کانون

نسخه‌ی کامل: گروه ۵ آقایان:صراط مستقیم(غیرفعال)(حامی:صادقین-سرپرست:عاشق فاطمه زهرا،یا باب الحوائج)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
این دوره رو من از نخستین ثانیه های امروز، سعی کردم استارت کار رو به خوبی بزنم. آرمانشهرم اینه که در هر لحظه و برای هرکاری می خوام انجام بدم، بسنجم اون کار آیا مورد رضایت خداوند و امام عصر (عج) هستش یا نه یا اینکه باعث خشم اونها میشه.
سخته ولی شدنیه.
(1399 مهر 19، 17:07)حامدحامد نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:05)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]امروز روز حامد عزیزه

حامد یکی از خوبای کانونه که چندین ساله همدیگر رو می شناسیم.
یه زمانی سرپرست سی روزه بوده و اون جا برای خودش برو و بیایی داشته.

الان هم تو دو سه تا گروه سرپرسته و کلی برو و بیا داره توی کانون. 4chsmu1 


خیلی محکم و جدی و شخصیت پخته ای داره و برای پاکی تلاش می کنه.

این شما و این حامدحامد

۱۰ صلوات برای حامد عزیز

عاشق جان، چاکرخواتم به مولا 302


خب توی این جلسات ختم صلوات قراره به طور اختصاصی به فرد شما بپردازیم.
پس خوبه که اول چند جمله ای از خودت بگی.

از کجا شروع کردی؟ توی مسیر ترکت چه مشکلاتی پیش اومده؟
برای پاکی و کلا زندگی چه برنامه هایی داری؟

بگو داداش. میکروفون دست شما.

(1399 مهر 19، 17:10)حامدحامد نوشته است: [ -> ]
این دوره رو من از نخستین ثانیه های امروز، سعی کردم استارت کار رو به خوبی بزنم. آرمانشهرم اینه که در هر لحظه و برای هرکاری می خوام انجام بدم، بسنجم اون کار آیا مورد رضایت خداوند و امام عصر (عج) هستش یا نه یا اینکه باعث خشم اونها میشه.
سخته ولی شدنیه.

آفرین داداش به این اراده
دقیقا این همون چیزی هست که باید بهش برسیم.

این که لحظه لحظه به یاد خدا باشیم.
اما خیلی سخته.

فکر می کنم برای رسیدن به این مرحله، باید از نمازمون شروع کنیم.
آیا می تونیم همون پنج دقیقه که نماز می خونیم به یاد خدا باشیم و فکرمون جایی نره؟
عاشق جان، یه پست هم همون ابتدای گفتگو گذاشتم که کمی از دغدغه ام گفتم.
(1399 مهر 19، 17:13)حامدحامد نوشته است: [ -> ]عاشق جان، یه پست هم همون ابتدای گفتگو گذاشتم که کمی از دغدغه ام گفتم.


داداش یه ذره قاطی پاتی شد. 4chsmu1


آره دیدمش و جواب دادم. 4chsmu1
(1399 مهر 19، 17:10)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]از کجا شروع کردی؟ توی مسیر ترکت چه مشکلاتی پیش اومده؟
برای پاکی و کلا زندگی چه برنامه هایی داری؟

بگو داداش. میکروفون دست شما.

عاشق جان، هنوز اول راهم. پیری و هزار عیب. جوونا، تا جوون هستین، این لعنتی رو بذارین کنار که پیر اگر شدین، خیلی سخته.
به قول امام راحل (قدس‌سره):

هان ای عزیز، فصل جوانی به هوش باش
در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب

