کانون

نقل قول: 10 صلوات برای دیوار جان گل گلاب  

متشکرم اهورا جان.
ممنونم. 

نقل قول: نخیرم ... اصلا اینطور نیست  

حالا حال ندارم در موردش بنویسم ... 

متن طولانی بلند بالا میشه  

انشالله بره واسه بعد ...

ان شاء الله.
ما منتظر میمونیم. 

دیوار جان برات بهترین ها رو آرزو می کنم.

همونطور که خودت گفتی نکته اینه که باید برای مبارزه با این اعتیاد بخش های دیگه ای از زندگیمون رو قوی کنیم، مطالعه خود شناسی، کار روی مدیریت زمان و برنامه ریزی و یاد گرفتن تکنیک های حل مسئله چیزیه که ماها بهش نیازمندیم..اینجوری می تونیم از سیکلی که داخلش غرق میشیم بیرون بیایم.

(1399 مهر 22، 23:42)soshians نوشته است: [ -> ]دیوار جان برات بهترین ها رو آرزو می کنم.

همونطور که خودت گفتی نکته اینه که باید برای مبارزه با این اعتیاد بخش های دیگه ای از زندگیمون رو قوی کنیم، مطالعه خود شناسی، کار روی مدیریت زمان و برنامه ریزی و یاد گرفتن تکنیک های حل مسئله چیزیه که ماها بهش نیازمندیم..اینجوری می تونیم از سیکلی که داخلش غرق میشیم بیرون بیایم.

چه تعبیر خوبی کردی سوشیانس جان

من هم این طوری بگم، ماشین ما یه چرخش پنچره و جورش رو باید چرخ های دیگه بکشن.
باید بخش های دیگه زندگیمون رو قوی کنیم.

اعلام وضعیت روزانه


این یکی دو روز پر از استرس برای من گذشت.
مشکلی پیش اومده برامون.

امشب بعد از چند روز رسیدیم خونه.
شبیخون بدی خوردم.
اصلا حواسم به پاکی نبود.

انگار یه چیزی من رو محکم می کشید سمت pr و خ.ا.
اون آخر یه نور کوچیکی توی قبلم خدا روشن کرد.
یادم افتاد که وسط مسابقه گروهی ام. به خودم گفتم پس همگروهیات چی میشه.

این بود که هنوز پاکم و سبز.
اما خطر از بیخ گوشم گذشت و بدنم هنوز داغه.

همین دیگه. خلاصه باید خیلی مراقب خودم باشم.

******

فردا هم روز ختم صلوات مهدی منتظره.
مهدی از اون خوبای روزگاره که شطرنجش هم عالیه.
داداش فردا ساعت پنج منتظرت هستیم.

من شکستم و شرمنده ی همگروهیام شدم
معذرت میخوام ، امید که بتونم جبران کنم.

(1399 مهر 23، 5:15)علی‌رضا نوشته است: [ -> ]من شکستم و شرمنده ی همگروهیام شدم
معذرت میخوام ، امید که بتونم جبران کنم.

حتما جبران می کنی  
نا امید نباش داداش.
هفت هشت تام بزن تو گوش اون شیطون گورشو گم کنه بره

به نیت چهارده معصوم (سلام الله علیهم) و به امید پاکی، تندرستی و عاقبت بخیری

14 صلوات برای تواب
14 صلوات برای دیوار

حامدحامد/ گروه صراط مستقیم/ 4 روز خوب

دیروز وسوسه زیاد بود که از سر گذروندمش. شب کمی نت گردی بیخودی داشتم که باعث شد کنترل نگاه و ذهن رو صفر بشم. باید مراقبت  کنم وگرنه این شل گرفتن ها، بیخ پیدا می کنه.

دیشب حمله همه جانبه بود.
حامد و علیرضا و محمدرضا هم درگیر شدن.  


تلفات هم دادیم، من خودم مجبروح شدم.
باید بیشتر مراقب باشیم.

(1399 مهر 23، 5:15)علی‌رضا نوشته است: [ -> ]من شکستم و شرمنده ی همگروهیام شدم
معذرت میخوام ، امید که بتونم جبران کنم.

علیرضا جان الان چطوریایی؟

این اوضاع اصلا مناسب نیست ...

به نظرتون بعد از ظهر یه مسابقه بزاریم ؟

(1399 مهر 23، 10:14)AhoorAli نوشته است: [ -> ]این اوضاع اصلا مناسب نیست ...

به نظرتون بعد از ظهر یه مسابقه بزاریم ؟

من پایم  
منم این چند روزه کنترل نگاهم از دستم در رفته

خیل خب ... پس من میرم مقدماتش رو آماده کنم ...

