولی از خواب میپریدم هی....

میدیدم که فشار بهم وارد میشه ولی پاسخ نمیدادم وتوانش خ کم شده بود
دیروز هم فشار کاریم زیاد بود، ۸ صبح که رفتم ۸ شب برگشتم....

امروز هم خونه کسی نبود، نباید میومدم خونه...
مشکل اینحا بود که باخودم گفتم حالا نری خونه، دوساعت مقاومت میکنی، شب که میری همین اش و همین کاسه...

داداش اگه اون جایی که درس می خونی محیط خوبی نیست، ببین می شه موقعیتت رو تغییر بدی؟ لااقل واسه چند وقت شرایط رو عوض کنی.
راهش واسه وقتایی که تنها هستی، جایگزین خوب و مناسب داشته باشی و که ذهنت رو مشغول کنه.
و همین طور وقتایی که به خاطر کار و درس خسته هستی، استراحت و تفریح خوبی داشته باشی.

در کل این عادیه که وقتی آدم تنهاست وسوسه ها بیشتر باشه.
اما ببین چه طور می تونی ذهن رو عادت به پاک موندن کنی

  درسته
ممنون از شما

(1399 دي 11، 16:34)mahdimontazer نوشته است: [ -> ]آقا علی باید دوباره پاشیم
به قول بمب انرژی کانون:

نقل قول: (دوباره ؟؟ نشد دوباره .. نشد؟/ دوباره و دوباره و دوباره)

پامیشیم

نقل قول: ارادتمند / 15 آذر / 26 روز پاک 

خداروشکر بی نهایت 

ایول علیرضا
تا ۴ روز دیگه یک ماه کامل

نقل قول: یا مهدی (عج) /آخرین تاریخ روز بد: ۲ دی ۹۹ /تعداد روز های خوبم: ۹ روز خوب

ایول محمدرضا
۱روز دیگه ده روز قهرمانیت رو جشن می گیریم

نقل قول: پامیشیم 

این درسته

شرمنده باید دیشب جواب می دادم پست ها رو به امروز موند

عاشق / قرمز
عاشق / صفر روز خوب


شرمنده بچه ها،
ادامه می دم.

(1399 دي 12، 11:47)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]عاشق / قرمز
عاشق / صفر روز خوب


شرمنده بچه ها،
ادامه می دم.

اقا دوست دارین تو گردهمایی راجبش حرف بزنیم؟

سلام
همیشه بعد از لغزش یکی از موارد مهمی که باید بهش توجه بشه، کنترل احساسات و هیجانه.
وقتی انسان پاکی جمع می کنه، حس های مثبت بهش منتقل می شه.
اما بعد از لغزش این حس های مثبت تبدیل به حس های سراسر ناامیدانه می شه.

اینجاست که انسان تمام تلاش هاش در مسیر پاکی رو پوچ می دونه.
اما این نکته رو باید در نظر گرفت که تلاش انسان در مسیر پاکی بی ارزش نیست.
هر چه قدر هم این تلاش به نتیجه‌ی مورد نظر نرسیده باشه اما کمک می کنه تا ما بهتر با نقاط ضعفی که مسیر لغزش رو هموار کرد آشنا بشیم.
و در فرصت مناسب براش فکری کنیم و دنبال راه حل باشیم.

هیجانات منفی و احساسات بعد از لغزش رو می شه با گریه کردن به درگاه خدا و دعا و توسلات تا حدود زیادی کنترل کرد.
یا علی