بجنبید و از شرّ این کار راحت شین. اصلاً ارزش نداره. مشکلات البته زیاده در مسیر ترک ولی با توکل به خدا و با اراده و نیروی جوانی، راحت میشه از پس مشکلات بر اومد.
همانطور که عاشق جان گفته، از نماز خیلی میشه کمک گرفت. من وقتی نماز با توجه می‌خونم و ضمن خوندن، به معنی فارسی ذکرهای نماز هم توجه می‌کنم، خیلی بهم حال میده و خیلی کمک کننده است.
به هرحال، هرجایی از خ.ا که هستیم، باید همینجا ترمز بزنیم و به راه پاکی برگردیم. گناه بسه دیگه.
باید قدر عزیزانی مثل مدیران کانون، مثل عاشق فاطمه زهرا، مثل صادقین، مثل آرمین، مثل رضوانه خانم و مثل خیلی های دیگه رو واقعاً بدونیم که عمود کانون رو استوار، نگه داشتن و دارن از جون و دل برای کانون، مایه میذارن
(1399 مهر 19، 17:22)حامدحامد نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:10)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]از کجا شروع کردی؟ توی مسیر ترکت چه مشکلاتی پیش اومده؟
برای پاکی و کلا زندگی چه برنامه هایی داری؟

بگو داداش. میکروفون دست شما.

عاشق جان، هنوز اول راهم. پیری و هزار عیب. جوونا، تا جوون هستین، این لعنتی رو بذارین کنار که پیر اگر شدین، خیلی سخته.
به قول امام راحل (قدس‌سره):

هان ای عزیز، فصل جوانی به هوش باش
در پیری از تو هیچ نیاید به غیر خواب

بجنبید و از شرّ این کار راحت شین. اصلاً ارزش نداره. مشکلات البته زیاده در مسیر ترک ولی با توکل به خدا و با اراده و نیروی جوانی، راحت میشه از پس مشکلات بر اومد.
همانطور که عاشق جان گفته، از نماز خیلی میشه کمک گرفت. من وقتی نماز با توجه می‌خونم و ضمن خوندن، به معنی فارسی ذکرهای نماز هم توجه می‌کنم، خیلی بهم حال میده و خیلی کمک کننده است.
به هرحال، هرجایی از خ.ا که هستیم، باید همینجا ترمز بزنیم و به راه پاکی برگردیم. گناه بسه دیگه.


دقیقا حامد جان

موافقم باهات که باید این کار رو هر چه زودتر کنار بذاریم.
واقعا با هر یک بار انجامش کلی به خودمون ظلم می کنیم و ضرر می کنیم.

اما می خوام با هم یه ذره در موردش جزئی تر فکر کنیم.
اگر برگردی عقب و تجربه های خودت نگاه کنی، چه توصیه عملیاتی و کاربردی برای جوون ها داری.
چیکار کنن که این مسیری که ما رفتیم رو نرن؟
چیکار کنن که توی پاکی و ترک موفق بشن.

اون گره کار کجاست؟ ما کجا رو اشتباه کردیم؟


(1399 مهر 19، 17:27)حامدحامد نوشته است: [ -> ]باید قدر عزیزانی مثل مدیران کانون، مثل عاشق فاطمه زهرا، مثل صادقین، مثل آرمین، مثل رضوانه خانم و مثل خیلی های دیگه رو واقعاً بدونیم که عمود کانون رو استوار، نگه داشتن و دارن از جون و دل برای کانون، مایه میذارن


داداش من کوچیک شما هستم.
این گوشه کنار یه چیزکی هم به ما برسه، کلاهم رو میندازم هوا. 303
(1399 مهر 19، 17:31)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:22)حامدحامد نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:10)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]می خوام با هم یه ذره در موردش جزئی تر فکر کنیم.
اگر برگردی عقب و تجربه های خودت نگاه کنی، چه توصیه عملیاتی و کاربردی برای جوون ها داری.
چیکار کنن که این مسیری که ما رفتیم رو نرن؟
چیکار کنن که توی پاکی و ترک موفق بشن.

اون گره کار کجاست؟ ما کجا رو اشتباه کردیم؟


خب باید دوستان جوان از تجربه ماها استفاده کنن دیگه 4chsmu1 

باید همه جوره مراقب باشن. جلو همه تحریک ها رو هرطور شده بگیرن. به دوستانی که پاکی های بلندمدت دارن، نگاه کنن نه به یکی مثل من که تعداد روزهای پاکیم کمه. چشم به بالاتر از خودشون داشته باشن. اگر اونا تونستن موفق بشن و خ.ا رو شکست بدن، خب چرا ما نتونیم؟! راهی رو که این عزیزانِ موفق، باز کردن، رفتن ما و رسیدن به مقصد، راحت تره قاعدتاً.