ساعت 7 خوبه شروع کنیم ؟

دوستان لطفا بیاید تو گروه بله ...

(1399 مهر 23، 10:05)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: [ -> ]علیرضا جان الان چطوریایی؟

همیشه حسرت آدم بهتری بودن باهامه داداش

سلام.دیر که نیومدم؟
اقا چه خبره گروه رو ترکنده بودین؟

خب سریع شروع می کنم که اون طرف به بازیمون هم برسیم
من حدود ۱۰ ماهی هست که با خ.ا آشنا شدم و از اون قبل تر هیچ شناخت و اشنای با مسائل ج.ن.س.ی نداشتم 
البته این خوب بود و از یه طرفی بد که نمی دونستم در مقابله با این نوع مسائل چطور رفتار کنم
و تو دام شیطون افتادم
در ماه های اول که زمان سال تحصیلی هم بود زیاد براممشکل ساز نبود و من هم با پ.و... آشنا نبودم.
ولی بعد ها آشنا شدم 
اون موقع ها هر ۳،۴ روز این کارو می کردم و زیاد بهش معتاد نشده بودم.
ولی بعد از دو سه ماه به فکر ترک افتادم و در اولین یا دومین چشم دووم اوردم.
ولی بعدش شکستم.
به فکرم رسید که از مطالب فصای مجازی هم برای مقابله با خ.ا استفاده کنم
تو پیام‌رسانی که داشتم(تلگرام)با کانال های مختلفی آشنا شدم و اونا هم مفید واقع شدن.
و تونستم یه ۳۰ روز دیگه ای دووم بیارم ولی بعدش شکستم.
تو ۳ماه اول بهار هم که درس داشتیم و خودمو با اون سرگرم کرده بودم  ولی بعدش که سال تحصیلی تموم شد و شکست های پی در پی شروع شد که با فاصله زمانی ۳،۴ روز انجام می گرفت،دوباره به فضای مجازی پناه اوردم و با کانون آشنا شدم.

سلام و درود خداوند بر رفقای صراط مستقیم

آسمان / 27 شهریور / 27 روز

الحمد لله رب العالمین

چه موضوعات تخصصی و پر مغزی رو تو چند روز گذشته افاضه کردین رفقا 

من هم این روزها حال و روز درستی ندارم . و چقدر حرفاتون درست و منطقیه و کاربردی

خصوصا حرفهای دیوار عزیز .

انشالا از روی فرصت منم کمی حرف دارم و دوست دارم مشارکت کنم .

سلام مهدی جان

الان تو شهر ما وقت اذان مغربه

با اجازت من برم نماز 

سلام مهدیجان

خوبی؟

من رسیدم. با اهورا درگیر گیم بودیم.

(1399 مهر 23، 17:13)mahdimontazer نوشته است: [ -> ]خب سریع شروع می کنم که اون طرف به بازیمون هم برسیم
من حدود ۱۰ ماهی هست که با خ.ا آشنا شدم و از اون قبل تر هیچ شناخت و اشنای با مسائل ج.ن.س.ی نداشتم 
البته این خوب بود و از یه طرفی بد که نمی دونستم در مقابله با این نوع مسائل چطور رفتار کنم
و تو دام شیطون افتادم
در ماه های اول که زمان سال تحصیلی هم بود زیاد براممشکل ساز نبود و من هم با پ.و... آشنا نبودم.
ولی بعد ها آشنا شدم 
اون موقع ها هر ۳،۴ روز این کارو می کردم و زیاد بهش معتاد نشده بودم.
ولی بعد از دو سه ماه به فکر ترک افتادم و در اولین یا دومین چشم دووم اوردم.
ولی بعدش شکستم.
به فکرم رسید که از مطالب فصای مجازی هم برای مقابله با خ.ا استفاده کنم
تو پیام‌رسانی که داشتم(تلگرام)با کانال های مختلفی آشنا شدم و اونا هم مفید واقع شدن.
و تونستم یه ۳۰ روز دیگه ای دووم بیارم ولی بعدش شکستم.
تو ۳ماه اول بهار هم که درس داشتیم و خودمو با اون سرگرم کرده بودم  ولی بعدش که سال تحصیلی تموم شد و شکست های پی در پی شروع شد که با فاصله زمانی ۳،۴ روز انجام می گرفت،دوباره به فضای مجازی پناه اوردم و با کانون آشنا شدم.

داداش برو خدا رو شکر کن که زودی به فکر ترک افتادی.
اگر جدی به فکر ترک باشی خیلی راحت می تونی ترک کنی.
به شرطی که براش برنامه داشته باشی و جدیش بگیری.

اما شل بگیری می بینی که چند سال گذشته و آخرش هم پاک نشدی.
خب به نظر خودت باید چیکار بکنی؟