نقاط ضعفی که دارن که باعث شکستشون میشه رو پیدا کنن و سعی کنن دیگه از اونجا ضربه نخورن. مؤمن دو بار و سه بار از یه سوراخ، گزیده نمیشه.

تا می تونن نذارن وقت خالی و فراغت توی زندگیشون باشه. به قول قرآن کریم «فَاذا فَرَغتَ فَانصَب» همین که از یک کار، فارغ شدی، به کار دیگری بپرداز. بیکار موندن و تنهایی، دشمن انسانه که زمینه رو برای خ.ا فراهم میکنه. باید رفت دنبال ورزش و هنر و علاقه مندی ها. بیکاری و تنبلی و گوشه گیری، ممنوع.

باید هرطور شده انزواطلبی و درونگرایی افراطی رو کنار گذاشت و وارد اجتماع شد. ترس رو باید کنار گذاشت. به فرموده امام علی (ع)، از چیزی که می ترسی، خودت رو بنداز داخل اون و به اون کار مشغول شو. یعنی اگر از صحبت کردن در جمع فی المثل می ترسی، خودت رو ملزم کن در یک جمع حرف بزنی و ...
(1399 مهر 19، 17:42)حامدحامد نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:31)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:22)حامدحامد نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:10)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]می خوام با هم یه ذره در موردش جزئی تر فکر کنیم.
اگر برگردی عقب و تجربه های خودت نگاه کنی، چه توصیه عملیاتی و کاربردی برای جوون ها داری.
چیکار کنن که این مسیری که ما رفتیم رو نرن؟
چیکار کنن که توی پاکی و ترک موفق بشن.

اون گره کار کجاست؟ ما کجا رو اشتباه کردیم؟


خب باید دوستان جوان از تجربه ماها استفاده کنن دیگه 4chsmu1 

باید همه جوره مراقب باشن. جلو همه تحریک ها رو هرطور شده بگیرن. به دوستانی که پاکی های بلندمدت دارن، نگاه کنن نه به یکی مثل من که تعداد روزهای پاکیم کمه. چشم به بالاتر از خودشون داشته باشن. اگر اونا تونستن موفق بشن و خ.ا رو شکست بدن، خب چرا ما نتونیم؟! راهی رو که این عزیزانِ موفق، باز کردن، رفتن ما و رسیدن به مقصد، راحت تره قاعدتاً.

نقاط ضعفی که دارن که باعث شکستشون میشه رو پیدا کنن و سعی کنن دیگه از اونجا ضربه نخورن. مؤمن دو بار و سه بار از یه سوراخ، گزیده نمیشه.

تا می تونن نذارن وقت خالی و فراغت توی زندگیشون باشه. به قول قرآن کریم «فَاذا فَرَغتَ فَانصَب» همین که از یک کار، فارغ شدی، به کار دیگری بپرداز. بیکار موندن و تنهایی، دشمن انسانه که زمینه رو برای خ.ا فراهم میکنه. باید رفت دنبال ورزش و هنر و علاقه مندی ها. بیکاری و تنبلی و گوشه گیری، ممنوع.

باید هرطور شده انزواطلبی و درونگرایی افراطی رو کنار گذاشت و وارد اجتماع شد. ترس رو باید کنار گذاشت. به فرموده امام علی (ع)، از چیزی که می ترسی، خودت رو بنداز داخل اون و به اون کار مشغول شو. یعنی اگر از صحبت کردن در جمع فی المثل می ترسی، خودت رو ملزم کن در یک جمع حرف بزنی و ...


دم شما گرم
انصافا داداش همین که می گی جوون‌تر ها اگر به تجربیات ما روی بیارن، خیلی راحت‌تر این مسیر رو طی می کنن.
واقعا این راهکارهایی که گفتی، همین ها رو یک نفر رعایت کنه راحت پاکی های بلند مدت کسب می کنه.

به نظر من هم اگر ما درگیر بشیم با زندگی و اهدافمون، دیگه جایی برای خ.ا نمی مونه.
فرض کنیم فردی ضعفی توی زندگیش داشته باشه.
مثلا اگر نابینا باشه، یک پا نداشته باشه و ...

اگر این فرد روی ضعف هاش تمرکز کنه، میشه یک آدم بدبخت بی فایده و کسی که هیچ نفعی به جامعه اش نمی رسونه.
اما اگر این فرد روی نقاط قوتش تمرکز کنه (مثلا اون فرد نابینا روی صدای خوبش و اون فرد یک پا روی توانایی دست هاش تمرکز کنه)

تبدیل میشن به آدمای موفق جامعه. کسایی که کلی ارزش افزوده به جامعه اشون اضافه کرده ان.
اون فرد یک پا حتی ممکنه توی پاراالمپیک مدال بیاره و بشه افتخار جامعه.

ماها همه پر از ضعفیم، انتخاب با ماست که کدوم مسیر رو بریم.

نظرت چیه داداش؟
باید از زندگی لذت برد عاشق جان. لذت حلال منظورمه البته Gigglesmile 

دنیای دو روزه ارزش این رو نداره که زانوی غم بغل کنیم. ارزش این رو نداره که با گناه، خشم خدا رو بخریم. چشم به هم بزنیم، روز و ماه و سال و عمر میگذره. ما گاهی فراموش می کنیم برای چی اومدیم توی این دنیا. ما خَلَقتُ الجِنَّ والاِنسِ اِلّا لِیَعبُدون. جن و انس را نیافریدم جز برای عبادت و بندگی.

حضرت نوح با این عمر طولانی، نهصد و اندی سال، داخل یه کَپَر خوابیده بود و سرش از این طرف کپر بیرون مونده بود و پاهاش از اون طرف کپر. گفتن: «یا نوح نبی، تو با این عمر طولانی، چرا برای خودت یه خونه درست و حسابی دست و پا نمی کنی؟ در حالیکه در آخر الزمان، مردم 50 سال و 60 سال بیشتر عمر نمی کنن ولی برای خودشون خونه های آنچنانی شبیه کاخ و زندگی آنچنانی فراهم می کنن.» حضرت نوح (ع) فرمود: «من اگر در آخرالزمان بودم، زندگی کوتاهم رو با یه سجده رد می کردم (یعنی تمام طول عمر شصت هفتاد ساله ام رو سر از سجده برنمی داشتم و جز به عبادت خدا نمی پرداختم)»
(1399 مهر 19، 17:50)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]به نظر من هم اگر ما درگیر بشیم با زندگی و اهدافمون، دیگه جایی برای خ.ا نمی مونه.
فرض کنیم فردی ضعفی توی زندگیش داشته باشه.
مثلا اگر نابینا باشه، یک پا نداشته باشه و ...

اگر این فرد روی ضعف هاش تمرکز کنه، میشه یک آدم بدبخت بی فایده و کسی که هیچ نفعی به جامعه اش نمی رسونه.
اما اگر این فرد روی نقاط قوتش تمرکز کنه (مثلا اون فرد نابینا روی صدای خوبش و اون فرد یک پا روی توانایی دست هاش تمرکز کنه)

تبدیل میشن به آدمای موفق جامعه. کسایی که کلی ارزش افزوده به جامعه اشون اضافه کرده ان.
اون فرد یک پا حتی ممکنه توی پاراالمپیک مدال بیاره و بشه افتخار جامعه.

ماها همه پر از ضعفیم، انتخاب با ماست که کدوم مسیر رو بریم.

نظرت چیه داداش؟

خدا خیرت بده محمد جان. دقیقاً همینه. اینی که گفتی اصلاً جزو مباحث روان شناسیه. اگر قرار باشه بر ضعف هامون تکیه کنیم، که باید فاتحه زندگی مون را بخوانیم. هرکس یه نقاط قوتی داره که ممکنه دیگران از اون حتی بهره ای نداشته باشن. ما باید نقاط قوت خودمون رو کشف کنیم و اونا رو پرورش بدیم.
(1399 مهر 19، 17:51)حامدحامد نوشته است: [ -> ]باید از زندگی لذت برد عاشق جان. لذت حلال منظورمه البته Gigglesmile 

دنیای دو روزه ارزش این رو نداره که زانوی غم بغل کنیم. ارزش این رو نداره که با گناه، خشم خدا رو بخریم. چشم به هم بزنیم، روز و ماه و سال و عمر میگذره. ما گاهی فراموش می کنیم برای چی اومدیم توی این دنیا. ما خَلَقتُ الجِنَّ والاِنسِ اِلّا لِیَعبُدون. جن و انس را نیافریدم جز برای عبادت و بندگی.

حضرت نوح با این عمر طولانی، نهصد و اندی سال، داخل یه کَپَر خوابیده بود و سرش از این طرف کپر بیرون مونده بود و پاهاش از اون طرف کپر. گفتن: «یا نوح نبی، تو با این عمر طولانی، چرا برای خودت یه خونه درست و حسابی دست و پا نمی کنی؟ در حالیکه در آخر الزمان، مردم 50 سال و 60 سال بیشتر عمر نمی کنن ولی برای خودشون خونه های آنچنانی شبیه کاخ و زندگی آنچنانی فراهم می کنن.» حضرت نوح (ع) فرمود: «من اگر در آخرالزمان بودم، زندگی کوتاهم رو با یه سجده رد می کردم (یعنی تمام طول عمر شصت هفتاد ساله ام رو سر از سجده برنمی داشتم و جز به عبادت خدا نمی پرداختم)»


داداش چی می شه که بعضی موقع ها این رو فراموش می کنیم؟
بعضی وقت ها عقلمون کار نمی کنه، انگار دست و پای ما رو بسته ان و افسرده می شیم.

چطور باید از این افسردگی ها عبور کنیم؟
(1399 مهر 19، 17:56)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بعضی وقت ها عقلمون کار نمی کنه، انگار دست و پای ما رو بسته ان و افسرده می شیم.

چطور باید از این افسردگی ها عبور کنیم؟


عاشق جان، این سوال خودم هم هست. خودم هم مشکل دارم و خیلی مواقع، افسردگی، دست و پام رو می‌بنده و انگار که تمام غم‌های عالم، به سمت من هجوم آوردن. جدیداً دارم با یه روان‌شناس در این زمینه صحبت می‌کنم و قراره کمکم کنه زندگی رو راحت‌تر باهاش برخورد کنم.
به قول لسان‌الغیب، حافظ شیرازی:

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش

باید در کنار تقویت ایمان به پروردگار که رکنِ رکینِ کاره، باید از اهل فن هم در این زمینه کمک گرفت.
(1399 مهر 19، 18:04)حامدحامد نوشته است: [ -> ]
(1399 مهر 19، 17:56)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]بعضی وقت ها عقلمون کار نمی کنه، انگار دست و پای ما رو بسته ان و افسرده می شیم.

چطور باید از این افسردگی ها عبور کنیم؟


عاشق جان، این سوال خودم هم هست. خودم هم مشکل دارم و خیلی مواقع، افسردگی، دست و پام رو می‌بنده و انگار که تمام غم‌های عالم، به سمت من هجوم آوردن. جدیداً دارم با یه روان‌شناس در این زمینه صحبت می‌کنم و قراره کمکم کنه زندگی رو راحت‌تر باهاش برخورد کنم.
به قول لسان‌الغیب، حافظ شیرازی:

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش


خیلی خوبه داداش
به نظرم کمک گرفتن از روانشناس و مشاور خیلی مهم و ضروریه توی زندگی.
مخصوصا زندگی این دوران.

پس داداش حتما نکاتی که رواشناس می گه رو خوب یاد بگیر و بیا اینجا برای ما هم بگو. 4chsmu1 

داداش خب من برم با اجازه ات.
امیدوارم این انگیزه جدی ای که برای پاکی و زندگی داری، بیشتر و بیشتر بشه و ما شاهد اتفاقات بسیار خوب و درخشانی توی زندگی حامدحامد باشیم. 302 


من دیگه برم نماز.

۱۰ صلوات دیگه برای حامدحامد عزیز 53
ممنون عاشق عزیز. خیلی لطف کردی داداش گل. مرحمت عالی زیاد. به امید روزها و هفته‌هایی سراسر سبز برای همه کانونی‌های باصفا.
Thankyou